طاعون و همهگیریهای مرگبار در جهان پیشاصنعتی
گایدو آلفانی و تامی ای مورفی ترجمه: امید کفیل کاشانی
این مقاله مروری بر سابقه پژوهشی اخیر طاعونها و دیگر همهگیریهای مرگبار از اواخر باستان تا ۱۸۰۰ میلادی ارائه میکند. عوامل سازمانی و زیستمحیطی اصلی را هم در شکلگیری ریشه طاعون و شیوعش و هم کل پیامدهای اجتماعیاقتصادی ...
پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
مجله تاریخ اقتصادی ، جلد.۷۷، شماره.۱ ( مارس ۲۰۱۷). انجمن تاریخ اقتصادی همه حقوق محفوظ است. نشانگر دیجیتال شی: ۱۰.۱۰۱۷/S۰۰۲۲۰۵۰۷۱۷۰۰۰۰۹۲
گایدو آلفانی در دانشگاه باکانی، دپارتمان تحلیل سیاست و مدیریت دولتی دانشیار است. مرکز داندنا و آی جی آی آر از طریق رانتگن ۱ میلان ام آی ۲۰۱۳۶ در ایتالیا. ایمیل: guido.alfani@ unibocconi.it.
تامی. ای. مورفی در دانشگاه باکونی، دپارتمان تحلیل سیاست و مدیریت دولتی مدرس است- مرکز داندنا، از طریق رانتگن۱، میلانو ام آی ۲۰۱۳۶ در ایتالیا. E-mail: tommy.murphy@ unibocconi.it.
ما از آن کارلوس ، ساموئل ک. کوهن ، بیل کولینز و کورماک او گرادا بابت بسیاری از دیدگاههای مفیدشان سپاسگزاریم.
مرگ سیاه و دیگر همهگیریهای شدید پیشاصنعتی همواره به عنوان (( طاعون)) در ذهن عموم تصور میشوند. غالبا آنها را بهمثابهی نفاط عطف تاریخ میشناسند که گاهی موجب فروپاشی جوامع و گاهی راهگشای رشد زیاد شده است. پس جای تعجب نیست که طاعونها در مباحث علوم طبیعی و اجتماعی حضور آشکاری دارند: از روایات سنتی رشد اروپا (مثلا North and Thomas، ۱۹۷۳) گرفته تا تاثیر جمعیتی و اجتماعی ابولا ( مثلا Ó Gráda ۲۰۱۵) . همهگیریهای پیشاصنعتی نمونههای سودمندی از قتل عام مردم به علت بیماریهای واگیردار هستند. در واقع علوم رایج مقایسهای بین مرگ سیاه و شیوع فعلی آنفلوانزای مرغی، ابولا یا زیکا انجام میدهند.
مطالعات کمی بوده که پیچیدگی کامل این پدیدههای جهانساز را فهمیده باشند. اکثرشان مناظرات داغ مربوط به ماهیت این همهگیریها، عوامل ایجادکننده آن، ویژگیهای تغییرپذیر عوامل بیماریزا و بیماریها در گذر زمان و دیگر جنبههای قابل توجه آنها در ارزیابی پیامدهای اقتصادی آنها را در نظر نمیگیرند. حتی عبارتشناسی مبنایی آن گیجکننده است. اگرچه عامل بسیاری از بدترین همهگیریهای پیشاصنعتی از قضا طاعون خیارکی بوده است تعداد همهگیریهای منتسب به ((طاعون)) بسیار بیشتر است. این بحثی ذهنی درباره عبارتشناسی نیست بلکه بحثی مهم است. ماهیت و پیامدهای بیماریهای واگیردار به عامل خاص آن برمیگردد و ابهام در زبان، کار تفسیر درست مدارک تاریخی، جهتیابی پیشینه رایج پژوهشی و علمی و کلا فهم این پدیده را دشوار میکند.
پیشرفتهای اخیر نشان میدهند زمان آن فرا رسیده تا تاثیرات اقتصادی طاعون و دیگر بیماریهای واگیردار را مجددا ارزیابی کنیم ( مثلا: Cohn ۲۰۰۷a, bosker et al.۲۰۰۸, Campbell ۲۰۱۰a,۲۰۱۶, Alfani ۲۰۱۳a, O Grada ۲۰۱۵ ). در حقیقت علیرغم اهمیت شناخت عوامل مرگ ومیر و پیامدهای آن برای علوم اجتماعی (Cutler, Deaton, and Lleras-Muney ۲۰۰۶) علاقه روزافزون به نقش بیماری در تعیین مسیر توسعه اقتصادی (Diamond ۱۹۹۷; Acemoglu, Robinson, and Johnson ۲۰۰۳; Nunn and Qian ۲۰۱۰ ) بر همهگیریهای بزرگ متمرکز است. برخی نویسندگان ادعا کردهاند مرگ سیاه - شاخصترین موج طاعون- عنصری اساسی در واگرایی اروپا از بقیه جهان است ( مثلا Epstein ۲۰۰۰; Clark ۲۰۰۷; Voigtländer and Voth ۲۰۱۳).
این مقاله مروری و تاملی نگاهی کلی به پیشینه علمی اخیر در زمینه طاعونهای پیشاصنعتی از مطالعات تاریخی تا تحقیقات پیشازیستشناسی و زیستشناسی دارد و متمرکز بر آن جنبههایی است که توجه ویژه مورخان اجتماعی و اقتصادی را به خود جلب میکند. آن عوامل سازمانی و زیستمحیطی اصلی را تحلیل میکنیم که هم ایجاد طاعون و گسترش آن و هم کل پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و جمعیتی آن را شکل دادند. هدف ما اینست که مشخص کنیم چگونه عامل بیماریزای مشابه ویژگیهای جمعیتی متفاوت تاریخی نشان میدهد و چگونه همهگیریهایی که مشابهاند ( مخصوصا در تعداد قربانیان) پیامدهای بسیار متفاوتی داشتند. همچنین بحث جاری درباره پیامدهای اجتماعیاقتصادی طاعون را هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت در پیش میگیریم.
تمرکز اصلی ما بر طاعون خیارکی است که مسئول بدترین بحران مرگومیر در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن بود. مرگ سیاه ( ۱۳۴۷-۱۳۵۲) اولین طاعونی است که دادههای نسبتا فراوانی در مورد سطح دستمزدها، توزیع ثروت و جمعیت آن داریم. جای تعجب نیست که پیشینه علمی اخیر اصولا متمرکز بر این قسمت و نمونههای بعدی آن شده که همه از یک عامل بیماریزا منشا گرفتهاند. همچنین برخی از همهگیریهای مرگبار پیشاصنعتی مثل آنهایی که بر امپراطوری روم و مدیترانه اواخر باستان و اوایل قرون وسطا تاثیر میگذارند و نیز رشتههمهگیریهای مرتبط با (( مبادله کلمبیایی)) قرن شانزدهم را به بحث میگذاریم. این مقایسه فهم بهتری از خصوصیات وقایع متفاوت درپی دارد و نگاهی جامعتر به واکنش انسان به بحرانهای مرگومیر دربردارد. در نتیجه فهم بهترِ همهگیریهای پیشاصنعتی میتواند بینش مفیدی برای درک دنیای مدرن درپی داشته باشد.
طاعون و دیگر همهگیریها
(( طاعون)) یکی از واژگان ناخوشایندی است که معانی متفاوتی برای افراد مختلف در بسترهای مختلف دارد. در هنگام ارجاع به همهگیریهای متفاوت( نوع عامل بیماریزا) و پیامدهای آن ( تاثیرآن بر کل جمعیت یا قشری از آن) وقتی تنها خصیصه مشترک این ((طاعونها)) گرفتن تعداد بسیار بالای قربانی و/یا ایجاد وحشت شدید است به صورتی مبهم به کار میرود . مورخان گاهی در تشخیص درست این بیماری با مشکلاتی جدی روبرو میشوند چرا که منابع تاریخی به ویژه منابع پیشامدرن غالبا در تمایز بین بیماریهای واگیردارِ متفاوت مبهماند. طاعون در معنایی کاملا زیستشناختی بیماری واگیرداری شناخته میشود که ناشی از باسیل یرسینایا پستیس، کشف الکساندر یرسین در سال ۱۸۹۴ ایجاد شده. اکثر بزرگترین همهگیریهای پیشاصنعتی طبق جدول ۱ ناشی از یرسینیا پستیس بودند. اگرچه تا همین اواخر تشخیص عامل موثر در ایجاد طاعونهای باستانی مورد اختلاف بوده (Duncan and Scott ۲۰۰۱; Cohn ۲۰۰۲; Little ۲۰۱۱). دیرینهزیستشناسان هماکنون مدارک قابل توجهی در تایید اینکه در واقع مرگ سیاه، طاعون ژوستینین و دیگر طاعونها به علت باکتری یرسینیا پستیس ایجاد شده بودند ارائه کردهاند ( مثلا: Morelli et al.۲۰۱۰؛ Bos et al. ۲۰۱۱). برای یکدستی فقط برای همهگیریهای فرضا مرتبط با یرسینیا پستیس از واژه طاعون استفاده خواهیم کرد. گاهی هم (( طاعون))- بین گیومه- برای ارجاع به دیگر همهگیریها استفاده خواهد شد.
مرگ سیاه و دیگر موجهای طاعون
مرگ سیاه که اروپا را در ۱۳۴۷-۱۳۵۲ فراگرفت به احتمال زیاد بدترین طاعون در کل تاریخ بود. بین یک تا دوسوم جمعیت اروپا را کشت (Del Panta، ۱۹۸۰ Benedictow ۲۰۰۴ ، ۲۰۰۴) و بر آفریقای شمالی و بخشهای بزرگی از آسیا هم تاثیرگذاشت. طبق بازسازی کلاسیک ویلیام ه. مک نیل طاعون به منطقه بومی جانوران وحشی جونده در هیمالیا منحصر بود. وقتی مغولها آن منطقه را در امپراطوری بزرگشان ادغام کردند جرقه شیوع را زدند. یک فراگیری وحشتناک در ۱۳۳۱ که احتمالا طاعون بود بر استان هوبی در شمال شرقی چین تاثیر گذاشت. این احتمالا آغاز جهانگیری بعدی میباشد که از استپ آسیا عبور کرده به کافا در سواحل دریای سیاه در ۱۳۴۶ رسید (McNeill ،۱۹۷۶) . طاعون از انجا به بعد با کشتی به بیزانس، برخی از نقاط جنوب ایتالیا برده شد و نیز احتمالا در سال ۱۳۴۷ به مارسی در جنوب فرانسه رسید. تا سال ۱۳۴۸ از منطقه مدیترانه و بقیه اروپا فراتر رفت.
مرگ سیاه به تنهایی در اروپا و مدیترانه تا ۵۰میلیون نفر را کشت که به معنی واقعی کلمه دومین جهانگیری بد در تاریخ بشر بود، در رده دوم بعد از آنفلوانزای اسپانیایی ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بود که بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر را کشت ( Johnson and Mueller ۲۰۰۲) که از لحاظ مرگ ومیر در درجه نخست است. طاعون در طول سه قرن بعدی اتفاقی تقریبا رایج شد ( Biraben ۱۹۷۵؛ Livi-Bacci ۲۰۰۰ ۲۰۰۷). اگرچه درباره شیوع بیماریها یک قرن بعد از مرگ سیاه (برای ترکیبی کاربردی، Cohn ۲۰۰۸ راببینید) اطلاعات کمی داریم، آندسته که در قرون شانزدهم، هفدهم و هجدهم رخ دادهاند مفصل مطالعه شدهاند.
دو طاعونِ قرن هقدهم مورد توجه ویژهاند چرا که برای بسیاری از مناطق اروپا بعد از مرگ سیاه بدترین بودند. آنها ظاهرا هردو توانایی ایجاد واگرایی طولانی مدت بین مناطق بیشتر و کمتر تاثیرگرفته را دارند ( Alfani ۲۰۱۳a). طاعون سال ۱۶۲۳ تا ۱۶۳۲ در اروپای شمالی آغاز شد ( شمال فرانسه، هلند و راینلند) و تا سال ۱۶۲۵ به انگلستان و شمال ومرکز آلمان هم سرایت کرده بود. سپس از طریق شرق فرانسه و جنوب آلمان به سمت جنوب حرکت کرد. تا سالهای ۱۶۲۸-۱۶۲۹ کمربندی از پیرنه تا باواریا و سوییس دچار بیماری شده بود. طاعون در سال ۱۶۲۹ وارد شمال ایتالیا شد و در ۱۶۳۱ به توسکانی سرایت کرد اما بقیه ایتالیا در امان ماند. طاعون از لمباردی تا کاتالونیا شیوع پیدا کرد که در کاتالونیا در طول سالهای ۱۶۲۹-۱۶۳۰ در حال گسترش بود ( Eckert ۱۹۷۸; Alfani ۲۰۱۳a). طاعون در سالهای ۱۶۴۷-۱۶۵۷ در شرق اسپانیا منتشر شد که احتمالا از آفریقای شمالی وارد شده بود. سپس آندلس و دیگر مناطق اسپانیا و نیز مجمعالجزایر بالاریک را دربرگرفت . در سال ۱۶۲۵ به ساردینیا و در ۱۶۵۶ به پادشاهی ناپل سرایت کرد. در طول سالهای ۱۶۵۶-۱۶۵۷ همه مناطق جنوب ایتالیا ( به جز سیسیل) و نیز مرکز ایتالیا ( به جز توسکانی ) و لیگونیا به سمت شمال مبتلا شده بود ( Pérez Moreda ۱۹۸۷; Alfani ۲۰۱۳a).
طاعونهای قرن هفدهم به چرخهای از همهگیریها تعلق دارند که غالبا (( جهانگیری دوم )) نامیده میشوند که با مرگ سیاه آغاز و فقط در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم پایان یافت. ((جهانگیری سوم)) پس از جهانگیری دوم رخ داد که از منطقه یونان چین در اواخر قرن نوزدهم نشات گرفت. هنگ کنگ در سال ۱۸۹۴ مبتلا شد. از آنجا طاعون از طریق کشتیها در سراسر جهان سرایت پیدا کرد (Haensch ۲۰۱۰، p. ۱). در سال ۱۸۹۶ به هند رسید که در طول مدت کم چند دهه ۱۲.۵ میلیون نفر مردند (Kohn ۲۰۰۷، p۱۸۳-۸۴). موج طاعون هنگ کنگ شیوع اندکی در اروپا یافت، از فراگیری ۱۹۰۰ گلاسگو با ۱۶ فوتی ( Cohn ۲۰۰۲، p۱۳) گرفته تا همهگیری ۱۹۲۰ پاریس با ۳۹ فوتی (Audoin-Rouzeau ، ۲۰۰۷). مهمتر از آن در سال ۱۹۰۰ بود که طاعون از اقیانوس عبور کرد و به سان فرانسیسکو رسید که در طول سالهای ۱۹۰۰-۱۹۰۴ در یک همهگیری عامل ۱۱۳ فوتی بود (Echenberg ۲۰۰۷، p۲۱۳-۲۴۲). طاعون از سان فرانسیسکو به سمت شرق حرکت کرد و جوندگان وحشی را مبتلا کرد و در نتیجه منحصر به منطقهای خاص شد. جهانگیری سوم هماکنون در راه است. سازمان بهداشت جهانی بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ ۳۲۴۸ مورد طاعون انسانی را در سراسر جهان گزارش کرد که ۵۸۴ فوتی داشت؛ ۹۶ درصد در آفریقا ، ۳درصد در آمریکا( ۳۹ مورد با ۵ فوتی در ایالات متحده آمریکا) و ۱ درصد هم در آسیا رخ داد ( Bertherat ۲۰۱۶). طاعون را با نشانههای مقاوم به آنتیبیوتیک باید ((بیماریای واگیردار )) و خطر جدی جهانی دید (Ziegler ۲۰۱۵, ؛ p۲۶۰-۲۶۳).
نخستین جهانگیری که تا اندازهای توسط محققان گذشته مغفول ماند اخیرا عامل بالقوهای در افول امپراطوری روم بوده و توجهات را به خود جلب کرده است. آن مسلما با ارتباط با طاعون ژوستینین که در ۵۴۱ شروع شد تلاش امپراطوری بیزانس برای تصرف مجدد ایتالیا و دیگر مناطق مهم امپراطوری روم غربی را خنثی کرد (Sarris ، ۲۰۰۲ ) اما عبارتشناسی در اینجا گیجکننده است. مورخان امروزه تمایل دارند که (( طاعون ژوستینین)) را به کار ببرند تا به مجموعهای از شیوع طاعون اشاره کنند که پایان آنها حوالی ۷۵۰ در زمان ازبین رفتن ابتلا در اروپا، مدیترانه، خاورمیانه بوده و تا زمان مرگ سیاه برنگشته ( Little ۲۰۰۷) طاعون ژوستینین نخستین همهگیری میباشد که شواهد کافی پیشازیستشناختی و تاریخی برایش داریم که عامل ابتلا به آن یرسینیا پستیس بوده. آن ۲۵ تا ۵۰ میلیون قربانی در سراسر اروپا و منطقه وسیعتر مدیترانه برجا گذاشت ( Little ۲۰۰۷; Horgan ۲۰۱۴; Harper ۲۰۱۶). ظاهرا در ۵۴۴ به ایرلند و احتمالا در همان تاریخ به بریتانیا رسید (Maddicott ۱۹۹۷ ، p۱۰-۱۱. Dooley ۲۰۰۷ ۲۰۰۷، p۲۱۵-۲۱۶) گرچه این نامعلوم است. طاعون ژوستینین را معمولا سومین همهگیری بد در تاریخ بشر میدانند.
دیگر همهگیریهای مهم مرگبار پیشاصنعتی
این طاعون باعث بیشترین مرگومیر در بین همهگیریهای پیشاصنعتی شد اما نمونههای مثالزدنی دیگری هم از همهگیریهای مرگبار بودند که عاملشان عمدتا یرسینیا پستیسنبود. دو نمونه از این شیوع ها (( طاعون)) آنتونین ، همهگیری از جنس آبله از سال ۱۶۰ تا ۱۸۰ بوده که در ایتالیا حدود ۱۰ تا ۳۰ درصد کل جمعیت را کاهش داد ( تخمینهای قدیمیتر ۵۰ درصد میگویند؛ Lo Cascio and Malanima ۲۰۰۵، p۱۲ . Harper ۲۰۱۶ ) و دیگری نیز ((طاعون قبرسی)) مسلما نوعی از تب هموراژیک بوده که از ۲۴۹ تا ۲۷۰ بر کل امپراطوری روم اثرگذار بود. این همهگیری اخیر پیامدهای بلندمدت مهمی داشت ( Harper ۲۰۱۵).
دیگر همهگیریهای مهم با تبادل کلمبیایی تداعی میشوند؛ یعنی مبادله بیماریها مثل اندیشهها، محصولات غذایی و جمعیت بین دنیای قدیم و جدید بعد از کلمبوس ( Crosby ۱۹۷۲; Nunn and Qian ۲۰۱۰). اروپاییها هم عین انتقال طاعون از آسیا توسط مغولان دستهای از بیماریها را به قاره آمریکا آوردند که طاعون از آندسته بود اما دیگر بیماریها از لحاظ نفوذ و مرگومیر کلی غلبه داشتهاند؛ سرخک، سیاه سرفه، آبله مرغان، آبله، تیفوس و مالاریا که مردم بومی در مقابل آنها هیچ دفاعی چه زیستشناختی ( مصونیت، انتخاب) یا فرهنگی( اطلاعات اساسی درباره بیماری) نداشتند ( Diamond ۱۹۹۷; Livi-Bacci ۲۰۰۷). ریزش چشمگیر جمعیتی بعد از ۱۴۹۲ فاجعهبار بود و تخمینها درباره آن تا ۸۵-۹۰ درصد از کل جمعیت را در نقاط مختلف قربانی میدانند ( Cook ۱۹۸۱, ۱۹۹۸; Newson ۱۹۹۳, ۲۰۰۶). در نقاط مشخصی از کارائیب جمعیتهایی مثل هندیهای تاینو تقریبا کامل از بین رفتند ( Livi-Bacci ۲۰۰۷). محاسبه دقیق فوتیها دشوار است چرا که بسیاری از محاسبات مورد بحث است و ما نمیدانیم که آیا محققان تخمینشان از جمعیت بومی را قبل از رواج نخستین همهگیری زدند یا بعد از آن ( Nunn and Qian ۲۰۱۰, p. ۱۶۶). اگرچه تشخیص اینکه علیرغم دیگر عوامل فروپاشی مثل مرگ و سو رفتار استعمارگران و افول بارز کلی در استانداردهای زندگی چه تعداد مرگ واقعا ناشی از بیماری بود سخت است ( Allen, Murphy, and Schneider ۲۰۱۲)، غالبا اعتقاد دارند که بیماری یک عامل مهم بود ( Newton ۱۹۹۳; Livi-Bacci ۲۰۰۶).
از آنجا که شواهد نسبت به دنیای قدیم کمتر است و بسیاری از عوامل استعمارگری بر پویاییهای جمعیتی تاثیر گذاشت ارقام بهتر است با احتیاط بررسی شود؛ مثلا آبله بیشترین بیماری مورد ارجاع در فروپاشی دنیای جدید، در شرایط پیشاصنعتی مرگومیری در حد ((فقط)) ۲۰-۳۵ درصد شاید بالاتر در جمعیتهای (( زمین بایر)) دارد (Carlos and Lewis ۲۰۱۲, p. ۲۸۲) اما آن بسیار کمتر از ۸۰درصد و بیشتر به طاعون خیارکی در اروپا استناد شده. ماسیمو لوی-باچی ابراز کرد اگرچه از لحاظ ریاضی امکان دارد آبله به تنهایی باعث از بین رفتن ۶۰درصد جمعیت در بازه زمانی نسبتا کوتاهی شده باشد، این پیامد سناریویی بعید و شدید است که سه همهگیری در پی آن با قدرت کامل ظاهر میشوند ( یعنی همه افراد غیرایمن را مبتلا میکنند) و مرگومیری در حد اکثر تصورما (۴۰درصد) دارند و نهایتا یک جامعهای باقی میماند که بعد از هرشوک نتوانست ((بازگردد)). در نهایت همهگیری هیچکدام از مناطق آمریکا را به همان شیوه تحت تاثیر قرار نداد. بیماری میتوانست بسیار سریعتر در مناطق با تراکم جمعیتی بالاتر گسترش یابد (شکل ۱ راببینید). هنگامی که بیماریها باعث اولین نرخ مرگ شدند اگر اندازه جمعیت مجاز میکرد مکررا دچار ابتلای منطقهای میشدند: همهگیریهای آبله، سرخک و تیفوس هم مکررا رواج مییافت. مکزیک در ۱۶۵۹، ۱۶۹۲-۱۶۹۷، ۱۷۳۶-۱۷۳۹، ۱۷۶۱-۱۷۶۴، ۱۷۷۲-۱۷۷۳، ۱۷۷۹ و ۱۷۹۷-۱۷۹۸ مبتلا و منطقه آندئان در ۱۶۹۲-۱۶۹۴، ۱۷۱۸-۱۷۲۰ و سالهای دهه ۱۷۸۰ مبتلا شد (Newson ۲۰۰۶، p۱۶۹).
اروپا سفلیس را از آمریکا وارد کرد. اگرچه سفلیس امروزه با پنی سیلین به آسانی درمان میشود، در اوایل دوران مدرن سفلیس کشنده بود. سفلیس فقط در قرن هفدهم بود که به بیماری کم تلفاتی تبدیل شد (Crosby ۱۹۷۲). نخستین همهگیری ثبتشده در ۱۴۹۵ در محاطره ناپل توسط فرانسه بود که نتیجتا شیوع فراگیر ((بیماری فرانسوی )) را باعث شد. زمانبندی و برخی اسناد تاریخی نشان میدهند که آن احتمال زیاد از آمریکا آمده بود و نیز یک مطالعه فیلوژنتیک از این فرضیه حمایت کرده است( ۲۰۰۸). تخمینها غیرقطعیاند اما تا اواسط قرن شانزدهم سفلیس احتمالا تا ۵درصد از کل جمعیت اروپا را مبتلا کرده ( Oriel ۱۹۹۴)) و احتمالا باعث مرگ میلیونها نفر شده و به خاطر طبیعت آمیزشی آن تاثیر چشمگیری بر رفتار اجتماعی داشته. ما حتی درباره شیوع سفلیس در دیگر قارهها در اوایل دوران مدرن کمتر از این میدانیم. آن باید در برخی نقاط آسیا قابل توجه بوده باشد همانطور که مطالعه جدیدی تخمین زد که تا آخر قرن نوزدهم ۱۱درصد از زنان بزرگسال ژاپنی مبتلا شده بودند (Drixler ۲۰۱۶، p۶۷۱).
آنچه درباره طاعون میدانیم و نمیدانیم
یرسینیا پستیس باکتریای متعلق به خانواده انتروباکتریا میباشد. طبق مطالعات ژنتیک این باکتری از عامل بیماریزای خاک و نسبتا بیضرر یرسینیا شبهسل در زمانی بین ۴۳۹۴ پیش از میلاد و ۵۱۰ پس از میلاد احتمالا در فلات تبتی-قینقای تحول یافت (Cui et al ، ۲۰۱۳؛ Green ۲۰۱۵b. ). یرسینیا پستیس در شرایط نرمال نمیتواند مستقیما از فردی به فرد دیگر انتقال پیدا کند. روایات کلاسیک از مرگ سیاه و دیگر طاعونها انتقال را اینگونه الگوبرداری میکنند: اول همهگیری از طریق موش و کک موش که حاملانی بودند که عامل بیماری را به انسان منتقل کردند. این داستان بیش از حد سادهسازی شده. موشها تنها حاملان احتمالی نیستند. بسیاری از جوندگان متفاوت ( سنجابهای وحشی آمریکایی، سگهای علفزار) مانند دیگر پستانداران، گوسفند، گرگ و شترها مشکوک به یرسینیا پستیس هستند (Green ۲۰۱۵b، pp۳۲-۳۴). افزون بر این کک موش یکی از بسیار حاملان احتمالی در کنار دیگر گونههای کک و شاید شپش میباشد. پیچیدگی انتقال یرسینیا پستیس مطرح است چرا که در دوران مرگ سیاه و بسیاری از موجهای طاعون متعاقب آن بیماری واگیردار در بین جمعیت انسانها با کارآمدی و سرعتی شیوع یافت که با استاندارد الگوی انتقال کک بین دو موش و انتقال کک موش به انسان مخالف است و این هم دیرینهشناسان و هم مورخان را گیج کرده ( Bolton ۲۰۱۳ p۲۶-۲۸؛ Raoult et al ، ۲۰۱۳ ).
اصولا سریعترین راه انتقال برای یک بیماری واگیردار انسان به انسان است. یرسینیا پستیس میتواند باعث سینهپهلوی ثانوی و در نتیجه انتقال از راه ذرات ریز هوا بدون نیاز به هیچ حاملی شود اما این (( طاعون سینهپهلویی)) فقط در شرایط محیطی خیلی خاص ایجاد میشود ( نوعا سرد و شرجی). افزون بر این شواهد علمی گردآمده در جهانگیری سوم نشان میدهد که (( انتقال مستقیم (طاعون) از راه ذرات ریز هوا شاید جهانگیریها را توضیح ندهد)) ( Raoult et al ، ۲۰۱۳. P۱۹). همچنان به فهم چگونگی وقوع این همه مرگومیر توسط یرسینیا پستیس به صورتی بسیار سریع و با وزن زیاد نیاز داریم. نه تنها نیاز داریم که ماهیت عامل بیماریزا را درنظرگیریم بلکه نیاز داریم تا محیط انسانی و فعالیت نهادهای مبارز علیه همهگیری را لحاظ کنیم. افزون براین قضیه انتقال طاعون از انسان به انسان کاملا به پایان نرسیده است. نخست هنوز نمیتوانیم اینکه ریزذرات یرسینیا پستیس در شیوع از طریق ذرات ریز هوایی کارآمدتر از زیستجورهای امروزی بود را رد کنیم. دوم همچنین مطمئن نیستیم از اینکه در شرایط محیطی خاص اروپای پیشاصنعتی کدام انگلها ممکن است حاملان موثرتر بیماری واگیردار بوده باشند. انگلهای انسانی ( ککهای انسانی، شپش و غیره) شاید بدون مداخله موشها و انگلهایشان ( کک موش) حامل بوده باشند که در این صورت این گونهای از انتقال است که مستقیم از انسان به انسان میباشد و از الگوی پیچیدهی موش به کک موش به انسان قابل تمایز است ( مثلا Biraben ۱۹۷۵؛ Whittles and Didelot؛ (۲۰۱۶ p۲.
فرضیه انتقال انسان به انسان با استفاده از منابع سنتی مثل بایگانی کلیسا و فنون آماری ساده بررسی شده. راجر شوفیلد (۱۹۷۷) با استفاده از روشی مبتنی بربسط دوجملهای اطلاعات مروبط به خوشهبندی مرگ به ازای هرخانوار را به کار برد تا طاعون خیارکی را متهم احتمالی همهگیری بزرگی که بر کولیتون ( انگلستان) در ۱۶۴۵-۱۶۴۶ تاثیر گذاشت تشخیص دهد. او با همین فن اخیرا به شیوع طاعون خیارکی و طاعون سینهپهلویی پس از آن استناد کرده و گفته طاعون اخیر همهگیریای بود که بر براکن-هوبی (سوئد) در ۱۷۱۰-۱۷۱۱ تاثیر گذاشت ( Schofield ۲۰۱۵) . اگر این را روشهای دیرینهزیستشناختی تایید کنند آخرین طاعون شناختهشده در اسکاندیناوی میباشد. گایدو آلفانی و ساموئل کی. کوهن (۲۰۰۷) از این روش برای طاعون ۱۶۳۰ در منطقه روستایی نونانتولا در ایتالیا استفاده کردند تا شواهد انتقال انسان به انسان را پیدا کنند. آلفانی و مارکو بونتی (۲۰۱۶) مجددا بر طاعون ۱۶۳۰ نونانتولا کار کردند و نخستین مطالعه ریزجمعیتی از یک طاعون پیشاصنعتی را با استفاده از فنون تحلیل بقا انجام دادند و از فرضیه انتقال انسان به انسان حمایت کردند.
