در دوران مشروطیت یک نوع آگاهی جمعی نسبت به مصایب کشور به وجود آمد. هر طبقه به بیان دردها و مشکلات کشور از نگاه خود پرداخت. روشنفکران آزادیهای سیاسی و اجتماعی را دیدند و تجار بر وابستگی شدید اقتصادی کشور انگشت گذاشتند. وابستگی که اقتصاد کشور را رو به فروپاشی میبرد. در این میان بسیاری از روحانیان روشن اندیش نیز به میدان آمده و سعی داشتند در حل کردن مشکلات و بیان دردها به همه طبقات کمک نمایند.
در اصفهان توجه به مشکلات اقتصادی کشور در میان مبارزان مشروطیت بیش از سایر مناطق بود. در واقع شعار دوم مشروطیت اصفهان این بیت سعدی بود که:
کهن جامه خویش پیراستن
به از جامه عاریت خواستن
یک دلیل آنکه تشکلهای قوی از تجار روشن اندیش در این شهر ریشه داشتند به طوری که پیشتر شرکت اسلامیه و نیز شرکت مسعودیه به همین دلیل تشکیل شده بود.
به تاریخ ۱۶ محرم ۱۳۲۵ در اصفهان و با حضور ۱۲ نفر از تجار درجه اول شهر، «انجمن تجار» درمحل باغ حاج محمد حسین کازرونی شکل گرفت. روزنامه پس از ذکر خبر تشکیل این مجمع اظهار امیدواری کرده است که به واسطه آن «خیلی از مفاسد تجارتی و مملکتی ما اصلاح شود چنانچه در این روز مذاکرات مجلس همه از اقدام به امورات نافعه و کوشش به لوازم ترقی مثل آوردن کارخانجات لازمه بود» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۱۰، ۲۵ محرم ۱۳۲۵)در همین جلسه نخست حاج محمد حسین کازرونی پیشنهاد کرد کارخانه کاغذسازی برپا کنند. سه روز بعد که این انجمن در تیمچه حاجی محمد ابراهیم ملکالتجار، تشکیل شد راجع به کارخانه کاغذسازی قرار گذاشتند
یک ماه بعد از آن تاریخ بزرگترین مجمع اقتصادی در اصفهان شکل گرفت. اینبار هم در باغ کازرونی «قریب دو هزار نفر از علما و تجار و کسبه و تمام سلسله جلیله صدریه ازدحام نموده بودند... در باب منسوجات و متاعهای ایرانی عزم و جزم خود را به عرض یکدیگر آوردند که لباسهای مسلمان غیرتمند باید از اقمشه اسلامیه باشد و هم چنین اثاث البیت و آلات کسب و متاعهای لازمه باید از مصنوعات ایران باشد» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۲۲، ۲۰ ربیع الثانی ۱۳۲۵) در همین جلسه حاج آقا نورالله سخنرانی بیان کرد بدین قرار «ای سلسله تجار و فرقه کسبه! تا کی طلا و نقره خود را به بلاد خارجه میفرستید؟ و در عوض اقمشه زرد و سرخ آنها را زینت خود قرار میدهید؟ و ابداً متذکر نمیشوید که عواید و فواید خود را صرف ابناء وطن خود نمایید. الحق عجب است از غفلت ما که مدتهاست فریفته امتعه زرد و سرخ خارجه شده، مکنت خود را بباد فنا داده ایم.
