مبانی مشروعیت نهاد حکومت در ایران

نگاهی اجمالی به سیر مبانی مشروعیت نهاد حکومت در ایران در ادوار باستانی و بعد از اسلام

نویسنده: شایسته، فریدون

پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷
چکیده :
یکی از مهم ترین و اساسی ترین ویژگی مشترک در بین خاندان های حکومت گر در ایران ، توجه به مسئله مشروعیت است حکومت کنندگان ، جهت ایجاد اعتماد بین خود و حکومت شوندگان ، جلب همراهی و جذب حداکثری آنان ، به اهمیت جایگاه مشروعیت آگاه بودند .
هدف از تحقیق در مورد عنوان مقاله ، علاوه بر تبیین جایگاه مهم و معتنابه مشروعیت ، بیان زمینه ها و ابزار کسب مشروعیت در ادوار طولانی تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران است .
این تحقیق نشان می دهد که توجه به جایگاه مهم مشروعیت از پدیده های قرون جدید نیست و ریشه در پیشینه ی تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران دارد و قدمت آن مبین این واقعیت است که نهاد حکومت برای جلب و همراهی افکار عمومی و آحاد جامعه در هر دوره ، به آن توجه نشان داده است نتایج تحقیق روشن می سازد که از نظر تبار شناسی ایرانیان در گذار تاریخ چه عواملی را در ذیل مسئله مشروعیت ، به عنوان عوامل همبستگی اجتماعی و علایق تاریخی خود مورد توجه قرار داده اند روش تحقیق ، تاریخی است ابزار گرد آوری اطلاعات ، اسناد و مدارک فراهم آمده از کتب تاریخی است که بر اساس ترتیب زمانی و با استفاده از روش تجزیه و تحلیل توصیفی ـ تشریحی این مقاله به نگارش در آمده است .
واژگان کلیدی : ایران ، حکومت ، مشروعیت ، باستان ، دوره اسلامی ، ملیت ، مذهب

۱ ) مقدمه :
در این مقاله مشخص می شود که در سیر مبانی مشروعیت نهاد حکومت در ایران چه عوامل و ابزارهایی مورد توجه قرار گرفته اند و نهاد حکومت در راستای نیل به اهداف خود ، چگونه بین خود و مبانی مشروعیت پیوند و ارتباط ایجاد کرده اند موضوع اصلی که در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد و نگارنده خود را موظف به تحقیق و نگارش این مقاله دیده است ، بررسی مسئله اهمیت و چگونگی نحوه ی رویکرد نهاد حکومت به فراهم آوری ساز و کارهای تحقق مبــانی مشروعیت است جایگاه مبانی مشروعیت را می توان در ایجاد همبستگی اجتماعی و اطاعت و خرسندی حکومت شوندگان و تأمین اسباب اطمینان حکومت کنندگان بسیار مؤثر دانست .


۲ ) بررسی مقدماتی آرای جامعه شناسان در باره ی مسئله مشروعیت
مشروعیت را باید اساس و پایه ی نهاد حکومت دانست که این مسئله همزمان به دو موضوع متقابل :
الف ) ایجاد حق حکومت برای حاکمان ( Governors )
ب ) شناسایی و پذیرش این حق ازسوی حکومت شوندگان ( Governeds ) اشاره دارد .
از آن جا که دوام و قوام نهاد حکومت ، بستگی به مشروعیت آنان دارد حکومت های غاصب و غیر مشروع کوشیده اند تا به نحوی ، حاکمیت خود را با نوعی از مشروعیت ولو کاذب بیارایند بر همین اساس مشروعیت و مشروعیت یابی می توانست قدرت وحشی و عریان را به اقتداری مقبول و متفاهم تبدیل نماید .
اگر چه مسئله اهمیت مشروعیت را می توان در پیشینه ی نهاد حکومت مورد مطالعه قرارداد و افلاطون و ارسطو را به عنوان فلاسفه ی سیاسی ، توجیه گر حاکمیت رژیم های سیاسی در دولت شهر آتن دانست ولی توجه ویژه و تخصصی به مسئله مشروعیت به دوره ی جدید تاریخ اروپا بر می گردد فلاسفه ی دوره ی جدید در زمان تشکیل کشورهای جدید و گوناگون در اروپا ، به این مسئله علاقه و توجه نشان داده اند .
ژان ژاک روسو در مورد اهمیت مسئله مشروعیت معتقد است : هیچ فردی هر اندازه هم که زورمند باشد نمی تواند بر مردم فرمانروایی کند ، مگر این که زور و قدرت را تبدیل به حق و اقتدار کند و اطاعت از خود را هم چون وظیفه ای بر عهده ی مردم قرار دهد ، بدین طریق به قدرت خود مشروعیت می بخشد ( سرفراز، ۱۳۸۱ : ۴۶ ) در مطالعه دیدگاه های فـــلاسفه ی سیاسی دوره ی جدید در تاریخ اروپا مانند : نیکولو ماکیا ولی و ژان بُدَن می توان دریافت که آن دو تنها راه کسب مشروعیت را برای رژیم های تمامیت خواه در کشورهای شان ، تــوجه به اهمیت نهاد دین برای اخذ وجاهت و مشروعیت سیاسی حکومت دانسته اند .
ماکیاولی فیلسوف برجسته ی ایتالیایی در توصیه های خود به سردار بورژیا نوشته است : ً یکی از راه های متقاعد ساختن مردم و مؤمن ساختن آنان به آن چه مصلحت شهریار است ، فنون تبلیغاتی است که ما امروزه آن را دین می نامیم در حقیقت نمی توان هیچ قانون گذار برجسته ای را در جوامع بشری پیدا کرد که به مراجع الهی توسل نجسته باشد زیرا در غیر این صورت ، هرگز قوانین او مورد اقبال مردم قرار نمی گرفت قوانین بسیار خوبی تاکنون وضع شده اند که اهمیت آن ها بر واضع خردمندی پوشیده نبوده است ولی برای آن که قانون گذار را در ترغیب مردم به تمکین از آن ها قادر سازد ، دلایل کافی ارائه نشده است بنابر این خردمندان برای رهایی از این مشکل ، به قدرت الهی توسل می جویند .ً ( جونز ، ۱۳۷۶ : ۵۱ ) .