جغرافیا و شدت
بااینکه مطالعات کلاسیک تاکنون جغرافیای طاعون را تحلیل کردند(Biraben ۱۹۷۵؛ McNeill ۱۹۷۶). تحقیقات اخیر جنبههای جدید از تکامل فضایی بیماری را بررسی میکند. این تاریخچه جهانی طاعون را دربرگرفته؛ از مطالعات محلی سنتی فراتر میرود و منابع تاریخی سنتی را با شواهد جدید از دیرینهزیستشناسی و فیلوژنتیک یکپارچه میکند (Green ، ۲۰۱۵a. ۲۰۱۵b) . آنها از اروپای غربی هم فراتر میروند به گونهای که مدیترانه و بالکان در روایات بهتر نشان داده شدهاند که این امکان مقایسه و فهم بهتر همهگیریشناسی طاعون را به خصوص در زمان شیوعهای اخیر در قرون هجدهم و نوزدهم که منشا آن آفریقای شمالی و لوانت بود فراهم میکند ( Borsch ۲۰۰۵؛ Restifo ۲۰۰۵؛ Andreozzi ۲۰۱۵؛ Varlik ۲۰۱۵؛ Blazina Tomic and Blazina ۲۰۱۵).
مطالعات جدید داخل اروپا از پیشگامی بیرابن فراتر رفتهاند اما این روایت هماکنون انقضا پیدا کرده ( Eckert .۱۹۹۶; Alfani ۲۰۱۳a).
تخمینها درباره شدت طاعون در سالهای اخیر تغییر زیادی کردهاند. مطالعات اولیه متکی بر دادههای محدودی بودند و در بهترین حالت برخی حدسهای هوشمندانه میزدند. اثر آرشیوی گسترده اخیر استدلال میکند که حتی اگر حد بالای آن حدسهای اولیه درست باشد حدسهای محافظهکارانه کم محاسبه کردند. طاعون ظاهرا از آنچه فکر میکردیم مرگبارتر بوده. اول جورگن بندیکتو (۲۰۰۴، pp۳۸۲-۳۸۴) برای مرگ سیاه عملا محاسبات پیشین را دوبرابر کرد که این نشان میداد بیماری حداکثر تا ۶۰درصد از جمعیت اروپا را کشت (۵۰میلیون قربانی). همچنین ایداماریا فوسکو (۲۰۰۹) تخمینهای پیشین را برای طاعون ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در پادشاهی ناپل دوبرابر کرد (از ۲۰-۳۰ درصد تا ۴۳ درصد یا ۱.۲۵ میلیون قربانی در خود پادشاهی به تنهایی). آلفانی (۲۰۱۳a) تخمینهای نرخ مرگومیر برای مناطق مبتلای شمال ایتالیا به طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ را ( از ۲۰-۲۵درصد تا ۳۵درصد یا ۲میلیون قربانی) افزایش داد. اخیرا رونالد رامس (۲۰۱۵) حدبالای قربانیان طاعون در جمهوری هلند در قرن هفدهم را تا ۶۰۰۰۰۰ قرار داده.
ارزیابی مجدد و ادامهدار شدت طاعون به ظهور رویکردهای جدید اینجامیده که هدفشان ارزیابی بهتر تاثیر بالقوه ناهمگن طاعون میباشد. آلفانی (۲۰۱۳a) عبارت (( فراگیرایی ارضی)) را معرفی کرد؛ این عبارت یعنی توانایی طاعون در ابتلای مناطق وسیع بطور ((فراگیر)). این اندازهگیری شامل این احتمال میشد که اجتماعات با ویژگیهای مختلف ( شهری یا روستایی) دراثر همهگیری موردنظر مبتلا شدند و حداقل دوجنبه جدید همهگیریشناسی طاعونهای اوایل دوران مدرن برجسته میشد. نخست در حالی که همهگیریهای قرن شانزدهم عمدتا اتفاقات شهری بودند مرگ سیاه و شیوعهای اصلی قرن هفدهمی هم شهر و هم دهات را تحت تاثیر قرار دادند: حداقل در جنوب اروپا که ظاهرا در توضیح تاثیر اقتصادی و جمعیتی بسیار وسیعتر حیاتی بود. دوم آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم بر جنوب اروپا بسیار شدیدتر از شمال آن تاثیر گذاشت. قربانیان طاعون در انگلستان در سراسر قرن به حدود ۴۵۰هزار میرسید؛ فقط ۳.۵-۴ میلیون نفر در ایتالیا، ۱.۲ , ۵ میلیون نفر در اسپانیا و ۲.۲ میلیون بیشتر در فرانسه بود (Alfani ۲۰۱۳a، p۴۱۱) . منابع اولیه لازم برای اندازهگیری فراگیرایی ارضی ( کتب کلیسا مربوط به تدفینها و غسل تعمیدها) در اروپا حداقل از اوایل قرن هفدهم در حجم زیاد موجود است؛ بنابراین فرصت زیادی برای تحقیقات تطبیقی بیشتر داریم. مثلا دانیل آر. کورتیس ( ۲۰۱۶) اخیرا این روش را به کار برد تا شدت طاعون را در مناطق کمارتفاع ارزیابی کند.
توجه زیادی اخیرا به آمادگی فردی در ابتلا به طاعون شده است. از منابع اسکلتی برای ارزیابی اینکه آیا جنسیت بر خطر مرگ فرد از مرگ سیاه تاثیر داشته استفاده شده. شارون ان. دیویت (۲۰۰۹) هیچ تاثیر جنسیتی معناداری نیافت. در زمینه طاعونهای قرن هفدهمی در انگلستان (Schofield ۱۹۷۷; Bradley ۱۹۷۷; Duncan and Scott ۲۰۰۱; Whittles and Didelot ۲۰۱۶) و طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ شمال ایتالیا ( Abrate ۱۹۷۲؛ Manfredini, De Iasio, and Lucchetti ۲۰۰۲; Alfani and Cohn ۲۰۰۷) نتایج مشابهی به دست آمده. نسبت مرگ مذکر به مونث در تعدادی از شهرهای ایتالیا در جدول ۲ گزارش شده و همه آن عمدتا حدود ۱ میباشد. یکی از موارد ناسازگار از ۶ طاعون میلان بین ۱۴۵۲ و ۱۵۲۳ برمیآید یعنی در جایی که مرگ مونث به وضوح فراگیر بود اما ظاهرا این نتیجهی شرایط زندگی بسیارشلوغ و فقیرانهی زنان و بیوگان مهاجر میباشد ( Alfani and Cohn ۲۰۰۷). شواهد مربوط به سن تااندازهای مبهم است. مطالعات بربقایای اسکلتی از مرگ سیاه همبستگی مثبتی بین ضعف و سلامتی کم نشان میدهند ( از زخمهای اسکلتی قابل تشخیص است)؛ که این به نوبه خود در ارتباط با سن بالا و احتمال مرگ در اثر طاعون (DeWitte and Wood ۲۰۰۸) میباشد. مطالعات همان دوره که اصولا مبتنی بر تواریخ است نشان میدهند که همه گروههای سنی مثل هم تاثیر گرفتند ( مثلا بنگرید به: Biraben ۱۹۷۵; Duncan and Scott ۲۰۰۱). بااینوجود احتمالا برخی از موجهای طاعونِ پس از مرگ سیاه ( اواخر قرون چهاردهم و اوایل پانزدهم) غالبا بر افراد زیر ۱۲سال تاثیر گذاشت( (Cohn ۲۰۰۸, pp. ۸۶–۸۷).
کاربرد منابعی مثل کتب متعلق به کلیسا که برای قرون وسطا ناموجودند اندازهگیری (( مرگومیر افزوده)) به تناسب هرگروه سنی را ممکن میکند (یعنی تفاوت بین فوتیها به تناسب هرگروه سنی در حین طاعون در قیاس با فوتیهای سالهای طبیعی پیشاز طاعون ). این مطالعات نتیجه میگیرند که طاعون تاثیرش بر نوجوانان و بزرگسالان کمسن (۱۱-۲۰ ساله) و بعد از آن بین افراد ۲۱-۳۰ ساله فاصله ایجاد شد در حالی که جوانترین ( زیر۵ساله) و مسنترین اجزای جمعیت کمترین تاثیر را گرفتند (Abrate ۱۹۷۲; Manfredini, De Iasio, and Lucchetti ۲۰۰۲; Alfani Cohn ۲۰۰۷). شکل ۲ مرگومیر افزوده طاعون را در مناطق روستایی پارما در ۱۶۳۰ نشان میدهد. روششناسی مرگومیر افزوده ذاتا محدود است چرا که ساختار سنی جمعیت را لحاظ نمیکند. شوفیلد (۱۹۷۷) با جمعیتهای الگو و استفاده از مقایسه فوتیهای طاعون واقعی در لندن (سنت بوتولف)، ایام و کولیتون دریافت که خطر مرگ ناشی از طاعون با افزایش سن کم میشد. در مطالعهای بر طاعون ۱۷۲۰-۱۷۲۲ مارسی که نرخ مرگومیر منحصر به سن را از طریق شواهد آرشیوی محاسبه میکند نه استفاده از جمعیتهای الگو و از همین منظر قابل توجه است اسابل سیگای و همکاران(۲۰۰۶) یافتند که نرخ مرگومیر طاعون با افزایش سن بالا میرفت. اثر دیگری که میدانیم شامل بازسازی ساختار سنی کامل جمعیت میشود با استفاده از تحلیل بقا بر طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ در شمال ایتالیا نتیجه گرفت که جوانان ( زیر ۱۰سال) کمتر تحت تاثیر بودند و خطر مرگ خیلی دیرتر از آنچه تصور میشد به اوج میرسید؛ یعنی بین سنین ۴۰ و ۶۰(Alfaniand Bonetti ۲۰۱۶))
بااینوجود شواهدی کافی مبنی بر تغییر احتمالی شیوه تاثیرگذاری طاعون بر سنین مختلف در حین جهانگیری دوم وجود دارد. این درباره وضعیت اجتماعیاقتصادی هم صدق میکند. در زمان مرگ سیاه و همهگیریهای پساز مرگ سیاه طاعون نقش یک (( قاتل جهانی))را بازی کرد. بیماری از قرن پانزدهم کاراکتری اجتماعی پیدا کرد و با تبعیض به فقرا لطمه میزد (Slack ۱۹۸۵; Carmichael ۱۹۸۶; Alfani ۲۰۰۹, ۲۰۱۳a, pp. ۱۰۳–۱۰۷; Cohn ۲۰۱۰). این احتمالا تا زمان آخرین طاعون بزرگ قرن هفدهم که شیوع وسیعی یافت و نخبگان اجتماعی-اقتصادی را کشت تغییر کرده مثلا در ۱۶۳۰ ونیز ۱۷ درصد از اعضای شورای عالی در اثر طاعون کشته شدند در حالی که در ۱۶۵۶-۱۶۵۷ جنوا ۴۰درصد از اعضای شوراهای عالی و کوچک فوت کردند (Pullan ۱۹۹۲, p. ۱۱۱). طاعون جدا از فراگیریهای اختصاصا شدید گرایش به تاثیرگذاری بیشتر بر فقرا نسبت به ثروتمندان داشت و جای شک نیست که علت آن محیطهای شهری متفاوتیاست که آنها در آن زندگی میکردند.
چگونه محیطزیست و موسسات طاعون را شکل میدهند
یکی از درسهای مهمی که از مطالعه طاعون میتوان گرفت اینست که ویژگیهای عامل بیماریزا فقط تااندازهای تکامل یک همهگیری را توضیح میدهند. نیاز داریم محیطی که عامل بیماریزا در آن عمل میکند و بافت موسسهای که همهگیری در آن رخ میدهد را درنظر بگیریم.
عوامل انسانی و زیستمحیطی
اثر اخیر شرایط زیستمحیطی خاصِ پیش از مرگ سیاه را بررسی میکند. بروس. ام. اس. کمپبل ( ۲۰۱۰a، ۲۰۱۰b، ۲۰۱۶) نشان میدهد که (( عوامل برونزاد شاید نقشی مستقیمتر و بزرگتر در ایجاد بحرانهای قرن چهاردهم نسبت به آنچه محافظهکارترین روایات عصر اقرار میکنند داشتهاند)) (۲۰۱۰a، p۳۱). این بحران نه تنها شامل وحشتناکترین همهگیری بشری میشود بلکه ناخوشی همهگیر حیوانی پیشین، (( طاعون گاوی))، در سالهای ۱۳۱۴-۱۳۲۱ را هم دربرمیگیرد. ناهنجاریهای آبوهوایی و اقلیمی یعنی آنچه کمپبل ((شوکهای فیزیکی)) مینامد، با خطری زیستی همزمان شد (خطر بازگشت طاعون به اروپا) تا در نتیجه رخداد پیچیدهای که ما مرگ سیاه مینامیم رخ داد. کمپبل اشاره میکند که احتمالا ناهنجاریهای اقلیمی با آغاز طاعون ژوستینین در سالهای ۵۴۰ میلادی همزمان شده باشد (۲۰۱۰a، p۱۴-۱۶ . ۲۰۱۶، p ۲۲۹-۲۳۰ ) اما او اقرار میکند که شواهد عمدتا حدسی است و سازوکار زیربنایی آن نامعلوم است ( برخی فرضیات در ۲۰۱۶، pp۲۸۶-۲۸۹).
بوریس وی اشمیت و همکاران (۲۰۱۵) بین شیوع طاعون اروپا از ۱۳۴۷-۱۸۳۷ و دورههای ناپایداری زیستمحیطی در آسیای مرکزی همبستگی پیدا میکنند. طبق استدلال آنها نوسانهای اقلیمی که باعث ریزش در جمعیت محلی موشهای بیابانی شد شدت ککهای هرموش بیابانی را افزود که این آنها را به سمت انسانها برای میزبانهای جایگزین شدن برد. چون شواهدی برای ذخیرههای طاعون باغ وحش حساس به اقلیم در اروپا در دسترس نیست نوسانهای اقلیم آسیای مرکزی زمانبندی طاعونهای اروپا در حین فرایند ابتلای مجدد پیوسته از آسیا را توضیح میدهند. این فرضیه رویکرد جاری جهانگیری دوم را ناگهان تغییر میدهد و (( آنرا از دکترین واحد در زمان مرگ سیاه به ضریب متناوب اقلیمی سویههای جدید ناشی از ذخایر طاعون جوندگان از باغ وحش تغییر میدهد )) (Schmid et al ، ۲۰۱۵ ، p۳۰۲۳). شواهد تااندازهای از فرضیه انها حمایت میکند که تااندازهای به این علت است که نویسندگان اتکای زیادی بر پایگاه دادهی نسبتا تاریخگذشتهی بیرابن در تاریخشناسی و جغرافیای طاعون میکنند. افزون براین این مطالعه نبود طاعون در اروپا از ۷۵۰-۱۳۴۶ زمانی که اقلیم کمتر از سالهای بعد پرنوسان نبود توضیح نمیدهد. بنابراین مشخص نیست چه چیزی احتمالا طاعون را از گسترش به سمت غرب قبل از ۱۳۴۷ بازداشته. سرانجام مطالعات دیرینهزیستشناسی اخیر شواهد بقای طاعون در اروپا در حین جهانگیری دوم را یافتند ( مثلا Bos et al ۲۰۱۶) . معمولا مطالعات طاعون در آینده باید توجه بیشتری به آبوهوا و اقلیم نسبت به گذشته کنند و به تلاشهای چندرشتهای تعمیم یابند چرا که عامل بیماریزایی مثل ((یرسینیا پستیس)) تنها [طاعون] را در حین عبور از محیط های متنوع، میزبانها و اکوسیستمهای متفاوت ایجاد می کند (green، ۲۰۱۵a. p ۱۴).
قطعا فعالیتهای انسانی مشخصی به شکلگیری تکامل طاعونها کمک کرده. بازرگانی شبکه مهمی برای گسترش عوامل بیماریزا است. شهرهای بازرگانی اصلی در قاره اروپا مثل آمستردام، لندن یا ونیز به اندازه متفاوتی مبتلا به طاعون شدند. سطوح بالای تجاریسازی روستایی شاید فراگیرایی ارضی نسبتا بالای شیوع طاعون را مثل مناطق کمارتفاع توضیح دهد (Curtis ، ۲۰۱۶). همچنین انسانها همهگیریها را از طریق جنگها گسترش می دهند. مغولها طبق بازسازی سنتی با محاصره جنوا در کافا طاعون را در ۱۳۴۷ به اروپا برگرداندند. شواهد قابل توجهی مبنی بر انتقال بیماری واگیردار، طاعون، تیفوس یا سفلیس از طریق ارتشها وجود دارد. جنگ سی ساله ( ۱۶۱۸-۱۶۴۸) ظاهرا در شیوع طاعون از طریق آلمان و باقی اروپای مرکزی (Eckert ۱۹۹۶) مهم بوده و جنگ سال ۱۶۲۹ باعث شد طاعون با نقض محدودیتهای قرنطینهای ایجاد شده توسط مقامات بهداشتی ایتالیا شبهجزیره را مبتلا کند.
تاثیر محیطزیست صرفا محدود به شیوع طاعون نمیشد بلکه تاثیر طاعون برگروههای مختلف را هم تعیین میکرد.. جمعیتهای روستایی نوعا حفاظت بیشتری نسبت به ساکنان شهری داشتند. اگر یک اجتماع روستایی در محیط جغرافیایی نسبتا منزوی میبود مثل بسیاری از روستاهای کوهپایهای میشد که آن را کاملا کنترل کرد (Alfani ۲۰۱۳a، ۲۰۱۳b). نرخ مرگومیر طاعون درون شهرها در کل میتوانست چارکهای متفاوتی داشته باشد. خانهسازی ضعیف، فضاهای بسیار شلوغ و نزدیکی بیشتر به انگلها کمک به شیوع طاعون و دیگر همهگیریها میکرد که این خود به توضیح چرایی تاثیر خاص طاعون بر فقیرترین اقشار جامعه بسیار کمک میکند. در حین ۱۵۶۰-۱۶۶۵ در لندن ساکنان غنیترین کلیساها کمتر احتمال داشت که در اثر طاعون بمیرند( ، (۲۰۱۶Cummins, Kelly, and Ó Gráda . طاعون در ۱۵۲۳ میلان ۴۲ درصد از قربانیانش را در فقط ۴تا از ۶۰ منطقه متعلق به کلیسا کشت که اینها باز هم فقیرترین و پرتراکمترین مناطق جمعیتی اند؛ جایی که مهاجران اخیر تمایل داشتند که در شرایط بسیار مخاطرهآمیز و شلوغ زندگی کنند (cohn و Alfani، ۲۰۰۷، p ۱۹۳-۱۹۴). همچنین شایسته است به این شرایط زندگی نابرابر، نابرابری درمانی دولتها و موسسات در حین بحران بهداشتی افزوده شود که احتمالا نرخ مرگومیر فقرا را نسبتا بالا برده.
نقش موسسات
شرایط زیستمحیطی و نوسانات اقلیمی همراه با عاملیت انسان به شکلگیری همهگیریها کمک کرد اما موسسات انسانی نقشی اساسی در تعیین شدت و شیوع نهایی داشتند. وقتی مرگ سیاه ظهور کرد جوامع اروپایی برای مقابله با خطر ناآماده بودند اما وقتی معلوم شد که طاعون آمده تا بماند فرایندی از تطابق فرهنگی و موسسهای اتفاق افتاد که عنصر مهمی در چگونگی واکنش به تغییر در محیط زیستشناختیشان بود. دو قرنِ بعد از مرگ سیاه کاملا قابل توجه بود. با شروع طاعون در قرن چهاردهم با ابزارهای ابتدایی و محدود به دانش پایه آنها درمورد چیستی طاعون مدیران شهری تا اوایل قرن شانزدهم حداقل در ایتالیا، پیشگام معرفی موسسات کارآمد سلامتی، طیف وسیعی از سیاستهایی که نسبتا موفق جلوی شیوع بیماری واگیردار را گرفتند اجرا کردند. این مداخلات کنترلهای بهداشتی در گذر از کوهها، رودها و لنگرگاههای دریایی و مرزهای سیاسی را دربرمیگرفت. سپس هرحکومت واحدی اجتماعات مبتلایش را در قرنطینه میگذاشت تا آنها را از بقیهی قلمرو به لحاظ بهداشتی جدا کند. داخل هر اجتماع مبتلاشدهای در سطح محلی تماس انسانی با قرنطینه و دیگر محدودیتهای موقت بر آزادی حرکت محدود میشد. مبتلایان و خانوادههایشان در ساختارهای اختصاصی جدا نگهداشته میشدند؛ ( لازارتی یا بخش بستری طاعون) که با فاصله از اجتماع ساخته میشدند. تا اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم در سایه تحولات موسسات که در قرون پیشرو تحقق مییافت بردهای سلامتی دائمی تاسیس شد و سریعتر از کمیسیونهای ایجاد شده در وضعیت اضطراری ۱۳۴۸ عمل میکردند. بردهای دائمی میتوانستند سرمایه انسانی قابل توجهی برای مبارزه با فراگیریها جمع کنند. همچنین این بردها با ارزیابی تهدیدات بالقوه بهداشتی امکان پایش موقعیت بینالمللی را فراهم کردند و تنها ابزارهای هشدار اولیه برای مقامات محلی بودند تا برای جلوگیری و دفع فراگیری سنجههایی به کار ببرند ) ،Cipolla ۱۹۷۶ ۱۹۸۱ Cohn ۲۰۰۹؛ Alfani and Melegaro ۲۰۱۰؛ Alfani ۲۰۱۳b).
اینکه این موسسات نخست در شبهجزیره ایتالیا و منطقه بزرگتر آدریاتیک ایجاد شدند تصادفی نیست. ایتالیا در اواخر قرون وسطی هسته اقتصاد مدیترانه و اروپا را تشکیل میداد و شهرهای بازرگانی اصلی آن به دلیل شبکههای تجاری وسیع بینالمللی از ابتلا بسیار وحشتزده بودند. نخستین روبه قرنطینه برای موارد مشکوک طاعون یا در رگیو امیلیا در ۱۳۷۴ یا در راگوسا در ۱۳۷۷اجرا شد (Cosmacini ۲۰۰۵; Blažina Tomic Blažina ۲۰۱۵) و فورا جنوا و ونیز به تکرار آن پرداختند. نخستین بخش بستری دائمی طاعون در ۱۴۲۳ در جزیره مردابی ونتیان ساخته شد. از موسسات بهداشتی عمومی ایتالیای اواخر قرون وسطی به سرعت در اسپانیا و فرانسه تقلید شد (Cipolla ۱۹۷۶). بااینوجود برخی از بخشهای اروپای شمالی در انجام این کار کند بودند. به ویژه انگلستان (( متفاوت با بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی بود چون هیچ احتیاط عمومی در مقابل طاعون تا پیش از ۱۵۱۸ نداشت)) (Slack ۱۹۸۵, pp. ۲۰۱–۲۶). انگلستان حتی در قرن هفدهم همچنان می کوشید موسساتی ایجاد کند که مدتها بود در اروپای مدیترانه تثبیت شده بودند. همچنین اروپای شمال غربی در توسعهی ادبیات پزشکی در این زمینه عقب ماند؛ این ادبیات غالبا از ترجمه رسالههای اروپای جنوبی ناشی میشد. انتشار رسالههای مربوط به طاعون در ایتالیا و فرانسه قرن شانزدهم به اوج خود رسید (Cohn ۲۰۰۹). آنها در زمینه دانش بیماری پیشرفتهترین بودند و این معمولا بخشهایی مربوط به (( مدیریت طاعون)) را دربرمیگرفت که مبتنی بر تجربهای ریشهدار بود ( چیزی که ما ((پیشنهادهای خط مشی)) مینامیم.
البته داشتن موسسات در جای خود لزوما به معنای کارآمدبودن آنها نیست. کارلو ام. سیپولا (۱۹۷۶، ۱۹۸۱) درباره کارایی ((قرنطینههای عمومی) که همه شهرنشینان را مجبور میکرد در حین شیوع طاعون در خانهشان بمانند تردید داشت و استدلال میکرد که اگر موشها و کک موشها طاعون را انتقال داده باشند این ابزارها جلوی شیوع آن را نمیتوانسته بگیرد بنابراین هزینههای بسیاری تحمیل میشد و ادامه پیدا میکرد (قرنطینهها همه فعالیتهای اقتصادی را متوقف میکرد). اکنون میدانیم که این استدلال زیاد از حد ساده است. سابقه پژوهشی اخیر همانطور که پیشتر اشاره شد نشان میدهد که انتقال انسان به انسان احتمال بیشتری داشته و عوامل زیستمحیطیِ پیچیدهتر کننده شیوع همهگیریها نسبت به آنچه قبلا تصور میرفت بیشتر بوده است. اگرچه دانش پزشکی در آن عصر در بهترین حالت ناقص و در بسیاری از موارد غلط بود نیاز داریم که به صورتی منعطفتر دستاوردهای موسسات سلامت دولتی و هزینههای اجرای سیاستهای ضدطاعونی را ارزیابی کنیم (Alfani ۲۰۱۳b, pp. ۸۷–۸۸) . در اینکه کنترل بین حکومتی کارآمد بوده تردید زیادی نیست؛ کل قلمروها از ابتلا در امان مانده و مقامات محلی از پیش هشدار گرفتند. آمادهسازی معمولا شامل معیارهایی مثل ارتقای بهداشت شهری با حذف زباله یا پاکسازی چاهها میشد. اگرچه این معیارها برای مبارزه با طاعون نخستین بار بود که بکار گرفته میشدند، عنصری مهم در سیاستهای بلندمدت بود تا جلوی سرایت را بگیرند و در هنگام روبرو شدن با تهدیدهای بهداشتی جدید مثل وبای اوایل قرن نوزدهم یکسان اجرا میشد (Alfani and Melegaro ۲۰۱۰).
در حقیقت بسیاری از مطالعات تجربی جدید نشان میدهند که اقدام موسسات برای دفع طاعون بسیار کارآمد بوده. مقامات بهداشت در ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در رم به وسیلهی حلقه بهداشتی برخی از دهکها را از ابتلا در امان نگهداشتند. نتیجه مرگومیر کلی فقط ۸درصد بود (Sonnino ۲۰۰۶) در حالی که در حکومتهای پاپی جاهای دیگر نرخ مرگومیر شهری ۳۰-۴۰ درصد بود. موسسات بهداشتی پادشاهی ناپل در زمان همین همهگیری در حفظ حداقل برخی نقاط موفق بودند ( مثلا سیسیلی و بیشتر آپولیا) (Fusco ۲۰۰۷) اما مسلما دستاورد اصلی مقامات بهداشت ایتالیا ایجاد شبهجزیرهای خالی از طاعون منطقهای از اواسط قرن شانزدهم به بعد بود. شواهد تاریخی روشنی وجود دارد که همه شیوعهای بعدی به علت ابتلای مجدد از بیرون به وسیله جنگ یا بازرگانی بوده. این احتمالا هم نعمت بوده و هم نقمت. هنگامی که طاعون به ایتالیا در اواخر ۱۶۲۹ برگشت شبهجزیره دههها خالی از طاعون بوده و برخی مناطق تجربه هیچ طاعونی از پایان جنگهای ایتالیا (۱۴۹۴-۱۵۵۹) را نداشت. در نتیجه اکثریت عظیمی از جمعیت در تماس با عامل بیماریزا نبودند که این احتمالا به توضیح چرایی بسیار زیانبار بودن این موج طاعون اروپا برای جمعیت ایتالیا کمک میکند (Alfani ۲۰۱۳a).
بعد نهایی چگونگی تاثیرگذاری موسسات بر پیامدهای طاعون اینست که چگونه فعالانه نرخ مرگومیر را به سمت گروههای اجتماعی-اقتصادی خاصی سوق میدادند. اکثر طاعونها از قرن پانزدهم خصوصا برای قشرفقیر شدید بودند. این هم با شرایط زندگی نسبتا ناسالم فقرا ارتباط دارد و هم با چگونگی درمان شدن آنها در حین همهگیری مرتبط است. هنگامی که پزشکان و مقامات بهداشت فهمیدند که مرگومیر طاعون در فقیرترین مناطق شهر بالاتر بود از آن پس خود فقرا را عاملان ذاتی شیوع بیماری واگیردار دیدند . در نتیجه در اوایل دوران مدرن حضور فقرا در شهرها نارضایتی روزافزونی ایجاد میکرد (Pullan ۱۹۹۲; Alfani ۲۰۰۹, ۲۰۱۳b). در حین شروع طاعون و یا حتی به مثابه سنجهای احتیاطی ولگردها و گداها اخراج میشدند. دیگر فقرا هم در موسسات و مناطق خاص، اغلب فراتر از دیوارهای شهری جدا نگهداشته شده و طعمه آسانی برای بیماری واگیردار میشدند . (Alfani ۲۰۰۹)جالب اینست که فقدان بخش بزرگی از فقرا غالبا یکی از اندک پیامدهای مثبت طاعون دیده میشد. همانجور که فریار، آنترو ماریا دی سان بوناونچورا ( ۱۶۵۸، ترجمه و اسناد داده شده در آلفانی، ۲۰۱۳b) که فعالانه درگیر مبارزه با طاعون در جنوای ۱۶۵۶-۱۶۵۷ بود اشاره کرده:
اگر خدا گاهی اوقات با طاعون مداخله نمیکرد جهان چگونه میبود؟ چگونه در آنصورت او میتوانست بسیاری از مردم را غذا بدهد؟ ...بنابراین لازم است که اقرار کنم که سرایت تاثیر مشیت الهیست تا جهان را خوب اداره کند. (ص ۱۰۶)
ظاهرا شیب برجسته اجتماعی-اقتصادی در مرگومیر طاعون تااندازهای به علت موسسات بهداشتی بوده. در عین حال شواهد آشکاری نداریم که مقامات فعالانه درگیر تلاش برای قتل فقرا به خاطر بیماری واگیردار بودند. شوربختانه نمیتوانیم این را برای یهودیان در زمان مرگ سیاه بگوییم. کوهن ( ۲۰۰۷b، p۳-۴) استدلال کرده است که مخصوصا در آلمان و دیگر مناطق اروپای مرکزی، کشتار یهودیان بازتابی از هیستری جمعی توده آنطور که قبلا تصور میرفت نبود بلکه بازتابی از فعالیت سازمانیافتهی نخبگان محلی بود که مرگ سیاه را چونان انگیزه بهکار میبردند و حمایتهایی هم از مقامات شهری دریافت کردند. ترزا فینلی و مارک کویاما (۲۰۱۶) افزودهاند که کشتارها در جایی که نهادهای حکومت مرکزی ضعیفتر بودند شدیدتر شدند. این رفتار غیرانسانی محدود به بافت استثنایی فرهنگی و روانشناختی مرگ سیاه بوده چرا که جوامع یهودی در طول طاعونهای بعدی هدف قرار نگرفتند اما عناصر زیربنایی انگیزش آن تا صدهاسال دوام داشته است (Voitgländer and Voth، ۲۰۱۲).
