نامش فاطمه بود، اما پردهنشینی و همنشینی با صاحبقران انیس سلطانش کرد. دختر نورمحمد گرجی امامهای که برای همراهی سوگلی محبوب به دربار آمد و خودش سوگلی شد. زنی که در بیست سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه بدون آن که عقد دائم شاه باشد بانوی اول و قدرتمندترین زن ایران بود. درست که تاریخ ایران، تاریخی مردسالار است و مهمترین رویدادهای آن با قلمی مردانه نوشته شده، اما زنانی در همین تاریخ زندگی کردند که حضور و زندگیشان آن قدر پررنگ بود که تاریخ نتوانسته در مقابل نامشان سکوت کند. یکی از این زنان بیتردید انیسالدوله است. دختری گمنام از امامه در نگاه آنهایی که از او نوشتند ملکه بیتاج و تخت دربار ناصرالدین شاه قاجار بود. او در روزگاری که مردان جرات نگاه کردن در چشمهای ناصرالدین شاه را نداشتند، در مقابل او ایستاد و به حکم آیتالله سید محمدحسن شیرازی قلیانهای سلطنتی را شکست و در مقابل اعتراض همسر تاجدارش گفت: «آن کسی که ما را بر شما حلال کرده، کشیدن قلیان را حرام کرده است.» زنی که از میان روایتهای ضد و نقیضی که در صفحات تاریخ از او شده و یکی او را زنی خیر و دیگری دسیسهساز معرفی کرده است بیتردید یکی از خاکستریترین شخصیتهای عصر ناصری به شمار میرود.
دختری از امامه
درباره تاریخ تولد انیسالدوله اطلاع زیادی در دسترس نیست. او در خانوادهای گرجیتبار در روستای امامه به دنیا آمد. پدرش نورمحمد، از تبار گرجیانی بود که در زمان صفویه، از گرجستان به سمت مازندران کوچ کرده بودند. پشت قرآن خانوادگی نامش را فاطمه گذاشتند. پدرش زمانی که هنوز خردسال بود درگذشت و فاطمه را به عمهاش سپردند که ارتباطاتی با دربار داشت.
درباره ورود فاطمه خانم به دربار البته روایتهای مختلفی وجود دارد. تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه که علاقه زیادی به انیسالدوله داشت نوشته او توسط عمهاش برای همراهی و خدمت جیران فروغالسلطنه به حرم آمد و در همان جا ماندگار شد. او تا زمانی که جیران زنده بود خدمتش را کرد و جزو نزدیکان سوگلی محبوب شاه بود و تا لحظه مرگ او را رها نکرد. برای همین نیز بعد از مرگ ناگهانی سوگلی اول همه اموالش از جمله محبت سلطان به فاطمه رسید.
البته روایت دیگری هم هست که از قول معیرالممالک و مونسالدوله ندیمه حرم آمده که شاه در سفری که به سلطانیه رفت فاطمه را دید و او را صیغه خود کرد و به او لقب انیسالدوله را داد. هر کدام از این دو روایت درست باشد انیسالدوله بعد از مرگ جیران جای او را در حرم سلطنتی گرفت.
محبوب سلطان
شاه علاقه زیادی به انیسالدوله داشت و همین علاقه برای او امتیازاتی را برایش به همراه داشت. او زنی باهوش بود و میدانست که اگر قرار است در دربار ایران رشد کند باید خودش را از زیر سایه بلند حرمسرا خارج کند. نخستین قدم سواد داشتن و کتاب خواندن بود. او با کمک معلمانی که در حرم بودند سواد خواندن و نوشتن را آموخت و شروع به خواندن کتابهایی کرد که برای شاه ترجمه کرده بودند. این باعث شده تا بیشتر مورد توجه شاه قرار گیرد. محل اقامت اصلی شاه قاجار اقامتگاه انیسالدوله بود. معیرالممالک که نوه ناصرالدین شاه است در یادداشتهایی از زندگی خصوصی خود مینویسد که شاه در شب با هر چند زنی که میخوابید در نهایت به اتاق انیسالدوله میرفت و شب را در کنار او به صبح میرساند. انیسالدوله با آن که هیچگاه صاحب فرزندی نشد اما برای ناصرالدین شاه بعد از مهدعلیا مادری کرد.