سرخ و زردی که لایق مرد است
اشک گلگون و چهره زرد است
در قرون گذشته چه قدر کارخانه نساجی دایر بوده، و گروه گروه از غزل [رشته، ریسمان] و ندف و صبغ و نسج منتفع میشدند. که فعلاً اثری از آنها باقی نیست. مگر ندیدید که چگونه بازار ریسمان را رشته، کسب و کار از هم گسیخت و بازار صباغان را که چگونه رنگ و رونق از کسب ایشان تمام شد، و روزگار تعیش ایشان سیاه شد و هکذا. کاسبی نیست مگر اینکه در واقع از عمال دول خارجه است. همانا به انتظار کساد و تعطیل سایر بازارها نشستهاید. والّا همت خود را مبذول و مصروف آبادی وطن میداشتید. غرض آنکه از باب غیرت و حمیت باید مجدانه در ترتیب رواج اقمشه و امتعه اسلامیه بر سبیل اتحاد و اتفاق بکوشید تا عن قریب لباس غنا و عزت بپوشید و جام سعادت و راحت بنوشید. اگر گذشتهها را، به نظر عبرت، اسباب ویرانی ایران میبینید آینده را دریابید. تا ریشه در آب است امید ثمری هست» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۱۷، ۱۴ ربیع الاول ۱۳۲۵)
چندی بعد رئیس انجمن شهر به اعضا توصیه کرد: «خوب است که اهل انجمن کلیه لباس داخله بپوشند» و کازرونی که نماینده تجار در آن انجمن بود گزارش داد «الحمد الله خیلی معمول شده است منسوجات ایرانیه و مردم کمال میل و رغبت دارند»( روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۳۲، ۱ رجب ۱۳۲۵) پوشیدن لباس ایرانی به میان مدارس نیز کشیده شد. چنانکه شاگردان مدرسه معرفت و ایمانیه نیز ملبس به این لباس گردیدند. ( روزنامه جهاد اکبر، ش ۲۳، ۴ رجب ۱۳۲۵)
اما همه این شور و هیجان با وقوع مشکلات بعدی فروکش کرد. تحولات استبداد صغیر و سپس جنگ جهانی اول و ناامنیهای همراه آن، اوضاع صنایع باقی مانده اصفهان را بسیار پریشان نمود. به قدری که یک روزنامه محلی اصفهان در سال ۱۲۹۹ش نوشت: در طی مدت بیست سال اخیر چنان «ابواب صنایع معدوم » شد که «از هزار باب دکان چیتسازی بیش از پنج شش باب و از سیصدباب دکان صباغی بیش از ده باب و از ده هزار دستگاه قالیبافی متجاوز از صد دستگاه وجود ندارد و سایر صنعتهای دیگر به کلی از بین رفته »(اختر مسعود، ش۱۰، ۱۶ فروردین ۱۲۹۹). اما چند ماه نگذشته بود که خبر آمد در این فضای یأسآور، جمعی از اصناف شهر یک «شرکت نساجی» با سرمایه یک هزار تومان برپا کرده و شگفت این که « همه گونه پارچههای ممتاز اعلا بافته، به قیمت خیلی مناسب میفروشند» (اختر مسعود، ش ۴۵، ۱۶ دی ۱۲۹۹). به نظر میآید این شرکت همان کاری را پیش گرفته است که شرکت اسلامیه انجام میداد.
در ابتدای سال ۱۳۰۰ش بنا به قول روزنامه محلی «صبح امید» بدین سبب که صادرات ایران به روسیه، چین و اطریش که تنها خریداران اجناس ایرانی بودند، بسته شده و ایران ناچاراً و انحصاراً فقط از انگلیس کالا وارد میکرد، پس یکه تازی تجار انگلیسی و تحقیر ملی به اوج خود رسیده بود. همین امر تجار اصفهان را به جنبشی وادار کرد. هیأت تجار اصفهان در تلگرافی در دلو ۱۳۰۰ به اتحادیه تجار تهران و مجلس شورا و چند روزنامه کشوری اعلام کردند از آنجا که سال گذشته هشتاد کرور کسر صادرات و واردات کشور بوده است، «اتحادیه تجار اصفهان یگانه علاج این کار را پوشیدن لباس وطنی دانسته» از ابتدای نوروز سال بعد از همه میخواهند آنها نیز از این خیال پیروی نمایند. (نیل قاز، ۱۳۸۸: ۷۶۷) به این ترتیب اندیشه خودکفایی اقتصادی در میان تجار شهر به منصه ظهور نزدیک میشد.