برای غیبت روزافزون طاعون از اروپا از قرن هفدهم توضیحات زیادی مطرح شدهاند. برخی بر عوامل زیستمحیطی تمرکز میکنند و نقش بالقوه تنوعات حاملان جمعیتی بیماری را مورد تاکید قرار میدهند شاید که این با تغییر اقلیمی یا فرایند تطابق دوسویه بین انسانها و عوامل بیماریزا احتمالا درارتباط است. بقیه برعوامل موسسهای و فعالیت انسان تاکید میکنند که شامل ارتقای موسسات بهداشتی و مدیریت طاعون و/یا بهداشت و سلامتی میشود (McNeill ۱۹۷۶; Appleby ۱۹۸۰; Del Panta ۱۹۸۰; Slack ۱۹۸۵; Livi-Bacci ۲۰۰۰). آلفانی (۲۰۱۳a، p ۴۲۱-۴۲۳) اخیرا نشان داده که فراگیرایی ارضی و شدت بسیاربالای آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم به نوبه خود میتوانست به ازبین رفتن طاعون از طریق فرایند انتخاب جمعی و شاید مصونسازی بینجامد و این احتمالا با ظهور سویههای بیماریزای خیلی خشن و جدید همراه بوده. این استدلال با فرضیات قدیمیتر تطابق دوسویه بین انسانها و عامل بیماریزای طاعون که اصلا شواهدی برای آن نداریم در تضاد است ؛ بااینوجود هنوز هم از حل معمای ازبین رفتن طاعون در اروپا دور هستیم. چیزی که واضح است اینست که یک پاسخ فقط با نگاه به تعامل پیچیده بین عوامل موسساتی/انسانی و زیستمحیطی پیدا میشود.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی طاعونها
تاثیرات منفی یا مثبت در بلندمدت؟
طاعونها نقشی اساسی در توضیح رشد اروپا ((North and Thomas ۱۹۷۳; Cipolla ۱۹۹۳) ، دوام عوامل بیماریزا (Diamond ۱۹۹۷) ایجاد موسسات (Epstein ۲۰۰۰) و تنظیم مجدد تولیدات ارضی (Herlihy ۱۹۹۷) داشتهاند. اخیرا بحث از پیامدهای اقتصادی بلندمدت طاعون در بافت بحث (( واگرایی بزرگ )) احیا شد. برخی ادعا میکنند که مرگ سیاه و همهگیریهای بعدی با ایجاد نظام جمعیتشناختی (( بامرگومیر بالا)) و تعادل مالتوسی ((با درآمدبالا)) اروپای غربی را در مسیر توسعه اقتصادی سریعتر قرار داد. چین و دیگر نقاط پیشرفته آسیا که کمتر تحت تاثیر طاعون یا جدا از هم بودند در تعادل ((بادرآمد پایین)) و ((مرگومیر پایین)) گیر کردند ((Clark ۲۰۰۷ pp ۹۹-۱۰۲ ) . طاعون بطور متناقضی با کاهش امید به زندگی در تولد اروپاییها به ارتقای کیفیت و سطح زندگیشان انجامید. در واقع شواهدی از ارتقای طولانیمدت دستمزدهای واقعی در اروپا و مدیترانه بعد از مرگ سیاه موجود است (Pamuk ۲۰۰۷; Campbell ۲۰۱۰b). محققانی که آغاز واگرایی بزرگ را در دورهای خیلی بعدتر نزدیک به انقلاب صنعتی میدانند همهگیری را جرقهای برای واگرایی نمیدانند (Pomeranz، ۲۰۰۲). بااینوجود تشخیص زمان آن غیرممکن است. مطالعهای جدید نشان میدهد که شوک طاعون بسیار بزرگ بود و بعدتر با افزایش بازرگانی، شهرنشینی و تعارضات تشدید شد.
در سطح بین حکومتی بسیاری از نسلها رشد جمعیتی را لازم داشت تا تاثیر مثبت آن را بر دستمزدهای واقعی ملموس کند. این اقتصاد با درآمد بالای پایدار به نوبه خود محیطی مناسب برای مجموعهای از اصلاحات ساختاری و سیاسی فراهم کرد و این در نهایت درها را برای واگرایی بزرگ (Voigtländer and Voth ۲۰۱۳) باز کرد. بااینوجود واضح است که مرگ سیاه در همهجا تاثیرات مثبتی نداشت. ظاهرا در مناطق نسبتا کمجمعیت اروپا مرگ سیاه اقتصادها را به سطح توسعه پایینتری برگرداند. در اسپانیا جایی که طاعون فرایند رشد پایداری که از ۱۲۷۰ میلادی شروع شده بود را متوقف کرد تعادل بین جمعیت بسیارکم و منابع فراوان را از بین برد. سطوح درآمد سرانه پیش از مرگ سیاه موقتا تا اواخر قرن شانزدهم بهبود یافت ولی بعد از ۱۸۲۰ بود که افزایش یافت ( (Álvarez Nogal and Prados de la Escosura ۲۰۱۳, p ۳) .ظاهرا دیگر نقاط اروپا مثل ایرلند که شاخصهشان تراکم جمعیتی کم بود سرنوشت مشابهی داشتند (Kelly، ۲۰۰۱). همهگیری در شرق اروپا احتمالا به اصطلاح (( نظام دهقانی ثانویه)) را ایجاد کرده و شرایط دهقانان را بدتر کرده و پیامدهای منفی بلندمدتی داشته (Domar ۱۹۷۰; Acemoglu and Robinson ۲۰۱۳, pp ۱۰۰–۱۰۱) اگرچه همه با این موافق نیستند (Dyer ۱۹۹۸ ، p ۱۱۱). در طرف دیگر مدیترانه یعنی در مصر کاهش نفوسِ ناشی از همهگیری به نابودی نظام آبیاری انجامید که در شرایط چندقرنهی فساد که با فروپاشیهای محلی مشخص میشد ریکاوری را سختتر کرد (Borsch، ۲۰۰۵ ۲۰۱۵ ). دادههای محدودی برای دوره پیش از همهگیری موجود است اما آنچه داریم با دیدگاه فروپاشی اساسی و پایدار ناشی از مرگ سیاه همانجور که در تکامل خروجی ارضی در شکل ۳ نشان دادهشده هماهنگ است.
باید مواظب باشیم استدلالمان این نباشد که همهگیریهای مرگبار رفتاری شبیه به مرگ سیاه داشتند؛ و پیامدهای مثبتی در بلندمدت رقم زدند. آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم تاثیر شدیدتری بر اروپای جنوبی داشت تا شمالی. این طاعونها از زمان وقوع در بافت خاص اقتصادی رقابتی تااندازهای به علت بازکردن مسیرهای بازرگانی آتلانتیک برخی از اقتصادهای سابقا پیشرفتهتر را به مسیر توسعه پایینتر برگرداندند که این به اصطلاح ((واگرایی کوچک)) را تقویت کرد (Alfani ۲۰۱۳b; Alfani and Percoco ۲۰۱۶) .همچنین همهگیریهای اواخر امپراطوری روم اثرگذاری منفی در رشد بلندمدت داشتهاند. اگرچه روم نهایتا بهبود پیدا کرد شواهدی هم هست که ((طاعون)) آنتونین ۱۶۰-۱۸۰ که در زمان اوج رونق بر امپراطوری تاثیر گذاشت پیامدهای منفی بلندمدتی برای بخشهای مهمی مثل کشاورزی، صنعت و ساختمانسازی عمومی داشت (Duncan-Jones ۱۹۹۶). (( طاعون)) قبرس (۲۴۹-۲۷۰) بمنزله ((شوکی خارجی بر نظامی پیچیده و تابآور عمل کرد... و این جرقهی تغییر آبشاری و سازماندهی مجدد نظاممند را زد )) Harper ۲۰۱۵ ) ، p۲۵۶ ). این افول امپراطوری را حداقل در غرب به جلو انداخت. طاعون ژوستینین سه قرن بعد که اول ناشی از یرسینیا پستیس بود پروژه امپراطور برای احیای امپراطوری روم ( رینواتیو ایمپری) را شکل داد و ظرفیت مالی و نظامی حکومت را تا نسلها بعد تضعیف کرد و اگر کلیتر بگوییم اقتصادها و جوامعِ مناطقِ بزرگی از اروپا و مدیترانه را از بین برد ( (Sarris ۲۰۰۲; Little ۲۰۰۷)). مطالعه کریستین ان. هارپر ( ۲۰۱۶) درباره مصر، منطقهای مهم در امپراطوری روم، شواهد متقاعدکنندهای ارائه میکند که سه همهگیری بزرگ دوران باستان تاثیرات منفی در مجموع داشتند. در پرتو این دسته آثار به احتمال زیاد نیاز داریم در نگاهمان به مرگ سیاه تجدید نظر کنیم.
مرگ بیشتر بمنزلهی یک استثنا در ایجاد تاثیرات مثبت در بلندمدت در اکثر اروپای غربی بود و بطور قطع نه شوک اولیه مرگومیر بالا. همهگیریهای مرگبار آشکارا تبعاتی فراتر از حوزه اقتصادی دارند و عمیقا هم برجامعه و هم برفرهنگ تاثیر میگذارند؛ مثلا (( طاعون)) قبرسی به ((پیشرفت مسیجیت فرقهای، رادیکال و مبهم با فرهنگ مذهبی تحت تسلط الحاد مدنی )) کمک کرد (Harper ۲۰۱۵ ، p۲۵۶ ). مطالعات پیامدهای اجتماعیفرهنگی مرگ سیاه در جزئیات ویژه توسط دیوید جی. هرلیهی (۱۹۹۷) و جدیدتر از آن کوهن ( ۱۹۹۲، ۲۰۰۲، ۲۰۰۹) اشاره میکنند که در کوتاه مدت مرگ سیاه اروپاییها را وارد شرایط روانشناختی دشوار عدم قطعیت و ترس کرد. بااینوجود در میانمدت و بلندمدت کوهن ( ۲۰۰۲، p ۲۴۴) استدلال میکند که افول نرخ مرگومیر کلی که شاخصه طاعونهای بعدی از اواخر قرن چهاردهم تا قرن شانزدهم بود ( مرگومیر در حین قرن هفدهم دوباره ضربه زد) به (( ایجاد حس جدیدی از پیشرفت و حتی پیروزی بر جهان طبیعی )) انجامید و جرقه رنسانس را زد. بارمعنایی اجتماعیاقتصادی روزافزون طاعون همانند موفقیت روبهرشد (ادراکشده) پزشکان و مقامات ذیربط در مبارزه با طاعون به ارتقای اعتمادبنفس نخبگان انجامید.
کوتاهمدت و میانمدت: توزیع ثروت/ درآمد و بازار کار
درحالی که میتوانیم درباره مثبتبودن یا منفیبودن پیامدهای بلندمدت طاعون بحث کنیم هیچ شکی نیست که در کوتاهمدت همهگیریهای مهم آسیب زیادی به اقتصاد و جامعه زدند (آسیب روانشناختی به جمعیت ذکر نشده). جوامع تحت تاثیر طاعون لطمات سنگینی از اختلال در بازرگانی و فعالیت اقتصادی، نابودی سرمایه فیزیکی و انسانی ( جهت پاکسازی شهر از موادی که خطر گسترش سرایت را داشتند ) و منابع مورد استفاده در حین بحران برای دفع همهگیری (Alfani ۲۰۱۳b, pp۹۵–۱۰۳) خوردند. ساختارهای اجتماعی و اعتماد محلی و شبکههای همبستگی تحت فشار قابلتوجه قرار گرفتند چرا که (( شهروندان یکی پس از دیگری فرار میکرده و یک همسایه هیچ مراقبتی از همسایه دیگر نمیکرد. والدین و خویشان هرگز به دید وبازدید آنها نمیرفتند و کاملا از طرف همه فراموش میشدند ((Boccaccio, Decameron, ۱۳۵۰).
دو پیامد خاصِ همهگیریهای مرگبار در کوتاهمدت و میانمدت توجه زیادی به خود جلب کردند: توزیع و بازار کار. رابرت اس. لوپز؛ هری ای. میسکیمین و آبراهام اودوویچ (۱۹۷۰) در پیمایشی تطبیقی درباره مصر، انگلستان و ایتالیا در حداکثر ۵۰سال پیش مقالهای سنتی درباره شرابط اقتصادی در حین رنسانس توسط لوپز و میسکیمین (۱۹۶۲) را گسترش داده و بدون شواهد استدلال کرد که جابجایی اقتصادی ناشی از مرگ سیاه به قطبیسازی ثروت و توزیع درآمدی انجامید. دیوید هرلیهی دانشجوی لوپز اولین کسی بود که اطلاعات آرشیوی درباره توزیع ثروت را قبل و بعد از مرگ سیاه در دو روستای توسکان (Herlihy ۱۹۶۷, ۱۹۶۸) فراهم کرد. او با استفاده از استیمی قرون وسطی ( آرشیو مالیات بر املاک) مثل کاتاستوی مشهور فلورنتین در ۱۴۲۷ مدعی شد که در دو روستا مرگ سیاه جرقه رشد نابرابری را به مثابه پیامد کاهش تعداد و سرمایه جمعی ((طبقه متوسط)) زد. این فرایند در اثر عوامل مدیریتی و نظامهای توارث تقویت شد (Herlihy ۱۹۶۷). هرلیهی بعدتر از این دو یافته نتیجهگیری کرد: (( توزیع شدیدا کج ثروت در قرن پانزدهم در قیاس رشد جدیدی بود و ثروت (...) در بین جمعیت قرن سیزدهم بطور یکنواختتری قبل از حمله همهگیریهای بزرگ توزیع میشد)) (Herlihy ۱۹۷۸, p ۱۳۹).
مطالعات پیشگام هرلیهی دههها تنها کوششهایی بود که مستقیما پیامدهای توزیعی مرگ سیاه را اندازه میگرفت. این در اثر احیای تحقیقات مبتنی بر آرشیو درباره نابرابری اقتصادی پیشاصنعتی تغییر کرده. یافتههای جدید یافتههای پیشین را زیرسوال میبرند. مطالعه موردی پیدمونت در ایتالیای شمالی به این نتیجه رسید که مرگ سیاه بین ۱۳۰۰ و ۱۸۰۰ تنها اتفاقی بود که با افول و نه افزایش در نابرابری همراه بود؛ افولی که یک قرن ادامه یافت (Alfani ۲۰۱۵). این یافتههای غیرمنتظره اولیه به آثار آرشیوی بیشتری تبدیل شد چرا که توسکانی، آلفانی و فرانچسکو آماناتی ( ۲۰۱۷) شواهدی بیشتری از کاهش نابرابری را پس از فراگیری یافتند. آنها استدلال میکنند که یافتههای هرلیهی ناشی از این بود که او منابعش را هنجارسازی نکرده بود. مرگ سیاه در مقایسهای مناسب جرقه کاهش نابرابری را زد گرچه از نظر پیدمونت دوام اندکی داشت. مرگ سیاه فارغ از قطبیسازی جوامع همانجور که لوپز و میسکیمان بحث کردهاند در رواج ثروت در سراسر جامعه استثنایی بود که این در شکل ۴ برای یک شهر توسکان تشریح شده ( بنگرید به نمونههای اضافی در Alfani and Ammannati ۲۰۱۷). در دیگر نقاط از جمله امیلیا-روماگنا (ایتالیای شمالی) و فرانسه جنوبی روند مشابهی دیده شده. همه شواهد نشان میدهند که مرگ سیاه احتمالا با کاهش نابرابری اقتصادی مرتبط است. این یافتههای مربوط به تاثیرات توزیعی مرگ سیاه حداقل دو سوال ایجاد میکند. نخستین سوال به سازوکار بالقوهی زیربنای کاهش نابرابری ارتباط پیدا میکند. سیپولا در نقدش به لوپز و میسکیمین نشان داد که (( بررسیهای مالتوسی ( یعنی مرگ سیاه) احتمال زیاد باعث توزیع مجدد درآمد از طریق افزایش دستمزدها شده (Cipolla ۱۹۶۴ p۵۲۴) . سیپولا با اینکه هیچ شواهدی نداشت در استدلال خود محق بود.
کاهش در نابرابری بعد از بحران مرگومیر شدید چیزی است که خوب است ما انتظارش را داشته باشیم. وقتی کار کمتر میشود دستمزدهای واقعی افزایش یافته و نابرابری درآمد کار کاهش مییابد. تحقیقات اخیر درباره دستمزدهای واقعی شواهدی محکم ارائه میکند که در واقع این بعد از مرگ سیاه اتفاق افتاده (Pamuk ۲۰۰۷; Pamuk and Shatzmiller ۲۰۱۴). همچنین نابرابری ثروت و متعاقبا نابرابری درآمد سرمایه درحالی که طیف وسیعتری از جمعیت به خاطر (دستمزدهای بالاتر) و فرصت (ناشی از ارزش ملک پایینتر در بازار پس از طاعون) هردو ابزار را دارد احتمال دارد کاهش یابند تا دسترسی به املاک به دست آید.
توزیع ثروت ( منحنیهای لورنز) پیش و پس از مرگ سیاه در پراتو (ایتالیا)
نکات: منحنیهای لورنز در قیاس با توزیع برابری کامل فرضی توزیع واقعی را ترسیم میکنند (خط ۴۵درجهای). وقتی منحنی لورنز به خط ۴۵درجهای نزدیک میشود نابرابری درحال کاهش است.
منابع: توضیح خود آلفانی و اماناتی ۲۰۱۷.
سوال دوم اینست که چرا طاعونهای بعدی خصوصا طاعونهای قرن هفدهم جرقه فرایند مشابهی را در کاهش نابرابری نزدند. تحقیقات لازم است اما برخی دیدگاهها پاسخ را نشان میدهند. یک قسمت از استدلال بر تطابق موسسهای پس از عود طاعون در قرن چهاردهم تاکید دارد. اگرچه نظامهای توارث در سراسر ایتالیا قبل و بعد از مرگ سیاه قابل جداسازی بود بحران به گسترش موسسات بمنظور محافظت از بیشترین ارث در مقابل خطر پراکندگی انجامید. فیدیکامیسوم که تضمین کرد مجموعهای مدون از املاکِ خانواده از نسلی به نسل بعدی بدون تغییر منتقل شوند و این احتمال زیاد رایجترین و شناختهشدهترین بوده (Cohn ۱۹۹۲). این و موسسات مشابه آن میراث را نسبت به بحرانهای مرگومیر مقاومتر کرد اما نابرابری ثروت را دستخوش تغییر قرار داد (Alfani ۲۰۱۰). عامل دیگر برای لحاظ کردن اینست که مرگ سیاه باعث شوک وسیعی به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی پیشاز شکلگیری شد چرا که غیرمنتظره بود. اتفاقی شبیه این ظاهرا در ((طاعونهای)) بزرگ دوران باستان رخ داد. والتر شیدل ( ۲۰۱۷) در کتابی دردست چاپ نشان میدهد که فروپاشی امپراطوری روم ( که مسلما همهگیری در آن تاثیر داشت) به کاهش نابرابری در ایتالیا و در استانهایش و نیز بریتانیا انجامید.
افزون براین طاعونهای پس از مرگ سیاه پیامدهای مثبت یکسانی از لحاظ افزایش دستمزدهای واقعی و ارتقای سطح زندگی نداشت. یکی از توضیحات احتمالا در تغییرات ضریب مرگومیر به تناسب وضعیت اجتماعیاقتصادیِ مذکور پیدا میشود. اگر یک همهگیری فقط بخشی از جمعیت فاقد مهارت قشر پایین را از بین ببرد و برشهرها تاثیرگذارده کشورها را از هم جدا کند پس پیامدهای آن بر دستمزدهای واقعی احتمالا برای کارگران بامهارت و فاقد مهارت، کم است چرا که کشور میتواند نوعا شهر را با کارگران فاقد مهارت تامین کند. تنها بدترین طاعونهای قرن هفدهم در ضریب کلی مرگومیر و در فراگیرایی ارضی شبیه مرگ سیاه بودند. به خصوص طاعونهای ۱۶۲۹-۱۶۳۱ و ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در ایتالیا قاتل همگانی بودند که بر همه اقشار جامعه اثر میگذاشتند و به افزایش دستمزد واقعی پرداختشده به کارگران ماهر بعد از طاعون میانجامید-اما کارگران ماهر اضافی هیچ جا پیدا نمیشدند. هرشهری میکوشید تا کارگران خودش را نگهدارد و کارگران دیگر را جذب کند اما کمبود کار فلجکننده بود مثلا در ونیز (Pullan ۱۹۶۴, p۴۲۲) یا کرمونا (Andreozzi ۲۰۱۰) . دادههای موجود درباره تولیدات شهری( مخصوصا منسوجات) نشان میدهند که طاعون روند تولید را به سطح پایینتری برگرداند ( Alfani ۲۰۱۳a, p۱۸-۱۹ ). بطور عامتر استدلال شده که علیرغم بستر خاص طاعونهای قرن هفدهم اروپای جنوبی، نابودی گسترده سرمایه انسانی باعث ایجاد شوک بهرهوری خیلی جدی به اقتصاد بسیاری از مناطق نسبتا پیشرفته شد. به خصوص طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۰ در بدترین لحظه ممکن زمانی که تولیدکنندگان با افزایش رقابت از سمت اروپای شمالی که در آن قرن دراثر طاعون جدا از هم بود روبرو بودند نسبتا بر اقتصاد ایتالیا تاثیر گذاشت ( Alfani ۲۰۱۳a; Alfani and Percoco ۲۰۱۶).
پیامد طاعونها و دیگر همهگیریهای مرگبار برای بازار کار نیاز به تحقیق بیشتر دارد. بعید است که تاثیر همه همهگیریها بر بازار کار مثل توزیع درآمد به یک شکل بوده باشد. احتمالا درآمد به ساختار و سطح مرگومیر در فراگیرایی ارضی فراگیری و نیز بافت تاریخی خاص که بحران در آن رخ داد بستگی دارد. حتی پیامدهای مرگ سیاه آنطور که گاهی تصور میرفت خوب شکافته نشده است. برخی مطالعات اخیر نشان میدهند که در میانمدت و بلندمدت دستمزدهای واقعی در سراسر اروپا بعد از مرگ سیاه افزایش یافت و در کوتاهمدت بازار کار طبق منطق کاملا اقتصادی واکنشی نشان نداد. در حقیقت قوانین کار پس از طاعون دستهای از اهداف متفاوت را میتوانست دنبال کند ( Munro ۲۰۰۳; Cohn ۲۰۰۷a). در بسیاری از نمونهها تمرکز بر نظم عمومی بعدی بود که طبقات پایین را از دستیابی به قدرت قراردادی و نتیجتا موقعیت نسبی نخبگان باز میداشت. نخبگان به نوبه خود جمعا دچار شکنندگی روانشناختی بودند که رفتارهای اجتماعی پایان جهان را پرورش میداد یعنی از جنبش شلاقزدن به خود تا تعقیب یهودیان و دیگر اقلیتها نیاز به اطمینان مجدد داشتند. سیاستها شکل کنترا لابوراتورز به خود گرفتند ( ضد کارگر ) و هدفشان دفع ((طمع)) اقشار پایین بود. پیامد شگفتانگیز این قوانین کار نخبهپرور این بود که در بسیاری از نقاط پس از مرگ سیاه دستمزد واقعی در کوتاهمدت به جای افزایش کاهش یافت (Cohn ۲۰۰۷) .حتی در فلورانس نسبتا لیبرال انعطافپذیری مشخصی در بازار کار شهری همراه با کنترلهای سختی (( علیه )) کارگران روستایی وجود داشت تا از بهرهبرداری آنها از شرایط جلوگیری کند. نتیجه اینست که نسبت به اقتصاد و جمعیتنگاری (( سیاست احتمالا نقش مهمتری در تعیین اینکه چه کسی از نگاه خاص حکومت به نظم شایسته امور و قیمت عادلانه نفع ببرد و چه کسی زیان کند داشته است )) (Cohn ۲۰۰۷ ، pp۴۷۵-۴۷۶؛ ۲۰۱۶).
تاثیر مرگ سیاه در بازار کار در سراسر اروپا به علت حمایت از مشارکت زنان در شمال متفاوت بوده. طبق نظر تین دی مور و جان-لویتن وان زاندن (۲۰۱۰) رشد تقاضای کارِ ناشی از همهگیری بسیاری از زنان را به ورود به بازار کار ترغیب کرد. این تغییر در رفتار طولانیمدت بود و هم فرهنگ را با ایجاد رابطه متعادلتر بین جنسیتها تحت تاثیر مثبت قرار داد و هم با تعمیق بازارها بر افتصاد تاثیر مثبت گذاشت. دی مور و وان زاندن استدلال کردند که این در اروپای جنوبی اتفاق نیفتاده یا اگر افتاده در سطح کمتری بوده. در آنجا نظام مهریه با محدود کردن توانایی زنان برای ارث بردن منابع جمعشده توسط خانواده در دوره ازدواج از شوهران متوفای خود انگیزه کار زنان را کمتر کرد. آنها بطور کلیتر استدلال میکنند که مرگ سیاه به نفع نظام ((الگوی ازدواج اروپایی)) (Hajnal ۱۹۶۵) در اروپای غربی از آب درآمد که بمنزلهی علت بالقوه واگرایی بلندمدت اقتصادی بشمار میآید. این استدلالها به نوبه خود به چالش کشیده شدهاند (Dennison and Ogilvie ۲۰۱۴) و جرقه مناظرهای فعال را زدهاند ( Carmichael et al؛ ۲۰۱۶ ; Dennison , Ogilvie ۲۰۱۶).
طاعونهای پیشاصنعتی و ((طاعونهای)) مدرن
طاعونها و دیگر همهگیریهای مرگبار نقشی مهم در شکلدهی به تغییرات اقتصادی، اجتماعی، موسسهای و فرهنگی در گذشته داشتند. همچنین آنها بینش مفیدی برای فهم بهتر تحولات فعلی ارائه میکنند؛ مثلا موسساتی در سطح بینالملل برای سازماندهی مبارزه با تهدیدات بهداشتی ایجاد شد. خط باریک قرمز که به وضوح قابل تشخیص است بردهای بهداشتی دائمی را که توسط بسیاری از شهرها در اواخر قرون میانه معرفی شد به نظامهای پایش حکومتهای منطقهای در اوایل عصر مدرن متصل میکند و آنها را به مقامات سلامت ملی قرن نوزدهم که در پاسخ به ورود وبا وارد صحنه شدند و نیز به نظام جهانی همکاری بینالمللی که در تاسیس سازمان بهداشت جهانی در ۱۹۴۸ متجلی شد متصل میکند. عملا همه سیاستهای ایجاد شده برای مبارزه با طاعون ( مثلا قرنطینهها، گواهیهای سلامت، جداسازی بیماران و پاکسازی محیط شهری) همچنان بخشی از ابزارهای اصلی مبارزه با همهگیریها بشمار میروند (Alfani and Melegaro ۲۰۱۰).
حتی از آن آشکارتر طاعونهای پیشاصنعتی الگویی ایجاد میکنند که در مقابلشان تمایل به مقایسه ((طاعونهای)) مدرن داریم. در برخی موارد این با مرگومیر استثنایی و قابلیت سرایت بیماریهای واگیردار جدید که جدیدترینشان ایبولا، تب هموراژیک ویروسی است ارتباط دارد. نخستین شیوعها در ۱۹۷۶ در سودان و کنگو اتفاق افتاد و فورا به علت نرخ مرگومیر بسیار بالا( ۲۵درصد به ۹۰ درصد وابسته به شیوع) توجهات را جلب کرد. جلوی ترس به نحوی گرفته میشد چرا که تا همین اواخر بدترین همهگیری ایبولا (اوگاندا در ۲۰۰۰-۲۰۰۱) شامل ((فقط)) ۲۲۴ فوتی تایید شده بود که بخشی از علت آن به خاطر سرعت و کارایی ویروس در کشتن میزبانانش بود. وقتی همهگیری بزرگی در ۲۰۱۴-۲۰۱۶ برلیبریا، گینه و سیرا لئون اثر گذاشت این مسئله تغییر کرد و این به ابتلای ۲۸۶۴۶ نمونه شناختهشده و ۱۱۳۲۳ فوت انجامید؛ یعنی نرخ مرگومیری تقریبا ۴۰ درصد ( WHO ۲۰۱۶a, ۲۰۱۶b). موارد کمی بیرون از آفریقا گزارش شد از جمله درکشورهای غربی که این بسیار به وحشت جهانی افزود. مطالعات به صورتی تقریبا فوری مستقیما ایبولا را با طاعون مقایسه کرده و بر توانایی مشترک آنها در وحشتزایی (Green، ۲۰۱۵c) و نیز برخی شباهتها در ویژگیهای همهگیریشناسیشان متمرکز میشدند ( که برخی از آنها توسط Duncan و Scott ۲۰۰۱ مورد اشاره بودند). به خصوص کورماک او گرادا ( ۲۰۱۵) اشاره کرده که هردو بیماری واگیردار بسیار مرگبار هستند، دوره نهفتگی (طولانی) مشابهی دارند و حتی وقتی اول بار ظهور کردند هیچ درمانی وجود نداشت؛ سه عاملی که نیز توانایی آن بیماریها در ایجاد هراس را افزایش میداد اما وحشت و هراس محدود به بیماریهای واگیردار کشنده مثل ایبولا نیست. در واکنش افراد و جوامع به تهدیدهای همهگیری که از یک لحاظ خیلی مستقل از سطوح مرگومیر واقعی است و کمتر ((منطقی)) میباشد شباهتهایی وجود دارد مثلا ترس که از ظهور ویروس سارس در ۲۰۰۳ یا به اصطلاح (( آنفلوانزای مرغی)) در ۲۰۰۹-۲۰۱۰ در غرب ایجاد شد و این ترس تااندازه زیادی پیامد گزارش بیشاز حد اولیه از مرگومیر در مکزیک بود ( Alfani and Melegaro ۲۰۱۰). همچنین آن مشابه با زیکا است که در زمان نوشتن این مقاله هشدار زیادی در ارتباط با المپیک ۲۰۱۶ برزیل ایجاد کرده زیرا هم ورزشکاران و گردشگران از مبتلاشدن میترسند و نیز احتمالا این فرصتی برای شیوع سریع ویروس به دیگر نقاط جهان باشد ( Attaran، ۲۰۱۶). علیرغم تفاوت رادیکال با طاعون چارچوب فرهنگی سنتی مورد استفاده برای تشریح همهگیریهای کشنده کاربرد گستردهای داشته است مثل همهگیری زیکا که به صورتی احساسی با (( طاعون انجیلی)) یا خود طاعون خیارکی مقایسه شده است.