انیسالدوله خیلی زود توانست با رمزهای سیاست و کشورداری آشنا شود، به نظر میرسد که الگوی انیسالدوله در این راه مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه بود. زنی باکفایت که توانست ۴۵ روز میان مرگ محمدشاه تا ورود ولیعهد به تهران و تاجگذاری، حکومت ایران را بدون هیچ شورشی اداره کند. البته انیسالدوله دو تفاوت عمده با مادر شاه داشت. اول این که او هیچگاه زن عقدی ناصرالدین شاه نبود و برخلاف مهدعلیا که جایگاهی در دربار محمدشاه نداشت، در نزد شاه با وجود آن که هیچگاه صاحب فرزندی نشد اعتبار زیادی داشت. انیسالدوله تا زمانی که مهدعلیا زنده بود در کنار او قرار داشت و نامش در حد یک زن حرم فراتر نرفت. اما با مرگ مادر شاه او بلافاصله در جایگاه مهدعلیا نشست و اداره امور حرمسرای ناصرالدین شاه را به دست گرفت.
تدبیر انیسالدوله در اداره حرم آن چنان چشمگیر بود که حتی فرد منتقدی چون اعتمادالسلطنه نیز به آن اعتراف کرده است و بارها در خاطراتش از کاردانی و کفایت او مینویسد و این که شاه چندین بار از انیس درخواست میکند تا همسر عقدیاش بشود، اما انیسالدوله با زرنگی زنانه این درخواست را به بهانهای که ساعت سعد زناشویی را از دست بدهد، رد میکرد.
اعتمادالسلطنه در جایی از خاطراتش با اشاره به بیماری انیس مینویسد که شخصاً دعا میکند تا این زن سلامت بماند تا اساس سلطنت بر هم نریزد: «...انیسالدوله ناخوش است... حرمخانه شاه منحصر به این زن است،... این که من به این زن دعا میکنم بیشتر برای خاطر شاه است که اگر خدای نکرده این زن بمیرد کلیه وضع حرمخانه به هم میخورد.»
تاجالسلطنه فراتر از این او را زنی دوستداشتنی و محترم میدانست. نزدیکی تاجالسلطنه با انیسالدوله شاید به خاطر این بود که او زمانی قرار بود به عقد ملیجک در بیاید، اتفاقی که دختر سرکش ناصرالدین شاه با آن مخالفت داشت. این انیسالدوله بود که مقابل ناصرالدین شاه ایستاد و او را از چنین کاری منصرف کرد. تاجالسلطنه در خاطراتش انیس را اینگونه تصویر میکند: «به قدری این زن عاقله [و] با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورت خوبی، برای سیرت خوب، او زن اول محترم بود. در این تاریخ که من مذاکره میکنم، او تقریباً سی ساله، قدی متوسط، خیلی ساده، آرام، باوقار، سبزه، با صورت معمولی بلکه یک قدری هم زشت، لیکن خیلی با اقتدار. تمام زنهای سفرای خارجه به منزل او پذیرفته شده، در اعیاد و مواقع رسمی به حضور میرفتند. و این خانم بزرگ محترم اولاد نداشت و مرا برای خود اولاد خطاب کرده، مهر مخصوص نسبت به من داشت. و همین قسم، جمیع خانوادههای محترم و نجیب و زنهای وزرا و امرا به منزل او پذیرفته میشدند و تمام عرایض اغلب به توسط او انجام گرفته در حضور سلطان عرض و قبول میشد.»
دکتر فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که یکی از معدود مردانی بود که از درهای بسته حرم شاهی گذر و با سوگلی شاه از نزدیک دیدار و صحبت کرده بود در کتابش انیسالدوله را ملکه ایران خوانده و مینویسد: «میگویند زنی خیرخواه و زیرک است، بههرحال در لطف و خوشصحبتی او حرفی نمیرود و همه وقت تبسم و خوش احوال است.»