در سال بعد اتحادیه تجار اصفهان لباس نوروز را لباس ایرانی پوشیدند. آنها «با یکدیگر متحد شده و در ترک استعمال امتعه خارجی و تجارت آن با یکدیگر عهد و میثاق نمودند و حالیه چندی است که خانوادههای تجارتی از استعمال امتعه خارجی دوری جسته و نسبت به هرکسی که استعمال کند، اظهار نفرت میکنند»( صبح امید، ش ۱، ۱۸ فروردین ۱۳۰۱). جالب است که سیاست ارزان فروشی توسط شرکتهای خارجی دوباره کلید خورد و «کمپانی زیقلر» برای پارچه هایش تومانی سه قران تخفیف اعلام کرد « معذالک از طرف عموم در خرید آنها رغبتی مشهود نشد» نکته مهمتر آن که تجار سایر شهرها نیز وقتی این حرکت را از اصفهانیان دیدند با آنها هم صدا شدند( صبح امید، ش ۱، ۱۸ فروردین ۱۳۰۱).
جنبشی که در اصفهان به وجود آمد، به باقی شهرها نیز سرایت نمود. در سالهای ابتدایی قرن حاضر شمسی عدهای از تجار و دلسوزان اقتصادی در سراسر کشور به دور یک دیگر جمع شده و اقدامات مشترکی را در هر شهری به پیش بردند. صنف تجار به دلیل علایق و مطالبات مشخص و نیز نیازی که به داشتن تشکل در خود احساس میکردند، همواره آمادگی این را داشتند که دست به دست هم داده و خواستهای را به پیش برند. در این دوره که به واسطه برقراری آرامش، هجوم کالاهای خارجی به کشور شدت یافته بود، این صنف برای جلوگیری از این جریان با یک دیگر متحد شده و مجامع اقتصادی زیادی در سراسر کشور تشکیل گردید. این تشکلها تحت عناوین «نهضت اقتصادی» و یا «مجمع اقتصادی» نام گرفته بودند. اسناد زیادی از این تشکلها و تصمیمات و خواسته هایشان باقی مانده است. (رک: مختاری اصفهانی، ۱۳۸۰) در تهران در خرداد ۱۳۰۴ میخوانیم« اخیراً عدهای از تجار که متجاوز از پنجاه نفر میباشند در تهران مجمعی موسوم به مجمع اقتصاد تأسیس نموده از این عده تجار قریب بیست نفر آنها از اتحادیه تجار میباشند که داخل این مجمع گردیدهاند و ازقرار معلوم سایر تجار و اصناف را نیز به عضویت مجمع میپذیرند. مقصود عمده این موسسه ترویج و تشویق امتعه وطنی و ترقی و توسعه آن در ایران میباشد»(ایران، ش ۱۸۳۱، ۷ خرداد ۱۳۰۴).
در فروردین ۱۳۰۶ «مجمع اقتصادی اصفهان» مرامنامه خود را انتشار داد. در این مرامنامه چند بند حائز اهمیت است: «حتیالامکان استعمال و ترویج امتعه وطنی، هر چند هم گران باشد، / اجتناب و احتراز از امتعه خارجی هر چند ارزان باشد. / تشکیل شرکتهای مهمه برای وارد کردن کارخانجات و تهیه لوازم ضرویه که فعلاً مملکت ایران از آن فاقد است » علاوه بر این نکات، مطلب دیگر این که در این متن، زنان مخاطب قرار داده شده و از آنها خواستهاند «بیایید در این امر مقدس با برادران دلسوز خویش کمک کنید و از استعمال امتعه بیگانه، تا هر جائی که در قوه و قدرت خود دارید، خودداری نمایید»(حبلالمتین، ش ۱۵ – ۱۴، ۸ فروردین ۱۳۰۶).