یک بررسی نهایی اینست که یرسینیا پستیس از نابودی کامل فاصله دارد. باید آنرا بیماری واگیردار درحال ظهور مجدد درنظر گرفت که در قارههای متفاوتی( آفریقا، آسیا و آمریکا) رواج منطقهای دارد و نیاز به نظارت ویژهای دارد چرا که سلاح بالقوهای برای تروریستهای میکروبی به حساب میآید (Butler ، ۲۰۱۳) و همچنین بطور خودجوشی نسبت به آنتیبیوتیکها مقاوم شده است (Ziegler ،۲۰۱۵ ). این عامل آخری نیز فرصتی برای تحقیقات تطبیقی جذاب به هدف تخمین منافع عظیم رفاهی برآمده از نبود طاعون و دیگر بیماریهای اروپا فراهم کرده است( Ó Gráda ، ۲۰۱۶). لحاظ کردن این منافع روشن میکند چقدر برای از دست دادن داریم که این دلیل مهم و نهایی برای ادامه بررسی تاریخی درباره عوامل شکلدهنده به طاعونهای گذشته و دیگر همهگیریهای مرگبار و پیامدهای چندبعدی آنها برای جوامع انسانی است.
منایع
Abrate, Mario. Popolazione e peste del ۱۶۳۰ a Carmagnola. Centro studi piemontesi, ۱۹۷۲.
Acemoglu, Daron, and James Robinson. Why Nations Fail? The Origins of Power, Prosperity and Poverty. London: Profile books, ۲۰۱۳.
Acemoglu, Daron, James Robinson, and Simon Johnson. “Disease and Development in Historical
Perspective.” Journal of the European Economic Association ۱, no. ۲/۳ (۲۰۰۳): ۳۹۷–۴۰۵.
Alfani, Guido. “Crisi demografiche, politiche di popolazione e mortalità differenziale (ca. ۱۴۰۰–
۱۶۳۰).” Popolazione e Storia ۱ (۲۰۰۹): ۵۷–۷۶.
———. “The Effects of Plague on the Distribution of Property: Ivrea, Northern Italy ۱۶۳۰.”
Population Studies ۶۴, no. ۱ (۲۰۱۰): ۶۱–۷۵.
———. “Plague in Seventeenth Century Europe and the Decline of Italy: An Epidemiological Hypothesis.” European Review of Economic History ۱۷, no. ۳ (۲۰۱۳a): ۴۰۸–۳۰.
———. Calamities and the Economy in Renaissance Italy. The Grand Tour of the Horsemen of the Apocalypse. Basingstoke: Palgrave, ۲۰۱۳b.
———. “Economic Inequality in Northwestern Italy: A Long-term View (Fourteenth to Eighteenth Centuries).” Journal of Economic History ۷۵, no. ۴ (۲۰۱۵): ۱۰۵۸–۹۶.
Alfani, Guido, and Alessia Melegaro. Pandemie d’Italia. Dalla peste nera all’influenza suina:
l’impatto sulla società. Milano: Egea, ۲۰۱۰.
Alfani, Guido, and Francesco Ammannati. “Economic Inequality and Poverty in the Very Long Run: The Case of the Florentine State (Late Thirteenth-Early Nineteenth Centuries).” Economic History Review (۲۰۱۷), forthcoming.
Alfani, Guido, and Marco Bonetti. A Survival Analysis of the Last Great European Plagues: The Case of Nonantola (Northern Italy) in ۱۶۳۰. Working Paper, ۲۰۱۶.
Alfani, Guido, and Marco Percoco. “Plague and Long-Term Development: The Lasting Effects of the ۱۶۲۹–۳۰ Epidemic on the Italian Cities.” EHES Working Papers No. ۱۰۶ in Economic History, ۲۰۱۶. Also available online at http://www.ehes.org/EHES_۱۰۶.pdf.
Alfani, Guido, and Samuel K. Cohn. “Nonantola ۱۶۳۰: Anatomia di una pestilenza e meccanismi del contagio.” Popolazione e Storia ۲ (۲۰۰۷): ۹۹–۱۳۸.
Allen, Robert C., Tommy E. Murphy, and Eric Schneider. “The Colonial Origins of the Divergence in the Americas: A Labor Market Approach.” Journal of Economic History ۷۲, no. ۴ (۲۰۱۲): ۸۶۳–۹۴.
Álvarez Nogal, Carlos, and Leandro Prados de la Escosura. “The Rise and Fall of Spain (۱۲۷۰– ۱۸۵۰).” Economic History Review ۶۶, no. ۱ (۲۰۱۳): ۱–۳۷.
Andreozzi, Daniele. “«Ritratto lacrimevole delle miserie e calamità humane». Crisi di mortalità e standard di vita nel Cremonese del XVII secolo.” In Le interazioni fra economia e ambiente biologico, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۵۷۵–۸۴. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰.
———. “The «Barbican of Europe». The Plague of Split and the Strategy of Defence in the Adriatic Area between the Venetian Territories and the Ottoman Empire (Eighteenth Century).” Popolazione e Storia ۲ (۲۰۱۵): ۱۱۵–۳۷.
Attaran, Amir. “Off the Podium: Why Public Health Concerns for Global Spread of Zika Virus Means That Rio de Janeiro’s ۲۰۱۶ Olympic Games.” Harvard Public Health Review, special commentary, May ۲۰۱۶. Retrieved from http://harvardpublichealthreview.org/ off-the-podium-why-rios-۲۰۱۶-olympic-games-must-not-proceed/.
Appleby, Andrew B. “The Disapperance of Plague: A Continuing Puzzle.” Economic History Review ۳۳, no. ۲ (۱۹۸۰): ۱۶۱–۷۳.
Audoin-Rouzeau, Frédérique. Les chemins de la peste. Paris: Tallandier, ۲۰۰۷.
Benedictow, Ole Jørgen. The Black Death ۱۳۴۶–۱۳۵۳. The Complete History. Woodbridge: Boydell Press, ۲۰۰۴.
Bertherat, Eric. “Plague around the World, ۲۰۱۰–۱۵.” Weekly Epidemiological Record of the World Health Organization ۹۱, no. ۸ (۲۰۱۶): ۸۹–۱۰۴.
Biraben, Jean Noël. Les hommes et la peste en France et dans les pays Européens et Méditerranées.
Paris: Mouton, ۱۹۷۵.
Blažina Tomič, Zlata, and Vesna Blažina. Expelling the Plague: The Health Office and the Implementation of Quarantine in Dubrovnik, ۱۳۷۷–۱۵۳۳. Montreal: McGill-Queen’s University Press, ۲۰۱۵.
Bolton, Jim L. “Looking for Yersinia Pestis: Scientists, Historians and the Black Death.” In The Fifteenth Century XII: Society in an Age of Plague, edited by Linda Clark and Carole Rawcliffe, ۱۵–۳۸. Woodbridge: Boydell, ۲۰۱۳.
Bos, Kirsten I., Alexander Herbig, Jason Sahl, et al. “Eighteenth Century Yersinia pestis Genomes Reveal the Long-Term Persistence of an Historical Plague Focus.” eLife ۵ (۲۰۱۶): e۱۲۹۹۴.
Bos, Kirsten I., Verena J. Schuenemann, G. Brian Golding, et al. “A Draft Genome of Yersinia Pestis from Victims of the Black Death.” Nature ۴۷۸ (۲۰۱۱): ۵۰۶–۱۰.
Borsch, Stuart J. The Black Death in Egypt and England: A Comparative Study. Austin, TX: University of Texas Press, ۲۰۰۵.
———. “Plague, Depopulation and Irrigation Decay in Medieval Egypt.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۱۲۵–۵۶. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
Bosker, Maarten, Steven Brakman, Harry Garretsen, et al. “Ports, Plagues and Politics: Explaining Italian City Growth ۱۳۰۰–۱۸۶۱.” European Review of Economic History ۱۲, no. ۱ (۲۰۰۸):
۹۷–۱۳۱.
Bradley, L. “The Most Famous of All English Plagues: A Detailed Analysis of the Plague at Eyam ۱۶۶۵–۶.” In The Plague Reconsidered: A New Look at Its Origins and Effects in ۱۶th and ۱۷th Century England, edited by the Cambridge Group for the History of Population and Social Structure, ۶۳–۹۴. Cambridge: Hourdsprint, ۱۹۷۷.
Butler, Thomas. “Plague Gives Surprises in the First Decade of the ۲۱st Century in the United States and Worldwide.” American Journal of Tropical Medicine and Hygiene ۸۹, no. ۴ (۲۰۱۳): ۷۸۸–۹۳.
Campbell, Bruce M. S. “Physical Shocks, Biological Hazards, and Human Impacts: The Crisis of the Fourteenth Century Revisited.” In Le interazioni fra economia e ambiente biologico nell’Europa preindustriale, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۱۳–۳۲. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰a.
———. “Nature as Historical Protagonist: Environment and Society in Pre-Industrial England.”
Economic History Review ۶۳ (۲۰۱۰b): ۲۸۱–۳۱۴.
———. The Great Transition: Climate, Disease and Society in the Late-Medieval World.
Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۱۶.
Carlos, Ann M., and Frank D. Lewis. “Smallpox and Native American Mortality: The ۱۷۸۰s Epidemic in the Hudson Bay Region.” Explorations in Economic History ۴۹ (۲۰۱۲): ۲۷۷–۹۰. Carmichael, Ann. G. Plague and the Poor in Renaissance Florence. Cambridge: Cambridge
University Press, ۱۹۸۶.
Carmichael, Sarah G., Alexandra de Pleijt, Jan Luiten Van Zanden, et al. “The European Marriage
Pattern and Its Measurement.” Journal of Economic History ۷۶, no. ۱ (۲۰۱۶): ۱۹۶–۲۰۴.
Cipolla, Carlo M. “The Economic Depression of the Renaissance?” Economic History Review ۱۶, no. ۳ (۱۹۶۴): ۵۱۹–۲۴.
———. Public Health and the Medical Profession in the Renaissance. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۶.
———. Fighting the Plague in Seventeenth-Century Italy. Madison: University of Wisconsin Press, ۱۹۸۱.
———. Before the Industrial Revolution: European Society and Economy, ۱۰۰۰–۱۷۰۰. London: Routledge, ۱۹۹۳.
Clark, Gregory. A Farewell to the Alms: A Brief Economic History of the World. Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۷.
Cohn, Samuel K. The Cult of Remembrance and the Black Death: Six Renaissance Cities in Central Italy. Baltimore: Johns Hopkins University Press, ۱۹۹۲.
———. The Black Death Transformed. London and New York: Arnold and Oxford University
Press, ۲۰۰۲.
———. “After the Black Death: Labour Legislation and Attitudes towards Labour in Late- Medieval Western Europe.” Economic History Review ۳ (۲۰۰۷a): ۴۸۶–۵۱۲.
———. “The Black Death and the Burning of the Jews.” Past and Present ۱۹۶, no. ۱ (۲۰۰۷b): ۳–۳۶.
———. “Epidemiology of the Black Death and Successive Waves of Plague.” In Pestilential Complexities: Understanding Medieval Plague, edited by Viviane Nutton, ۷۴–۱۰۰. Supplement Medical History ۲۷, ۲۰۰۸.
———. Cultures of Plague. Medical Thought at the End of the Renaissance. Oxford: Oxford University Press, ۲۰۰۹.
———. “The Changing Character of Plague in Europe, ۱۳۴۸–۱۸۰۰.” InLe interazioni fra economia e ambiente biologico nell’Europa preindustriale, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۳۳–۵۶. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰.
———. “Rich and Poor in Western Europe, c. ۱۳۷۵–۱۴۷۵: The Political Paradox of Material Well-Being.” In Approaches to Poverty in Medieval Europe, edited by Sharon Farmer, ۱۴۵–۷۳. Turnhout: Brepols, ۲۰۱۶.
Cohn, Samuel K., and Guido Alfani. “Households and Plague in Early Modern Italy.” Journal of Interdisciplinary History ۳۸ (۲۰۰۷): ۱۷۷–۲۰۵.
Cook, Noble D. Demographic Collapse: Indian Peru, ۱۵۲۰–۱۶۲۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۸۱.
———. Born to Die: Disease and New World Conquest, ۱۴۹۲–۱۶۵۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۸.
Cosmacini, Giorgio. Storia della medicina e della sanità in Italia. Bari: Laterza, ۲۰۰۵.
Crosby, Alfred J. The Columbian Exchange: Biological and Cultural Consequences of ۱۴۹۲.
Westport, CT: Greenwood Press, ۱۹۷۲.
Cui, Yujun, Chang Yu, Yanfen Yan, et al. “Historical Variations in Mutation Rate in an Epidemic Pathogen, Yersinia Pestis.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۱۰, no. ۲ (۲۰۱۳): ۵۷۷–۸۲.
Cummins, Neil, Morgan Kelly, and Cormac Ó Gráda. “Living Standards and Plague in London, ۱۵۶۰–۱۶۶۵.” Economic History Review ۶۹, no. ۱ (۲۰۱۶): ۳–۳۴.
Curtis, Daniel R. “Was Plague an Exclusively Urban Phenomenon? Plague Mortality in the Seventeenth-Century Low Countries.” Journal of Interdisciplinary History ۴۷, no. ۲ (۲۰۱۶): ۱–۳۲.
Cutler, David, Angus Deaton, and Adriana Lleras-Muney. “The Determinants of Mortality.”
Journal of Economic Perspectives ۲۰, no. ۳ (۲۰۰۶): ۹۷–۱۲۰.
Del Panta, Lorenzo. Le epidemie nella storia demografica italiana. Turin: Loescher, ۱۹۸۰.
De Moor, Tine, and Jan-Luiten Van Zanden. “Girl Power: The European Marriage Pattern and Labour Markets in the North Sea Region in the Late Medieval and Early Modern Period.” Economic History Review ۶۳, no. ۱ (۲۰۱۰): ۱–۳۳.
Dennison, Tracy K., and Sheilagh Ogilvie. “Does the European Marriage Pattern Explain Economic Growth?” Journal of Economic History ۷۴, no. ۳ (۲۰۱۴): ۶۵۱–۹۳.
———. “Institutions, Demography and Economic Growth.” Journal of Economic History ۷۶, no.
۱ (۲۰۱۶): ۲۰۵–۱۷.
DeWitte, Sharon N. “The Effect of Sex on Risk of Mortality during the Black Death in London,
A.D. ۱۳۴۹–۱۳۵۰.” American Journal of Physical Anthropology ۱۳۹ (۲۰۰۹): ۲۲۲–۳۴.
DeWitte, Sharon N., and James W. Wood. “Selectivity of the Black Death with Respect to Pre-existing
Health.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۰۵, no. ۵ (۲۰۰۸): ۱۴۳۶–۴۱.
Diamond, Jared. Guns, Germs, and Steel: A Short History of Everybody for the Last ۱۳,۰۰۰ Years.
London: Vintage, ۱۹۹۷.
Domar, Evsey D. “The Causes of Slavery or Serfdom: A Hypothesis.” Journal of Economic History ۳۰, no. ۱ (۱۹۷۰): ۱۸–۳۲.
Dooley, Ann. “The Plague and Its Consequences in Ireland.” In Plague and the End of Antiquity: The Pandemic of ۵۴۱–۷۵۰, edited by Lester K. Little. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۷.
Drixler, Fabian. “Hidden in Plain Sight: False Stillbirths and Family Planning in Imperial Japan.”
Journal of Economic History ۷۶, no. ۳ (۲۰۱۶): ۶۵۱–۹۶.
Duncan, Christopher J., and Susan Scott. Biology of Plagues: Evidence from Historical Populations. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۱.
Duncan-Jones, Richard P. “The Impact of the Antonine Plague.” Journal of Roman Archaeology
۹ (۱۹۹۶): ۱۰۸–۳۶.
Dyer, Christopher. “Rural Europe.” In The New Cambridge Medieval History–Volume VII, c. ۱۴۱۵–۱۵۰۰, edited by Christopher Allmand, ۱۰۶–۲۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۸.
Echenberg, Myron. Plague Ports: The Global Urban Impact of Bubonic Plague: ۱۸۹۴–۱۹۰۱.
Sacramento: New York University Press, ۲۰۰۷.
Eckert, Edward A. “Boundary Formation and Diffusion of Plague: Swiss Epidemics from ۱۵۶۲– ۱۶۶۹.” Annales de Démographie Historique ۱۹۷۸, no. ۱ (۱۹۷۸): ۴۹–۸۰.
———. The Structure of Plagues and Pestilences in Early Modern Europe. Central Europe, ۱۵۶۰–۱۶۴۰. Basel: Karger, ۱۹۹۶.
Epstein, Stephan R. Freedom and Growth: The Rise of States and Markets in Europe, ۱۳۰۰–۱۷۵۰.
London: Routledge, ۲۰۰۰.
Finley, Theresa, and Mark Koyama. “Plague, Politics, and Pogroms: The Black Death, Rule of Law, and the Persecution of Jews in the Holy Roman Empire.” GMU Working Paper in Economics No. ۱۶-۱۹, Fairfax, VA, ۲۰۱۶.
Fusco, Idamaria. Peste, demografia e fiscalità nel regno di Napoli del XVII secolo. Milano: Franco Angeli, ۲۰۰۷.
———. “La peste del ۱۶۵۶–۵۸ nel Regno di Napoli: diffusione e mortalita.” Popolazione e Storia
۲ (۲۰۰۹): ۱۱۵–۳۸.
Green, Monica H. (ed.) Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵a.
———. “Taking ‘Pandemic’ Seriously: Making the Black Death Global.” In Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۲۷–۶۱. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵b.
———. “The Black Death and Ebola: On the Value of Comparison.” In Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ix–xx. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵c.
Haensch, Stephanie, Raffaella Bianucci, Michel Signoli, et al. “Distinct Clones of Yersinia Pestis
Caused the Black Death.” PLoS Pathogens ۶, no. ۱۰ (۲۰۱۰): ۱–۸.
Hajnal, John. “European Marriage Pattern in Historical Perspective.” In Population in History,
edited by D.V. Glass and D.E.C. Eversley, ۱۰۱–۴۳. London: Arnold, ۱۹۶۵.
Harper, Kristin N. “Pandemics and the Passages to Late Antiquity: Rethinking the Plague of c.
۲۴۹–۲۷۰ Described by Cyprian.” Journal of Roman Archaeology ۲۸ (۲۰۱۵): ۲۲۳–۶۰.
———. “People, Plagues, and Prices in the Roman World: The Evidence from Egypt.” Journal of Economic History ۷۶, no. ۳ (۲۰۱۶): ۸۰۳–۳۹.
Harper, Kristin N., Paolo S. Ocampo, Bret M. Steiner, et al. “On the Origin of the Treponematoses: A Phylogenetic Approach.” Public Library of Science: Neglected Tropical Diseases ۲, no. ۱ (۲۰۰۸): ۱–۱۳.
Herlihy, David. Medieval and Renaissance Pistoia. New Haven-London; Yale University Press,
۱۹۶۷.
———. “Santa Maria Impruneta: A Rural Commune in the Late Middle Ages.” In Florentine Studies. Politics and Society in Renaissance Florence, edited by Nicolai Rubinstein, ۲۴۲–۷۶. Evanston: Northwestern University Press, ۱۹۶۸.
———. “The Distribution of Wealth in a Renaissance Community: Florence ۱۴۲۷.” In Towns in Societies: Essays in Economic History and Historical Sociology, edited by Philip Abrams and Edward Anthony Wrigley, ۱۳۱–۵۷. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۸.
———. The Black Death and the Transformation of the West. Cambridge, MA: Harvard University Press, ۱۹۹۷.
Horgan, John, “Justinian’s Plague (۵۴۱-۵۴۲ CE).” Ancient History Encyclopedia, last modified
۲۶ December ۲۰۱۴. Retrieved from http://www.ancient.eu/article/۷۸۲/.
Johnson, N. P., and J. Mueller. “Updating the Accounts: Global Mortality of the ۱۹۱۸–۱۹۲۰ ‘Spanish’ Influenza Pandemic.” Bulletin of the History of Medicine ۷۶, no. ۱ (۲۰۰۲): ۱۰۵–۱۵.
Kelly, Mary, A History of the Black Death in Ireland. London: Tempus, ۲۰۰۱.
Kohn, George C. Encyclopedia of Plague and Pestilence–Third Edition. New York: Facts on
File, ۲۰۰۷.
Little, Lester K., ed. Plague and the End of Antiquity: The Pandemic of ۵۴۱–۷۵۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۷.
———. “Review Article: Plague Historians in Lab Coats.” Past and Present ۲۱۳, no. ۱ (۲۰۱۱): ۲۶۷–۹۰.
Livi-Bacci, Massimo. The Population of Europe. Oxford: Blackwell, ۲۰۰۰.
———. “The Depopulation of Hispanic America after the Conquest.” Population and Development Review ۳۲, no. ۲ (۲۰۰۶): ۱۹۹–۲۳۲.
———. A Concise History of World Population. London: Blackwell, ۲۰۰۷.
Lo Cascio, Elio, and Paolo Malanima. “Cycles and Stability. Italian Population before the Demographic Transition.” Rivista di Storia Economica ۲۱, no. ۳ (۲۰۰۵): ۱۹۷–۲۳۲.
Lopez, Robert S., and Harry A. Miskimin. “The Economic Depression of the Renaissance.”
Economic History Review ۱۴ (۱۹۶۲): ۴۰۸–۲۶.
Lopez, Robert S., Harry A. Miskimin, and Abraham Udovitch. “England to Egypt, ۱۳۵۰–۱۵۰۰: Long-Term Trends and Long-Distance Trade.” In Studies in the Economic History of the Middle East, edited by Michael Cook, ۹۳–۱۲۸. London: Psychological Press, ۱۹۷۰.
Maddicott, John R. “Plague in Seventh-Century England.” Past and Present ۱۵۶, no. ۱ (۱۹۹۷): ۷–۵۴.
Manfredini, M., S. De Iasio, and E. Lucchetti. “The Plague in the Territory of Parma: Outbreak and Effects of a Crisis.” International Journal of Anthropology ۱۷, no. ۱ (۲۰۰۲): ۴۱–۵۷.
McNeill, William H. Plagues and Peoples. New York: Anchor, ۱۹۷۶.
Morelli, Giovanna, Yajun Song, Camilla J. Mazzoni, et al. “Philogenetic Diversity and Historical Patterns of Pandemic Spread of Yersinia Pestis.” Nature Genetics ۴۲, no. ۱۲ (۲۰۱۰): ۱۱۴۰–۴۳.
Munro, John H. “Wage-Stickiness, Monetary Changes, and Real Incomes in Late-Medieval England and the Low Countries, ۱۳۵۰–۱۵۰۰: Did Money Matter?” Research in Economic History ۲۱ (۲۰۰۳): ۱۸۵–۲۹۷.
Newson, Linda A. “The Demographic Collapse of Native Peoples of the Americas, ۱۴۹۲–۱۶۵۰.”
Proceedings of the British Academy ۸۱ (۱۹۹۳): ۲۴۷–۸۸.
———. “The Demographic Impact of Colonization.” In The Cambridge Economic History of Latin America –Volume ۱: The Colonial Era and the Short Nineteenth Century, edited by V. Bulmer-Thomas, J. H. Coatsworth, and R. Cortés Conde, ۱۴۳–۸۴. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۶.
North, Douglass, and Robert P. Thomas. The Rise of the Western World: A New Economic History. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۳.
Nunn, Nathan, and Nancy Qian. “The Columbian Exchange: A History of Disease, Food, and
Ideas.” Journal of Economic Perspectives ۲۴, no. ۲ (۲۰۱۰): ۱۶۳–۸۸.
Ó Gráda, Cormac. “On Plague in a Time of Ebola.” School of Economics Working Papers ۲۰۱۵۲۹, University College Dublin, Dublin, Ireland, ۲۰۱۵.
———. “Cast Back into the Dark Ages of Medicine? The Challenge of Antimicrobial Resistance.”
American Journal of Medical Research ۳, no. ۱ (۲۰۱۶): ۱۴۲–۷۳.
Oriel, J. David. The Scars of Venus: A History of Venereology. London: Springer-Verlag, ۱۹۹۴.
Pamuk, ?evket. “The Black Death and the Origins of the ‘Great Divergence’ across Europe,
۱۳۰۰–۱۶۰۰.” European Review of Economic History ۱۱ (۲۰۰۷): ۲۸۹–۳۱۷.
Pamuk, ?evket, and Maya Shatzmiller. “Plagues, Wages, and Economic Change in the Islamic
Middle East, ۷۰۰–۱۵۰۰.” Journal of Economic History ۷۴, no. ۱ (۲۰۱۴): ۱۹۶–۲۲۹.
Pérez Moreda, Vicente. “La peste de ۱۶۴۷–۱۶۵۷ en el Mediterraneo Occidental.” Boletín de la ADEH V, no. ۲ (۱۹۸۷): ۱۴–۲۵.
Pomeranz, Kenneth. The Great Divergence: China, Europe, and the Making of the Modern World Economy. Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۲.
Pullan, Brian. “Wage-Earners and the Venetian Economy.” Economic History Review ۱۶, no. ۳ (۱۹۶۴): ۴۰۷–۲۶.
———. “Plague and Perceptions of the Poor in Early Modern Italy.” In Epidemics and Ideas. Essays on the Historical Perception of Pestilence, edited by Terence Ranger and Paul Slack, ۱۰۱–۲۳. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۲.
Raoult, Didier, Nadjet Mouffok, Idir Bitam, et al. “Plague: History and Contemporary Analysis.”
Journal of Infection ۶۶, no. ۱ (۲۰۱۳): ۱۸–۲۶.
Restifo, Giuseppe. I porti della peste. Epidemie mediterranee fra Sette e Ottocento. Messina: Mesogea, ۲۰۰۵
Rommes, Ronald. “Plague in Northwestern Europe: The Dutch Experience, ۱۳۵۰–۱۶۷۰.”
Popolazione e Storia ۱۶, no. ۲ (۲۰۱۵): ۴۷–۷۱.
Sarris, Peter. “The Justinianic Plague: Origins and Effects.” Continuity & Change ۱۷ (۲۰۰۲): ۲۵۵–۷۶.
Scheidel, Walter. The Great Leveller: Violence and the Global History of Inequality from the Stone Age to the Present. Oxford: Oxford University Press, ۲۰۱۷, forthcoming.
Schofield, Roger. “An Anatomy of an Epidemic: Colyton, November ۱۶۴۵ to November ۱۶۴۶.” In The Plague Reconsidered: A New Look at its Origins and Effects in ۱۶th and ۱۷th Century England, edited by the Cambridge Group for the History of Population and Social Structure, ۹۵–۱۲۶. Cambridge: Hourdsprint, ۱۹۷۷.
———. “The Last Visitation of the Plague in Sweden: The Case of Bräkne-Hoby in ۱۷۱۰–۱۱.”
Economic History Review ۶۹, no. ۲ (۲۰۱۵): ۶۰۰–۲۶.
Schmid, Boris V., Ulf Büntgen, W. Ryan Easterday, et al., “Climate-driven Introduction of the Black Death and Successive Plague Reintroductions into Europe.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۱۲, no. ۱۹ (۲۰۱۵): ۳۰۲۰–۲۵.
Séguy, Isabelle, S. Pennec, Stephan Tzortzis, et al. “Modélisation de l’impact de la peste à travers l’exemple de Martigues (Bouches-du-Rhône).” In La paléodémographie. Mémoire d’os, mémoire d’hommes, edited by Luc Buchet, Claudine Dauphin, and Isabelle Séguy, ۳۲۳–۳۱. Antibes: APDCA, ۲۰۰۶.
Slack, Paul. The Impact of Plague in Tudor and Stuart England. London: Routledge & Kegan Paul, ۱۹۸۵.
Sonnino, Eugenio. “Cronache della peste a Roma: Notizie dal Ghetto e lettere di Girolamo Gastaldi (۱۶۵۶–۱۶۵۷).” Roma Moderna e Contemporanea ۱۴, no. ۱-۳ (۲۰۰۶): ۳۵–۷۴.
Varlik, Nükhet. “New Science and Old Sources: Why the Ottoman Empire Matters.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۱۹۳–۲۲۷. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
Voitgländer, Nico, and Hans-Joachim Voth. “Persecution Perpetuated: The Medieval Origins of Anti-Semitic Violence in Nazi Germany.” Quarterly Journal of Economics ۱۲۷, no. ۳ (۲۰۱۲): ۱۳۳۹–۹۲.
———. “The Three Horsemen of Riches: Plague, War, and Urbanization in Early Modern Europe.” Review of Economic Studies ۸۰, no. ۲ (۲۰۱۳): ۷۷۴–۸۱۱.
World Health Organization (WHO). “Ebola Virus Disease.” Fact Sheet no. ۱۰۳, updated January
۲۰۱۶a. Retrieved from http://www.who.int/mediacentre/factsheets/fs۱۰۳/en/.
World Health Organization (WHO). “Ebola Situation Report.” ۳۰ March ۲۰۱۶b. Retrieved from http://apps.who.int/ebola/current-situation/ebola-situation-report-۳۰-march-۲۰۱۶
Whittles, Lilith K., and Xavier Didelot. “Epidemiological Analysis of the Eyam Plague Outbreak of ۱۶۶۵–۱۶۶۶.” Proceedings of the Royal Society B: Biological Sciences ۲۸۳ (۲۰۱۶): ۲۰۱۶۰۶۱۸.