ژان بُدَن یکی دیگر از نظریه پردازان سیاسی ، ضمن تأکید به این نکته که مهم ترین تکیه گاهی که قدرت شاهان و شهریاران بدان متکی است ، همانا مذهب است پیروی از حکمرانان را به مثابه ی اطاعت و انقیاد مردم از خداوند دانسته و می گوید : ًکسی که به حکمران کشور خود اهانت کند، به منزله ی آن است که به خدای خودکه حکمران سایه ی او بر روی مردم زمین است ، بی حرمتی روا داشته است چون حاکمان بنابر مشیت الهی ، بر سرکار می آیند تا به عنوان نایبان او ، بر جماعت مردم حکومت کنند پس بر ما واجب است که حرمت و ارج آنان را نگه داریم و همواره با احترام از ایشان یاد کنیم .ً ( جونز ، همان : ۵۷ ـ ۵۶ ) .

۳ ) مبانی کسب مشروعیت حکومت های ایران در دوره ی باستان
حکومت های مختلف ایرانی در دوره ی باستان ، با توجه به اهمیت مسئله مشروعیت کوشیده اند تا از دو عنصر : دین و نَسَب ، به عنوان مبانی مشروعیت و عوامل تحکیم قدرت خود بهره بگیرند .
کوروش پس از فتح بابل و ورود به آن سرزمین ، تلاش کرد که چنان وانمود کند که پسر محبوب مردوک خداوندگار بابل است و به این ترتیب مقامی میانجی میان رعایا و خدایای بابلی ها یافت ( فره وشی ، ۱۳۷۴ : ۵۲ ).
در کتیبه بیستون که بزرگ ترین سنگ نبشته ی جهان است ، دیدگاه داریوش اول هخامنشی را منعکس کرده که می گوید : به خواست اهورا مزدا من شاهم ، اهورا مزدا شاهی را به من ارزانی فرمود ( حکمت ، ۱۳۵۰ : ۴۱ ) .
علاوه بر نقش و اهمیت دین برای کسب مشروعیت در نزد حکومت های ایران باستان ، باید گفت که حکومت های دوره باستان از پیوند با خاندان های کهن و یا نسبت خانوادگی هم استفاده کرده اند زیرا در منابع می خوانیم : مشروعیت هر پادشاه در گرو خویشاوندی نسبی او با پادشاه پیشین است هرگاه شکافی در میانه پدید آید ، این خویشاوندی هارا برملا می سازند: مثلاً نسب هوشنگ رابه گیو مرد،فریدون را به جمشید ، منوچهررا به ایرج ، زاب را به نوذر،کی کواذ را به منـــوچهر ، لهراسب رابــه کی کواذ می رسانند ، دارا را پسر بهمن می دانند،اشکانیان را نـوادگان دارا ، اسفندیار یا کی کواذ می خوانند و اردشیر پاپکان نواده ی دارای کیانی است [ یار شاطر، ۱۳۷۳ : ۵۱۵ ـ ۵۱۴ ] .
ساسانیان عقیده داشتند که وارثان امپراتوری پهناوری یعنی امپراتوری کیانیان هستند، که اسکندر آن را تجزیه و غارت کرد و اشکانیان آن را بد اداره می کردند . [ یار شاطر ، همان : ۵۲۰ ] به جهت اهمیت نسبت و پیوند خانوادگی بود که اسکندر مقدونی و بنیان گذار سلسله ی حکومتی سلوکیان در ایران یعنی سلوکوس نیکاتور ، کوشیدند تا از این اهرم برای کسب مشروعیت استفاده کنند : اسکندر ، استاتیرا دختر داریوش سوم ـ دارا ( آخرین شاه هخامنشی ) ـ را به زنی گرفت و از میان اسیران جنگی در ناحیه ی سُغد ، دختری به نام رکسانا ـ روشنک ـ را که دختر یکی از نجبا و اشراف سُغد بود به ازدواج خود در آورد و سلوکوس هم به فرمان اسکندر با دختر اسپی تامن ( Spitamen ) فرمانروای سابق سُغد که اَپامه ( Apama ) نام داشت ازدواج کرد این زن بعدها شهبانو و مادر ولیعهد دولت سلوکی گردید ( مشکور ، ۱۳۶۳ : ۲۹۵ و ۳۰۴ ).
خاندان حکومت گر اشکانی هم برای کسب مشروعیت از دو عنصر : دین و نسب بهره گرفتند : شاهان اشکانی مانند اخلاف ساسانی خود مدعی بودند که قدرت آنان بر پایه حسن نیت رعایشان نهاده نشده ، بلکه موهبت خداوند است که به عبارتی ایشان نماینده وی در زمین هستند [ یار شاطر ، همان ، ۲۱ ] آنان از سوی دیگر خود را از نسل هخامنشیان می شمردند و می گفتند که فری یا پیت ( Phriapit ).پدر اشک و تیرداد ، پسر اردشیر دوم هخامنشی بوده است [ مشکور ، همان : ۳۳۴ ].
ساسانیان هم مانند اشکانیان از هر دو عنصر برای کسب مشروعیت بهره بردند دراین نوشته از انتساب ساسانیان به کیانیان سخن گفته شد ولی در استفاده از عنصر دین هم برای اخذ مشروعیت می خوانیم : اردشیر پسر خود شاپور اول را که به شاهی می گماشت بدو گفت : پسر من ! دین و شاهی ترین یکدیگرند و یکی از دیگری بی نیاز نیست دین اساس مُلک است و مُلک نگهبان دین است هرچه را اساس نباشد ، معدوم گردد و هرچه نگهبان نداشته باشد ، تباهی گیرد . [ مسعودی ، ۱۳۶۵ : ۲۴۳/۱] .