در خلوت شاهی
ناصرالدین شاه روزی که به تیر غیب میرزا رضا کرمانی کشته شد به روایت نوهاش دوستعلیخان معیرالممالک ۴ همسر عقدی و ۸۱ همسر صیغهای داشت که در حرمسرای شاهی در کاخهای سلطنتی بخصوص کاخ گلستان زندگی میکردند و بیشترشان برای خود دم و دستگاهی داشته و نوکر و کلفتهایی برای گذران امور خود و فرزندانشان داشتند. این یعنی که طول و عرض حرمسرای ناصرالدین شاهی کم از پدر پدربزرگش فتحعلیشاه نداشت و اداره کردن بیدردسر آن تدبیری میخواست که از پس خود شاه با آن همه امورات مملکتی و سفرهای فرنگی و باقی ماجراها برنمیآمد. تا زمانی که مهدعلیا زنده بود اداره حرم شاهی وظیفه او بود و کسی هم جرات حرف زدن روی حرف مادر شاه را نداشت. اما با مرگ مهدعلیا همه منتظر آشوبی بزرگ در حرمخانه سلطنتی بودند. اما این انیسالدوله بود که نگذاشت این آشوب به پا شود و اداره امور حرم سلطنتی را از لحظهای که مرگ مادر شاه اعلام شد به دست گرفت.
انیسالدوله در مراسم مذهبی مانند عید و محرم برنامههای مخصوص به خودش را داشت و شخصاً برنامههایی را برگزار میکرد. یکی از این جشنهای مذهبی جشن تولد شاه بود که باشکوهترین مهمانی را انیس برگزار میکرد: «انیسالدوله از بانوان سفرا و دیگر بانوان اروپایی مقیم تهران و همسران وزرا و اعیان و اشراف دعوت میکرد و خود حمایل بر سینه و نیم تاج بر فرق، غرق در نشانهایی که شاهان کشورهای خارجی برایش فرستاده بودند از میهمانان پذیرایی میکرد.»
به روایت معیرالممالک
انیسالدوله برخلاف بسیاری از زنان حرمسرا در آن زمان به شیوه مهدعلیا در امور تشریفاتی نیز وارد شد و از آن جایی که مراودات دربار ناصرالدین شاه با سایر کشورها بیشتر شده بود و مهمانان زیادی به ایران میآمدند این انیس بود که وظیفه پذیرایی رسمی و بخصوص همراهی با زنان فرنگی را برعهده میگرفت. او نخستین زنی است که در منابع فرنگی با عنوان ملکه یاد میکنند.
کارلا سرنا که در ۱۰ ساله آخر سلطنت ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده بود رسماً از انیسالدوله به عنوان ملکه ایران نام میبرد و او را زنی خوشبرخورد میداند که برگزاری مراسم مهم بر عهدهاش است. خانم سرنا به عنوان مهمان رسمی شاه به همراه انیسالدوله به مراسم تعزیهخوانی رفته بود.
انیسالدوله برای خداحافظی فرنگیهایی مانند سفرا نیز جشنی میگرفت. س. ج. بنجامین سفیر آمریکا در خاطراتش نوشته است: «هنگامی که در سال ۱۸۸۵ من به آمریکا احضار شدم و قرار شد تهران را ترک نمایم انیسالدوله خانم و دختر مرا دعوت کرد که در ضیافت کوچکی که به افتخار آنها در اندرون برپا میشود شرکت کنند و همانجا مراسم خداحافظی به عمل آید.»
مونسالدوله که ندیمه دربار بود در کتابش ماجرایی را تعریف میکند که به نظر میآید دلیل اطلاق نام ملکه رسمی ایران به صیغه مشهور ناصرالدین شاه مربوط به آن است. او نوشته: «در آن موقع ملکه انگلیس یک گردنبند الماس توسط وزیر مختار انگلیس به تهران فرستاد که به زن سوگلی شاه بدهند. وزیر مختار از صدراعظم پرسید: زن سوگلی شاه کدام یکی است؟ صدراعظم این سؤال را نزد شاه مطرح کرد و شاه گفت: آن گردنبند الماس را برای انیسالدوله بیاورند. زن وزیر مختار انگلیس با تشریفات پر طول و تفصیل به اندرون شاهی رفت و گردنبند ملکه انگلیس را به گردن انیسالدوله انداخت. بعد هم به دستور ناصرالدین شاه حاجی طوطیخانم، که همان مادام عباس فرانسوی باشد، یک نامه به زبان فرانسوی از قول انیسالدوله برای ملکه انگلیس نوشت و یک کاسه بشقاب خیلی قیمتی فیروزه با چند قالیچه ابریشمی از طرف انیسالدوله برای ملکه انگلیس فرستاد.»