Ziegler, Michelle. “The Black Death and the Future of the Plague.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۲۵۹–۲۸۳. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
گایدو آلفانی در دانشگاه باکانی، دپارتمان تحلیل سیاست و مدیریت دولتی دانشیار است. مرکز داندنا و آی جی آی آر از طریق رانتگن ۱ میلان ام آی ۲۰۱۳۶ در ایتالیا. ایمیل: guido.alfani@ unibocconi.it.
تامی. ای. مورفی در دانشگاه باکونی، دپارتمان تحلیل سیاست و مدیریت دولتی مدرس است- مرکز داندنا، از طریق رانتگن۱، میلانو ام آی ۲۰۱۳۶ در ایتالیا. E-mail: tommy.murphy@ unibocconi.it.
ما از آن کارلوس ، ساموئل ک. کوهن ، بیل کولینز و کورماک او گرادا بابت بسیاری از دیدگاههای مفیدشان سپاسگزاریم.
مرگ سیاه و دیگر همهگیریهای شدید پیشاصنعتی همواره به عنوان (( طاعون)) در ذهن عموم تصور میشوند. غالبا آنها را بهمثابهی نفاط عطف تاریخ میشناسند که گاهی موجب فروپاشی جوامع و گاهی راهگشای رشد زیاد شده است. پس جای تعجب نیست که طاعونها در مباحث علوم طبیعی و اجتماعی حضور آشکاری دارند: از روایات سنتی رشد اروپا (مثلا North and Thomas، ۱۹۷۳) گرفته تا تاثیر جمعیتی و اجتماعی ابولا ( مثلا Ó Gráda ۲۰۱۵) . همهگیریهای پیشاصنعتی نمونههای سودمندی از قتل عام مردم به علت بیماریهای واگیردار هستند. در واقع علوم رایج مقایسهای بین مرگ سیاه و شیوع فعلی آنفلوانزای مرغی، ابولا یا زیکا انجام میدهند.
مطالعات کمی بوده که پیچیدگی کامل این پدیدههای جهانساز را فهمیده باشند. اکثرشان مناظرات داغ مربوط به ماهیت این همهگیریها، عوامل ایجادکننده آن، ویژگیهای تغییرپذیر عوامل بیماریزا و بیماریها در گذر زمان و دیگر جنبههای قابل توجه آنها در ارزیابی پیامدهای اقتصادی آنها را در نظر نمیگیرند. حتی عبارتشناسی مبنایی آن گیجکننده است. اگرچه عامل بسیاری از بدترین همهگیریهای پیشاصنعتی از قضا طاعون خیارکی بوده است تعداد همهگیریهای منتسب به ((طاعون)) بسیار بیشتر است. این بحثی ذهنی درباره عبارتشناسی نیست بلکه بحثی مهم است. ماهیت و پیامدهای بیماریهای واگیردار به عامل خاص آن برمیگردد و ابهام در زبان، کار تفسیر درست مدارک تاریخی، جهتیابی پیشینه رایج پژوهشی و علمی و کلا فهم این پدیده را دشوار میکند.
پیشرفتهای اخیر نشان میدهند زمان آن فرا رسیده تا تاثیرات اقتصادی طاعون و دیگر بیماریهای واگیردار را مجددا ارزیابی کنیم ( مثلا: Cohn ۲۰۰۷a, bosker et al.۲۰۰۸, Campbell ۲۰۱۰a,۲۰۱۶, Alfani ۲۰۱۳a, O Grada ۲۰۱۵ ). در حقیقت علیرغم اهمیت شناخت عوامل مرگ ومیر و پیامدهای آن برای علوم اجتماعی (Cutler, Deaton, and Lleras-Muney ۲۰۰۶) علاقه روزافزون به نقش بیماری در تعیین مسیر توسعه اقتصادی (Diamond ۱۹۹۷; Acemoglu, Robinson, and Johnson ۲۰۰۳; Nunn and Qian ۲۰۱۰ ) بر همهگیریهای بزرگ متمرکز است. برخی نویسندگان ادعا کردهاند مرگ سیاه - شاخصترین موج طاعون- عنصری اساسی در واگرایی اروپا از بقیه جهان است ( مثلا Epstein ۲۰۰۰; Clark ۲۰۰۷; Voigtländer and Voth ۲۰۱۳).
این مقاله مروری و تاملی نگاهی کلی به پیشینه علمی اخیر در زمینه طاعونهای پیشاصنعتی از مطالعات تاریخی تا تحقیقات پیشازیستشناسی و زیستشناسی دارد و متمرکز بر آن جنبههایی است که توجه ویژه مورخان اجتماعی و اقتصادی را به خود جلب میکند. آن عوامل سازمانی و زیستمحیطی اصلی را تحلیل میکنیم که هم ایجاد طاعون و گسترش آن و هم کل پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و جمعیتی آن را شکل دادند. هدف ما اینست که مشخص کنیم چگونه عامل بیماریزای مشابه ویژگیهای جمعیتی متفاوت تاریخی نشان میدهد و چگونه همهگیریهایی که مشابهاند ( مخصوصا در تعداد قربانیان) پیامدهای بسیار متفاوتی داشتند. همچنین بحث جاری درباره پیامدهای اجتماعیاقتصادی طاعون را هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت در پیش میگیریم.
تمرکز اصلی ما بر طاعون خیارکی است که مسئول بدترین بحران مرگومیر در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن بود. مرگ سیاه ( ۱۳۴۷-۱۳۵۲) اولین طاعونی است که دادههای نسبتا فراوانی در مورد سطح دستمزدها، توزیع ثروت و جمعیت آن داریم. جای تعجب نیست که پیشینه علمی اخیر اصولا متمرکز بر این قسمت و نمونههای بعدی آن شده که همه از یک عامل بیماریزا منشا گرفتهاند. همچنین برخی از همهگیریهای مرگبار پیشاصنعتی مثل آنهایی که بر امپراطوری روم و مدیترانه اواخر باستان و اوایل قرون وسطا تاثیر میگذارند و نیز رشتههمهگیریهای مرتبط با (( مبادله کلمبیایی)) قرن شانزدهم را به بحث میگذاریم. این مقایسه فهم بهتری از خصوصیات وقایع متفاوت درپی دارد و نگاهی جامعتر به واکنش انسان به بحرانهای مرگومیر دربردارد. در نتیجه فهم بهترِ همهگیریهای پیشاصنعتی میتواند بینش مفیدی برای درک دنیای مدرن درپی داشته باشد.
طاعون و دیگر همهگیریها
(( طاعون)) یکی از واژگان ناخوشایندی است که معانی متفاوتی برای افراد مختلف در بسترهای مختلف دارد. در هنگام ارجاع به همهگیریهای متفاوت( نوع عامل بیماریزا) و پیامدهای آن ( تاثیرآن بر کل جمعیت یا قشری از آن) وقتی تنها خصیصه مشترک این ((طاعونها)) گرفتن تعداد بسیار بالای قربانی و/یا ایجاد وحشت شدید است به صورتی مبهم به کار میرود . مورخان گاهی در تشخیص درست این بیماری با مشکلاتی جدی روبرو میشوند چرا که منابع تاریخی به ویژه منابع پیشامدرن غالبا در تمایز بین بیماریهای واگیردارِ متفاوت مبهماند. طاعون در معنایی کاملا زیستشناختی بیماری واگیرداری شناخته میشود که ناشی از باسیل یرسینایا پستیس، کشف الکساندر یرسین در سال ۱۸۹۴ ایجاد شده. اکثر بزرگترین همهگیریهای پیشاصنعتی طبق جدول ۱ ناشی از یرسینیا پستیس بودند. اگرچه تا همین اواخر تشخیص عامل موثر در ایجاد طاعونهای باستانی مورد اختلاف بوده (Duncan and Scott ۲۰۰۱; Cohn ۲۰۰۲; Little ۲۰۱۱). دیرینهزیستشناسان هماکنون مدارک قابل توجهی در تایید اینکه در واقع مرگ سیاه، طاعون ژوستینین و دیگر طاعونها به علت باکتری یرسینیا پستیس ایجاد شده بودند ارائه کردهاند ( مثلا: Morelli et al.۲۰۱۰؛ Bos et al. ۲۰۱۱). برای یکدستی فقط برای همهگیریهای فرضا مرتبط با یرسینیا پستیس از واژه طاعون استفاده خواهیم کرد. گاهی هم (( طاعون))- بین گیومه- برای ارجاع به دیگر همهگیریها استفاده خواهد شد.
مرگ سیاه و دیگر موجهای طاعون
مرگ سیاه که اروپا را در ۱۳۴۷-۱۳۵۲ فراگرفت به احتمال زیاد بدترین طاعون در کل تاریخ بود. بین یک تا دوسوم جمعیت اروپا را کشت (Del Panta، ۱۹۸۰ Benedictow ۲۰۰۴ ، ۲۰۰۴) و بر آفریقای شمالی و بخشهای بزرگی از آسیا هم تاثیرگذاشت. طبق بازسازی کلاسیک ویلیام ه. مک نیل طاعون به منطقه بومی جانوران وحشی جونده در هیمالیا منحصر بود. وقتی مغولها آن منطقه را در امپراطوری بزرگشان ادغام کردند جرقه شیوع را زدند. یک فراگیری وحشتناک در ۱۳۳۱ که احتمالا طاعون بود بر استان هوبی در شمال شرقی چین تاثیر گذاشت. این احتمالا آغاز جهانگیری بعدی میباشد که از استپ آسیا عبور کرده به کافا در سواحل دریای سیاه در ۱۳۴۶ رسید (McNeill ،۱۹۷۶) . طاعون از انجا به بعد با کشتی به بیزانس، برخی از نقاط جنوب ایتالیا برده شد و نیز احتمالا در سال ۱۳۴۷ به مارسی در جنوب فرانسه رسید. تا سال ۱۳۴۸ از منطقه مدیترانه و بقیه اروپا فراتر رفت.
مرگ سیاه به تنهایی در اروپا و مدیترانه تا ۵۰میلیون نفر را کشت که به معنی واقعی کلمه دومین جهانگیری بد در تاریخ بشر بود، در رده دوم بعد از آنفلوانزای اسپانیایی ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بود که بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر را کشت ( Johnson and Mueller ۲۰۰۲) که از لحاظ مرگ ومیر در درجه نخست است. طاعون در طول سه قرن بعدی اتفاقی تقریبا رایج شد ( Biraben ۱۹۷۵؛ Livi-Bacci ۲۰۰۰ ۲۰۰۷). اگرچه درباره شیوع بیماریها یک قرن بعد از مرگ سیاه (برای ترکیبی کاربردی، Cohn ۲۰۰۸ راببینید) اطلاعات کمی داریم، آندسته که در قرون شانزدهم، هفدهم و هجدهم رخ دادهاند مفصل مطالعه شدهاند.
دو طاعونِ قرن هقدهم مورد توجه ویژهاند چرا که برای بسیاری از مناطق اروپا بعد از مرگ سیاه بدترین بودند. آنها ظاهرا هردو توانایی ایجاد واگرایی طولانی مدت بین مناطق بیشتر و کمتر تاثیرگرفته را دارند ( Alfani ۲۰۱۳a). طاعون سال ۱۶۲۳ تا ۱۶۳۲ در اروپای شمالی آغاز شد ( شمال فرانسه، هلند و راینلند) و تا سال ۱۶۲۵ به انگلستان و شمال ومرکز آلمان هم سرایت کرده بود. سپس از طریق شرق فرانسه و جنوب آلمان به سمت جنوب حرکت کرد. تا سالهای ۱۶۲۸-۱۶۲۹ کمربندی از پیرنه تا باواریا و سوییس دچار بیماری شده بود. طاعون در سال ۱۶۲۹ وارد شمال ایتالیا شد و در ۱۶۳۱ به توسکانی سرایت کرد اما بقیه ایتالیا در امان ماند. طاعون از لمباردی تا کاتالونیا شیوع پیدا کرد که در کاتالونیا در طول سالهای ۱۶۲۹-۱۶۳۰ در حال گسترش بود ( Eckert ۱۹۷۸; Alfani ۲۰۱۳a). طاعون در سالهای ۱۶۴۷-۱۶۵۷ در شرق اسپانیا منتشر شد که احتمالا از آفریقای شمالی وارد شده بود. سپس آندلس و دیگر مناطق اسپانیا و نیز مجمعالجزایر بالاریک را دربرگرفت . در سال ۱۶۲۵ به ساردینیا و در ۱۶۵۶ به پادشاهی ناپل سرایت کرد. در طول سالهای ۱۶۵۶-۱۶۵۷ همه مناطق جنوب ایتالیا ( به جز سیسیل) و نیز مرکز ایتالیا ( به جز توسکانی ) و لیگونیا به سمت شمال مبتلا شده بود ( Pérez Moreda ۱۹۸۷; Alfani ۲۰۱۳a).
طاعونهای قرن هفدهم به چرخهای از همهگیریها تعلق دارند که غالبا (( جهانگیری دوم )) نامیده میشوند که با مرگ سیاه آغاز و فقط در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم پایان یافت. ((جهانگیری سوم)) پس از جهانگیری دوم رخ داد که از منطقه یونان چین در اواخر قرن نوزدهم نشات گرفت. هنگ کنگ در سال ۱۸۹۴ مبتلا شد. از آنجا طاعون از طریق کشتیها در سراسر جهان سرایت پیدا کرد (Haensch ۲۰۱۰، p. ۱). در سال ۱۸۹۶ به هند رسید که در طول مدت کم چند دهه ۱۲.۵ میلیون نفر مردند (Kohn ۲۰۰۷، p۱۸۳-۸۴). موج طاعون هنگ کنگ شیوع اندکی در اروپا یافت، از فراگیری ۱۹۰۰ گلاسگو با ۱۶ فوتی ( Cohn ۲۰۰۲، p۱۳) گرفته تا همهگیری ۱۹۲۰ پاریس با ۳۹ فوتی (Audoin-Rouzeau ، ۲۰۰۷). مهمتر از آن در سال ۱۹۰۰ بود که طاعون از اقیانوس عبور کرد و به سان فرانسیسکو رسید که در طول سالهای ۱۹۰۰-۱۹۰۴ در یک همهگیری عامل ۱۱۳ فوتی بود (Echenberg ۲۰۰۷، p۲۱۳-۲۴۲). طاعون از سان فرانسیسکو به سمت شرق حرکت کرد و جوندگان وحشی را مبتلا کرد و در نتیجه منحصر به منطقهای خاص شد. جهانگیری سوم هماکنون در راه است. سازمان بهداشت جهانی بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ ۳۲۴۸ مورد طاعون انسانی را در سراسر جهان گزارش کرد که ۵۸۴ فوتی داشت؛ ۹۶ درصد در آفریقا ، ۳درصد در آمریکا( ۳۹ مورد با ۵ فوتی در ایالات متحده آمریکا) و ۱ درصد هم در آسیا رخ داد ( Bertherat ۲۰۱۶). طاعون را با نشانههای مقاوم به آنتیبیوتیک باید ((بیماریای واگیردار )) و خطر جدی جهانی دید (Ziegler ۲۰۱۵, ؛ p۲۶۰-۲۶۳).
نخستین جهانگیری که تا اندازهای توسط محققان گذشته مغفول ماند اخیرا عامل بالقوهای در افول امپراطوری روم بوده و توجهات را به خود جلب کرده است. آن مسلما با ارتباط با طاعون ژوستینین که در ۵۴۱ شروع شد تلاش امپراطوری بیزانس برای تصرف مجدد ایتالیا و دیگر مناطق مهم امپراطوری روم غربی را خنثی کرد (Sarris ، ۲۰۰۲ ) اما عبارتشناسی در اینجا گیجکننده است. مورخان امروزه تمایل دارند که (( طاعون ژوستینین)) را به کار ببرند تا به مجموعهای از شیوع طاعون اشاره کنند که پایان آنها حوالی ۷۵۰ در زمان ازبین رفتن ابتلا در اروپا، مدیترانه، خاورمیانه بوده و تا زمان مرگ سیاه برنگشته ( Little ۲۰۰۷) طاعون ژوستینین نخستین همهگیری میباشد که شواهد کافی پیشازیستشناختی و تاریخی برایش داریم که عامل ابتلا به آن یرسینیا پستیس بوده. آن ۲۵ تا ۵۰ میلیون قربانی در سراسر اروپا و منطقه وسیعتر مدیترانه برجا گذاشت ( Little ۲۰۰۷; Horgan ۲۰۱۴; Harper ۲۰۱۶). ظاهرا در ۵۴۴ به ایرلند و احتمالا در همان تاریخ به بریتانیا رسید (Maddicott ۱۹۹۷ ، p۱۰-۱۱. Dooley ۲۰۰۷ ۲۰۰۷، p۲۱۵-۲۱۶) گرچه این نامعلوم است. طاعون ژوستینین را معمولا سومین همهگیری بد در تاریخ بشر میدانند.
دیگر همهگیریهای مهم مرگبار پیشاصنعتی
این طاعون باعث بیشترین مرگومیر در بین همهگیریهای پیشاصنعتی شد اما نمونههای مثالزدنی دیگری هم از همهگیریهای مرگبار بودند که عاملشان عمدتا یرسینیا پستیسنبود. دو نمونه از این شیوع ها (( طاعون)) آنتونین ، همهگیری از جنس آبله از سال ۱۶۰ تا ۱۸۰ بوده که در ایتالیا حدود ۱۰ تا ۳۰ درصد کل جمعیت را کاهش داد ( تخمینهای قدیمیتر ۵۰ درصد میگویند؛ Lo Cascio and Malanima ۲۰۰۵، p۱۲ . Harper ۲۰۱۶ ) و دیگری نیز ((طاعون قبرسی)) مسلما نوعی از تب هموراژیک بوده که از ۲۴۹ تا ۲۷۰ بر کل امپراطوری روم اثرگذار بود. این همهگیری اخیر پیامدهای بلندمدت مهمی داشت ( Harper ۲۰۱۵).
دیگر همهگیریهای مهم با تبادل کلمبیایی تداعی میشوند؛ یعنی مبادله بیماریها مثل اندیشهها، محصولات غذایی و جمعیت بین دنیای قدیم و جدید بعد از کلمبوس ( Crosby ۱۹۷۲; Nunn and Qian ۲۰۱۰). اروپاییها هم عین انتقال طاعون از آسیا توسط مغولان دستهای از بیماریها را به قاره آمریکا آوردند که طاعون از آندسته بود اما دیگر بیماریها از لحاظ نفوذ و مرگومیر کلی غلبه داشتهاند؛ سرخک، سیاه سرفه، آبله مرغان، آبله، تیفوس و مالاریا که مردم بومی در مقابل آنها هیچ دفاعی چه زیستشناختی ( مصونیت، انتخاب) یا فرهنگی( اطلاعات اساسی درباره بیماری) نداشتند ( Diamond ۱۹۹۷; Livi-Bacci ۲۰۰۷). ریزش چشمگیر جمعیتی بعد از ۱۴۹۲ فاجعهبار بود و تخمینها درباره آن تا ۸۵-۹۰ درصد از کل جمعیت را در نقاط مختلف قربانی میدانند ( Cook ۱۹۸۱, ۱۹۹۸; Newson ۱۹۹۳, ۲۰۰۶). در نقاط مشخصی از کارائیب جمعیتهایی مثل هندیهای تاینو تقریبا کامل از بین رفتند ( Livi-Bacci ۲۰۰۷). محاسبه دقیق فوتیها دشوار است چرا که بسیاری از محاسبات مورد بحث است و ما نمیدانیم که آیا محققان تخمینشان از جمعیت بومی را قبل از رواج نخستین همهگیری زدند یا بعد از آن ( Nunn and Qian ۲۰۱۰, p. ۱۶۶). اگرچه تشخیص اینکه علیرغم دیگر عوامل فروپاشی مثل مرگ و سو رفتار استعمارگران و افول بارز کلی در استانداردهای زندگی چه تعداد مرگ واقعا ناشی از بیماری بود سخت است ( Allen, Murphy, and Schneider ۲۰۱۲)، غالبا اعتقاد دارند که بیماری یک عامل مهم بود ( Newton ۱۹۹۳; Livi-Bacci ۲۰۰۶).
از آنجا که شواهد نسبت به دنیای قدیم کمتر است و بسیاری از عوامل استعمارگری بر پویاییهای جمعیتی تاثیر گذاشت ارقام بهتر است با احتیاط بررسی شود؛ مثلا آبله بیشترین بیماری مورد ارجاع در فروپاشی دنیای جدید، در شرایط پیشاصنعتی مرگومیری در حد ((فقط)) ۲۰-۳۵ درصد شاید بالاتر در جمعیتهای (( زمین بایر)) دارد (Carlos and Lewis ۲۰۱۲, p. ۲۸۲) اما آن بسیار کمتر از ۸۰درصد و بیشتر به طاعون خیارکی در اروپا استناد شده. ماسیمو لوی-باچی ابراز کرد اگرچه از لحاظ ریاضی امکان دارد آبله به تنهایی باعث از بین رفتن ۶۰درصد جمعیت در بازه زمانی نسبتا کوتاهی شده باشد، این پیامد سناریویی بعید و شدید است که سه همهگیری در پی آن با قدرت کامل ظاهر میشوند ( یعنی همه افراد غیرایمن را مبتلا میکنند) و مرگومیری در حد اکثر تصورما (۴۰درصد) دارند و نهایتا یک جامعهای باقی میماند که بعد از هرشوک نتوانست ((بازگردد)). در نهایت همهگیری هیچکدام از مناطق آمریکا را به همان شیوه تحت تاثیر قرار نداد. بیماری میتوانست بسیار سریعتر در مناطق با تراکم جمعیتی بالاتر گسترش یابد (شکل ۱ راببینید). هنگامی که بیماریها باعث اولین نرخ مرگ شدند اگر اندازه جمعیت مجاز میکرد مکررا دچار ابتلای منطقهای میشدند: همهگیریهای آبله، سرخک و تیفوس هم مکررا رواج مییافت. مکزیک در ۱۶۵۹، ۱۶۹۲-۱۶۹۷، ۱۷۳۶-۱۷۳۹، ۱۷۶۱-۱۷۶۴، ۱۷۷۲-۱۷۷۳، ۱۷۷۹ و ۱۷۹۷-۱۷۹۸ مبتلا و منطقه آندئان در ۱۶۹۲-۱۶۹۴، ۱۷۱۸-۱۷۲۰ و سالهای دهه ۱۷۸۰ مبتلا شد (Newson ۲۰۰۶، p۱۶۹).
اروپا سفلیس را از آمریکا وارد کرد. اگرچه سفلیس امروزه با پنی سیلین به آسانی درمان میشود، در اوایل دوران مدرن سفلیس کشنده بود. سفلیس فقط در قرن هفدهم بود که به بیماری کم تلفاتی تبدیل شد (Crosby ۱۹۷۲). نخستین همهگیری ثبتشده در ۱۴۹۵ در محاطره ناپل توسط فرانسه بود که نتیجتا شیوع فراگیر ((بیماری فرانسوی )) را باعث شد. زمانبندی و برخی اسناد تاریخی نشان میدهند که آن احتمال زیاد از آمریکا آمده بود و نیز یک مطالعه فیلوژنتیک از این فرضیه حمایت کرده است( ۲۰۰۸). تخمینها غیرقطعیاند اما تا اواسط قرن شانزدهم سفلیس احتمالا تا ۵درصد از کل جمعیت اروپا را مبتلا کرده ( Oriel ۱۹۹۴)) و احتمالا باعث مرگ میلیونها نفر شده و به خاطر طبیعت آمیزشی آن تاثیر چشمگیری بر رفتار اجتماعی داشته. ما حتی درباره شیوع سفلیس در دیگر قارهها در اوایل دوران مدرن کمتر از این میدانیم. آن باید در برخی نقاط آسیا قابل توجه بوده باشد همانطور که مطالعه جدیدی تخمین زد که تا آخر قرن نوزدهم ۱۱درصد از زنان بزرگسال ژاپنی مبتلا شده بودند (Drixler ۲۰۱۶، p۶۷۱).
آنچه درباره طاعون میدانیم و نمیدانیم
یرسینیا پستیس باکتریای متعلق به خانواده انتروباکتریا میباشد. طبق مطالعات ژنتیک این باکتری از عامل بیماریزای خاک و نسبتا بیضرر یرسینیا شبهسل در زمانی بین ۴۳۹۴ پیش از میلاد و ۵۱۰ پس از میلاد احتمالا در فلات تبتی-قینقای تحول یافت (Cui et al ، ۲۰۱۳؛ Green ۲۰۱۵b. ). یرسینیا پستیس در شرایط نرمال نمیتواند مستقیما از فردی به فرد دیگر انتقال پیدا کند. روایات کلاسیک از مرگ سیاه و دیگر طاعونها انتقال را اینگونه الگوبرداری میکنند: اول همهگیری از طریق موش و کک موش که حاملانی بودند که عامل بیماری را به انسان منتقل کردند. این داستان بیش از حد سادهسازی شده. موشها تنها حاملان احتمالی نیستند. بسیاری از جوندگان متفاوت ( سنجابهای وحشی آمریکایی، سگهای علفزار) مانند دیگر پستانداران، گوسفند، گرگ و شترها مشکوک به یرسینیا پستیس هستند (Green ۲۰۱۵b، pp۳۲-۳۴). افزون بر این کک موش یکی از بسیار حاملان احتمالی در کنار دیگر گونههای کک و شاید شپش میباشد. پیچیدگی انتقال یرسینیا پستیس مطرح است چرا که در دوران مرگ سیاه و بسیاری از موجهای طاعون متعاقب آن بیماری واگیردار در بین جمعیت انسانها با کارآمدی و سرعتی شیوع یافت که با استاندارد الگوی انتقال کک بین دو موش و انتقال کک موش به انسان مخالف است و این هم دیرینهشناسان و هم مورخان را گیج کرده ( Bolton ۲۰۱۳ p۲۶-۲۸؛ Raoult et al ، ۲۰۱۳ ).
اصولا سریعترین راه انتقال برای یک بیماری واگیردار انسان به انسان است. یرسینیا پستیس میتواند باعث سینهپهلوی ثانوی و در نتیجه انتقال از راه ذرات ریز هوا بدون نیاز به هیچ حاملی شود اما این (( طاعون سینهپهلویی)) فقط در شرایط محیطی خیلی خاص ایجاد میشود ( نوعا سرد و شرجی). افزون بر این شواهد علمی گردآمده در جهانگیری سوم نشان میدهد که (( انتقال مستقیم (طاعون) از راه ذرات ریز هوا شاید جهانگیریها را توضیح ندهد)) ( Raoult et al ، ۲۰۱۳. P۱۹). همچنان به فهم چگونگی وقوع این همه مرگومیر توسط یرسینیا پستیس به صورتی بسیار سریع و با وزن زیاد نیاز داریم. نه تنها نیاز داریم که ماهیت عامل بیماریزا را درنظرگیریم بلکه نیاز داریم تا محیط انسانی و فعالیت نهادهای مبارز علیه همهگیری را لحاظ کنیم. افزون براین قضیه انتقال طاعون از انسان به انسان کاملا به پایان نرسیده است. نخست هنوز نمیتوانیم اینکه ریزذرات یرسینیا پستیس در شیوع از طریق ذرات ریز هوایی کارآمدتر از زیستجورهای امروزی بود را رد کنیم. دوم همچنین مطمئن نیستیم از اینکه در شرایط محیطی خاص اروپای پیشاصنعتی کدام انگلها ممکن است حاملان موثرتر بیماری واگیردار بوده باشند. انگلهای انسانی ( ککهای انسانی، شپش و غیره) شاید بدون مداخله موشها و انگلهایشان ( کک موش) حامل بوده باشند که در این صورت این گونهای از انتقال است که مستقیم از انسان به انسان میباشد و از الگوی پیچیدهی موش به کک موش به انسان قابل تمایز است ( مثلا Biraben ۱۹۷۵؛ Whittles and Didelot؛ (۲۰۱۶ p۲.
فرضیه انتقال انسان به انسان با استفاده از منابع سنتی مثل بایگانی کلیسا و فنون آماری ساده بررسی شده. راجر شوفیلد (۱۹۷۷) با استفاده از روشی مبتنی بربسط دوجملهای اطلاعات مروبط به خوشهبندی مرگ به ازای هرخانوار را به کار برد تا طاعون خیارکی را متهم احتمالی همهگیری بزرگی که بر کولیتون ( انگلستان) در ۱۶۴۵-۱۶۴۶ تاثیر گذاشت تشخیص دهد. او با همین فن اخیرا به شیوع طاعون خیارکی و طاعون سینهپهلویی پس از آن استناد کرده و گفته طاعون اخیر همهگیریای بود که بر براکن-هوبی (سوئد) در ۱۷۱۰-۱۷۱۱ تاثیر گذاشت ( Schofield ۲۰۱۵) . اگر این را روشهای دیرینهزیستشناختی تایید کنند آخرین طاعون شناختهشده در اسکاندیناوی میباشد. گایدو آلفانی و ساموئل کی. کوهن (۲۰۰۷) از این روش برای طاعون ۱۶۳۰ در منطقه روستایی نونانتولا در ایتالیا استفاده کردند تا شواهد انتقال انسان به انسان را پیدا کنند. آلفانی و مارکو بونتی (۲۰۱۶) مجددا بر طاعون ۱۶۳۰ نونانتولا کار کردند و نخستین مطالعه ریزجمعیتی از یک طاعون پیشاصنعتی را با استفاده از فنون تحلیل بقا انجام دادند و از فرضیه انتقال انسان به انسان حمایت کردند.
جغرافیا و شدت
بااینکه مطالعات کلاسیک تاکنون جغرافیای طاعون را تحلیل کردند(Biraben ۱۹۷۵؛ McNeill ۱۹۷۶). تحقیقات اخیر جنبههای جدید از تکامل فضایی بیماری را بررسی میکند. این تاریخچه جهانی طاعون را دربرگرفته؛ از مطالعات محلی سنتی فراتر میرود و منابع تاریخی سنتی را با شواهد جدید از دیرینهزیستشناسی و فیلوژنتیک یکپارچه میکند (Green ، ۲۰۱۵a. ۲۰۱۵b) . آنها از اروپای غربی هم فراتر میروند به گونهای که مدیترانه و بالکان در روایات بهتر نشان داده شدهاند که این امکان مقایسه و فهم بهتر همهگیریشناسی طاعون را به خصوص در زمان شیوعهای اخیر در قرون هجدهم و نوزدهم که منشا آن آفریقای شمالی و لوانت بود فراهم میکند ( Borsch ۲۰۰۵؛ Restifo ۲۰۰۵؛ Andreozzi ۲۰۱۵؛ Varlik ۲۰۱۵؛ Blazina Tomic and Blazina ۲۰۱۵).