۴ ) مبانی مشروعیت حکومت های ایرانی ـ اسلامی
سلسله های حکومت گردوره ی ایران اسلامی ، برای کسب مشروعیت از دو اهرم استفاده می کردند :
الف : انتساب و پیوند به خاندان های شاهی و معتبر پیشین .
ب : اظهار اطاعت و انقیاد نسبت به دستگاه خلافت عباسی جهت کسب توقیع و منشورحکومت .
در دوره ی باستان ، خاندان های حکومت گر آن دوره ، از مشروعیت و حق ویژه ی پادشاهی تحت عنوان فَـّره ی ایزدی برخوردار بودند [ یار شاطر ، همان : ۵۱۴ ] که در این دوره اثری از آن مشاهده نمی شود و این را می توان تنها نقطه ی تفاوت این دوره با دوره ی پیشین دانست .
در تأیید موارد الف و ب باید گفت خاندان های حکومت گر : طاهری ، صفاری ، سامانی ، آل بویه و غزنویان از این دو اهرم استفاده می کردند : خاندان طاهری را به خاندان خُزاعی که از اعراب بودند منسوب کردند ولی این نکته بر طاهریان گران آمد و حاضر نشدند که از اصل و تبار ایرانی خود دست بشویند به همین جهت نسبت خود را به منوچهر پادشاه داستانی ایران رسانیدند [ بیات ، ۱۳۵۶ : ۹۲ ].
یعقوب لیث خود را از اولاد انوشیروان ـ خسرو اول ـ می دانست و می خواست نَسَب خود را زنده کند چه در روایات آورده بودند که بعد از استیصال عجم ، کیخسرو و هامان ، دو پسر از اولاد انوشیروان به دزفول آمدند ودرظّل حمایت یکی از اکابر آنها استقلال جسته ، تا دو سه قرن بر این بگذشت جمعی از اعراب از این معنی واقف گشته ، اولاد هامان به جانب دارالمرز ( گیلان و مازندران ) شتافته و اولاد کیخسرو به دژ هفتواد که به بم کرمان مشهور است رفتند و لیث در ناحیه ای از نواحی سیستان جا گرفت و این همان پدر یعقوب است [ باستانی پاریزی ، ۱۳۴۴ : ۱۴۴ ـ ۱۴۳ ] .
سامانیان خود را به بهرام چوبین و از او به منوچهر پادشاه پیشدادی بستند نژاد احمدبن سهل از امرای بزرگ سامانی را به یزد گرد و از آن ابو منصور عبدالرزاق سپهسالار خراسان و گرد آورنده ی شاهنامه را به گیو و گودرز رساندند [ مسکوب ، ۱۳۷۳ : ۲۸ ] .
آل بویه ظاهراً در اوج اقتدار و شهرت و با الزام کسانی که به شناخت تاریخ و انساب مشهور بودند خود را به بهرام گور پادشاه ساسانی رسانیدند [ زرین کوب ، ۱۳۶۸ : ۲۶۳ ]
سلطان محمود غزنوی هم ترتیبی داد که قوم او به یزد گرد سوم آخرین امپراتور ساسانی مرتبط شود [ باسورث ، ۱۳۶۲ : ۳۸ ] .
در مورد اهمیت اظهار اطاعت و انقیاد آنان نسبت به نهاد خلافت عباسی در بغداد ، تنها به دو نمونه تاریخی که عبارت است از : الف ) پیام محمد بن طاهر امیر حکومت طاهری به یعقوب صفاری ب ) رفتار آل بویه پس از تسلط بر بغداد و حفظ نهاد حکومت عباسی، اشاره می کنیم : محمد بن طاهر ، ابراهیم بن صالح امروزی را به رسالت نزدیک یعقوب فرستاده گفت : اگر به فرمان امیرالمؤمنین ـ خلیفه عباسی ـ آمدی ، عهد و منشور عرضه کن تا ولایت به تو سپارم و اگر نه باز گرد . [ باستانی پاریزی ، همان : ۱۹۲ ].
پس از این که معزالدوله ی دیلمی در بغداد به قدرت نشست برای خلیفه المستکفی پنج هزار درهم خرجی روزانه قرارداد معزالدوله و بعد از او عضدالدوله ، تمام اختیارات خلیفه را از او گرفتند به طوری که فقط در خطبه نام او ذکر می شد با غلبه ی دیالمه ، کار خلیفه به حدی به ضعف گرایید که هیچ کس به او و دستورهایش اعتنایی نمی کرد و هیچ احترامی برای او باقی نماند [ فقیهی ، ۱۳۷۸ : ۲۸ ] .
با نگاهی به مسئله ی مشروعیت در نزد خاندان های حکومت گر ایرانی ، می توان گفت که آنان در دوره اسلامی در پــی تحقق دو استــراتژی : بقا و انطباق بودند در استراتژی بقا آنان می کوشیدندتا برای حفظ و بقای فرمانروائی شان،خود و خاندان هایشان رابه سلسله های حکومتی معتبر و کهن ایران باستان پیوند بزنند و برای استراتژی انطباق آنان به جهت همانندی با حکومت های نیمه مستقل هم جوار که خود را مطیع و منقاد نهاد خلافت عباسی می دانستند از یک سو و از سوی دیگر برای حکومت آسان بر اتباع خود که بر مذهب اهل سنت بودند ، اطاعت از نهاد خلافت را پذیرفتند به گونه ای که پیام محمد بن طاهر و رفتار معزالدوله و عضدالدوله ی دیلمی، مؤید این واقعیت تاریخی است .