اگر بپذیریم این زنی که از سوی انیسالدوله نامهای به ملکه ویکتوریا فرستاد همان مادام حاجی عباس گلساز است، این اتفاق باید بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۵ یعنی یکی دو سال بعد از مرگ مهدعلیا رخ داده باشد که مادام همنشین مادر شاه بعد از مرگ او به سمت معلم و مترجم انیسالدوله در حرم سلطنتی زندگی میکرد. مدیریت او بر حرم سلطنتی آن چنان با قدرت بود که شاه نیز در مقابل دستوراتش حرفی نمیزد. به گفته معیرالممالک او بود که بعد از بستنشینی چند نفر از زنان حرم به خانه حاج ملاعلی کنی و زاویه مقدسه عبدالعظیم از شاه خواست تا درخت چناری را انتخاب کند تا زنان به جای خروج از ارگ همان جا بست بنشیند. این همان داستان چنار معروف عباسعلی است که تا مرگ ناصرالدین شاه محل بستنشینی حرمنشینان بود.
مشاور رسمی شاه
انیسالدوله بعد از آن که قدرتش را در حرمخانه سلطنتی گسترش داد و رقبایی چون امین اقدس و زنان عقدی چون شکوهالسلطنه مادر ولیعهد را به حاشیه راند دایره فعالیتش را از حرم گستراند و خیلی زود مانند مهدعلیا وارد جریان سیاسی شد و جریان خودش را تشکیل داد. او که کتاب بسیار میخواند از رموز سیاسی آگاه بود و قواعد بازی را میدانست. شاه هم از او حرفشنوی داشت و در برخی از کارهایش با او مشورت میکرد. همین باعث شد تا جریانهای سیاسی آن دوران او را به سمت خود بکشند. این قدرت سیاسی با بخشیدن اموالی توسط ناصرالدین شاه به انیس بیشتر هم میشد. او به عنوان یکی از ثروتمندترین زنان ایران اعمال نفوذ میکرد. او لباسی بر تن میکرد که به گفته مونسالدوله تصویری از سربازان تفنگ به دوش روی دامنش گلدوزی شده بود. او به شاه درباره علت این کار گفته بود: «قربانت گردم! اینها با تفنگی که در دست دارند، ناموس قبله عالم را نگهبانی میکنند!»
انیسالدوله حتی در موضوع عزل و نصب حاکمان نیز دخالت میکرد. مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات» نامهای از انیس منتشر کرده که اهمیت زیادی دارد و نفوذ این زن را روی شاه نشان میدهد. او بعد از تغییر حاکم شیراز به ناصرالدین شاه در رعایت حق رعیت نوشت: «قربان خاک پای مبارک گردم، جواب عریضه نواب رکنالدوله را مرحمت نفرمودهاید، آدمش طلب میکند. دستخط و عریضه مزین التفات فرمایید. باری شنیدم که حکومت شیراز را باز تغییر دادهاید، و اللَّه خیلی تعجب است. بیچاره رکنالدوله هفت ماه است نرفته، با آن همه خسارت، اگر برای پیشکشی است از خود شاهزاده بگیرید. اینطورها پدر رعیت بیچاره در میآید، رعیت اینطور تمام میشود. حاکم از خودش نمیدهد. دور از مروت است، از همه جهت بیچارهها تمام شدهاند، عریضه را به دست کسی ندهید، محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهید خواجه بیاورد.»
