افسانه‌های مشرق زمین، سوغات مارکوپولو

به مناسبت ۲۶ ژوئن، زادروز سیاح ونیزی

مارکوپولو، سیاح و جهانگرد معروف ایتالیایى متولد ۲۶ ژوئن ۱۲۵۴م پس از سفری ۲۴ ساله و هنگامی که در زندان بود سفرنامه‌ای به نام «عجایب» نوشت و مشاهداتش را از کشور و دربار امپراتور مغولی چین و سرزمین‌‏های آسیایى به‌ویژه ایران نوشت. این کتاب بعدها مورد استفاده بسیاری از مورخان قرار گرفت و در دوره رنسانس نیز منبع اصلی اطلاعات درباره مشرق زمین به شمار می‌رفت...

یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
نام مارکوپولو با سفر و سفرنامه‌نویسی عجین شده است و کمتر کسی است که حداقل یک بار نام او را نشنیده باشد. جهانگرد ونیزی که در قرن هفتم هجری‌/‌ سیزدهم میلادی و پس از طی مسافت بسیار و گذر از کشورهای گوناگون به ایران رسید. مارکو در سفر به شهرهای مختلف ایران با عقاید و باورها، آداب و رسوم و فرهنگ مردم ایران آشنا شد و آن را در سفرنامه خود منعکس کرد. در این گزارش مروری کوتاه بر خاطرات او از سفر به ایران خواهیم داشت و همچنین به بیان دیدگاه‌های یکی از آثاری که درباره سفرها و خاطرات او نوشته شده می‌پردازیم.
شیوه تکلم و محاوره در کتاب مارکوپولو
محققان و مورخان بسیاری درباره سفرنامه مارکوپولو کتاب‌‌های متعدد و ارزشمندی تالیف کرده‌اند، یکی از این آثار کتاب «جهانگردی مارکوپولو» با ترجمه و نگارش محمد عباسی است که بخش عمده آن درباره ایران، آسیا و ممالک شرقی از قبیل چین، تبت، هندوستان و اندونزی است.
در بخشی از این کتاب درباره راه انتخابی مارکوپولو برای سفر آمده است: «جاده تجارتی مابین امپراطوری روم و کشور چین از بین‌النهرین و ایران و باختر و کاشغر که معمولا محل تلاقی بازرگانان چینی با مغرب زمینیان بوده می‌گذشت. بعدها ملاحظه خواهد شد که جهانگرد ونیزی، مارکوپولو نیز برای وصول به کشور چین همین جاده باستانی را اختیار کرد. اکثر کالاهای بازرگانی چین از همین طریق وارد مغرب زمین می‌گشت زیرا که هنوز راه دریایی کاملا ناشناخته نشده بود و چینیان تازه اقدام به سکونت در مناطق و نواحی کنونی جنوب چین می‌کردند.»
در قسمتی دیگر از این اثر درباره خاطرات مارکوپولو می‌خوانیم: «خصوصیات اخلاق و زندگانی مارکوپولو در خاطرات جهانگردی وی که به رفیق زندان خود در ژن پیسان روستی سین نویسنده رمان‌های قدیمی دیکته کرده است، هویدا می‌باشد. اثر مارکوپولو خصوصیت یک مجموعه یادداشت‌های عاجلی را دارد. اسامی خاص به‌طور گوناگون ضبط و ثبت شده است و اعلام بلاد و ممالک نیز به همان منوال درج گشته است. پرواضح و مسلم است که مارکوپولو اغلب اینها را بطوری که شنیده، نگاشته و درصدد تصحیح آنها برنیامده است. در کتاب مارکوپولو شیوه تکلم و محاوره غلبه دارد... گاهی مصنف مطلبی را وعده می‌کند و بعدا آن را فراموش می‌نماید، و گاهی دیده می‌شود که موضوعی آغاز و بلافاصله قطع می‌شود زیرا ناگهان به خاطر نویسنده نقل قبلی همان موضوع خطور کرده است. فقط فصول مربوط به منازعات داخلی خانان مغول صورت یک اثر ادبی را دارد.»
افسانه‌های مشرق زمین؛ سوغات مارکو
نویسنده بیان می‌کند که افسانه‌هایی که مارکوپولو با خود به اروپا برد در داستان هزار و یک شب آورده شده است: «بسیاری از داستان‌ها و افسانه‌هایی که مارکوپولو از مشرق زمین به اروپا سوغات آورده بود یا حکایات و روایاتی که بلافاصله در مندرجات کتاب هزار و یک شب قرار گرفته، مطابقت می‌کند. داستان پرنده عظیم الجثه موسوم به رخ در افسانه سندباد بحری به عینه همانطوری که درک حکایت فلسفی و صوفیانه چینی چوآن تسی دیده می‌شود، به نظر می‌رسد. خواننده هنگامی که مندجات سفرنامه سیاح ونیزی را از نظر می‌گذراند، به یاد افسانه‌های هزار و یک شب می‌افتد و این تداعی به طریقی است که بخواهند قطعات الماس را از کوهستان‌های غیر قابل عبوری با دادن طعمه به لاشخورها جمع‌آوری نمایند، عقاب‌ها و کرکس‌ها این طعمه‌ها را به کوهستانی که الماس در آن است می‌برند و به محض اخافه و ارعاب لقمه را از دهان بازمی‌گذارند.»