چنان که آمد مجامعی این چنین اگر چه فضای فکری را برای یک کار کلانتر آماده مینموده و احساسات عمومی را بر میانگیخت، اما در اولین قدم با مشکلات زیاد برخورد میکرد و غالباً در همان مرحله سرد شده و از نفس میافتاد. ناگفته پیداست کار تولیدی علاوه بر فضای احساسی و سود جستن از غیرت ملی، نیاز به اقدام عملی آنهم با علم و برنامه دارد. واقع امر این است که چنان چه تولید مطلوب و با کیفیتی حاصل آید، آن کالا راه خود را در میان مصرف کننده باز کرده و آن قدر هم نیازی به نشر اعلامیه و تحریک احساسات جامعه مخاطب ندارد
اما این نهضت اقتصادی در سالهای آغازین ۱۳۰۰ش با حرکتی که فضل الله دهش انجام داد رنگ تحقق به خود گرفت. وی کارخانه وطن را از آلمان خریداری کرد و به عنوان نخستین کارخانه نخ ریسی و سپس پارچه بافی ماندگار در اصفهان تاسیس شد. کارخانه در سال ۱۳۰۴ش به راه افتاد و سپس به تصاحب حاج محمدحسین کازرونی در آمد. وی کارخانه را اداره میکرد تا این که در سال ۱۳۱۳ کارخانه ریسباف تاسیس شد. بلافاصله کارخانههای دیگری مثل شهرضا، زاینده رود، پشمباف، صنایع پشم و .... سر برآورده و توانستند بخشی از نیاز داخلی به پارچه و نخ را تامین نمایند.
برای درک فضای موجود و نیز دریافت مسایلی که در آن زمان اصناف اصفهان را به تحرک وادار کرده بود متن اعلامیه «وطن در خطر است» همراه با اعلامیه پشتیبانی روحانیت آگاه و پیشرو اصفهان، حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، را میآوریم: عصاره بیانیه اصناف اصفهان بدین قرار است که قرار است ما حتیالامکان امتعه وطنی استفاده کرده و از دیگران نیز میخواهیم چنین کنند. گفتنی است توجه به دقایق این قطعنامه و نکاتی که در آن اشاره شده است، فضای فکری آن روزگار را به خوبی نشان میدهد. توجه به تاریخ ملتهای گوناگون از جمله ملت فرانسه و ملت ژاپن در هر دو بیانیه دیده میشود.
قطع نامه اتحادیه اصناف اصفهان
«وطن در خطر است» به تاریخ ۱۱ آذرماه ۱۳۰۵
حس وطنپرستی که از نتایج حُب ذات است در وجود هر فردی موجود و همین حس است که وقتی در یک جامعه به سرحد کمال رسید آنها را به شاهراه سعادت و ترقی رهبری مینماید
هر گونه خطر و ضرر و مصیبت و زحمت که به یک ملتی متوجه شود، تنها عاملی که میتواند او را از مخاطرات فائق و مستولی گرداند، و در مقابل مصایب قوی و مستقیم سازد، همان حسن وطن پرستی است و بس. ملتی که واجد احساسات وطن پرستانه باشد با همه گونه وقایع و حوادث و پیش آمدهای خطیر مقاومت کرده و هیچ واقعه و حادثه ای، هر قدر هم خطرناک باشد، نمیتواند او را به زانو در آورد. ما از میانه تما وقایع تاریخی برای اثبات مدعای خود تنها به یک واقعه قناعت کرده و به نتیجه میپردازیم. در انقلاب فرانسه یک روز کار بر ملت به قدری سخت شد که مافوق آن متصور نبود. هرج و مرج به قسمی دامنه خود را وسعت داده بود که سارقین و قطاع الطریق از اطراف به شهر پاریس وارد شده، قحط و غلا به قدری شدت یافت که اهالی گوشت حیوانات میخوردند. چندین دولت مقتدر برای محو آثار انقلاب عساکر خود را به خاک فرانسه تمرکز داده، در میانه همه این مخاطرات مهیب و طاقت فرسا، تنها چیزی که توانست ملت را نجات بخشد همان حسن وطن پرستی بود. که در اثر این دو کلمه کوچک «وطن در خطر است» که سرلوحه یکی از جراید ملی نوشته شده بود، طوری احساسات در دماغ و خون در عروق آنها به جوش آمد که خود را برای فداکاری در راه وطن حاضر کردند و به پشتیبانی همین احساسات از مراحل هولناک نجات یافتند.
