اگر بخواهیم فلسفههای تاریخ را تاکنون از یک منظر کلی طبقه بندی کنیم میتوان گفت که فلسفههای تاریخ بر اساس نگاهی که به روند کلی تاریخ داشتهاند بر دو نوع خطی تاریخ (liner lhilosophy of history) و دوری تاریخ (cyclic philosophy of history) تقسیم میشوند و از سوی دیگر با یک تقسیم بندی دیگر میتوان از فلسفه های تاریخ اسطورهای، دینی و عرفی سخن گفت ۱. یعنی میتوان گفت هم فلسفه دوری اسطورهای داریم که عمدتاً فلسفه های باستانی را شامل میشود و هم فلسفه دوری دینی و هم فلسفه دوری عرفی که فلسفه دوری مدرن است. فلسفه خطی هم عمدتاً از دو نوع فلسفه خطی دینی و عرفی یا مدرن تشکیل میشود.بر اساس دوره بندی تاریخی از قدیمی ترین دورههای تاریخی تا عصر یونان باستان با نوعی از فلسفه دوری اسطورهای مواجه هستیم و سپس به فلسفه دینی برخورد میکنیم که این فلسفه خطی دینی در مسیحیت و بخصوص اسلام صورت رسمی فلسفه تاریخ است. تا اوایل قرن هجدهم اندیشه حاکم بر فلسفه تاریخ همان فلسفه خطی دینی بود اما از این قرن به بعد با فلسفه خطی دیگری به نام فلسفه خطی عرفی مواجه هستیم که همان فلسفه تاریخ (progress) یا اندیشه ترقی است.
قدیمیترین نظریه درباره تبیین تحولات تاریخی، نظریه گردش ادواری و دایرهای تاریخ است ونخستین عنوان کننده این نظر توسیدید مورخ یونان باستان است. در دیدگاه دوری تاریخ آغاز و انجامی ندارد و آرمان شهر در گذشته قرار دارد نه در آینده و بشر رو به انحطاط میرود.در این دیدگاه سخن از مشیت نیست، سخن از کیهان است و اینکه سرنوشت بشر در کیهان رقم خورده است ۲. طبق این نظریه تاریخ همیشه تکرار میشود و هر تمدنی متولد میشود ،رشد میکند و میمیرد و جای خود را به تمدن جدید میدهد و آن نیز همین مراحل را طی میکند. مانند انسان که مراحل تولد، کودکی، جوانی، میانسالی، پیری و سپس مرگ و نابودی را میپیماید. از مهمترین دانشمندان و فیلسوفان این نظریه میتوان از ابن خلدون، پارتو، سورکین و اشپینگلر نام برد.
در نظریه خطی ،امر تاریخی امر یونیک (uniqe) است. امری که هر حادثهای یگانه است و هر حادثه یک امر منحصر بهفرد است و برای تاریخ آغاز و انجام قائل است .تفسیر خطی اولین بار در میان یهودیان و به طور کلی ادیان الهی دیده شد و بر اساس این نظریه(خطی دینی) خلقت آدم و تاریخ بشری آغازی و پایانی دارد و حرکت تاریخ حرکتی متناهی است و دارای غایت مشخصی است و این غایت هم غایت الهی است . شاخه دینی فلسفه تاریخ، معنا و ساختار گذشته و حال را به موضوعات خاص دینی و طرح های الهی از پیش تعیین شده مرتبط می کند. متکلمین و متفکران دینی معنای واقعی تاریخ را معادل اجرای اراده الهی می دانند. مسئله شر انگیزه ای برای نگاه الهی به تاریخ است۳. در فلسفه های الهیاتی و حکمت دینی و مذهبی تاریخ،همه چیز محکوم مشیت الهی است و همه حوادث و وقایع واز جمله افعال و کردار آدمیان نمود و تجلی مشیت خداوند است در فلسفه های دینی تاریخ گاه پرسش از رابطه تاریخ و فرا تاریخ میشود .در علم کلام و عرفان، هر دوری از ادوار عالم غلبه اسمی از اسماءالله است و هرآنچه بروز و ظهوری دارد، جلوهای از وجود او را به نمایش میگذارد. بنابراین، تاریخ از منظر دینی، چیزی مستقل از فعل و علم الهی نیست و موّرخ با ثبت و ضبط رویدادها، از سویی به چگونگی تحقق مشیت الهی در جریان امور میپردازد و از سوی دیگر خواننده را به وحدت جزئیات به ظاهر پراکندة وقایع در نسبت با فعل الهی متذکر و ملتفت میسازد ۴.