سلسله ی حکومتی سلجوقیان همواره کوشیدند تا به جای تعامل با ایرانیان که بر آنان حکومت می کردند به تقابل با آنان بپردازند . آن ها خود را از انتساب به خاندان های حکومت گر ایران دوره ی باستان بی نیاز می دیدند و از این رو ، مشروعیت خود را در تقابل با نمادها و اساطیر ایرانی و برعکس با نمادهای متخاصم و دشمن ایرانیان ، جستجو کردند : خاندان سلجوقی خود را از بازماندگان افراسیاب می دانستند و سلجوق را که این سلسله به او منسوب است با سی و چهار نسل به او می رساندند [ پرویز ، ۱۳۵۱ : ۹۷ ].
در نکوهش اردم یکی از سران سپاه الب ارسلان سلجوقی از سوی وی که مردی شیعی را از اهل آوه دبیری داده بود می خوانیم که شاه سلجوقی به او گفته بود : من نه یک بار و دو بار بلکه صد بار با شما گفتم که شما لشکر خراسان و مــاوراء النهرید و در این دیار بیگانه اید و این ولایت به شمشیر و قهر و تغلب گرفته اید ، ما همه مسلمان پاکیزه ایم و اهل عراق اغلب بر مذهب شیعه و بد دین و بد اعتقاد باشند و هوا خواه دیلم میان ترک و دیلم ، دشمنی و خلاف نه امروز بلکه از قدیم است و امروز خدای عزو جل ترکان را از بهر آن عزیز گردانیده است و بر ایشان مسلط کرده که ترکان مسلمان پاکیزه اند و هوی و بدعت نشناسند و ایشان همه مبتدع و بد مذهب و دشمن تــرک تاعاجز باشند ، طاعت می دارند و بندگی می کنند و اگر کم تر گونه ای قوت گیرند و ضعفی در کار ترکان پدید آید هم از جهت مذهب و هم از جهت ولایت یکی را از ما ترکان زنده نگذارند. [ صفا ، ۱۳۷۲ : ۱۳۲ ] .
سلاطین خوارزمشاه در جهت کسب مبانی مشروعیت ناکام ماندند و ناکامی آنان موجب ظهور و بروز تعارض و کشمکش در میان نیروهای اجتماعی شد آنان که در صدد جستجوی مبانی ملی نبودند ، تنها به عنصر مذهب روی آوردند و این که آنان با نهاد خلافت عباسی در تقابل بودند کوشیدند تا خلیفه عباسی الناصرلدین الله را از قدرت برکنار ساخته و شخصی را از سادات ترمذ به نام علاء الملک علوی را به جای وی به خلافت منصوب کنند و مرکز نهاد خلافت را از بغداد به ماوراء النهر ـ فرارود ـ منتقل سازند . [ زریاب خویی ، ۱۳۶۱ : ۸ ] .
استفاده ازدو عنصر:دین و ملیت (انتساب به خاندان های کهن و معتبر باستانی)همان طور که درپیش گفته شد،موجب تعامل هرچه بیشتر نهادحکومت ومردم از یک سو و ازسوی دیگرموجب همبستگی اجتماعی‌آحادجامعه می شدولی عدم‌توجه حکومت های سلجوقی و خوارزمشاهی به مبانی مؤثر وکارآمد مشروعیت آن ها را با بحران مواجه ساخت .
سلجوقیان که خود را غیر ایرانی و ترک و فرزندان افراسیاب می دانستند موجب تقویت اسماعیلیان نزاری در قلمرو سیاسی و جغرافیائی خود شدند زیرا به نوشته ی منابع : حسن صباح که سازمان دهنده ای توانا بود و خویشتن را وقف نهضت خود کرده بود یک استــراتژی انقلابی طــرح افکند که هدفش ریشه کن کردن ترکان سلجوقی که حکومت شان را در سراسر ایران منفور می داشتند بود [ دفتری ، ۱۳۸۳ : ۱۶۵ ] .
انتخاب یک سید علوی به عنوان جانشین خلیفه عباسی ، موجب گردید که قلمرو تحت سلطه ی خوارزمشاهیان عملاً محل درگیری ، منازعه و تبلیغ شیعیان و اهل سنت شود. شیعیــان در قالب مناقب خوانان در جهت ستایش از فضایل علــی و فرزندانش تبلیغ می کردند ، اهل سنت که از فضایل ابوبکر و عمر سخن می گفتند ، شیعیان را مورد ناسزا قرار می دادند وگروه فضایل خوانان را تشکیل دهند [ باسانی ، ۱۳۷۱ : ۲۸۰ ـ ۲۷۹ ].
حکومت ایلخانی ( جانشینان هولاکوخان مغول ) از دو عنصر : دین و ملیت برای تحکیم مشروعیت خود بهره گرفتند : خاندان هولاکو برای ایجاد فاصله بین خود و خاندان جغتائی که حاکمان ترکستان بودند به فکر حفظ استقلال و ایجاد هویت برای خود بر آمدند آنان وضع خود را با دولت کهنسال ایران که دارای حدود جغرافیائی و سوابق تاریخی و فرهنگی مشخصی بود ، تطبیق دادند خاندان هولاکو به خوی ، خصلت و سیرت ایرانیان در آمدند [ گروسه ، ۱۳۸۷ : ۵۳۶ ـ ۵۳۵ ].
در همین راستا بود که مورخ دوره ی ایلخانی ، شاه مغولی را دنباله روی انوشیروان ساسانی در حسن سیاست و اجرای عدالت معرفی می کند : و بحمدالله تعالی که امروز این منازل مبارک به قدم خجسته پادشاه کامکار و شهنشاه نامدار نوشیروان زمان ، منگو قاآن ، مزین است و جهان از سایه ی سیاست و عدل او روشن و بقاع و رباع اقالیم عالم گلشن [ جوینی ، ۱۳۸۸ : ۲۷۶ ـ ۲۷۵ ] .