پس از این مقدمات یک نظر عمیق به جامعه ایران و مخاطراتی که از هر طرف ما را احاطه نموده انداخته و در وضعیت خودمان قدری دقیق شویم. البته مرگ را روبرو و مواجه خود خواهیم دید. چه مرگی؟ مرگ اقتصادی که سخت ترین و ننگین ترین اقسام مرگ است. خواهید پرسید مرگ اقتصادی یعنی چه؟ و چرا این مرگ ننگین است؟
مرگ اقتصادی از گرسنگی مردن است و چه ننگی از این بالاتر که یک ملت شش هزار ساله که قبل از تمام ملل، متمدن و صاحب اعتبار بوده، در اثر تنبلی و لاقیدی در چنگال فقر جان بسپارد. ملت ایران در اثر غفلت متمادی و پیروی نکردن اصول تجدد، از علم و صنعت و ثروت و همه چیز عقب مانده و بالنتیجه برای تهیه همه نوع حوایج زندگی خود از غذا و لباس و مرکوب، محتاج به اجنبی است. در مقابل همه چیز بایستی پول بدهد. به عبارت دیگر همه چیز از بازار دنیا میخرد و هیچ چیز به آنها نمی فروشد و دقت کنید اگر یک کاسب همه چیز را با پول بخرد و در مقابل هیچ نفروشد، ایا سرانجامش جز مرگ چیز دیگری خواهد بود؟ سوء احوال و بدبختی ملت ایران از مشاهده تعرفه گمرکی و فزونی اقلام واردات به خوبی واضح میشود و هیچ حسابی برای فلاکت آینده ما از این حساب روشن تر نیست. ما وقتی به حساب واردات و صادرات مملکتی مراجعه نماییم، و به هم رفته، به ضمیمه وجوهی که به ثبت گمرک نمی آید از قبیل خرج مسافرین به خارجه و حقوق مستشاران و غیره تقریباً سالی یک صد و چهل کرور کسر واردات داریم. بله یک صد و چهل کرور تومان. یعنی این مبلغ صادرات از واردات زیادتر است.
اگر ملت ایران زودتر از خواب بیدار نشده و این وضعیت چند سال طول بکشد جز ورشکست و افلاس و بالاخره مرگ ننگین ما، نصیب دیگری نمیتوانیم داشته باشیم. در میانه ملل دنیا هیچ ملتی به اندازه ما به حیات خود بیعلاقه و لاقید نیست. ملل دیگر برای رواج امتعه خود و حفظ و حمایت آنها چه وسایلی اتخاذ میکنند و ما بیخردان ابواب خانه خود را برای ورود امتعه بیمصرف دیگران گشوده و از عاقبت وخیم آن اندیشه نداریم. مگر نشنیده ایم که اجانب از چند فقره مالالتجاره ایران که به خارجه میرود مثل قالی و تریاک و تمباکو چه گمرکها و تحمیلات گزاف دریافت میکنند؟ اینها برای چیست؟ برای آن است که امتعه ما گران وارد شود و از مشتریان بکاهد و در نتیجه امتعه خودشان به فروش برسد. این است رویه آنها و این است رویه ما که مبالغ گزاف پول وطن خود را برای تهیه اسباب لوکس و اشیاء تجملی به جیب اجانب میریزیم و کسبه و صنعتگران وطن خود را تسلیم چنگال فقر و نیستی میسازیم. در صورتی که امروز تا درجه ای امتعه ایران و مخصوصا منسوجات آن ترقی کرده و میتواند به خوبی رفع احتیاج جامعه را بنماید. نظر به همین ملاحظات و نکات برای رفع مخاطره هولناکی که از عدم توازن صادرات و واردات به وطن و ملت ما متوجه شده و برای فقر و مسکنتی که سخت گریبان گیر جامعه شده و برای کسادی و بیرونقی بازار ایران و بالاخره برای نجات وطن مقدس از فقر اقتصادی ما اعضای اتحادیه اصناف اصفهان، در جلسه مورخه ۱۱ آذرماه ۱۳۰۵ به نام ترقی و تعالی ایران و حفظ شعایر اسلام، تصمیم قطعی نمودیم که من بعد حتیالمقدور از امتعه اجانب احتراز کرده و به آنچه در وطن مقدس خودمان تهیه میشود، قناعت نماییم و برای اجرای این تصمیم دین و شرافت و مقدسات ملی خود را گرو میگذاریم که مادام الحیات تخلف ننماییم و از سایر هم وطنان و علاقه مندان به وطن مخصوصاً اتحادیه محترم علمای اعلام و تجار ذوالاعزه و فلاحین و غیره، متضرعانه تقاضا داریم که در این تصمیم وطن پرستانه، که آخرین علاج بدبختی و فلاکت جامعه است، با ما مساعدت فرموده و این نظریه را نصب العین قرار دهند که تا در سایه اتحاد و معاضدت برادرانه خود را از خطر فنا و اضمحلال حتمی که متوجه ما است نجات دهیم.