تا قرن هجدههم نظریه خطی دینی بر فلسفه نظری تاریخ حکمفرما بود اما از این قرن به بعد فلسفه خطی دیگری بنام فلسفه خطی عرفی بوجود آمد که از آن فلسفه تاریخ (progress) یا اندیشه ترقی تعبیر می-شود و مبانی آن دیگر الهی نیست بلکه عرفی، عقلی، فلسفی، وگاهی هم پوزیتیویستی، تجربی و علمی است. متفکران عصر روشنگری تفسیر دینی تاریخ را رد کردند و در بحث غایت شناسی، ایده پیشرفت را مطرح کردند. آنها ایده پیشرفت یعنی حرکت انسان به سمت تمدن بهتر و عالیتر را از طریق مطالعه تاریخ تمدن قابل مشاهده دانستند. در فلسفه نظری تاریخ ،انسان به عنوان محرک تاریخ جانشین خداوند شد ،سلطه فرا تاریخ بر تاریخ رنگ باخت ،مشیت الهی به عنوان سازنده تاریخ کم رنگ گردید و انسان تاریخ ساز شد و در نتیجه فلسفههای تاریخ خطی غیر دینی رونق گرفت.عصر قبلی را عصر ظلمت و دوره جدید را عصر ترقی و روشنگری نامیدند و معتقد به سیر خطی و تکاملی تاریخ شدند ،که بر اساس آن سیر تاریخ و حوادث و تحولات آن رو به پیشرفت بود و تاریخ جهان را بر اساس یک طرح کلی و جهانشمول پیشبینی میکردند۵ نظریه خطی ممکن است شامل مفهوم ترقّی یا سیر قهقرایی باشد؛ لیکن بخش اعظم چنین نظریههایی بر پیشرفت نوع انسان تأکید کردهاند. همچنین ممکن است تکامل و پیشرفت ادواری با تکامل خطّی توأم گردد و نوعی سیر ارتقایی مارپیچ را پدید آورد؛ نظیر آنچه که ویکو پیشنهاد کرده است ۶ .
قوانین تطورات تاریخی از دیدگاه فلاسفه تاریخ
الف) نظریه مارپیچی ویکو (۱۷۴۴-۱۶۶۸م)
ویکو برای حرکت دورهای جامعه، سه مرحله ربانی ،قهرمانی و انسانی یا مردمی را بیان میدارد .او معتقد است این سه مرحله با مراحل کودکی، جوانی و پیری حیات انسانی مطابقت دارد با این تفاوت که جامعه بعد از کهولت به وضع اول باز میگردد و دورهای تازه آغاز میکند .تکرار این ادوار تمام حاصل ادوار قبل را از بین نمیبرد و حرکت جامعه محدود به یک دایره بسته نیست ،بلکه مارپیچی است و از ترقی و بهبود هم خالی نیست .از این رو قائلان به «ادوار و اکوار» و «رجعت یا بازگشت» که در عقاید و ادیان قدیم یونان و شرق سایقه دارد متفاوت است ۷.
ب) نظریه تکاملی آگوست کنت (۱۷۹۸-۱۸۵۷ م)
کنت حرکت جامعه را دارای سه مرحله میداند، مرحله ربانی و تخیلی که در آن افراد انسانی همه امور را صرفاً مستند به اراده و مشیت خدایان یا خدای واحد میکنند.مرحله فلسفی (یا مابعد الطبیعی) و تعقلی ،که در آن انسانها جمیع مسائل را از راه تجریدات و انتزاعات فلسفی حل میکنندومرحله علمی و تحقیقی یا تحصلی و اثباتی که در آن آدمیان پدیدهها را از روی قوانین طبیعی تبیین میکنند .سلطه این سه مرحله به ترتیب آدمیان را به جنگ تهاجمی ،تدافعی و صنعت وا میدارد ۸.
ج) نظریه اسپنسر (۱۹۰۳-۱۸۲۰م)
اسپنسر تطور تکاملی جامعه را دارای دو مرحله میداند نظامی و صنعتی. وی پس از داروین این رای را به بیان علمی درآورد و نشان داد که این دگرگونی تدریجی قانونی جهانی است .تکامل تدریجی در بیان اسپنسر عبارت است از انتقال تدریجی از حالت تشابه و تجانس بیسامان و ناپیوسته به حالت اختلاف و تنوع منظم و پیوسته.در تمام کائنات عالم به عقیده اسپنسر این انتقال تدریجی وجود دارد نهایت آنکه در این حرکت تدریجی و بطئی جزر و مد هست.دائم ترقی و ارتقا در خط سیر نیست گه گاه وقفه و رکود هم هست۹.
منابع
۱- آقاجری هاشم، جزوه درسی فلسفه تاریخ، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۳، ص ۱۲
۲- آقاجری هاشم، همان، ص ۱۶
۳- لیتل دانیل، فلسفه تبیین در علوم انسانی، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران، صراط ۱۳۷۵، ص۳۴
۴- کلباسی اشتری حسین، درباره فلسفه تاریخ، فلسفه مضاف، ج ۱، به کوشش عبدالحسین خسروپناه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۲۰۰
۵- مفتخری حسین، پارادایمهای روششناختی موثر بر پژوهش های تاریخی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تیرماه ۱۳۸۷، شماره ۱۲۲، صص ۶-۵
۶- ادواردز پل، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات)، ترجمهی بهزاد سالکی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۷۵، ص ۲۲
۷- زرینکوب عبدالحسین، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص۲۰۰
۸- لوکاس هنری، تاریخ تمدن، ج ۲، تهران، کیهان؛ ۱۳۸۸ص ۴۳۰
۹- زرینکوب عبدالحسین، همان، ص ۲۲۵
توضیح
این مطلب مختصری است از مقاله اسلام و فلسفه تاریخ، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۱۶۱، مهر ۱۳۹۰
نظریههای تبیین تحولات تاریخی
نگاهی به نظریات جامباتیستا ویکو، اگوست کنت و هربرت اسپنسر پیرامون سیر تاریخ
چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