ایلخانان در جهت کسب مشروعیت دینی آن چنان کوشیدند که غازان به زیارت مرقد حضرت علی ( ع ) رفت به دستور او سکه هایی با عبارات مذهبی شیعیان زده شد الجاتیو ـ سلطان محمد خدابنده ـ برادر و جانشین غازان ، در این جهت بیشتر پیشروی کرد وی به راهنمایی تاج الدین آوجی و جمال الدین مطهر ، در زمره ی شیعیان اثنی عشری در آمد دین اسلام در خانواده فرمانروایان مغولی نیز پیروزی قطعی یافت حتی بانوان حرمسرا نیز که این زمان اغلب مسیحی بودند ، به دین اسلام ایمان آوردند و شاهزاده قتلغ خاتون دختر اباقا به زیارت کعبه رفت [ اشپولر ، ۱۳۶۵ : ۱۹۵ ـ ۱۹۴ ] .
امیر تیمور کوشید تا از مذهب شیعه به عنوان تنها مبانی مشروعیت حکومت خود استفــاده کند عملی که از سوی جانشین وی هم دنبال شد : تیمور به بعضی از لشکر کشی های خود عنوان جهاد می داد تا در شمارغازیان اسلام در آید و از این عنوان نیز نصیبی برد تلاش شاهرخ جانشین تیمور را در ممنوع سازی شرب شراب ، کوشش او در تشویق بزرگان به اجرای شعائر مذهبی ، کمک به رجال برای انجام فریضه ی حج ، نذر کردن برای فرستادن پوشش حرم کعبه ، مداومت در زیارت مقابر بزرگان دین و مشایخ تصوف مانند: زیارت قبر خواجه عبدالله انصاری در پنجشنبه هر ماه و تعمیر بقاع متبرکه را در این راستا می توان ارزیابی کرد [ میر جعفری ، ۱۳۷۹ : ۱۶۵ ـ ۱۶۴ ] .
تیمور در حین گفتگو با مولا عبدالجبار بن علامه در شهر حلب سوریه ، وقتی که دید نامبرده به عنوان مجتهد ، علی ، معاویه ، یزید و امام حسین ( ع ) را همسنگ و هم شأن می داند بر آشفت و گفت : علی بر حق و معاویه ظالم و یزید فاسق بود شما مردم حلب پیروی اهل دمشق کردید و مردم شام یزیدی و کشندگان امام حسین ( ع ) هستند و به قاضی شرف الدین و ابن عربشاه گفت : علی بر حق و معاویه ظالم است . [ ابن عربشاه ۱۳۶۵ : ۱۳۷ ـ ۱۳۶ ] .
خاندان صفوی تنها از مذهب به عنوان مبانی مشروعیت خود بهره گرفتند و نحوه ی استفاده ی آنان از عنصر دین با همه ی حکومت های پیشین که از مذهب به عنوان مبانی مشروعیت و عامل تحکیم قدرت خود استفاده کردند متفاوت بود در مورد نسب خاندان صفوی آمده است : سلاطین جنت مکین صفویه رضوان الله علیهم اول ایشان شیخ صفی الدین است و او از اولاد ابوالقاسم حمزه پسر امام الهام امام موسی کاظم علیه السلام است . [ مستوفی ، ۱۳۷۵ : ۴۱ ] .
یکی از منابع دوره ی سلطنت شاه عباس یکم او را از مادر با بیست و یک پشت به حضرت امام زین العابدین ( ع ) و از پدر با سی پشت به حضرت امام موسی کاظم ( ع ) رساند [ منجم ، ۱۳۶۶ : ۷ ] .
ملا خلیل قزوینی درآغازکتاب الصافی فی شرح اصول کافی درحدیثی ازپیامبر اکرم (ص ) آورده است که : مردی از دیلم ظهور می کند و همه مردم اعم از نیکوکار و فاجر به یاری او می شتابند و او این دین را یاری خواهد کرد آن گاه قزوینی در تفسیر ایـــن حدیث می گوید که این حدیث به شاه طهماسب اشاره دارد زیرا دولت خانه ی او در کوچه دیلم شهر قزوین است وازسوئی نیز قزوین هم مرز دیلم می باشد[فرهانی منفرد،۱۳۷۷: ۱۲۲ ] .
محمد معصوم خواجگی اصفهانی مورخ دوره سلطنت شاه صفی ، شاه صفوی را فرزند حضرت علی ( ع ) دانسته است و در یک بیت :
صفی آن شاه نیکو اعتقادی از شرف او را نموده مهدی صاحب زمان بر جای خود نایب
شاه وقت صفوی را نایب و جانشین امام دوازدهم ( ع ) بر شمرده است [ خواجگی اصفهانی ، ۱۳۶۸ : ۲۰۸ و ۲۲۸ ] .
نادر شاه افشار که در امور نظامی فردی نابغه و توانمند بود ولی خود را به مبانی مشروعیت بی نیاز می دید به جهت این که بین مردم و حکومت صفوی از نظر وابستگی عاطفی جدایی ایجاد کند و برای حفظ قلمرو پهناورش که جماعت زیادی از پیروان اهل سنت را در بر می رفت کوشید تا موقعیت شیعه را به عنوان دین رسمی دولت صفویه تضعیف کند [ شجاعی زند ، ۱۳۷۶ : ۱۷۸ ـ ۱۷۷ ] .