مطالعات جدید داخل اروپا از پیشگامی بیرابن فراتر رفتهاند اما این روایت هماکنون انقضا پیدا کرده ( Eckert .۱۹۹۶; Alfani ۲۰۱۳a).
تخمینها درباره شدت طاعون در سالهای اخیر تغییر زیادی کردهاند. مطالعات اولیه متکی بر دادههای محدودی بودند و در بهترین حالت برخی حدسهای هوشمندانه میزدند. اثر آرشیوی گسترده اخیر استدلال میکند که حتی اگر حد بالای آن حدسهای اولیه درست باشد حدسهای محافظهکارانه کم محاسبه کردند. طاعون ظاهرا از آنچه فکر میکردیم مرگبارتر بوده. اول جورگن بندیکتو (۲۰۰۴، pp۳۸۲-۳۸۴) برای مرگ سیاه عملا محاسبات پیشین را دوبرابر کرد که این نشان میداد بیماری حداکثر تا ۶۰درصد از جمعیت اروپا را کشت (۵۰میلیون قربانی). همچنین ایداماریا فوسکو (۲۰۰۹) تخمینهای پیشین را برای طاعون ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در پادشاهی ناپل دوبرابر کرد (از ۲۰-۳۰ درصد تا ۴۳ درصد یا ۱.۲۵ میلیون قربانی در خود پادشاهی به تنهایی). آلفانی (۲۰۱۳a) تخمینهای نرخ مرگومیر برای مناطق مبتلای شمال ایتالیا به طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ را ( از ۲۰-۲۵درصد تا ۳۵درصد یا ۲میلیون قربانی) افزایش داد. اخیرا رونالد رامس (۲۰۱۵) حدبالای قربانیان طاعون در جمهوری هلند در قرن هفدهم را تا ۶۰۰۰۰۰ قرار داده.
ارزیابی مجدد و ادامهدار شدت طاعون به ظهور رویکردهای جدید اینجامیده که هدفشان ارزیابی بهتر تاثیر بالقوه ناهمگن طاعون میباشد. آلفانی (۲۰۱۳a) عبارت (( فراگیرایی ارضی)) را معرفی کرد؛ این عبارت یعنی توانایی طاعون در ابتلای مناطق وسیع بطور ((فراگیر)). این اندازهگیری شامل این احتمال میشد که اجتماعات با ویژگیهای مختلف ( شهری یا روستایی) دراثر همهگیری موردنظر مبتلا شدند و حداقل دوجنبه جدید همهگیریشناسی طاعونهای اوایل دوران مدرن برجسته میشد. نخست در حالی که همهگیریهای قرن شانزدهم عمدتا اتفاقات شهری بودند مرگ سیاه و شیوعهای اصلی قرن هفدهمی هم شهر و هم دهات را تحت تاثیر قرار دادند: حداقل در جنوب اروپا که ظاهرا در توضیح تاثیر اقتصادی و جمعیتی بسیار وسیعتر حیاتی بود. دوم آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم بر جنوب اروپا بسیار شدیدتر از شمال آن تاثیر گذاشت. قربانیان طاعون در انگلستان در سراسر قرن به حدود ۴۵۰هزار میرسید؛ فقط ۳.۵-۴ میلیون نفر در ایتالیا، ۱.۲ , ۵ میلیون نفر در اسپانیا و ۲.۲ میلیون بیشتر در فرانسه بود (Alfani ۲۰۱۳a، p۴۱۱) . منابع اولیه لازم برای اندازهگیری فراگیرایی ارضی ( کتب کلیسا مربوط به تدفینها و غسل تعمیدها) در اروپا حداقل از اوایل قرن هفدهم در حجم زیاد موجود است؛ بنابراین فرصت زیادی برای تحقیقات تطبیقی بیشتر داریم. مثلا دانیل آر. کورتیس ( ۲۰۱۶) اخیرا این روش را به کار برد تا شدت طاعون را در مناطق کمارتفاع ارزیابی کند.
توجه زیادی اخیرا به آمادگی فردی در ابتلا به طاعون شده است. از منابع اسکلتی برای ارزیابی اینکه آیا جنسیت بر خطر مرگ فرد از مرگ سیاه تاثیر داشته استفاده شده. شارون ان. دیویت (۲۰۰۹) هیچ تاثیر جنسیتی معناداری نیافت. در زمینه طاعونهای قرن هفدهمی در انگلستان (Schofield ۱۹۷۷; Bradley ۱۹۷۷; Duncan and Scott ۲۰۰۱; Whittles and Didelot ۲۰۱۶) و طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ شمال ایتالیا ( Abrate ۱۹۷۲؛ Manfredini, De Iasio, and Lucchetti ۲۰۰۲; Alfani and Cohn ۲۰۰۷) نتایج مشابهی به دست آمده. نسبت مرگ مذکر به مونث در تعدادی از شهرهای ایتالیا در جدول ۲ گزارش شده و همه آن عمدتا حدود ۱ میباشد. یکی از موارد ناسازگار از ۶ طاعون میلان بین ۱۴۵۲ و ۱۵۲۳ برمیآید یعنی در جایی که مرگ مونث به وضوح فراگیر بود اما ظاهرا این نتیجهی شرایط زندگی بسیارشلوغ و فقیرانهی زنان و بیوگان مهاجر میباشد ( Alfani and Cohn ۲۰۰۷). شواهد مربوط به سن تااندازهای مبهم است. مطالعات بربقایای اسکلتی از مرگ سیاه همبستگی مثبتی بین ضعف و سلامتی کم نشان میدهند ( از زخمهای اسکلتی قابل تشخیص است)؛ که این به نوبه خود در ارتباط با سن بالا و احتمال مرگ در اثر طاعون (DeWitte and Wood ۲۰۰۸) میباشد. مطالعات همان دوره که اصولا مبتنی بر تواریخ است نشان میدهند که همه گروههای سنی مثل هم تاثیر گرفتند ( مثلا بنگرید به: Biraben ۱۹۷۵; Duncan and Scott ۲۰۰۱). بااینوجود احتمالا برخی از موجهای طاعونِ پس از مرگ سیاه ( اواخر قرون چهاردهم و اوایل پانزدهم) غالبا بر افراد زیر ۱۲سال تاثیر گذاشت( (Cohn ۲۰۰۸, pp. ۸۶–۸۷).
کاربرد منابعی مثل کتب متعلق به کلیسا که برای قرون وسطا ناموجودند اندازهگیری (( مرگومیر افزوده)) به تناسب هرگروه سنی را ممکن میکند (یعنی تفاوت بین فوتیها به تناسب هرگروه سنی در حین طاعون در قیاس با فوتیهای سالهای طبیعی پیشاز طاعون ). این مطالعات نتیجه میگیرند که طاعون تاثیرش بر نوجوانان و بزرگسالان کمسن (۱۱-۲۰ ساله) و بعد از آن بین افراد ۲۱-۳۰ ساله فاصله ایجاد شد در حالی که جوانترین ( زیر۵ساله) و مسنترین اجزای جمعیت کمترین تاثیر را گرفتند (Abrate ۱۹۷۲; Manfredini, De Iasio, and Lucchetti ۲۰۰۲; Alfani Cohn ۲۰۰۷). شکل ۲ مرگومیر افزوده طاعون را در مناطق روستایی پارما در ۱۶۳۰ نشان میدهد. روششناسی مرگومیر افزوده ذاتا محدود است چرا که ساختار سنی جمعیت را لحاظ نمیکند. شوفیلد (۱۹۷۷) با جمعیتهای الگو و استفاده از مقایسه فوتیهای طاعون واقعی در لندن (سنت بوتولف)، ایام و کولیتون دریافت که خطر مرگ ناشی از طاعون با افزایش سن کم میشد. در مطالعهای بر طاعون ۱۷۲۰-۱۷۲۲ مارسی که نرخ مرگومیر منحصر به سن را از طریق شواهد آرشیوی محاسبه میکند نه استفاده از جمعیتهای الگو و از همین منظر قابل توجه است اسابل سیگای و همکاران(۲۰۰۶) یافتند که نرخ مرگومیر طاعون با افزایش سن بالا میرفت. اثر دیگری که میدانیم شامل بازسازی ساختار سنی کامل جمعیت میشود با استفاده از تحلیل بقا بر طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۱ در شمال ایتالیا نتیجه گرفت که جوانان ( زیر ۱۰سال) کمتر تحت تاثیر بودند و خطر مرگ خیلی دیرتر از آنچه تصور میشد به اوج میرسید؛ یعنی بین سنین ۴۰ و ۶۰(Alfaniand Bonetti ۲۰۱۶))
بااینوجود شواهدی کافی مبنی بر تغییر احتمالی شیوه تاثیرگذاری طاعون بر سنین مختلف در حین جهانگیری دوم وجود دارد. این درباره وضعیت اجتماعیاقتصادی هم صدق میکند. در زمان مرگ سیاه و همهگیریهای پساز مرگ سیاه طاعون نقش یک (( قاتل جهانی))را بازی کرد. بیماری از قرن پانزدهم کاراکتری اجتماعی پیدا کرد و با تبعیض به فقرا لطمه میزد (Slack ۱۹۸۵; Carmichael ۱۹۸۶; Alfani ۲۰۰۹, ۲۰۱۳a, pp. ۱۰۳–۱۰۷; Cohn ۲۰۱۰). این احتمالا تا زمان آخرین طاعون بزرگ قرن هفدهم که شیوع وسیعی یافت و نخبگان اجتماعی-اقتصادی را کشت تغییر کرده مثلا در ۱۶۳۰ ونیز ۱۷ درصد از اعضای شورای عالی در اثر طاعون کشته شدند در حالی که در ۱۶۵۶-۱۶۵۷ جنوا ۴۰درصد از اعضای شوراهای عالی و کوچک فوت کردند (Pullan ۱۹۹۲, p. ۱۱۱). طاعون جدا از فراگیریهای اختصاصا شدید گرایش به تاثیرگذاری بیشتر بر فقرا نسبت به ثروتمندان داشت و جای شک نیست که علت آن محیطهای شهری متفاوتیاست که آنها در آن زندگی میکردند.
چگونه محیطزیست و موسسات طاعون را شکل میدهند
یکی از درسهای مهمی که از مطالعه طاعون میتوان گرفت اینست که ویژگیهای عامل بیماریزا فقط تااندازهای تکامل یک همهگیری را توضیح میدهند. نیاز داریم محیطی که عامل بیماریزا در آن عمل میکند و بافت موسسهای که همهگیری در آن رخ میدهد را درنظر بگیریم.
عوامل انسانی و زیستمحیطی
اثر اخیر شرایط زیستمحیطی خاصِ پیش از مرگ سیاه را بررسی میکند. بروس. ام. اس. کمپبل ( ۲۰۱۰a، ۲۰۱۰b، ۲۰۱۶) نشان میدهد که (( عوامل برونزاد شاید نقشی مستقیمتر و بزرگتر در ایجاد بحرانهای قرن چهاردهم نسبت به آنچه محافظهکارترین روایات عصر اقرار میکنند داشتهاند)) (۲۰۱۰a، p۳۱). این بحران نه تنها شامل وحشتناکترین همهگیری بشری میشود بلکه ناخوشی همهگیر حیوانی پیشین، (( طاعون گاوی))، در سالهای ۱۳۱۴-۱۳۲۱ را هم دربرمیگیرد. ناهنجاریهای آبوهوایی و اقلیمی یعنی آنچه کمپبل ((شوکهای فیزیکی)) مینامد، با خطری زیستی همزمان شد (خطر بازگشت طاعون به اروپا) تا در نتیجه رخداد پیچیدهای که ما مرگ سیاه مینامیم رخ داد. کمپبل اشاره میکند که احتمالا ناهنجاریهای اقلیمی با آغاز طاعون ژوستینین در سالهای ۵۴۰ میلادی همزمان شده باشد (۲۰۱۰a، p۱۴-۱۶ . ۲۰۱۶، p ۲۲۹-۲۳۰ ) اما او اقرار میکند که شواهد عمدتا حدسی است و سازوکار زیربنایی آن نامعلوم است ( برخی فرضیات در ۲۰۱۶، pp۲۸۶-۲۸۹).
بوریس وی اشمیت و همکاران (۲۰۱۵) بین شیوع طاعون اروپا از ۱۳۴۷-۱۸۳۷ و دورههای ناپایداری زیستمحیطی در آسیای مرکزی همبستگی پیدا میکنند. طبق استدلال آنها نوسانهای اقلیمی که باعث ریزش در جمعیت محلی موشهای بیابانی شد شدت ککهای هرموش بیابانی را افزود که این آنها را به سمت انسانها برای میزبانهای جایگزین شدن برد. چون شواهدی برای ذخیرههای طاعون باغ وحش حساس به اقلیم در اروپا در دسترس نیست نوسانهای اقلیم آسیای مرکزی زمانبندی طاعونهای اروپا در حین فرایند ابتلای مجدد پیوسته از آسیا را توضیح میدهند. این فرضیه رویکرد جاری جهانگیری دوم را ناگهان تغییر میدهد و (( آنرا از دکترین واحد در زمان مرگ سیاه به ضریب متناوب اقلیمی سویههای جدید ناشی از ذخایر طاعون جوندگان از باغ وحش تغییر میدهد )) (Schmid et al ، ۲۰۱۵ ، p۳۰۲۳). شواهد تااندازهای از فرضیه انها حمایت میکند که تااندازهای به این علت است که نویسندگان اتکای زیادی بر پایگاه دادهی نسبتا تاریخگذشتهی بیرابن در تاریخشناسی و جغرافیای طاعون میکنند. افزون براین این مطالعه نبود طاعون در اروپا از ۷۵۰-۱۳۴۶ زمانی که اقلیم کمتر از سالهای بعد پرنوسان نبود توضیح نمیدهد. بنابراین مشخص نیست چه چیزی احتمالا طاعون را از گسترش به سمت غرب قبل از ۱۳۴۷ بازداشته. سرانجام مطالعات دیرینهزیستشناسی اخیر شواهد بقای طاعون در اروپا در حین جهانگیری دوم را یافتند ( مثلا Bos et al ۲۰۱۶) . معمولا مطالعات طاعون در آینده باید توجه بیشتری به آبوهوا و اقلیم نسبت به گذشته کنند و به تلاشهای چندرشتهای تعمیم یابند چرا که عامل بیماریزایی مثل ((یرسینیا پستیس)) تنها [طاعون] را در حین عبور از محیط های متنوع، میزبانها و اکوسیستمهای متفاوت ایجاد می کند (green، ۲۰۱۵a. p ۱۴).
قطعا فعالیتهای انسانی مشخصی به شکلگیری تکامل طاعونها کمک کرده. بازرگانی شبکه مهمی برای گسترش عوامل بیماریزا است. شهرهای بازرگانی اصلی در قاره اروپا مثل آمستردام، لندن یا ونیز به اندازه متفاوتی مبتلا به طاعون شدند. سطوح بالای تجاریسازی روستایی شاید فراگیرایی ارضی نسبتا بالای شیوع طاعون را مثل مناطق کمارتفاع توضیح دهد (Curtis ، ۲۰۱۶). همچنین انسانها همهگیریها را از طریق جنگها گسترش می دهند. مغولها طبق بازسازی سنتی با محاصره جنوا در کافا طاعون را در ۱۳۴۷ به اروپا برگرداندند. شواهد قابل توجهی مبنی بر انتقال بیماری واگیردار، طاعون، تیفوس یا سفلیس از طریق ارتشها وجود دارد. جنگ سی ساله ( ۱۶۱۸-۱۶۴۸) ظاهرا در شیوع طاعون از طریق آلمان و باقی اروپای مرکزی (Eckert ۱۹۹۶) مهم بوده و جنگ سال ۱۶۲۹ باعث شد طاعون با نقض محدودیتهای قرنطینهای ایجاد شده توسط مقامات بهداشتی ایتالیا شبهجزیره را مبتلا کند.
تاثیر محیطزیست صرفا محدود به شیوع طاعون نمیشد بلکه تاثیر طاعون برگروههای مختلف را هم تعیین میکرد.. جمعیتهای روستایی نوعا حفاظت بیشتری نسبت به ساکنان شهری داشتند. اگر یک اجتماع روستایی در محیط جغرافیایی نسبتا منزوی میبود مثل بسیاری از روستاهای کوهپایهای میشد که آن را کاملا کنترل کرد (Alfani ۲۰۱۳a، ۲۰۱۳b). نرخ مرگومیر طاعون درون شهرها در کل میتوانست چارکهای متفاوتی داشته باشد. خانهسازی ضعیف، فضاهای بسیار شلوغ و نزدیکی بیشتر به انگلها کمک به شیوع طاعون و دیگر همهگیریها میکرد که این خود به توضیح چرایی تاثیر خاص طاعون بر فقیرترین اقشار جامعه بسیار کمک میکند. در حین ۱۵۶۰-۱۶۶۵ در لندن ساکنان غنیترین کلیساها کمتر احتمال داشت که در اثر طاعون بمیرند( ، (۲۰۱۶Cummins, Kelly, and Ó Gráda . طاعون در ۱۵۲۳ میلان ۴۲ درصد از قربانیانش را در فقط ۴تا از ۶۰ منطقه متعلق به کلیسا کشت که اینها باز هم فقیرترین و پرتراکمترین مناطق جمعیتی اند؛ جایی که مهاجران اخیر تمایل داشتند که در شرایط بسیار مخاطرهآمیز و شلوغ زندگی کنند (cohn و Alfani، ۲۰۰۷، p ۱۹۳-۱۹۴). همچنین شایسته است به این شرایط زندگی نابرابر، نابرابری درمانی دولتها و موسسات در حین بحران بهداشتی افزوده شود که احتمالا نرخ مرگومیر فقرا را نسبتا بالا برده.
نقش موسسات
شرایط زیستمحیطی و نوسانات اقلیمی همراه با عاملیت انسان به شکلگیری همهگیریها کمک کرد اما موسسات انسانی نقشی اساسی در تعیین شدت و شیوع نهایی داشتند. وقتی مرگ سیاه ظهور کرد جوامع اروپایی برای مقابله با خطر ناآماده بودند اما وقتی معلوم شد که طاعون آمده تا بماند فرایندی از تطابق فرهنگی و موسسهای اتفاق افتاد که عنصر مهمی در چگونگی واکنش به تغییر در محیط زیستشناختیشان بود. دو قرنِ بعد از مرگ سیاه کاملا قابل توجه بود. با شروع طاعون در قرن چهاردهم با ابزارهای ابتدایی و محدود به دانش پایه آنها درمورد چیستی طاعون مدیران شهری تا اوایل قرن شانزدهم حداقل در ایتالیا، پیشگام معرفی موسسات کارآمد سلامتی، طیف وسیعی از سیاستهایی که نسبتا موفق جلوی شیوع بیماری واگیردار را گرفتند اجرا کردند. این مداخلات کنترلهای بهداشتی در گذر از کوهها، رودها و لنگرگاههای دریایی و مرزهای سیاسی را دربرمیگرفت. سپس هرحکومت واحدی اجتماعات مبتلایش را در قرنطینه میگذاشت تا آنها را از بقیهی قلمرو به لحاظ بهداشتی جدا کند. داخل هر اجتماع مبتلاشدهای در سطح محلی تماس انسانی با قرنطینه و دیگر محدودیتهای موقت بر آزادی حرکت محدود میشد. مبتلایان و خانوادههایشان در ساختارهای اختصاصی جدا نگهداشته میشدند؛ ( لازارتی یا بخش بستری طاعون) که با فاصله از اجتماع ساخته میشدند. تا اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم در سایه تحولات موسسات که در قرون پیشرو تحقق مییافت بردهای سلامتی دائمی تاسیس شد و سریعتر از کمیسیونهای ایجاد شده در وضعیت اضطراری ۱۳۴۸ عمل میکردند. بردهای دائمی میتوانستند سرمایه انسانی قابل توجهی برای مبارزه با فراگیریها جمع کنند. همچنین این بردها با ارزیابی تهدیدات بالقوه بهداشتی امکان پایش موقعیت بینالمللی را فراهم کردند و تنها ابزارهای هشدار اولیه برای مقامات محلی بودند تا برای جلوگیری و دفع فراگیری سنجههایی به کار ببرند ) ،Cipolla ۱۹۷۶ ۱۹۸۱ Cohn ۲۰۰۹؛ Alfani and Melegaro ۲۰۱۰؛ Alfani ۲۰۱۳b).
اینکه این موسسات نخست در شبهجزیره ایتالیا و منطقه بزرگتر آدریاتیک ایجاد شدند تصادفی نیست. ایتالیا در اواخر قرون وسطی هسته اقتصاد مدیترانه و اروپا را تشکیل میداد و شهرهای بازرگانی اصلی آن به دلیل شبکههای تجاری وسیع بینالمللی از ابتلا بسیار وحشتزده بودند. نخستین روبه قرنطینه برای موارد مشکوک طاعون یا در رگیو امیلیا در ۱۳۷۴ یا در راگوسا در ۱۳۷۷اجرا شد (Cosmacini ۲۰۰۵; Blažina Tomic Blažina ۲۰۱۵) و فورا جنوا و ونیز به تکرار آن پرداختند. نخستین بخش بستری دائمی طاعون در ۱۴۲۳ در جزیره مردابی ونتیان ساخته شد. از موسسات بهداشتی عمومی ایتالیای اواخر قرون وسطی به سرعت در اسپانیا و فرانسه تقلید شد (Cipolla ۱۹۷۶). بااینوجود برخی از بخشهای اروپای شمالی در انجام این کار کند بودند. به ویژه انگلستان (( متفاوت با بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی بود چون هیچ احتیاط عمومی در مقابل طاعون تا پیش از ۱۵۱۸ نداشت)) (Slack ۱۹۸۵, pp. ۲۰۱–۲۶). انگلستان حتی در قرن هفدهم همچنان می کوشید موسساتی ایجاد کند که مدتها بود در اروپای مدیترانه تثبیت شده بودند. همچنین اروپای شمال غربی در توسعهی ادبیات پزشکی در این زمینه عقب ماند؛ این ادبیات غالبا از ترجمه رسالههای اروپای جنوبی ناشی میشد. انتشار رسالههای مربوط به طاعون در ایتالیا و فرانسه قرن شانزدهم به اوج خود رسید (Cohn ۲۰۰۹). آنها در زمینه دانش بیماری پیشرفتهترین بودند و این معمولا بخشهایی مربوط به (( مدیریت طاعون)) را دربرمیگرفت که مبتنی بر تجربهای ریشهدار بود ( چیزی که ما ((پیشنهادهای خط مشی)) مینامیم.
البته داشتن موسسات در جای خود لزوما به معنای کارآمدبودن آنها نیست. کارلو ام. سیپولا (۱۹۷۶، ۱۹۸۱) درباره کارایی ((قرنطینههای عمومی) که همه شهرنشینان را مجبور میکرد در حین شیوع طاعون در خانهشان بمانند تردید داشت و استدلال میکرد که اگر موشها و کک موشها طاعون را انتقال داده باشند این ابزارها جلوی شیوع آن را نمیتوانسته بگیرد بنابراین هزینههای بسیاری تحمیل میشد و ادامه پیدا میکرد (قرنطینهها همه فعالیتهای اقتصادی را متوقف میکرد). اکنون میدانیم که این استدلال زیاد از حد ساده است. سابقه پژوهشی اخیر همانطور که پیشتر اشاره شد نشان میدهد که انتقال انسان به انسان احتمال بیشتری داشته و عوامل زیستمحیطیِ پیچیدهتر کننده شیوع همهگیریها نسبت به آنچه قبلا تصور میرفت بیشتر بوده است. اگرچه دانش پزشکی در آن عصر در بهترین حالت ناقص و در بسیاری از موارد غلط بود نیاز داریم که به صورتی منعطفتر دستاوردهای موسسات سلامت دولتی و هزینههای اجرای سیاستهای ضدطاعونی را ارزیابی کنیم (Alfani ۲۰۱۳b, pp. ۸۷–۸۸) . در اینکه کنترل بین حکومتی کارآمد بوده تردید زیادی نیست؛ کل قلمروها از ابتلا در امان مانده و مقامات محلی از پیش هشدار گرفتند. آمادهسازی معمولا شامل معیارهایی مثل ارتقای بهداشت شهری با حذف زباله یا پاکسازی چاهها میشد. اگرچه این معیارها برای مبارزه با طاعون نخستین بار بود که بکار گرفته میشدند، عنصری مهم در سیاستهای بلندمدت بود تا جلوی سرایت را بگیرند و در هنگام روبرو شدن با تهدیدهای بهداشتی جدید مثل وبای اوایل قرن نوزدهم یکسان اجرا میشد (Alfani and Melegaro ۲۰۱۰).
در حقیقت بسیاری از مطالعات تجربی جدید نشان میدهند که اقدام موسسات برای دفع طاعون بسیار کارآمد بوده. مقامات بهداشت در ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در رم به وسیلهی حلقه بهداشتی برخی از دهکها را از ابتلا در امان نگهداشتند. نتیجه مرگومیر کلی فقط ۸درصد بود (Sonnino ۲۰۰۶) در حالی که در حکومتهای پاپی جاهای دیگر نرخ مرگومیر شهری ۳۰-۴۰ درصد بود. موسسات بهداشتی پادشاهی ناپل در زمان همین همهگیری در حفظ حداقل برخی نقاط موفق بودند ( مثلا سیسیلی و بیشتر آپولیا) (Fusco ۲۰۰۷) اما مسلما دستاورد اصلی مقامات بهداشت ایتالیا ایجاد شبهجزیرهای خالی از طاعون منطقهای از اواسط قرن شانزدهم به بعد بود. شواهد تاریخی روشنی وجود دارد که همه شیوعهای بعدی به علت ابتلای مجدد از بیرون به وسیله جنگ یا بازرگانی بوده. این احتمالا هم نعمت بوده و هم نقمت. هنگامی که طاعون به ایتالیا در اواخر ۱۶۲۹ برگشت شبهجزیره دههها خالی از طاعون بوده و برخی مناطق تجربه هیچ طاعونی از پایان جنگهای ایتالیا (۱۴۹۴-۱۵۵۹) را نداشت. در نتیجه اکثریت عظیمی از جمعیت در تماس با عامل بیماریزا نبودند که این احتمالا به توضیح چرایی بسیار زیانبار بودن این موج طاعون اروپا برای جمعیت ایتالیا کمک میکند (Alfani ۲۰۱۳a).
بعد نهایی چگونگی تاثیرگذاری موسسات بر پیامدهای طاعون اینست که چگونه فعالانه نرخ مرگومیر را به سمت گروههای اجتماعی-اقتصادی خاصی سوق میدادند. اکثر طاعونها از قرن پانزدهم خصوصا برای قشرفقیر شدید بودند. این هم با شرایط زندگی نسبتا ناسالم فقرا ارتباط دارد و هم با چگونگی درمان شدن آنها در حین همهگیری مرتبط است. هنگامی که پزشکان و مقامات بهداشت فهمیدند که مرگومیر طاعون در فقیرترین مناطق شهر بالاتر بود از آن پس خود فقرا را عاملان ذاتی شیوع بیماری واگیردار دیدند . در نتیجه در اوایل دوران مدرن حضور فقرا در شهرها نارضایتی روزافزونی ایجاد میکرد (Pullan ۱۹۹۲; Alfani ۲۰۰۹, ۲۰۱۳b). در حین شروع طاعون و یا حتی به مثابه سنجهای احتیاطی ولگردها و گداها اخراج میشدند. دیگر فقرا هم در موسسات و مناطق خاص، اغلب فراتر از دیوارهای شهری جدا نگهداشته شده و طعمه آسانی برای بیماری واگیردار میشدند . (Alfani ۲۰۰۹)جالب اینست که فقدان بخش بزرگی از فقرا غالبا یکی از اندک پیامدهای مثبت طاعون دیده میشد. همانجور که فریار، آنترو ماریا دی سان بوناونچورا ( ۱۶۵۸، ترجمه و اسناد داده شده در آلفانی، ۲۰۱۳b) که فعالانه درگیر مبارزه با طاعون در جنوای ۱۶۵۶-۱۶۵۷ بود اشاره کرده:
اگر خدا گاهی اوقات با طاعون مداخله نمیکرد جهان چگونه میبود؟ چگونه در آنصورت او میتوانست بسیاری از مردم را غذا بدهد؟ ...بنابراین لازم است که اقرار کنم که سرایت تاثیر مشیت الهیست تا جهان را خوب اداره کند. (ص ۱۰۶)
ظاهرا شیب برجسته اجتماعی-اقتصادی در مرگومیر طاعون تااندازهای به علت موسسات بهداشتی بوده. در عین حال شواهد آشکاری نداریم که مقامات فعالانه درگیر تلاش برای قتل فقرا به خاطر بیماری واگیردار بودند. شوربختانه نمیتوانیم این را برای یهودیان در زمان مرگ سیاه بگوییم. کوهن ( ۲۰۰۷b، p۳-۴) استدلال کرده است که مخصوصا در آلمان و دیگر مناطق اروپای مرکزی، کشتار یهودیان بازتابی از هیستری جمعی توده آنطور که قبلا تصور میرفت نبود بلکه بازتابی از فعالیت سازمانیافتهی نخبگان محلی بود که مرگ سیاه را چونان انگیزه بهکار میبردند و حمایتهایی هم از مقامات شهری دریافت کردند. ترزا فینلی و مارک کویاما (۲۰۱۶) افزودهاند که کشتارها در جایی که نهادهای حکومت مرکزی ضعیفتر بودند شدیدتر شدند. این رفتار غیرانسانی محدود به بافت استثنایی فرهنگی و روانشناختی مرگ سیاه بوده چرا که جوامع یهودی در طول طاعونهای بعدی هدف قرار نگرفتند اما عناصر زیربنایی انگیزش آن تا صدهاسال دوام داشته است (Voitgländer and Voth، ۲۰۱۲).