این تنها بخشی از دخالت انیسالدوله در عزل و نصبهاست. او که نخستین زنی بود که قصد داشت به همراه ناصرالدین شاه به سفرهای فرنگی برود با مخالفت میرزا حسینخان سپهسالار صدراعظم از روسیه به تهران بازگشت. ماجرایی که در نهایت به ضرر سپهسالار منتهی شد و بعد از بازگشت انیسالدوله به تلافی این ماجرا با همدستی علما حکم به عزل سپهسالار دادند. این واقعه را اعتمادالسلطنه هم روایت کرده است. البته به نظر میرسد که ناصرالدین شاه از این که انیسالدوله به تهران برگردد خیلی هم راضی نبود و از خشم او میترسید. او در نامههای متعدد از فرنگ سعی میکرد دل انیسش را به دست بیاورد: «جای شما حقیقتاً خالی است که تماشای وضع زنها و مردهای اینجا را بکنید... اگر هوای تهران گرم است، چند روزی مختصراً بروید به صاحبقرانیه. البته بروید. آغامحراب، آغارضی، آغاعلی چه میکنند؟ معصومه کجاست؟ چه میکند؟ احوال بدرالدوله را بپرسید. سوغاتهای شما را انشاالله پاریس حاضر میکنم.»
این نشان میدهد که شاه میان صدراعظم و سوگلیاش گیر کرده و در اختلافی که میان آن دو بود سرگردان مانده بود. برخی علت اختلاف میان انیسالدوله و سپسالار را در نقش سیاسی انیسالدوله در ماجرای قرارداد رویتر میدانند؛ قراردادی که با وساطت سپهسالار برای ساخت راهآهن بسته شده بود. اما بسیاری نیز معتقدند که سپهسالار از تبعات بردن زنی چون انیسالدوله به اروپا میترسید. این باعث شد تا شاه را متقاعد کند تا انیس را از نیمه راه بازگرداند. همین نیز موجب شد تا خشم سوگلی را برای همیشه نسبت به خود داشته باشد. اما همدستی برای عزل صدراعظم تنها حرکت سیاسی آشکار انیسالدوله نبود. به گفته منابع تاریخی به دنبال حکم میرزا حسن شیرازی بر حرمت استعمال توتون و تنباکو و شکستن قلیانها توسط مردم، انیسالدوله نیز دستور داد تمام قلیانهای حرم سلطنتی را جمع کنند. وقتی ناصرالدین شاه به حرم وارد شد و درخواست قلیان کرد خدمتکاران با ترس گفتند که اجازه ندارند و وقتی با تغیر پرسیده بود کدام پدرسوختهای چنین دستوری صادر کرده انیس وارد شده و گفته بود من. باقی این داستان را همه میدانیم که شاه به او میگوید من شاه مملکتم چه کسی قلیان را به من حرام کرده و انیسالدوله میگوید آن که من و همه زنان حرم را به شما حلال کرده است. ناصرالدین شاه بعد از این جمله انیسالدوله سکوت میکند اما چند روز بعد از آن است که در برابر خواست مردم کوتاه میآید و قرارداد رژی را لغو میکند. او همچنین تنها کسی بود که اجازه داشت ملیجک را دعوا و حتی از پیش ناصرالدین شاه دور کند. اعتمادالسلطنه به یاد میآورد که روزی انیس از دست ملیجک عصبانی شد و شاه دستور داد پسر محبوبش را از دربار بیرون کنند.
ملکهای نیکوکار
هرچند از نفوذ و نقشی سیاسی انیسالدوله نمیشد گذشت اما او بیشتر از این به عنوان زنی خیر و متدین معرفی میشود. او از دریای اموالی که شاه داده بود بخشش میکرد و در هر فرصتی مراسمهای مذهبی برگزار میکرد. ناصرالدین شاه عادت داشت هر روز لباس تازهای بپوشد و انیسالدوله لباس دیروزی را به سادات فقیر میبخشید.