فقدان اهمیت کسب مشروعیت برای نادر ، هزینه ی سنگینی را به وی و بازماندگانش تحمیل کرد کریم خان زند که پس ازحکومت افشار قدرت رابه دست گرفته بود ازعلاقه ی مردم ایران به خاندان صفوی استفاده کردوبه جای انتخاب عنوان شاه خودرا به لقب وکیل الرعایا محبوب توده های مردم قرار داد زیرا همان طور که در منابع تاریخی آمده است : اهل ایران بعد از شصت و هفت سال از انقراض دولت صفویه گذشته ، باز چشم حسرت وتمنا به دوران عدالت آن سلسله ی علیه می شمارند [ غفاری کاشانی،۱۳۶۹ : ۶۳۲ ] .
کریم خان که این موضوع را به فراست دریافته بود کوشید تا با توجه به زمینه ی موجود از آن به خوبی جهت کسب مشروعیت خود بهره بگیرد لذا : میرزا ابوتراب پسر میر مرتضی صدر الممالک را که سرداران گردنکش به نام شاه اسماعیل سوم به سلطنت برداشته بودند به دست آورده او را درشهر آباده تحت نظر قرار داده بود و وی در آن جا به چاقو سازی روزگار می گذرانید کریم خان هر وقت کاری رامصلحت نمی دید می گفت : شاه در آبادی نشسته و این کار بسته به نظر اوست . [ نوائی ، ۱۳۶۶ : ۵۹۳/۱ ] .
قاجارها در معرفی اصل و نسب خود می توانستند تنها به مغول ها اشاره کنند [ الگار ، ۱۳۵۹ : ۵۸ ] .
به همین علت عدم مشروعیت ملی آن ها می توانست موجب تخریب شالوده های سلطنت آنان در ایران شود آن ها در ابتدا کوشیدند تا برای خود مشروعیت مذهبی دست و پا کنند در تأیید اهمیت مشروعیت مذهبی برای قاجارها و پیوند حکومت با روحانیت گفتنی است : « میرزای قمی ارشاد نامه خویش را که در سنین میانه عمر و به روزگار آقا محمد خان قاجار به رشته تحریر در آورده بود ، مشحون از مدح و ستایش آقا محمد خان بنیان گزار این خاندان حکومت کرد تا حدی که وی ، سلطنت آقا محمد خان را منطبق با آیه ۵۴ از سوره نسا ونیز اطاعت مردم را از شاه ، از مصادیق آیه ۷۵ از سوره نحل دانسته بود شیخ جعفر کاشف الغطا در اثر خود کشف الغطاء ، زبان به مدح و ستایش فتحعلی شاه قاجار گشوده و شاه را دارای شمشیری کشنده و نیزه ای فروزنده در دل کافران دانسته و نیز او را پیشگام علما و آموزگار وزیرانش خوانده بود . [ سالاربهزادی ، ۱۳۷۳ : ۶۴ ].
فتحعلی شاه دردوره ی سلطنتش به دنبال ایجادرابطه نزدیک با علما بود او می کوشید که علما او را به عنوان حاکم قانونی بپذیرند و تا اندازه ای دولت او را تأیید کنند [ آلگار ، همان : ۸۸ ] .
فتحعلی شاه در آغاز حکومت خود ، از شیخ جعفر نجفی اذن سلطنت گرفت و شیخ جعفر او را نایب خود قرار داد فتحعلی شاه به میرزا ابوالقاسم قمی و شاگردان وی : ملاعلی نوری ، حاج محمد ابراهیم کلباسی و حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی ، احترام زیادی می گذاشت ملا احمد نراقی ، کتاب معراج السعاده را برای او به فارسی ترجمه کرد و در سال ۱۲۵۰ هـ . ق هنگام آخرین سفر وی به اصفهان ، لدی الورود بیش از چهار صد عالم برای خوش آمد گویی به پیشباز او رفتند که از جمله یکی از آن ها ملاعلی نوری شاگرد میرزا ابوالقاسم قمی را باید نام برد . [ سینا ، ۱۳۷۰ : ۵۲ ـ ۵۱ ] .
فتحعلی شاه که خود دستی درشعر داشت درقصیده ای که وی هنگام ولایت عهدی خود در مدح « عموی تاجدارش» سروده ، سلطنت آقا محمدخان رابا نبوت محمد ( ص ) مقایسه کرده و آورده است که: دو محمد درجهان پیدا شد از ترک و عرب[ قیصری ، ۱۳۸۹ : ۵۷ ] .
پس از برخورداری از مشروعیت مذهبی ، شاهان قاجار سعی داشتند که تنها به عنصر مذهب به عنوان تنها منبع مشروعیت خود همیشه تکیه نکنند به همین جهت آن ها سعی کردند که از مشروعیت ملی هم برخوردار شوند در تأیید این ادعا می توان گفت که نام های پسران فتحعلی شاه تا پسر بیستم ، کلاً ترکی و عربی است در حالی که اسامی چهل پسر بعدی وی غالباً فارسی است . [ قیصری ، همان ]
بدین ترتیب می توان رگه هایی از این تغییر رویکرد را در نام گذاری فرزندان شاه مورد توجه قرار داد علاوه بر این با مشاهده چهره های درباریان و لباس های فرمان روایان قاجار ، می توان شباهت فراوانی را بین تصاویر پادشاهان افسانه ای و پادشاهان قاجار مشاهده کرد . [ همان : ۵۸ ] .
به هر روی ، دوره ی نزدیکی و روابط حسنه بین دستگاه سلطنت قاجار و روحانیت که از دوره ی سلطنت آقا محمدخان آغاز و در دوره ی فتحعلی شاه به اوج خود رسیده بود ، در دوره ی سلطنت جانشین وی ـ محمد شاه ـ دچار رکود و به تدریج به تنفر تبدیل گردید تقابل عملی و عینی دستگاه سلطنت قاجار با روحانیت را می توان در مناسبات محمد شاه با حاجی سید محمد باقر شفتی نام برد [ الگار ، همان : ۱۶۰ ] .