در خاتمه این تصمیم خود را به برادران وطنی خود که در سایر بلاد هستند اعلام نموده و یقین داریم نالههای جان سوز ما در وطن به مسامع آنها رسیده و به گوش دل صدای موثر و تکان دهنده وطن در خطر است را استماع کرده و معتقدیم همین صدا آنها را از خواب گران بر انگیخته و یک دل و یک صدا با ما هم آواز خواهند شد. ( اتحادیه اصناف اصفهان)
اینک متن اعلامیه بعدی را که مزین به بیانیه حاج آقانوالله است میآوریم:
قابل توجه عموم مسلمین
در تعقیب قطعنامه این اتحادیه مورخه ۱۱ آذرماه ۱۳۰۵
از مقام مقدس و ریاست روحانی حضرت آیت الله آقای حاج شیخ نورالله ـ دامت برکاته ـ لایحه ای به عنوان اتحادیه اصناف صدور یافته که حاوی نکات عالیه و حقایق اسلامیه است که ما محض مزید استفاده عموم عین آن را طبع و نشر مینماییم.
حضرت معظم له در لایحه خودشان اشاره به رابطه قوی و جامعه متین اسلامیت فرموده و عصبیت دینی را به عصبیت وطنی غالب و مقدم شمرده اند. بلی هیچ عصبیتی قوی تر از عصبیت دینی نیست که اصل و مبدا آن وحی ایمانی و داعی و محرک آن عقاید راسخه قلبی است. خبر «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» برای ایجاد احساسات تعالی طلب و سد تجاوزات اجنبی دستور کاملی است ولی افسوس که مسلمین از کار بستن وظایف دینی غفلت دارند. اینک امیدواریم که در سایه ارشاد و هدایت حضرت آیه الله و توجه به حقایق اسلامی، روح عصبیت در مسلمین تجدید شده خود را از تحت رقیت اقتصادی رهایی بخشند. (اتحادیه اصناف)
اسلام در خطر است
خدمت اعضای محترم اتحادیه اصناف ـ دامت توفیقهاتهم ـ زحمت افزاست، مدتها بود که سیر در اخلاق و احساسات ملل دنیا مینمودم و فوق العاده اسفناک بودم که ملل اجانب با این که از غیرت اسلامی بیبهره و فقط اظهار غیرت وطنی مینمایند، احساسات فوق العاده در ارتقا و تعالی و اخراج خود از تحت اسارت اجانب بروز و ظهور میدارند بلکه هر نوع مشقت بزرگی را تحمل مینمایند که در اسارت و ذلت غیر واقع نشوند. ملت ژاپن چون خود را فاقد صنعت کفاشی دیدند سالها پابرهنه و از استعمال کفش خارجه خود داری نمودند. تا زمانی که خود را واجد صنعت کفاشی دیدند و ایرانیان با این که علاوه بر غیرت وطن خواهی، غیرت دینی و اسلامی را دارند و مطابق فرمان و کتاب آسمانی خود که فرمود «ما جعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلاً» که مذهباً نباید راضی بشوند کفار بر آنها و مملکت آنها استیلایی داشته باشند، و صنایع آنان را بهتر صنایع خارجه میباشد، چرا صنایع خود را متروک و صنایع اجانب را مرغوب مینمایند و خود را اسیر صنایع اجانب و آنها را با ثروت و مملکت خود را مبتلا به فقر و فاقه نموده اند و از دستورات مذهبی خود تخلف نموده اند، و همیشه آرزومند بودم که زمانی غیرت اسلامی در سراسر عروق مسلمانان ایرانی به جوش آید و زاید بر این راضی به تعالی اجانب بر آنها و فقر و فاقه مملکت خود و عالم اسلامی نشوند تا در این عصر که لایحه منتشره از اتحادیه اصناف تحت عنوان «وطن در خطر است» را ملاحظه نمودم. چون فوق العاده امید بخش بود تشکرات خود را تقدیم مینمایم و لزوماً اشاره به دو نکته مینمایم که خواطر آن اعضای محترم مجلوب به آنها باشد:
اولاً این تصمیم که فرموده اند لابد نسبت به امتعه ای میباشد که در مملکت ایران بدل دارد و میتوان بدلی برای آنها از داخله مملکت تحصیل نمود و ثانیاً فعلیت این غیرت اسلامی وقتی کاملاً بروز و ظهور میکند که معاهده قولی، فعلی بشود و از مرحله لفظ به مرحله فعل و عمل برسد. البته هر گاه اتحادیه اصناف این امر مهم را از قول به فعل آوردند، سایر طبقات مسلمین هم تاسی به آنها نموده و شرکت در انجام و استقرار این امر اساسی را خواهند نمود و امیدوارم اول کسی که تاسی به آن هیات محترمه نمایند این جانب و هر کس بستگی به اینجانب داشته باشد، بوده باشد و رفته رفته امتعه داخله رواج و احتیاجات از خارجه بالمره مقطوع و ثروت مملکت زیاد و شوکت و اقتدار وعزت اسلام و مسلمین فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ایران کاملاً بشود و با این حال بدیهی است که اتحادیه اصناف اصفهان گوی سبقت را در این امر بزرگ اساسی از بین سایر طبقات مسلمین ربوده اند و نام نیکی برای اصناف اصفهان به یادگار باقی گذارده اند و هر کس در این امر مهم با اصناف مساعدت نماید البته خیر دنیا و آخرت را برای خود خواسته. والسلام علی من اتبع الهدی(شیخ نورالله)
نتیجه
توجه به دردهای اقتصادی که از یک صد سال پیش دامنگیر اقتصاد کشور شده است و بخشی از آن در این مقاله مورد بررسی گردید، موجب شد جنبشی در میان مردم اصفهان پدید آید. در این میان تجار و اصناف و نیز روحانیت آگاه یک صدا شده بیرون آمدن اقتصاد کشور از یوغ اقتصاد سلطهگر سرمایهداری را خواستار شدند. در اعلامیه ای که درست یک صد سال پیش توسط اتحادیه اصناف اصفهان منتشر شد، ضمن آگاهی از خطرات ادامه روند موجود، از همه آحاد کشور خواسته شده بود که از استعمال کالاهای خارجی پرهیز کنند. در این میان حاج آقا نورالله نجفی نیز از این حرکت پشتیبانی کرده و خواستار اقدام عملی در این رابطه شد.
منابع
اسناد سازمان اسناد ملی
روزنامه اختر مسعود
روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان
روزنامه ایران
روزنامه جهاد اکبر
روزنامه حبل المتین کلکته
روزنامه صبح امید
مختاری اصفهان، رضا (۱۳۸۰) اسنادی از انجمنهای بلدی، تجار و اصناف (۱۳۲۰ ـ ۱۳۰۰) ۲ جلد، تهران سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
نیل قاز، مریم (۱۳۸۸) «معرفی اسنادی در خصوص تحولات صنعتی ایران در عصر مشروطه» پیام بهارستان، سال اول، شماره ۳، ص ۷۹۰- ۷۶۷
وطن در خطر است!
اندیشه اقتصاد خودکفایی در اصفهان معاصر
پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵
منبع:
مجله برای فردا
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