او بخش قابل توجهی از مال و ثروت خود را به شرح زیر به آستانههای مقدسه امام حسین(ع) و امام رضا(ع) بخشید. اگر در زیارت حرم امام رضا(ع) نگاهتان به بالای ضریح اصلی افتاده باشد ویترینی را میبییند که مربوط به انیسالدوله است و شمشیر و نیم تاج طلای او در آنجا به نمایش در آمده است. از دیگر موقوفات انیسالدوله میتوان به وقف تاج الماس به روضه امیرالمومنین(ع)، ضریح نقرهای برای شهدای کربلا(ع)، پردهای مروارید نشان برای آستان امام رضا(ع)، تعمیر در نقرهای طلاکوب مسجد گوهرشاد، وقف ده باب مغازه برای روضهخوانی امام رضا(ع)، وقف کاشانک برای شاهزاده حسین در روستای امامه، بنای پل در ناصرآباد لواسان و چاپ و توزیع رایگان کتاب ناسخالتواریخ، جلد حضرت صدیقه طاهره(س) و... اشاره کرد. همچنین به دستور او رساله عملیه فارسی زینه العباد، اثر شیخ زین العابدین مازندرانی حائری منتشر شد. در حال حاضر یکی از سراهای بازار تهران که به سه دالان ملک معروف است از موقوفات انیسالدوله است که عایداتش برای مصارف خیریه استفاده میشود.
بانوی آلامد
انیسالدوله به دلیل نزدیکی به شاه و مطالعات زیادی که داشت تغییراتی هم در وضعیت دربار و پوشش زنان حرم داد. او نخستین زنی بود که شلیته به تن کرد و زنان دیگر به تاسی از او دامنهای بلندشان را با دامنهای چتری عوض کردند. او همینطور چارقدهای قالبی را با چارقدهای ململ عوض کرد.
با آن که ناصرالدین شاه در سالهای آخر عمرش سوگلیهای زیادی به درباره آورده بود اما هیچکدام جایگاه انیس را پیش او نگرفتند. انیسالدوله یکی از زنانی بود که از چند ماه مانده به جشن قران در حالی که مقدمات جشن را میچیند نگران سلطان بود و از او میخواست مواظب باشد تا مبادا پیشگویی مشهور به حقیقت بپیوندند. صبح روز ۱۷ ذیقعده که ناصرالدین شاه در زاویه مقدسه ترور شد به او التماس کرد که آن روز را در حرم بماند. اما شاه به حرف او گوش نکرد و هنوز خبر نیامده انیسالدوله میدانست اتفاق ناگواری افتاده است. بعد از کشته شدن شاه دیگر کسی انیسالدوله را روی پای خود ندید. او که بعد از رسیدن پسر شکوهالسلطنه به عنوان شاه تازه حرم را ترک کرده و به خانهاش در نزدیک دروازه قزوین رفت یک سال تاب دوری آورد. معیرالممالک نوشته است که انیسالدوله چند ماه بعد از مرگ ناصرالدین شاه دوام آورد و روزی که برایش پیشکش اسکناسهای ۱۰ تومانی با تصویر شاه بردند، او با دیدن تصویر شاه شهید آن قدر به سر و سینه زد که از حال رفت و چند روز بعد درگذشت. تاجالسلطنه نیز نوشت که این زن باوفا بعد از مرگ شاه بابا طاقت نیاورد و خیلی زود درگذشت. اما منابع تاریخی مینویسند که او بعد از مرگ ناصرالدین شاه بیمار شد و در نهایت نیز چند روز مانده به سالروز کشته شدن ناصرالدین شاه در سن ۴۱ سالگی با ابتلا به بیماری یرقان در خانهاش که در کنار موقوفات از او در خیابان ولیعصر باقی مانده است درگذشت. خانهای که به شماره ثبت ملی ۱۰۴۰۳ روبهروی مهدیه تهران امروز در اختیار اتحادیه گوشتفروشان تهران است.
این چنین پرونده یکی از زنان قدرتمند تاریخ معاصر در فراق شاهی بسته شد که در حدود ۲۰ سال ملکه بیتاج و تخت یکی از مقتدرترین پادشاهان تاریخ ایران بود.
انیس قبله عالم؛ سوگلی ناصرالدین شاه
انیسالدوله؛ خدمتکاری که ملکه ایران شد
سهشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
منبع:
تاریخ ایرانی
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