به نظر شما یک دانش آموز مقطع ابتدایی چه فهمی از جغرافیا و چه انتظاری از معلم جغرافیای خود دارد؟ غیر از این است که از نظر او "معلم باسواد" معلمی است که نام پایتخت همه کشورهای جهان ، بلندترین قله ها ، طولانی ترین رودها و ... را بداند و یا مثلا بتواند در برابر پرسشهایی از قبیل " «جزایر لانگرهاس» در کجا واقع شده؟" با جوابی آمیخته به طنز ، پرسش کننده موذی را بر سر جایش بنشاند؟! در واقع برای دانش آموزان در سنین کودکی، جغرافیا چیزی نیست جز مشتی اطلاعات پراکنده و اسامی مکان های غریب که البته کاربردی هم جز خلق سرگرمی و یا نهایتا پر کردن جداول روزنامه ها ندارد.
با این مقدمه آن دسته از علاقمندان به تاریخ که از مورخان، تنها انتظار شنیدن وقایع و حوادثی چون جنگ ها ، پیروزی ها و شکست ها ، داستان های حماسی از قهرمانان، بزم افشانی ها و دسیسه چینی ها و ... را دارند می توان به همان کودکانی تشبیه کرد که تاریخ را هم چیزی بیش از وسیله ای برای سرگرمی و رویاپردازی نمی خواهند و نمی دانند.
همچنین همانگونه که انتظار می رود با افزایش سن و توان تعقل به همراه گسترش آگاهی های اولیه، دانشجوی جغرافیا به درکی متمایز و فراتر از برداشت های کودکانه از علم جغرافیا رسیده باشد، انتظار بر آنست کسانی که نام و حرفه خود را تاریخ پژوهی یا تاریخنگاری نهاده اند از چنان سطوح کم مایه و کم ارزشی فراتر روند و فهمشان از تاریخ و چیستی آن تغییر نماید. (در یادداشت "تاریخنگاری زرد" به این موضوع پرداخته ایم (۲) )
مطالعه و اندیشه ورزی در مباحث نظری و فلسفی علم تاریخ به تاریخ پژوهان ( و حتی علاقمندان معمولی به مباحث تاریخی) کمک می کند تا بتوانند ضمن شناخت منابع معتبر از منابع نامعتبر یا سطح پایین، توان نقد منابع و روایات را داشته باشند و شیوه ها و ابزارهای به کار رفته در متون و روایات تاریخی را به پرسش و نقد بکشند. مباحث نظری علم تاریخ، نگاه ساده انگارانۀ علاقمندان به نگارش یا روایت تاریخ ( ۳) به منابع و روایات تاریخی را دچار تغییرات کلی خواهد کرد و به آنها امکان می دهد تا پیش از هرچیز، "فهم و شناختِ خود" از تاریخ و روایات را به پرسش بگیرند و البته این از خصایل فلسفه اندیشی است که هر آنچه که تا دیروز بدیهی و مطلقا صحیح دانسته می شد، از امروز خود محل تامل، تردید و پرسش قرار گیرد.
در بیانی دیگر پژوهشگر مسلط بر اهمیت مباحث نظری علم تاریخ را می توان به یک منتقد ادبی یا سینمایی تشبیه کرد. نمونه های بسیاری از منتقدان بزرگ ادبی یا سینمایی سراغ داریم که خود داستان یا فیلمی (حتی در اندازه های متوسط) خلق نکرده اند اما به چنان درجه ای رسیده اند که بسیاری برای فهمِ داستان به او و علمش نیازمند شده اند. در حقیقت منتقد در اینجا "داور" و تشریح کننده پیام آثاریست که بزرگترین هنرمندان خلقش کرده اند اما عامه مردم از شناخت و فهم آن ناتوان بوده اند. به این معنا که منتقد ادبی / سینمایی با توجه به سطح دانش خود علاوه بر آنکه به خوبی تکنیکهای به کار رفته در اثر و نقاط قوت و ضعف آن در می یابد، در سطحی بالاتر "پیام" داستان / فیلم را از لایه های متعدد اثر استخراج و تشریح کند؛ در حالی که عامه مردم و تماشاگران مسحور صحنه پردازیها یا دیالوگهای مهیج / طنز / رمانتیک و ... می شوند.
مثلا ممکن است تماشاگر عادی با دیدن فیلمی از وفور صحنه های مربوط به عبادت، زیارت ، معابد و ... به این نتیجه برسد که خالق چنان اثری می بایست شخصیتی باشد با گرایش های قوی مذهبی که بنا داشته اثری تبلیغی برای تبلیغ معتقدات خود بسازد؛ اما یک منتقد آگاه به نظریه ها با نگاهی نشانه شناسانه، نتیجه گیری کاملا متفاوتی خواهد داشت و پیام ضد مذهبی اثر را به خوبی درک و برای مخاطبان عادی تشریح خواهد کرد. (۴)
تجربه کتابها و آثار منتشر شده در سالهای اخیر نیز به خوبی نشان داده اند که بی توجهی به حوزه نظری و روش تحقیق در تاریخ، در کنار جهل گستردۀ پاره ای از به ظاهر پژوهشگرانی ( که بعضا تنها نقطه قوتشان دسترسی انحصاری به برخی کتابها و اسنادست!) از مباحث نظری این علم و ارتباط نزدیکش با سایر دانشها هچون علوم سیاسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد و ... باعث شده تا این افراد با فراغ بال به کتاب سازی (محتوا سازی) در حوزه تاریخ مشغول باشند و دامنه فخرفروشی هایشان نزد عوام الناس فراتر رفته در مجامع تخصصی نیز گاه و بیگاه از اظهار فضلشان بی نصیب نمی مانیم! غافل از آنکه "نزد قاضی، معلق بازی نتوان کرد!"
(۱) عنوان "مورخان تجربی" را پروفسور گدیس برای مولفان کتاب ساز به کار برده ؛ جماعتی که پروفسور اتکینسون عبارت تحقیرآمیز "مورخان چسب و قیچی" (مورخان کپی-پیست) را برای آنها مناسبتر می داند.
(۲) تاریخنگاری زرد را می توانید در این آدرس بخوانید:
http://www.movarekhan.com/blog/socialhistory_or_yellowhistorigraphy/
(۳) علاقه به تاریخ و تاریخنگاری الزاما قلبی نیست و چه بسا علایق مهمتری چون کسب منافع مالی ، کسب شهرت و ... ؛ در پشت نقاب چنان اظهار علاقه منافقانه ای به تاریخنگاری قرار گرفته باشد.
(۴) در مواردی شاهد بوده ایم که نویسنده ای گله داشته که فلانی! بدون آنکه حتی یک اثر درباره "موضوع تخصصی" بنده ارائه داده باشد، آثار من را که حاصل سالها تحقیق و پژوهش توان فرسا و ... بوده، به زیر سوال برده و مرا از اوصافی چنان بی بهره نگذاشته است! گویی نویسنده محترم فراموش کرده که اساسا بنا نیست منتقد یک اثر، خود کارکشته فلان شاخه تخصصی باشد و سالها در آن رسته تحقیق و پژوهش کرده باشد تا بتواند "پیام مستتر" در آثار و تالیفات شما را دریابد!
جولان تاریخ نگاران تجربی در عرصه محتواسازی
تاملی در اهمیت مباحث نظری علم تاریخ برای تاریخ پژوهان
یکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