تحلیلی که علیرضا شجاعی زند در مورد مناسبات قدرت سلطنت و دستگاه روحانیت ارائه کرده است پذیرفتنی است او روابط شاهان نخستین و دومین سلسله ی قاجار را احترام متقابل ( احترام مترصد ) و دوره ی سلطنت محمد شاه را دوره ی تقابل مستنفر که منجر به تنفر هر دو طرف از یکدیگر شده بود می داند . [ شجاعی زند ، همان : ۱۷۹ ]
این تقابل را به صورت عینی در دوره ی سلطنت ناصرالدین شاه می توان در واقعه ی تنباکو مشاهده کرد [ لمبتون ، ۱۳۷۵ : ۳۰۵ ]
تقابل و رویاروئی این دو نهاد ، کار را به جائی رساند که مظفرالدین شاه علی رغم میل باطنی خود ، بر اثر فشار علما و روحانیون ، به عزل امین الدوله صدر اعظم خـود رأی داد [ محیط مافی ، ۱۳۶۳ : ۷۸ ] .
رویاروئی نهاد روحانیت با سلطنت قاجار ، در پدیده ی نهضت مشروطه به اوج رسید تا جائی که شیخ عبداله مازندرانی،آخوند محمد کاظم خراسانی وحاج میرزاحسین خلیلی تهرانی به عنوان سه شخصیت مذهبی برجسته ی ساکن نجف در حمایت از دو مجتهد تهرانی به نام های : سید محمد طباطبائی و سید عبدالله بهبهانی ، هرگونه کوششی را برای استقرار مشروطه معادل با جهاد تحت رهبری امام زمان دانستند [ مخبر ، ۱۳۷۱ : ۲۶۸ ] و عملاً موجب قیام شهرها بر علیه دوره ی سلطنت محمد علی شاه که به عصر استبداد صغیر موسوم بود شدند .
نهضت مشروطیت نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران بشمار می رود در این دوره تحولات سیاسی ـ اجتماعی نشان داد که تکیه و رویکرد به یک و یا هر دو مبانی و خاستگاه مشروعیت : مذهب و ملیت ، نمی تواند از این به بعد ، موجب ایجاد وجاهت برای نهاد حکومت گردد جامعه ی ایران ، در دوره ی این تحول ، در حال گذار از منابع سنتی مشروعیت به منبع مدرن مشروعیت یعنی توجیه دموکراتیک نهاد قدرت بود ولی رژیم شبه مدرنیستی پهلوی ، این تحول را درک نکرد و برای توجیه مشروعیت بنیان حکومت خود کفه ی ترازو را به شدت به سمت ملیت سنگین کرد : ً رضا شاه برای کسب مشروعیت ملی ، بی اندازه به تاریخ باستان و قبل از اسلام توجه کرد خصوصیت باستان شناسی که به ایرانیان اجازه داد میراث استثنائی گذشته ی خود را کشف کنند ، کار او را تسهیل کرد و در واقع از سال ۱۸۹۷ . م برابر با ۱۲۷۶ خورشیدی ، دولت فرانسه مأموریت و حتی انحصار پژوهش های باستان شناسی را در ایران کسب کرده بود ، بنابر این پژوهش های مزبور که به وسیله ژاک دو مورگان در شوش و سپس توسط رومان گیر شمن در تپه سیلک کاشان به عمل آمد، به نقطه مورد نظر منتهی می شد رضاخان برای این که مشروعیت ملی دیرینه اش را نشان دهد ، حتی نام « پهلوی » نیای زبان فارسی را بر سلسله ای نهاد که می رفت تشکیل شود ، در تهران موزه ی باستان شناسی را تأسیس کرد که آندره گُدار ریاست آن را بر عهده داشت در ساختمان بسیاری از ابنیه ی دولتی ، از هنر معماری هخامنشی الهام گرفت . محمد رضا شاه در سال ۱۹۷۱ م برابر با۱۳۵۰ خورشیدی ، این منطق باستان گرایی را به اوج رساند و در سخن رانی خود در جشن های تخت جمشید ، به سَلَف خود کوروش تا مرحله نامربوط گویی پیش رفت و خودش را وارث مستقیم هخامنشیان معرفی کرد و گفت : آسوده بخواب که ما بیداریم . [ دیگارو ... ، ۱۳۷۷ : ۶۴۲ ـ ۶۴۱ ] .
در دوران سلطنت پهلوی بنیاد فرهنگ ایران و کتاب خانه پهلوی ، دو رکن سیاست گذار رژیم ، با تبلیغ مشترکات ادیان سعی داشتند وانمود کنند که هویت اسلامی همان هویت فرهنگی ایران پیش از اسلام است . تلاش می کردند تا نهاد سلطنت را جزئی اصلی از ارکان ایرانی قلمداد کنند برگزاری جشن های سال های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ خورشیدی ، تمامی در جهت تبلیغ نوعی ناسیونالیسم افراطی است تلاش می شد تا نشان داده شود مقام و مرتبه ی شاهنشاهی درتمام قرون و اعصار،در قلوب ایرانیان به منزله ی یک عقیــده ی دینی نفوذ داشته و استیلای اسـلام رشته ی ملیت را پاره نکــرده است » . [ ازغندی ، ۱۳۷۹ : ۱۰۹ ـ ۱۰۸/۲ ] .

۵ ) نتیجه :
در همه ی زمان ها و در همه ی مکان ها ، نهاد قدرت جهت پذیرش حمایت مردم از خود از یک سو و مردم هم از سوی دیگر جهت اعتماد به نهاد قدرت ، در صدد طرح و پذیرش مبانی مشروعیت قدرت بوده اند در دوران موسوم به عصر سنت که قدمتی طولانی دارد مبانی مشروعیت به : مذهب و ملیت ختم می شود و این دو مفهوم مهم ترین مبانی و خاستگاه مشروعیت بخش نهاد قدرت بوده اند مردم هم پذیرش و اطاعت از حکومت را برهمین محور دوگانه برخود واجب و مسلم داشته اند .