برای غیبت روزافزون طاعون از اروپا از قرن هفدهم توضیحات زیادی مطرح شدهاند. برخی بر عوامل زیستمحیطی تمرکز میکنند و نقش بالقوه تنوعات حاملان جمعیتی بیماری را مورد تاکید قرار میدهند شاید که این با تغییر اقلیمی یا فرایند تطابق دوسویه بین انسانها و عوامل بیماریزا احتمالا درارتباط است. بقیه برعوامل موسسهای و فعالیت انسان تاکید میکنند که شامل ارتقای موسسات بهداشتی و مدیریت طاعون و/یا بهداشت و سلامتی میشود (McNeill ۱۹۷۶; Appleby ۱۹۸۰; Del Panta ۱۹۸۰; Slack ۱۹۸۵; Livi-Bacci ۲۰۰۰). آلفانی (۲۰۱۳a، p ۴۲۱-۴۲۳) اخیرا نشان داده که فراگیرایی ارضی و شدت بسیاربالای آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم به نوبه خود میتوانست به ازبین رفتن طاعون از طریق فرایند انتخاب جمعی و شاید مصونسازی بینجامد و این احتمالا با ظهور سویههای بیماریزای خیلی خشن و جدید همراه بوده. این استدلال با فرضیات قدیمیتر تطابق دوسویه بین انسانها و عامل بیماریزای طاعون که اصلا شواهدی برای آن نداریم در تضاد است ؛ بااینوجود هنوز هم از حل معمای ازبین رفتن طاعون در اروپا دور هستیم. چیزی که واضح است اینست که یک پاسخ فقط با نگاه به تعامل پیچیده بین عوامل موسساتی/انسانی و زیستمحیطی پیدا میشود.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی طاعونها
تاثیرات منفی یا مثبت در بلندمدت؟
طاعونها نقشی اساسی در توضیح رشد اروپا ((North and Thomas ۱۹۷۳; Cipolla ۱۹۹۳) ، دوام عوامل بیماریزا (Diamond ۱۹۹۷) ایجاد موسسات (Epstein ۲۰۰۰) و تنظیم مجدد تولیدات ارضی (Herlihy ۱۹۹۷) داشتهاند. اخیرا بحث از پیامدهای اقتصادی بلندمدت طاعون در بافت بحث (( واگرایی بزرگ )) احیا شد. برخی ادعا میکنند که مرگ سیاه و همهگیریهای بعدی با ایجاد نظام جمعیتشناختی (( بامرگومیر بالا)) و تعادل مالتوسی ((با درآمدبالا)) اروپای غربی را در مسیر توسعه اقتصادی سریعتر قرار داد. چین و دیگر نقاط پیشرفته آسیا که کمتر تحت تاثیر طاعون یا جدا از هم بودند در تعادل ((بادرآمد پایین)) و ((مرگومیر پایین)) گیر کردند ((Clark ۲۰۰۷ pp ۹۹-۱۰۲ ) . طاعون بطور متناقضی با کاهش امید به زندگی در تولد اروپاییها به ارتقای کیفیت و سطح زندگیشان انجامید. در واقع شواهدی از ارتقای طولانیمدت دستمزدهای واقعی در اروپا و مدیترانه بعد از مرگ سیاه موجود است (Pamuk ۲۰۰۷; Campbell ۲۰۱۰b). محققانی که آغاز واگرایی بزرگ را در دورهای خیلی بعدتر نزدیک به انقلاب صنعتی میدانند همهگیری را جرقهای برای واگرایی نمیدانند (Pomeranz، ۲۰۰۲). بااینوجود تشخیص زمان آن غیرممکن است. مطالعهای جدید نشان میدهد که شوک طاعون بسیار بزرگ بود و بعدتر با افزایش بازرگانی، شهرنشینی و تعارضات تشدید شد.
در سطح بین حکومتی بسیاری از نسلها رشد جمعیتی را لازم داشت تا تاثیر مثبت آن را بر دستمزدهای واقعی ملموس کند. این اقتصاد با درآمد بالای پایدار به نوبه خود محیطی مناسب برای مجموعهای از اصلاحات ساختاری و سیاسی فراهم کرد و این در نهایت درها را برای واگرایی بزرگ (Voigtländer and Voth ۲۰۱۳) باز کرد. بااینوجود واضح است که مرگ سیاه در همهجا تاثیرات مثبتی نداشت. ظاهرا در مناطق نسبتا کمجمعیت اروپا مرگ سیاه اقتصادها را به سطح توسعه پایینتری برگرداند. در اسپانیا جایی که طاعون فرایند رشد پایداری که از ۱۲۷۰ میلادی شروع شده بود را متوقف کرد تعادل بین جمعیت بسیارکم و منابع فراوان را از بین برد. سطوح درآمد سرانه پیش از مرگ سیاه موقتا تا اواخر قرن شانزدهم بهبود یافت ولی بعد از ۱۸۲۰ بود که افزایش یافت ( (Álvarez Nogal and Prados de la Escosura ۲۰۱۳, p ۳) .ظاهرا دیگر نقاط اروپا مثل ایرلند که شاخصهشان تراکم جمعیتی کم بود سرنوشت مشابهی داشتند (Kelly، ۲۰۰۱). همهگیری در شرق اروپا احتمالا به اصطلاح (( نظام دهقانی ثانویه)) را ایجاد کرده و شرایط دهقانان را بدتر کرده و پیامدهای منفی بلندمدتی داشته (Domar ۱۹۷۰; Acemoglu and Robinson ۲۰۱۳, pp ۱۰۰–۱۰۱) اگرچه همه با این موافق نیستند (Dyer ۱۹۹۸ ، p ۱۱۱). در طرف دیگر مدیترانه یعنی در مصر کاهش نفوسِ ناشی از همهگیری به نابودی نظام آبیاری انجامید که در شرایط چندقرنهی فساد که با فروپاشیهای محلی مشخص میشد ریکاوری را سختتر کرد (Borsch، ۲۰۰۵ ۲۰۱۵ ). دادههای محدودی برای دوره پیش از همهگیری موجود است اما آنچه داریم با دیدگاه فروپاشی اساسی و پایدار ناشی از مرگ سیاه همانجور که در تکامل خروجی ارضی در شکل ۳ نشان دادهشده هماهنگ است.
باید مواظب باشیم استدلالمان این نباشد که همهگیریهای مرگبار رفتاری شبیه به مرگ سیاه داشتند؛ و پیامدهای مثبتی در بلندمدت رقم زدند. آخرین طاعونهای بزرگ قرن هفدهم تاثیر شدیدتری بر اروپای جنوبی داشت تا شمالی. این طاعونها از زمان وقوع در بافت خاص اقتصادی رقابتی تااندازهای به علت بازکردن مسیرهای بازرگانی آتلانتیک برخی از اقتصادهای سابقا پیشرفتهتر را به مسیر توسعه پایینتر برگرداندند که این به اصطلاح ((واگرایی کوچک)) را تقویت کرد (Alfani ۲۰۱۳b; Alfani and Percoco ۲۰۱۶) .همچنین همهگیریهای اواخر امپراطوری روم اثرگذاری منفی در رشد بلندمدت داشتهاند. اگرچه روم نهایتا بهبود پیدا کرد شواهدی هم هست که ((طاعون)) آنتونین ۱۶۰-۱۸۰ که در زمان اوج رونق بر امپراطوری تاثیر گذاشت پیامدهای منفی بلندمدتی برای بخشهای مهمی مثل کشاورزی، صنعت و ساختمانسازی عمومی داشت (Duncan-Jones ۱۹۹۶). (( طاعون)) قبرس (۲۴۹-۲۷۰) بمنزله ((شوکی خارجی بر نظامی پیچیده و تابآور عمل کرد... و این جرقهی تغییر آبشاری و سازماندهی مجدد نظاممند را زد )) Harper ۲۰۱۵ ) ، p۲۵۶ ). این افول امپراطوری را حداقل در غرب به جلو انداخت. طاعون ژوستینین سه قرن بعد که اول ناشی از یرسینیا پستیس بود پروژه امپراطور برای احیای امپراطوری روم ( رینواتیو ایمپری) را شکل داد و ظرفیت مالی و نظامی حکومت را تا نسلها بعد تضعیف کرد و اگر کلیتر بگوییم اقتصادها و جوامعِ مناطقِ بزرگی از اروپا و مدیترانه را از بین برد ( (Sarris ۲۰۰۲; Little ۲۰۰۷)). مطالعه کریستین ان. هارپر ( ۲۰۱۶) درباره مصر، منطقهای مهم در امپراطوری روم، شواهد متقاعدکنندهای ارائه میکند که سه همهگیری بزرگ دوران باستان تاثیرات منفی در مجموع داشتند. در پرتو این دسته آثار به احتمال زیاد نیاز داریم در نگاهمان به مرگ سیاه تجدید نظر کنیم.
مرگ بیشتر بمنزلهی یک استثنا در ایجاد تاثیرات مثبت در بلندمدت در اکثر اروپای غربی بود و بطور قطع نه شوک اولیه مرگومیر بالا. همهگیریهای مرگبار آشکارا تبعاتی فراتر از حوزه اقتصادی دارند و عمیقا هم برجامعه و هم برفرهنگ تاثیر میگذارند؛ مثلا (( طاعون)) قبرسی به ((پیشرفت مسیجیت فرقهای، رادیکال و مبهم با فرهنگ مذهبی تحت تسلط الحاد مدنی )) کمک کرد (Harper ۲۰۱۵ ، p۲۵۶ ). مطالعات پیامدهای اجتماعیفرهنگی مرگ سیاه در جزئیات ویژه توسط دیوید جی. هرلیهی (۱۹۹۷) و جدیدتر از آن کوهن ( ۱۹۹۲، ۲۰۰۲، ۲۰۰۹) اشاره میکنند که در کوتاه مدت مرگ سیاه اروپاییها را وارد شرایط روانشناختی دشوار عدم قطعیت و ترس کرد. بااینوجود در میانمدت و بلندمدت کوهن ( ۲۰۰۲، p ۲۴۴) استدلال میکند که افول نرخ مرگومیر کلی که شاخصه طاعونهای بعدی از اواخر قرن چهاردهم تا قرن شانزدهم بود ( مرگومیر در حین قرن هفدهم دوباره ضربه زد) به (( ایجاد حس جدیدی از پیشرفت و حتی پیروزی بر جهان طبیعی )) انجامید و جرقه رنسانس را زد. بارمعنایی اجتماعیاقتصادی روزافزون طاعون همانند موفقیت روبهرشد (ادراکشده) پزشکان و مقامات ذیربط در مبارزه با طاعون به ارتقای اعتمادبنفس نخبگان انجامید.
کوتاهمدت و میانمدت: توزیع ثروت/ درآمد و بازار کار
درحالی که میتوانیم درباره مثبتبودن یا منفیبودن پیامدهای بلندمدت طاعون بحث کنیم هیچ شکی نیست که در کوتاهمدت همهگیریهای مهم آسیب زیادی به اقتصاد و جامعه زدند (آسیب روانشناختی به جمعیت ذکر نشده). جوامع تحت تاثیر طاعون لطمات سنگینی از اختلال در بازرگانی و فعالیت اقتصادی، نابودی سرمایه فیزیکی و انسانی ( جهت پاکسازی شهر از موادی که خطر گسترش سرایت را داشتند ) و منابع مورد استفاده در حین بحران برای دفع همهگیری (Alfani ۲۰۱۳b, pp۹۵–۱۰۳) خوردند. ساختارهای اجتماعی و اعتماد محلی و شبکههای همبستگی تحت فشار قابلتوجه قرار گرفتند چرا که (( شهروندان یکی پس از دیگری فرار میکرده و یک همسایه هیچ مراقبتی از همسایه دیگر نمیکرد. والدین و خویشان هرگز به دید وبازدید آنها نمیرفتند و کاملا از طرف همه فراموش میشدند ((Boccaccio, Decameron, ۱۳۵۰).
دو پیامد خاصِ همهگیریهای مرگبار در کوتاهمدت و میانمدت توجه زیادی به خود جلب کردند: توزیع و بازار کار. رابرت اس. لوپز؛ هری ای. میسکیمین و آبراهام اودوویچ (۱۹۷۰) در پیمایشی تطبیقی درباره مصر، انگلستان و ایتالیا در حداکثر ۵۰سال پیش مقالهای سنتی درباره شرابط اقتصادی در حین رنسانس توسط لوپز و میسکیمین (۱۹۶۲) را گسترش داده و بدون شواهد استدلال کرد که جابجایی اقتصادی ناشی از مرگ سیاه به قطبیسازی ثروت و توزیع درآمدی انجامید. دیوید هرلیهی دانشجوی لوپز اولین کسی بود که اطلاعات آرشیوی درباره توزیع ثروت را قبل و بعد از مرگ سیاه در دو روستای توسکان (Herlihy ۱۹۶۷, ۱۹۶۸) فراهم کرد. او با استفاده از استیمی قرون وسطی ( آرشیو مالیات بر املاک) مثل کاتاستوی مشهور فلورنتین در ۱۴۲۷ مدعی شد که در دو روستا مرگ سیاه جرقه رشد نابرابری را به مثابه پیامد کاهش تعداد و سرمایه جمعی ((طبقه متوسط)) زد. این فرایند در اثر عوامل مدیریتی و نظامهای توارث تقویت شد (Herlihy ۱۹۶۷). هرلیهی بعدتر از این دو یافته نتیجهگیری کرد: (( توزیع شدیدا کج ثروت در قرن پانزدهم در قیاس رشد جدیدی بود و ثروت (...) در بین جمعیت قرن سیزدهم بطور یکنواختتری قبل از حمله همهگیریهای بزرگ توزیع میشد)) (Herlihy ۱۹۷۸, p ۱۳۹).
مطالعات پیشگام هرلیهی دههها تنها کوششهایی بود که مستقیما پیامدهای توزیعی مرگ سیاه را اندازه میگرفت. این در اثر احیای تحقیقات مبتنی بر آرشیو درباره نابرابری اقتصادی پیشاصنعتی تغییر کرده. یافتههای جدید یافتههای پیشین را زیرسوال میبرند. مطالعه موردی پیدمونت در ایتالیای شمالی به این نتیجه رسید که مرگ سیاه بین ۱۳۰۰ و ۱۸۰۰ تنها اتفاقی بود که با افول و نه افزایش در نابرابری همراه بود؛ افولی که یک قرن ادامه یافت (Alfani ۲۰۱۵). این یافتههای غیرمنتظره اولیه به آثار آرشیوی بیشتری تبدیل شد چرا که توسکانی، آلفانی و فرانچسکو آماناتی ( ۲۰۱۷) شواهدی بیشتری از کاهش نابرابری را پس از فراگیری یافتند. آنها استدلال میکنند که یافتههای هرلیهی ناشی از این بود که او منابعش را هنجارسازی نکرده بود. مرگ سیاه در مقایسهای مناسب جرقه کاهش نابرابری را زد گرچه از نظر پیدمونت دوام اندکی داشت. مرگ سیاه فارغ از قطبیسازی جوامع همانجور که لوپز و میسکیمان بحث کردهاند در رواج ثروت در سراسر جامعه استثنایی بود که این در شکل ۴ برای یک شهر توسکان تشریح شده ( بنگرید به نمونههای اضافی در Alfani and Ammannati ۲۰۱۷). در دیگر نقاط از جمله امیلیا-روماگنا (ایتالیای شمالی) و فرانسه جنوبی روند مشابهی دیده شده. همه شواهد نشان میدهند که مرگ سیاه احتمالا با کاهش نابرابری اقتصادی مرتبط است. این یافتههای مربوط به تاثیرات توزیعی مرگ سیاه حداقل دو سوال ایجاد میکند. نخستین سوال به سازوکار بالقوهی زیربنای کاهش نابرابری ارتباط پیدا میکند. سیپولا در نقدش به لوپز و میسکیمین نشان داد که (( بررسیهای مالتوسی ( یعنی مرگ سیاه) احتمال زیاد باعث توزیع مجدد درآمد از طریق افزایش دستمزدها شده (Cipolla ۱۹۶۴ p۵۲۴) . سیپولا با اینکه هیچ شواهدی نداشت در استدلال خود محق بود.
کاهش در نابرابری بعد از بحران مرگومیر شدید چیزی است که خوب است ما انتظارش را داشته باشیم. وقتی کار کمتر میشود دستمزدهای واقعی افزایش یافته و نابرابری درآمد کار کاهش مییابد. تحقیقات اخیر درباره دستمزدهای واقعی شواهدی محکم ارائه میکند که در واقع این بعد از مرگ سیاه اتفاق افتاده (Pamuk ۲۰۰۷; Pamuk and Shatzmiller ۲۰۱۴). همچنین نابرابری ثروت و متعاقبا نابرابری درآمد سرمایه درحالی که طیف وسیعتری از جمعیت به خاطر (دستمزدهای بالاتر) و فرصت (ناشی از ارزش ملک پایینتر در بازار پس از طاعون) هردو ابزار را دارد احتمال دارد کاهش یابند تا دسترسی به املاک به دست آید.
توزیع ثروت ( منحنیهای لورنز) پیش و پس از مرگ سیاه در پراتو (ایتالیا)
نکات: منحنیهای لورنز در قیاس با توزیع برابری کامل فرضی توزیع واقعی را ترسیم میکنند (خط ۴۵درجهای). وقتی منحنی لورنز به خط ۴۵درجهای نزدیک میشود نابرابری درحال کاهش است.
منابع: توضیح خود آلفانی و اماناتی ۲۰۱۷.
سوال دوم اینست که چرا طاعونهای بعدی خصوصا طاعونهای قرن هفدهم جرقه فرایند مشابهی را در کاهش نابرابری نزدند. تحقیقات لازم است اما برخی دیدگاهها پاسخ را نشان میدهند. یک قسمت از استدلال بر تطابق موسسهای پس از عود طاعون در قرن چهاردهم تاکید دارد. اگرچه نظامهای توارث در سراسر ایتالیا قبل و بعد از مرگ سیاه قابل جداسازی بود بحران به گسترش موسسات بمنظور محافظت از بیشترین ارث در مقابل خطر پراکندگی انجامید. فیدیکامیسوم که تضمین کرد مجموعهای مدون از املاکِ خانواده از نسلی به نسل بعدی بدون تغییر منتقل شوند و این احتمال زیاد رایجترین و شناختهشدهترین بوده (Cohn ۱۹۹۲). این و موسسات مشابه آن میراث را نسبت به بحرانهای مرگومیر مقاومتر کرد اما نابرابری ثروت را دستخوش تغییر قرار داد (Alfani ۲۰۱۰). عامل دیگر برای لحاظ کردن اینست که مرگ سیاه باعث شوک وسیعی به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی پیشاز شکلگیری شد چرا که غیرمنتظره بود. اتفاقی شبیه این ظاهرا در ((طاعونهای)) بزرگ دوران باستان رخ داد. والتر شیدل ( ۲۰۱۷) در کتابی دردست چاپ نشان میدهد که فروپاشی امپراطوری روم ( که مسلما همهگیری در آن تاثیر داشت) به کاهش نابرابری در ایتالیا و در استانهایش و نیز بریتانیا انجامید.
افزون براین طاعونهای پس از مرگ سیاه پیامدهای مثبت یکسانی از لحاظ افزایش دستمزدهای واقعی و ارتقای سطح زندگی نداشت. یکی از توضیحات احتمالا در تغییرات ضریب مرگومیر به تناسب وضعیت اجتماعیاقتصادیِ مذکور پیدا میشود. اگر یک همهگیری فقط بخشی از جمعیت فاقد مهارت قشر پایین را از بین ببرد و برشهرها تاثیرگذارده کشورها را از هم جدا کند پس پیامدهای آن بر دستمزدهای واقعی احتمالا برای کارگران بامهارت و فاقد مهارت، کم است چرا که کشور میتواند نوعا شهر را با کارگران فاقد مهارت تامین کند. تنها بدترین طاعونهای قرن هفدهم در ضریب کلی مرگومیر و در فراگیرایی ارضی شبیه مرگ سیاه بودند. به خصوص طاعونهای ۱۶۲۹-۱۶۳۱ و ۱۶۵۶-۱۶۵۷ در ایتالیا قاتل همگانی بودند که بر همه اقشار جامعه اثر میگذاشتند و به افزایش دستمزد واقعی پرداختشده به کارگران ماهر بعد از طاعون میانجامید-اما کارگران ماهر اضافی هیچ جا پیدا نمیشدند. هرشهری میکوشید تا کارگران خودش را نگهدارد و کارگران دیگر را جذب کند اما کمبود کار فلجکننده بود مثلا در ونیز (Pullan ۱۹۶۴, p۴۲۲) یا کرمونا (Andreozzi ۲۰۱۰) . دادههای موجود درباره تولیدات شهری( مخصوصا منسوجات) نشان میدهند که طاعون روند تولید را به سطح پایینتری برگرداند ( Alfani ۲۰۱۳a, p۱۸-۱۹ ). بطور عامتر استدلال شده که علیرغم بستر خاص طاعونهای قرن هفدهم اروپای جنوبی، نابودی گسترده سرمایه انسانی باعث ایجاد شوک بهرهوری خیلی جدی به اقتصاد بسیاری از مناطق نسبتا پیشرفته شد. به خصوص طاعون ۱۶۲۹-۱۶۳۰ در بدترین لحظه ممکن زمانی که تولیدکنندگان با افزایش رقابت از سمت اروپای شمالی که در آن قرن دراثر طاعون جدا از هم بود روبرو بودند نسبتا بر اقتصاد ایتالیا تاثیر گذاشت ( Alfani ۲۰۱۳a; Alfani and Percoco ۲۰۱۶).
پیامد طاعونها و دیگر همهگیریهای مرگبار برای بازار کار نیاز به تحقیق بیشتر دارد. بعید است که تاثیر همه همهگیریها بر بازار کار مثل توزیع درآمد به یک شکل بوده باشد. احتمالا درآمد به ساختار و سطح مرگومیر در فراگیرایی ارضی فراگیری و نیز بافت تاریخی خاص که بحران در آن رخ داد بستگی دارد. حتی پیامدهای مرگ سیاه آنطور که گاهی تصور میرفت خوب شکافته نشده است. برخی مطالعات اخیر نشان میدهند که در میانمدت و بلندمدت دستمزدهای واقعی در سراسر اروپا بعد از مرگ سیاه افزایش یافت و در کوتاهمدت بازار کار طبق منطق کاملا اقتصادی واکنشی نشان نداد. در حقیقت قوانین کار پس از طاعون دستهای از اهداف متفاوت را میتوانست دنبال کند ( Munro ۲۰۰۳; Cohn ۲۰۰۷a). در بسیاری از نمونهها تمرکز بر نظم عمومی بعدی بود که طبقات پایین را از دستیابی به قدرت قراردادی و نتیجتا موقعیت نسبی نخبگان باز میداشت. نخبگان به نوبه خود جمعا دچار شکنندگی روانشناختی بودند که رفتارهای اجتماعی پایان جهان را پرورش میداد یعنی از جنبش شلاقزدن به خود تا تعقیب یهودیان و دیگر اقلیتها نیاز به اطمینان مجدد داشتند. سیاستها شکل کنترا لابوراتورز به خود گرفتند ( ضد کارگر ) و هدفشان دفع ((طمع)) اقشار پایین بود. پیامد شگفتانگیز این قوانین کار نخبهپرور این بود که در بسیاری از نقاط پس از مرگ سیاه دستمزد واقعی در کوتاهمدت به جای افزایش کاهش یافت (Cohn ۲۰۰۷) .حتی در فلورانس نسبتا لیبرال انعطافپذیری مشخصی در بازار کار شهری همراه با کنترلهای سختی (( علیه )) کارگران روستایی وجود داشت تا از بهرهبرداری آنها از شرایط جلوگیری کند. نتیجه اینست که نسبت به اقتصاد و جمعیتنگاری (( سیاست احتمالا نقش مهمتری در تعیین اینکه چه کسی از نگاه خاص حکومت به نظم شایسته امور و قیمت عادلانه نفع ببرد و چه کسی زیان کند داشته است )) (Cohn ۲۰۰۷ ، pp۴۷۵-۴۷۶؛ ۲۰۱۶).
تاثیر مرگ سیاه در بازار کار در سراسر اروپا به علت حمایت از مشارکت زنان در شمال متفاوت بوده. طبق نظر تین دی مور و جان-لویتن وان زاندن (۲۰۱۰) رشد تقاضای کارِ ناشی از همهگیری بسیاری از زنان را به ورود به بازار کار ترغیب کرد. این تغییر در رفتار طولانیمدت بود و هم فرهنگ را با ایجاد رابطه متعادلتر بین جنسیتها تحت تاثیر مثبت قرار داد و هم با تعمیق بازارها بر افتصاد تاثیر مثبت گذاشت. دی مور و وان زاندن استدلال کردند که این در اروپای جنوبی اتفاق نیفتاده یا اگر افتاده در سطح کمتری بوده. در آنجا نظام مهریه با محدود کردن توانایی زنان برای ارث بردن منابع جمعشده توسط خانواده در دوره ازدواج از شوهران متوفای خود انگیزه کار زنان را کمتر کرد. آنها بطور کلیتر استدلال میکنند که مرگ سیاه به نفع نظام ((الگوی ازدواج اروپایی)) (Hajnal ۱۹۶۵) در اروپای غربی از آب درآمد که بمنزلهی علت بالقوه واگرایی بلندمدت اقتصادی بشمار میآید. این استدلالها به نوبه خود به چالش کشیده شدهاند (Dennison and Ogilvie ۲۰۱۴) و جرقه مناظرهای فعال را زدهاند ( Carmichael et al؛ ۲۰۱۶ ; Dennison , Ogilvie ۲۰۱۶).
طاعونهای پیشاصنعتی و ((طاعونهای)) مدرن
طاعونها و دیگر همهگیریهای مرگبار نقشی مهم در شکلدهی به تغییرات اقتصادی، اجتماعی، موسسهای و فرهنگی در گذشته داشتند. همچنین آنها بینش مفیدی برای فهم بهتر تحولات فعلی ارائه میکنند؛ مثلا موسساتی در سطح بینالملل برای سازماندهی مبارزه با تهدیدات بهداشتی ایجاد شد. خط باریک قرمز که به وضوح قابل تشخیص است بردهای بهداشتی دائمی را که توسط بسیاری از شهرها در اواخر قرون میانه معرفی شد به نظامهای پایش حکومتهای منطقهای در اوایل عصر مدرن متصل میکند و آنها را به مقامات سلامت ملی قرن نوزدهم که در پاسخ به ورود وبا وارد صحنه شدند و نیز به نظام جهانی همکاری بینالمللی که در تاسیس سازمان بهداشت جهانی در ۱۹۴۸ متجلی شد متصل میکند. عملا همه سیاستهای ایجاد شده برای مبارزه با طاعون ( مثلا قرنطینهها، گواهیهای سلامت، جداسازی بیماران و پاکسازی محیط شهری) همچنان بخشی از ابزارهای اصلی مبارزه با همهگیریها بشمار میروند (Alfani and Melegaro ۲۰۱۰).
حتی از آن آشکارتر طاعونهای پیشاصنعتی الگویی ایجاد میکنند که در مقابلشان تمایل به مقایسه ((طاعونهای)) مدرن داریم. در برخی موارد این با مرگومیر استثنایی و قابلیت سرایت بیماریهای واگیردار جدید که جدیدترینشان ایبولا، تب هموراژیک ویروسی است ارتباط دارد. نخستین شیوعها در ۱۹۷۶ در سودان و کنگو اتفاق افتاد و فورا به علت نرخ مرگومیر بسیار بالا( ۲۵درصد به ۹۰ درصد وابسته به شیوع) توجهات را جلب کرد. جلوی ترس به نحوی گرفته میشد چرا که تا همین اواخر بدترین همهگیری ایبولا (اوگاندا در ۲۰۰۰-۲۰۰۱) شامل ((فقط)) ۲۲۴ فوتی تایید شده بود که بخشی از علت آن به خاطر سرعت و کارایی ویروس در کشتن میزبانانش بود. وقتی همهگیری بزرگی در ۲۰۱۴-۲۰۱۶ برلیبریا، گینه و سیرا لئون اثر گذاشت این مسئله تغییر کرد و این به ابتلای ۲۸۶۴۶ نمونه شناختهشده و ۱۱۳۲۳ فوت انجامید؛ یعنی نرخ مرگومیری تقریبا ۴۰ درصد ( WHO ۲۰۱۶a, ۲۰۱۶b). موارد کمی بیرون از آفریقا گزارش شد از جمله درکشورهای غربی که این بسیار به وحشت جهانی افزود. مطالعات به صورتی تقریبا فوری مستقیما ایبولا را با طاعون مقایسه کرده و بر توانایی مشترک آنها در وحشتزایی (Green، ۲۰۱۵c) و نیز برخی شباهتها در ویژگیهای همهگیریشناسیشان متمرکز میشدند ( که برخی از آنها توسط Duncan و Scott ۲۰۰۱ مورد اشاره بودند). به خصوص کورماک او گرادا ( ۲۰۱۵) اشاره کرده که هردو بیماری واگیردار بسیار مرگبار هستند، دوره نهفتگی (طولانی) مشابهی دارند و حتی وقتی اول بار ظهور کردند هیچ درمانی وجود نداشت؛ سه عاملی که نیز توانایی آن بیماریها در ایجاد هراس را افزایش میداد اما وحشت و هراس محدود به بیماریهای واگیردار کشنده مثل ایبولا نیست. در واکنش افراد و جوامع به تهدیدهای همهگیری که از یک لحاظ خیلی مستقل از سطوح مرگومیر واقعی است و کمتر ((منطقی)) میباشد شباهتهایی وجود دارد مثلا ترس که از ظهور ویروس سارس در ۲۰۰۳ یا به اصطلاح (( آنفلوانزای مرغی)) در ۲۰۰۹-۲۰۱۰ در غرب ایجاد شد و این ترس تااندازه زیادی پیامد گزارش بیشاز حد اولیه از مرگومیر در مکزیک بود ( Alfani and Melegaro ۲۰۱۰). همچنین آن مشابه با زیکا است که در زمان نوشتن این مقاله هشدار زیادی در ارتباط با المپیک ۲۰۱۶ برزیل ایجاد کرده زیرا هم ورزشکاران و گردشگران از مبتلاشدن میترسند و نیز احتمالا این فرصتی برای شیوع سریع ویروس به دیگر نقاط جهان باشد ( Attaran، ۲۰۱۶). علیرغم تفاوت رادیکال با طاعون چارچوب فرهنگی سنتی مورد استفاده برای تشریح همهگیریهای کشنده کاربرد گستردهای داشته است مثل همهگیری زیکا که به صورتی احساسی با (( طاعون انجیلی)) یا خود طاعون خیارکی مقایسه شده است.