ایران از نگاه سیاح ونیزی
تبریز نخستین شهر بزرگ ایران بود که مارکو به آن وارد شد و آن را با نام «تاوریز» خواند. مارکو درباره تبریز می‌گوید: «تبریز از چنان موقعیت خوبی برخوردار است که کالای بازرگانی از هندوستان و بغداد و موصل و هرمز و جاهای دیگر به آسانی وارد شهر می‌شود… مردم از راه داد و ستد و پیشه وری روزگار می‌گذرانند و پیشه‌وری عبارت است از پارچه‌بافی به انواع گوناگون، پارچه‌هایی گرانبها از زر و ابریشم بافته می‌شوند. در اینجا سنگ‌ها و مرواریدهای گرانبهایی هم خرید و فروش می‌شود و داد و ستد در شهر بسیار خوب است و بازرگانان مسافر به سودهای کلانی می‌رسند.»
یزد شهر دیگری است که مارکو از آن دیدن کرده و درباره آن می‌نویسد: «در صورتی که بخواهید از شهر (به سمت کرمان) خارج شوید باید ۸ روز از صحرایی بگذرید که در آن فقط ۳ محل برای اطراق مسافر وجود دارد.» وجود نخلستان‌های زیاد و شکارهایی چون بلدرچین و کبک و گورخر نیز در این نواحی برای مارکو بسیار جالب بوده است. او در ادامه به کرمان می‌رسد و می‌گوید؛ مردم کرمان خوب و آرام هستند.
او کرمان را مرکز سنگ‌های قیمتی و سنگ‌های صنعتی مثل آهن می‌‌داند و درباره هنرهای دستی زنان کرمان می‌نویسد: «زنان و دختران با سوزن گلدوزی‌های زیبایی از ابریشم و طلا با رنگ‌ها و نقشه‌های مختلف درست می‌کنند و در تزیین پرده‌ها و لحاف‌ها و بالش‌های اغنیا به کار می‌برند.»
همچنین می‌گوید در کوه‌های این سرزمین بهترین بازها و مهم‌ترین پرنده‌های دنیا یافت می‌شوند. دقتش درباره کرمان به آن جهت بود که سه بار از این شهر عبور کرد. کرمان در آن زمان از رفاه نسبی برخوردار بود و اهمیت استراتژیک داشت. این شهر پس از ایلخانان، در زمان تیموریان و صفویان میزبان کمپانی‌های هلندی و انگلیسی هند شرقی شد.
دشت هرمز نیز در سفرنامه مارکو مورد توجه قرار گرفته است. این ناحیه محل داد و ستد بازرگانان خلیج فارس بود. مارکو در این بخش از کشتی‌های بزرگ مملو از ادویه، مروارید، پارچه، سنگ‌های قیمتی و اجناس دیگر یاد می‌کند.
در واقع شرح مارکوپولو درباره هرمز یکی از بخش‌های مهم سفرنامه او درباره ایران است. او می‌نویسد: «کشتی‌های که در هرمز ساخته می‌شود برای بحرپیمایی خیلی خطرناک است و مردمی که با آن سفر می‌کنند همیشه در معرض خطرند. علت آن این است که سازندگان در ساختن کشتی هیچ میخ به کار نمی‌برند، زیرا چوبی که برای ساختن کشتی به کار می‌رود چنان سخت است که درصورتی که بخواهند میخ در آن فرو کنند مانند ظروف سفالین از هم می‌ترکد خود میخ هم گاهی می‌شکند یا خم می‌شود بنابراین دو انتهای الوارها را با کمال دقت سوراخ می‌کنند بعد میخ‌های چوبی محکمی در آن سوراخ‌ها فرو برده و سر میخ‌ها را با طناب‌های محکمی به هم می‌بندند به این صورت دماغه‌کشتی یا عقب‌کشتی به یکدیگر متصل می‌شود.
برای محافظت ته کشتی‌ها نیز قیر یا زفت به کار نمی‌برند بلکه با یک نوع روغن ماهی روغن‌مالی کرده سپس با تفاله شاهدانه یا کتان یا کنف درزها را پر می‌کنند. کشتی‌ها فقط دارای یک دکل، یک سکان و یک عرشه هستند.لنگرشان آهنی نیست در نتیجه در هوای طوفانی کشتی‌ها به طرف ساحل رانده شده و با برخورد به سنگ‌های ساحلی خرد می‌شوند.»
نظر شما