یک بررسی نهایی اینست که یرسینیا پستیس از نابودی کامل فاصله دارد. باید آنرا بیماری واگیردار درحال ظهور مجدد درنظر گرفت که در قارههای متفاوتی( آفریقا، آسیا و آمریکا) رواج منطقهای دارد و نیاز به نظارت ویژهای دارد چرا که سلاح بالقوهای برای تروریستهای میکروبی به حساب میآید (Butler ، ۲۰۱۳) و همچنین بطور خودجوشی نسبت به آنتیبیوتیکها مقاوم شده است (Ziegler ،۲۰۱۵ ). این عامل آخری نیز فرصتی برای تحقیقات تطبیقی جذاب به هدف تخمین منافع عظیم رفاهی برآمده از نبود طاعون و دیگر بیماریهای اروپا فراهم کرده است( Ó Gráda ، ۲۰۱۶). لحاظ کردن این منافع روشن میکند چقدر برای از دست دادن داریم که این دلیل مهم و نهایی برای ادامه بررسی تاریخی درباره عوامل شکلدهنده به طاعونهای گذشته و دیگر همهگیریهای مرگبار و پیامدهای چندبعدی آنها برای جوامع انسانی است.
منایع
Abrate, Mario. Popolazione e peste del ۱۶۳۰ a Carmagnola. Centro studi piemontesi, ۱۹۷۲.
Acemoglu, Daron, and James Robinson. Why Nations Fail? The Origins of Power, Prosperity and Poverty. London: Profile books, ۲۰۱۳.
Acemoglu, Daron, James Robinson, and Simon Johnson. “Disease and Development in Historical
Perspective.” Journal of the European Economic Association ۱, no. ۲/۳ (۲۰۰۳): ۳۹۷–۴۰۵.
Alfani, Guido. “Crisi demografiche, politiche di popolazione e mortalità differenziale (ca. ۱۴۰۰–
۱۶۳۰).” Popolazione e Storia ۱ (۲۰۰۹): ۵۷–۷۶.
———. “The Effects of Plague on the Distribution of Property: Ivrea, Northern Italy ۱۶۳۰.”
Population Studies ۶۴, no. ۱ (۲۰۱۰): ۶۱–۷۵.
———. “Plague in Seventeenth Century Europe and the Decline of Italy: An Epidemiological Hypothesis.” European Review of Economic History ۱۷, no. ۳ (۲۰۱۳a): ۴۰۸–۳۰.
———. Calamities and the Economy in Renaissance Italy. The Grand Tour of the Horsemen of the Apocalypse. Basingstoke: Palgrave, ۲۰۱۳b.
———. “Economic Inequality in Northwestern Italy: A Long-term View (Fourteenth to Eighteenth Centuries).” Journal of Economic History ۷۵, no. ۴ (۲۰۱۵): ۱۰۵۸–۹۶.
Alfani, Guido, and Alessia Melegaro. Pandemie d’Italia. Dalla peste nera all’influenza suina:
l’impatto sulla società. Milano: Egea, ۲۰۱۰.
Alfani, Guido, and Francesco Ammannati. “Economic Inequality and Poverty in the Very Long Run: The Case of the Florentine State (Late Thirteenth-Early Nineteenth Centuries).” Economic History Review (۲۰۱۷), forthcoming.
Alfani, Guido, and Marco Bonetti. A Survival Analysis of the Last Great European Plagues: The Case of Nonantola (Northern Italy) in ۱۶۳۰. Working Paper, ۲۰۱۶.
Alfani, Guido, and Marco Percoco. “Plague and Long-Term Development: The Lasting Effects of the ۱۶۲۹–۳۰ Epidemic on the Italian Cities.” EHES Working Papers No. ۱۰۶ in Economic History, ۲۰۱۶. Also available online at http://www.ehes.org/EHES_۱۰۶.pdf.
Alfani, Guido, and Samuel K. Cohn. “Nonantola ۱۶۳۰: Anatomia di una pestilenza e meccanismi del contagio.” Popolazione e Storia ۲ (۲۰۰۷): ۹۹–۱۳۸.
Allen, Robert C., Tommy E. Murphy, and Eric Schneider. “The Colonial Origins of the Divergence in the Americas: A Labor Market Approach.” Journal of Economic History ۷۲, no. ۴ (۲۰۱۲): ۸۶۳–۹۴.
Álvarez Nogal, Carlos, and Leandro Prados de la Escosura. “The Rise and Fall of Spain (۱۲۷۰– ۱۸۵۰).” Economic History Review ۶۶, no. ۱ (۲۰۱۳): ۱–۳۷.
Andreozzi, Daniele. “«Ritratto lacrimevole delle miserie e calamità humane». Crisi di mortalità e standard di vita nel Cremonese del XVII secolo.” In Le interazioni fra economia e ambiente biologico, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۵۷۵–۸۴. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰.
———. “The «Barbican of Europe». The Plague of Split and the Strategy of Defence in the Adriatic Area between the Venetian Territories and the Ottoman Empire (Eighteenth Century).” Popolazione e Storia ۲ (۲۰۱۵): ۱۱۵–۳۷.
Attaran, Amir. “Off the Podium: Why Public Health Concerns for Global Spread of Zika Virus Means That Rio de Janeiro’s ۲۰۱۶ Olympic Games.” Harvard Public Health Review, special commentary, May ۲۰۱۶. Retrieved from http://harvardpublichealthreview.org/ off-the-podium-why-rios-۲۰۱۶-olympic-games-must-not-proceed/.
Appleby, Andrew B. “The Disapperance of Plague: A Continuing Puzzle.” Economic History Review ۳۳, no. ۲ (۱۹۸۰): ۱۶۱–۷۳.
Audoin-Rouzeau, Frédérique. Les chemins de la peste. Paris: Tallandier, ۲۰۰۷.
Benedictow, Ole Jørgen. The Black Death ۱۳۴۶–۱۳۵۳. The Complete History. Woodbridge: Boydell Press, ۲۰۰۴.
Bertherat, Eric. “Plague around the World, ۲۰۱۰–۱۵.” Weekly Epidemiological Record of the World Health Organization ۹۱, no. ۸ (۲۰۱۶): ۸۹–۱۰۴.
Biraben, Jean Noël. Les hommes et la peste en France et dans les pays Européens et Méditerranées.
Paris: Mouton, ۱۹۷۵.
Blažina Tomič, Zlata, and Vesna Blažina. Expelling the Plague: The Health Office and the Implementation of Quarantine in Dubrovnik, ۱۳۷۷–۱۵۳۳. Montreal: McGill-Queen’s University Press, ۲۰۱۵.
Bolton, Jim L. “Looking for Yersinia Pestis: Scientists, Historians and the Black Death.” In The Fifteenth Century XII: Society in an Age of Plague, edited by Linda Clark and Carole Rawcliffe, ۱۵–۳۸. Woodbridge: Boydell, ۲۰۱۳.
Bos, Kirsten I., Alexander Herbig, Jason Sahl, et al. “Eighteenth Century Yersinia pestis Genomes Reveal the Long-Term Persistence of an Historical Plague Focus.” eLife ۵ (۲۰۱۶): e۱۲۹۹۴.
Bos, Kirsten I., Verena J. Schuenemann, G. Brian Golding, et al. “A Draft Genome of Yersinia Pestis from Victims of the Black Death.” Nature ۴۷۸ (۲۰۱۱): ۵۰۶–۱۰.
Borsch, Stuart J. The Black Death in Egypt and England: A Comparative Study. Austin, TX: University of Texas Press, ۲۰۰۵.
———. “Plague, Depopulation and Irrigation Decay in Medieval Egypt.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۱۲۵–۵۶. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
Bosker, Maarten, Steven Brakman, Harry Garretsen, et al. “Ports, Plagues and Politics: Explaining Italian City Growth ۱۳۰۰–۱۸۶۱.” European Review of Economic History ۱۲, no. ۱ (۲۰۰۸):
۹۷–۱۳۱.
Bradley, L. “The Most Famous of All English Plagues: A Detailed Analysis of the Plague at Eyam ۱۶۶۵–۶.” In The Plague Reconsidered: A New Look at Its Origins and Effects in ۱۶th and ۱۷th Century England, edited by the Cambridge Group for the History of Population and Social Structure, ۶۳–۹۴. Cambridge: Hourdsprint, ۱۹۷۷.
Butler, Thomas. “Plague Gives Surprises in the First Decade of the ۲۱st Century in the United States and Worldwide.” American Journal of Tropical Medicine and Hygiene ۸۹, no. ۴ (۲۰۱۳): ۷۸۸–۹۳.
Campbell, Bruce M. S. “Physical Shocks, Biological Hazards, and Human Impacts: The Crisis of the Fourteenth Century Revisited.” In Le interazioni fra economia e ambiente biologico nell’Europa preindustriale, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۱۳–۳۲. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰a.
———. “Nature as Historical Protagonist: Environment and Society in Pre-Industrial England.”
Economic History Review ۶۳ (۲۰۱۰b): ۲۸۱–۳۱۴.
———. The Great Transition: Climate, Disease and Society in the Late-Medieval World.
Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۱۶.
Carlos, Ann M., and Frank D. Lewis. “Smallpox and Native American Mortality: The ۱۷۸۰s Epidemic in the Hudson Bay Region.” Explorations in Economic History ۴۹ (۲۰۱۲): ۲۷۷–۹۰. Carmichael, Ann. G. Plague and the Poor in Renaissance Florence. Cambridge: Cambridge
University Press, ۱۹۸۶.
Carmichael, Sarah G., Alexandra de Pleijt, Jan Luiten Van Zanden, et al. “The European Marriage
Pattern and Its Measurement.” Journal of Economic History ۷۶, no. ۱ (۲۰۱۶): ۱۹۶–۲۰۴.
Cipolla, Carlo M. “The Economic Depression of the Renaissance?” Economic History Review ۱۶, no. ۳ (۱۹۶۴): ۵۱۹–۲۴.
———. Public Health and the Medical Profession in the Renaissance. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۶.
———. Fighting the Plague in Seventeenth-Century Italy. Madison: University of Wisconsin Press, ۱۹۸۱.
———. Before the Industrial Revolution: European Society and Economy, ۱۰۰۰–۱۷۰۰. London: Routledge, ۱۹۹۳.
Clark, Gregory. A Farewell to the Alms: A Brief Economic History of the World. Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۷.
Cohn, Samuel K. The Cult of Remembrance and the Black Death: Six Renaissance Cities in Central Italy. Baltimore: Johns Hopkins University Press, ۱۹۹۲.
———. The Black Death Transformed. London and New York: Arnold and Oxford University
Press, ۲۰۰۲.
———. “After the Black Death: Labour Legislation and Attitudes towards Labour in Late- Medieval Western Europe.” Economic History Review ۳ (۲۰۰۷a): ۴۸۶–۵۱۲.
———. “The Black Death and the Burning of the Jews.” Past and Present ۱۹۶, no. ۱ (۲۰۰۷b): ۳–۳۶.
———. “Epidemiology of the Black Death and Successive Waves of Plague.” In Pestilential Complexities: Understanding Medieval Plague, edited by Viviane Nutton, ۷۴–۱۰۰. Supplement Medical History ۲۷, ۲۰۰۸.
———. Cultures of Plague. Medical Thought at the End of the Renaissance. Oxford: Oxford University Press, ۲۰۰۹.
———. “The Changing Character of Plague in Europe, ۱۳۴۸–۱۸۰۰.” InLe interazioni fra economia e ambiente biologico nell’Europa preindustriale, edited by Simonetta Cavaciocchi, ۳۳–۵۶. Florence: Florence University Press, ۲۰۱۰.
———. “Rich and Poor in Western Europe, c. ۱۳۷۵–۱۴۷۵: The Political Paradox of Material Well-Being.” In Approaches to Poverty in Medieval Europe, edited by Sharon Farmer, ۱۴۵–۷۳. Turnhout: Brepols, ۲۰۱۶.
Cohn, Samuel K., and Guido Alfani. “Households and Plague in Early Modern Italy.” Journal of Interdisciplinary History ۳۸ (۲۰۰۷): ۱۷۷–۲۰۵.
Cook, Noble D. Demographic Collapse: Indian Peru, ۱۵۲۰–۱۶۲۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۸۱.
———. Born to Die: Disease and New World Conquest, ۱۴۹۲–۱۶۵۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۸.
Cosmacini, Giorgio. Storia della medicina e della sanità in Italia. Bari: Laterza, ۲۰۰۵.
Crosby, Alfred J. The Columbian Exchange: Biological and Cultural Consequences of ۱۴۹۲.
Westport, CT: Greenwood Press, ۱۹۷۲.
Cui, Yujun, Chang Yu, Yanfen Yan, et al. “Historical Variations in Mutation Rate in an Epidemic Pathogen, Yersinia Pestis.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۱۰, no. ۲ (۲۰۱۳): ۵۷۷–۸۲.
Cummins, Neil, Morgan Kelly, and Cormac Ó Gráda. “Living Standards and Plague in London, ۱۵۶۰–۱۶۶۵.” Economic History Review ۶۹, no. ۱ (۲۰۱۶): ۳–۳۴.
Curtis, Daniel R. “Was Plague an Exclusively Urban Phenomenon? Plague Mortality in the Seventeenth-Century Low Countries.” Journal of Interdisciplinary History ۴۷, no. ۲ (۲۰۱۶): ۱–۳۲.
Cutler, David, Angus Deaton, and Adriana Lleras-Muney. “The Determinants of Mortality.”
Journal of Economic Perspectives ۲۰, no. ۳ (۲۰۰۶): ۹۷–۱۲۰.
Del Panta, Lorenzo. Le epidemie nella storia demografica italiana. Turin: Loescher, ۱۹۸۰.
De Moor, Tine, and Jan-Luiten Van Zanden. “Girl Power: The European Marriage Pattern and Labour Markets in the North Sea Region in the Late Medieval and Early Modern Period.” Economic History Review ۶۳, no. ۱ (۲۰۱۰): ۱–۳۳.
Dennison, Tracy K., and Sheilagh Ogilvie. “Does the European Marriage Pattern Explain Economic Growth?” Journal of Economic History ۷۴, no. ۳ (۲۰۱۴): ۶۵۱–۹۳.
———. “Institutions, Demography and Economic Growth.” Journal of Economic History ۷۶, no.
۱ (۲۰۱۶): ۲۰۵–۱۷.
DeWitte, Sharon N. “The Effect of Sex on Risk of Mortality during the Black Death in London,
A.D. ۱۳۴۹–۱۳۵۰.” American Journal of Physical Anthropology ۱۳۹ (۲۰۰۹): ۲۲۲–۳۴.
DeWitte, Sharon N., and James W. Wood. “Selectivity of the Black Death with Respect to Pre-existing
Health.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۰۵, no. ۵ (۲۰۰۸): ۱۴۳۶–۴۱.
Diamond, Jared. Guns, Germs, and Steel: A Short History of Everybody for the Last ۱۳,۰۰۰ Years.
London: Vintage, ۱۹۹۷.
Domar, Evsey D. “The Causes of Slavery or Serfdom: A Hypothesis.” Journal of Economic History ۳۰, no. ۱ (۱۹۷۰): ۱۸–۳۲.
Dooley, Ann. “The Plague and Its Consequences in Ireland.” In Plague and the End of Antiquity: The Pandemic of ۵۴۱–۷۵۰, edited by Lester K. Little. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۷.
Drixler, Fabian. “Hidden in Plain Sight: False Stillbirths and Family Planning in Imperial Japan.”
Journal of Economic History ۷۶, no. ۳ (۲۰۱۶): ۶۵۱–۹۶.
Duncan, Christopher J., and Susan Scott. Biology of Plagues: Evidence from Historical Populations. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۱.
Duncan-Jones, Richard P. “The Impact of the Antonine Plague.” Journal of Roman Archaeology
۹ (۱۹۹۶): ۱۰۸–۳۶.
Dyer, Christopher. “Rural Europe.” In The New Cambridge Medieval History–Volume VII, c. ۱۴۱۵–۱۵۰۰, edited by Christopher Allmand, ۱۰۶–۲۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۸.
Echenberg, Myron. Plague Ports: The Global Urban Impact of Bubonic Plague: ۱۸۹۴–۱۹۰۱.
Sacramento: New York University Press, ۲۰۰۷.
Eckert, Edward A. “Boundary Formation and Diffusion of Plague: Swiss Epidemics from ۱۵۶۲– ۱۶۶۹.” Annales de Démographie Historique ۱۹۷۸, no. ۱ (۱۹۷۸): ۴۹–۸۰.
———. The Structure of Plagues and Pestilences in Early Modern Europe. Central Europe, ۱۵۶۰–۱۶۴۰. Basel: Karger, ۱۹۹۶.
Epstein, Stephan R. Freedom and Growth: The Rise of States and Markets in Europe, ۱۳۰۰–۱۷۵۰.
London: Routledge, ۲۰۰۰.
Finley, Theresa, and Mark Koyama. “Plague, Politics, and Pogroms: The Black Death, Rule of Law, and the Persecution of Jews in the Holy Roman Empire.” GMU Working Paper in Economics No. ۱۶-۱۹, Fairfax, VA, ۲۰۱۶.
Fusco, Idamaria. Peste, demografia e fiscalità nel regno di Napoli del XVII secolo. Milano: Franco Angeli, ۲۰۰۷.
———. “La peste del ۱۶۵۶–۵۸ nel Regno di Napoli: diffusione e mortalita.” Popolazione e Storia
۲ (۲۰۰۹): ۱۱۵–۳۸.
Green, Monica H. (ed.) Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵a.
———. “Taking ‘Pandemic’ Seriously: Making the Black Death Global.” In Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۲۷–۶۱. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵b.
———. “The Black Death and Ebola: On the Value of Comparison.” In Pandemic Disease in the Medieval world. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ix–xx. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵c.
Haensch, Stephanie, Raffaella Bianucci, Michel Signoli, et al. “Distinct Clones of Yersinia Pestis
Caused the Black Death.” PLoS Pathogens ۶, no. ۱۰ (۲۰۱۰): ۱–۸.
Hajnal, John. “European Marriage Pattern in Historical Perspective.” In Population in History,
edited by D.V. Glass and D.E.C. Eversley, ۱۰۱–۴۳. London: Arnold, ۱۹۶۵.
Harper, Kristin N. “Pandemics and the Passages to Late Antiquity: Rethinking the Plague of c.
۲۴۹–۲۷۰ Described by Cyprian.” Journal of Roman Archaeology ۲۸ (۲۰۱۵): ۲۲۳–۶۰.
———. “People, Plagues, and Prices in the Roman World: The Evidence from Egypt.” Journal of Economic History ۷۶, no. ۳ (۲۰۱۶): ۸۰۳–۳۹.
Harper, Kristin N., Paolo S. Ocampo, Bret M. Steiner, et al. “On the Origin of the Treponematoses: A Phylogenetic Approach.” Public Library of Science: Neglected Tropical Diseases ۲, no. ۱ (۲۰۰۸): ۱–۱۳.
Herlihy, David. Medieval and Renaissance Pistoia. New Haven-London; Yale University Press,
۱۹۶۷.
———. “Santa Maria Impruneta: A Rural Commune in the Late Middle Ages.” In Florentine Studies. Politics and Society in Renaissance Florence, edited by Nicolai Rubinstein, ۲۴۲–۷۶. Evanston: Northwestern University Press, ۱۹۶۸.
———. “The Distribution of Wealth in a Renaissance Community: Florence ۱۴۲۷.” In Towns in Societies: Essays in Economic History and Historical Sociology, edited by Philip Abrams and Edward Anthony Wrigley, ۱۳۱–۵۷. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۸.
———. The Black Death and the Transformation of the West. Cambridge, MA: Harvard University Press, ۱۹۹۷.
Horgan, John, “Justinian’s Plague (۵۴۱-۵۴۲ CE).” Ancient History Encyclopedia, last modified
۲۶ December ۲۰۱۴. Retrieved from http://www.ancient.eu/article/۷۸۲/.
Johnson, N. P., and J. Mueller. “Updating the Accounts: Global Mortality of the ۱۹۱۸–۱۹۲۰ ‘Spanish’ Influenza Pandemic.” Bulletin of the History of Medicine ۷۶, no. ۱ (۲۰۰۲): ۱۰۵–۱۵.
Kelly, Mary, A History of the Black Death in Ireland. London: Tempus, ۲۰۰۱.
Kohn, George C. Encyclopedia of Plague and Pestilence–Third Edition. New York: Facts on
File, ۲۰۰۷.
Little, Lester K., ed. Plague and the End of Antiquity: The Pandemic of ۵۴۱–۷۵۰. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۷.
———. “Review Article: Plague Historians in Lab Coats.” Past and Present ۲۱۳, no. ۱ (۲۰۱۱): ۲۶۷–۹۰.
Livi-Bacci, Massimo. The Population of Europe. Oxford: Blackwell, ۲۰۰۰.
———. “The Depopulation of Hispanic America after the Conquest.” Population and Development Review ۳۲, no. ۲ (۲۰۰۶): ۱۹۹–۲۳۲.
———. A Concise History of World Population. London: Blackwell, ۲۰۰۷.
Lo Cascio, Elio, and Paolo Malanima. “Cycles and Stability. Italian Population before the Demographic Transition.” Rivista di Storia Economica ۲۱, no. ۳ (۲۰۰۵): ۱۹۷–۲۳۲.
Lopez, Robert S., and Harry A. Miskimin. “The Economic Depression of the Renaissance.”
Economic History Review ۱۴ (۱۹۶۲): ۴۰۸–۲۶.
Lopez, Robert S., Harry A. Miskimin, and Abraham Udovitch. “England to Egypt, ۱۳۵۰–۱۵۰۰: Long-Term Trends and Long-Distance Trade.” In Studies in the Economic History of the Middle East, edited by Michael Cook, ۹۳–۱۲۸. London: Psychological Press, ۱۹۷۰.
Maddicott, John R. “Plague in Seventh-Century England.” Past and Present ۱۵۶, no. ۱ (۱۹۹۷): ۷–۵۴.
Manfredini, M., S. De Iasio, and E. Lucchetti. “The Plague in the Territory of Parma: Outbreak and Effects of a Crisis.” International Journal of Anthropology ۱۷, no. ۱ (۲۰۰۲): ۴۱–۵۷.
McNeill, William H. Plagues and Peoples. New York: Anchor, ۱۹۷۶.
Morelli, Giovanna, Yajun Song, Camilla J. Mazzoni, et al. “Philogenetic Diversity and Historical Patterns of Pandemic Spread of Yersinia Pestis.” Nature Genetics ۴۲, no. ۱۲ (۲۰۱۰): ۱۱۴۰–۴۳.
Munro, John H. “Wage-Stickiness, Monetary Changes, and Real Incomes in Late-Medieval England and the Low Countries, ۱۳۵۰–۱۵۰۰: Did Money Matter?” Research in Economic History ۲۱ (۲۰۰۳): ۱۸۵–۲۹۷.
Newson, Linda A. “The Demographic Collapse of Native Peoples of the Americas, ۱۴۹۲–۱۶۵۰.”
Proceedings of the British Academy ۸۱ (۱۹۹۳): ۲۴۷–۸۸.
———. “The Demographic Impact of Colonization.” In The Cambridge Economic History of Latin America –Volume ۱: The Colonial Era and the Short Nineteenth Century, edited by V. Bulmer-Thomas, J. H. Coatsworth, and R. Cortés Conde, ۱۴۳–۸۴. Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۶.
North, Douglass, and Robert P. Thomas. The Rise of the Western World: A New Economic History. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۷۳.
Nunn, Nathan, and Nancy Qian. “The Columbian Exchange: A History of Disease, Food, and
Ideas.” Journal of Economic Perspectives ۲۴, no. ۲ (۲۰۱۰): ۱۶۳–۸۸.
Ó Gráda, Cormac. “On Plague in a Time of Ebola.” School of Economics Working Papers ۲۰۱۵۲۹, University College Dublin, Dublin, Ireland, ۲۰۱۵.
———. “Cast Back into the Dark Ages of Medicine? The Challenge of Antimicrobial Resistance.”
American Journal of Medical Research ۳, no. ۱ (۲۰۱۶): ۱۴۲–۷۳.
Oriel, J. David. The Scars of Venus: A History of Venereology. London: Springer-Verlag, ۱۹۹۴.
Pamuk, ?evket. “The Black Death and the Origins of the ‘Great Divergence’ across Europe,
۱۳۰۰–۱۶۰۰.” European Review of Economic History ۱۱ (۲۰۰۷): ۲۸۹–۳۱۷.
Pamuk, ?evket, and Maya Shatzmiller. “Plagues, Wages, and Economic Change in the Islamic
Middle East, ۷۰۰–۱۵۰۰.” Journal of Economic History ۷۴, no. ۱ (۲۰۱۴): ۱۹۶–۲۲۹.
Pérez Moreda, Vicente. “La peste de ۱۶۴۷–۱۶۵۷ en el Mediterraneo Occidental.” Boletín de la ADEH V, no. ۲ (۱۹۸۷): ۱۴–۲۵.
Pomeranz, Kenneth. The Great Divergence: China, Europe, and the Making of the Modern World Economy. Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۲.
Pullan, Brian. “Wage-Earners and the Venetian Economy.” Economic History Review ۱۶, no. ۳ (۱۹۶۴): ۴۰۷–۲۶.
———. “Plague and Perceptions of the Poor in Early Modern Italy.” In Epidemics and Ideas. Essays on the Historical Perception of Pestilence, edited by Terence Ranger and Paul Slack, ۱۰۱–۲۳. Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۲.
Raoult, Didier, Nadjet Mouffok, Idir Bitam, et al. “Plague: History and Contemporary Analysis.”
Journal of Infection ۶۶, no. ۱ (۲۰۱۳): ۱۸–۲۶.
Restifo, Giuseppe. I porti della peste. Epidemie mediterranee fra Sette e Ottocento. Messina: Mesogea, ۲۰۰۵
Rommes, Ronald. “Plague in Northwestern Europe: The Dutch Experience, ۱۳۵۰–۱۶۷۰.”
Popolazione e Storia ۱۶, no. ۲ (۲۰۱۵): ۴۷–۷۱.
Sarris, Peter. “The Justinianic Plague: Origins and Effects.” Continuity & Change ۱۷ (۲۰۰۲): ۲۵۵–۷۶.
Scheidel, Walter. The Great Leveller: Violence and the Global History of Inequality from the Stone Age to the Present. Oxford: Oxford University Press, ۲۰۱۷, forthcoming.
Schofield, Roger. “An Anatomy of an Epidemic: Colyton, November ۱۶۴۵ to November ۱۶۴۶.” In The Plague Reconsidered: A New Look at its Origins and Effects in ۱۶th and ۱۷th Century England, edited by the Cambridge Group for the History of Population and Social Structure, ۹۵–۱۲۶. Cambridge: Hourdsprint, ۱۹۷۷.
———. “The Last Visitation of the Plague in Sweden: The Case of Bräkne-Hoby in ۱۷۱۰–۱۱.”
Economic History Review ۶۹, no. ۲ (۲۰۱۵): ۶۰۰–۲۶.
Schmid, Boris V., Ulf Büntgen, W. Ryan Easterday, et al., “Climate-driven Introduction of the Black Death and Successive Plague Reintroductions into Europe.” Proceedings of the National Academy of Science ۱۱۲, no. ۱۹ (۲۰۱۵): ۳۰۲۰–۲۵.
Séguy, Isabelle, S. Pennec, Stephan Tzortzis, et al. “Modélisation de l’impact de la peste à travers l’exemple de Martigues (Bouches-du-Rhône).” In La paléodémographie. Mémoire d’os, mémoire d’hommes, edited by Luc Buchet, Claudine Dauphin, and Isabelle Séguy, ۳۲۳–۳۱. Antibes: APDCA, ۲۰۰۶.
Slack, Paul. The Impact of Plague in Tudor and Stuart England. London: Routledge & Kegan Paul, ۱۹۸۵.
Sonnino, Eugenio. “Cronache della peste a Roma: Notizie dal Ghetto e lettere di Girolamo Gastaldi (۱۶۵۶–۱۶۵۷).” Roma Moderna e Contemporanea ۱۴, no. ۱-۳ (۲۰۰۶): ۳۵–۷۴.
Varlik, Nükhet. “New Science and Old Sources: Why the Ottoman Empire Matters.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۱۹۳–۲۲۷. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
Voitgländer, Nico, and Hans-Joachim Voth. “Persecution Perpetuated: The Medieval Origins of Anti-Semitic Violence in Nazi Germany.” Quarterly Journal of Economics ۱۲۷, no. ۳ (۲۰۱۲): ۱۳۳۹–۹۲.
———. “The Three Horsemen of Riches: Plague, War, and Urbanization in Early Modern Europe.” Review of Economic Studies ۸۰, no. ۲ (۲۰۱۳): ۷۷۴–۸۱۱.
World Health Organization (WHO). “Ebola Virus Disease.” Fact Sheet no. ۱۰۳, updated January
۲۰۱۶a. Retrieved from http://www.who.int/mediacentre/factsheets/fs۱۰۳/en/.
World Health Organization (WHO). “Ebola Situation Report.” ۳۰ March ۲۰۱۶b. Retrieved from http://apps.who.int/ebola/current-situation/ebola-situation-report-۳۰-march-۲۰۱۶
Whittles, Lilith K., and Xavier Didelot. “Epidemiological Analysis of the Eyam Plague Outbreak of ۱۶۶۵–۱۶۶۶.” Proceedings of the Royal Society B: Biological Sciences ۲۸۳ (۲۰۱۶): ۲۰۱۶۰۶۱۸.
Ziegler, Michelle. “The Black Death and the Future of the Plague.” In Pandemic Disease in the Medieval World. Rethinking the Black Death, edited by Monica H. Green, ۲۵۹–۲۸۳. Kalamazoo and Bradford: Arc Medieval Press, ۲۰۱۵.
منبع:
مجله علمی_تخصصی تاریخ نو 31 و 32
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ
ببخشید. فایل پیدیافی ضمیمه نشده است!
شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۵۲