در این مقاله خواندیم که رویکرد خاندان حکومتی بیش از پیش تکیه بر عنصر مذهب بوده است که در واقع بیش از عنصر ملیت و یا توجه و اعتنا به ملیت ، به مذهب عنایت خاصی داشته اند در این زمینه سلسله های حکومتی ساسانی و صفوی را می توان برجسته ترین حکومت های مبتنی بر مشروعیت مذهبی دانست .
از دوره ی مشروطیت ، جامعه ی در حال گذار ایران می کوشید تا مبانی مشروعیت دو گانه ی : مذهب و ملیت را کــه مربوط به عصر سنت بــود بــه مبنای مشروعیت قانونی ( دموکراتیک ) سوق دهد که این نگاه را می توان در تنظیم قانون اساسی دوره ی مشروطیت و نام گذاری حکومت به سلطنتی مشروطه مشاهده کرد .
سلسله ی پهلوی به عنوان حکومت برآمده از جامعه ی در حال گذار ایران از دوره ی سنتی به مدرن ، این تحول را نادیده گرفت و دو باره به یکی از دو مبانی مشروعیت سنتی یعنی ملیت پناه برد نادیده گرفتن کارکرد سیاسی ـ اجتماعی عنصر مذهب در روابط بین نهاد قدرت و مردم از یک سو و عدم توجه به ساز و کارهای جدید مشروعیت بخشی در جامعه ی در حال گذار ایران یعنی مشروعیت قانونی و دموکراتیک ، موجب ایجاد و تعمیق شکاف اجتماعی بین نهاد قدرت و مردم شد و این شکاف راه را بر بحران ناکار آمدی و تزلزل مبانی مشروعیت رژیم پهلوی هموار ساخت .

۶ ) منابع و مآخذ :
۱ ) ابن عربشاه ( ۱۳۶۵ ) ، زندگی شگفت آور تیمور ، ترجمه محمد علی نجاتی ، تهران ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ سوم .
۲ ) ازغندی علیرضا (۱۳۷۹) ، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۰ ) ، ج ۱ ، تهران ، انتشارات سمت ، چاپ اول .
۳ ) اشپولر برتولد ( ۱۳۶۵ ) ، تاریخ مغول در ایران ، ترجمه محمود میر آفتاب ، تهران ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ دوم .
۴ ) الگار حامد ( ۱۳۵۹ ) ، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ، ترجمه دکتر ابوالقاسم سری ، تهران ، انتشارات توس ، چاپ دوم .
۵ ) باسانی آلساندرو ( ۳۷۱ )، دین در دوره ی سلجوقی ، تاریخ ایران پژوهش کمبریج ، ج ۵ ، تهران ، مؤسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ دوم .
۶ ) باستانی پاریزی محمد ابراهیم ( ۱۳۴۴ ) ، یعقوب لیث ، تهران ، انتشارات ابن سینا ، چاپ چهارم .
۷ ) بیات عزیزالله ( ۱۳۵۶) ، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه ، تهران ، انتشارات دانشگاه بهشتی ، چاپ اول .
۸ ) پرویز عباس ( ۱۳۵۱ ) ، تاریخ سلاجقه و خوارزمشاهان ، تهران ، شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران ، چاپ اول.
۹ ) جونز و. ت (۱۳۶۲ )،خداوندان اندیشه سیاسی،ترجمه علی رامین ، ج ۲ ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ دوم .
۱۰ جوینی عطاملک ( ۱۳۸۸ ) ، تاریخ جهانگشای ، به تصحیح محمد قزوینی ، تهران ، مؤسسه انتشارات نگاه ، چاپ اول .
۱۱ ) حکمت علیرضا ( ۱۳۵۰ ) ، آموزش و پرورش در ایران باستان ، تهران ، مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی ، چاپ اول .
۱۲ ) دفتری فرهاد ( ۱۳۸۳ ) ، مختصری در تاریخ اسماعیلیه ( سنت های یک جماعت مسلمان ) ترجمه دکتر فریدون بدره ای ، تهران ، نشر و پژوهش فرزان روز ، چاپ دوم .
۱۳ ) زرین کوب عبدالحسین ( ۱۳۶۸ ) ، تاریخ مردم ایران ( از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه ) تهران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ اول .
۱۴ ) زریاب خوئی عباس ( ۱۳۶۱) ، مقدمه ای بر کتاب تشکیل دولت ملی در ایران تألیف والتر هینتس، ترجمه کیکا ووس جهانداری، تهران ، انتشارات خوارزمی ، چاپ دوم.
۱۵ ) سرافراز فرشید ( ۱۳۸۱)، مفهوم مشروعیت و ره یافت های گوناگون نسبت به آن ، تهران ، ماهنامه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی ، سال شانزدهم ، شماره ۱۷۸ ـ ۱۷۷ .
۱۶ ) سینا حسین ( ۱۳۷۰ ) ، نگاهی به اندیشه سیاسی شیعی در گذر زمان ( احیاء ـ دفتر پنجم ) تهران ، نشر یاد آوران .
۱۷ ) سالار بهزادی غلامرضا ( ۱۳۷۳ ) ، پارلمانتاریسم و فلسفه سیاسی حاکم ، تهران ، ماهنامه ایران فردا ، سال دوم ، شماره دوازدهم .
۱۸ ) شجاعی زند علیرضا ( ۱۳۷۶ ) ، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین ، تهران ، مؤسسه فرهنگ انتشاراتی تبیان ، چاپ اول .
۱۹ ) شریعتی علی ( ۱۳۵۲ ) ، تشیع علوی ـ تشیع صفوی ، مشهد کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی .
۲۰ ) فره وشی بهرام (۱۳۷۴ )،ایرانویج ،تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ چهارم .
۲۱ ) فرهانی منفرد مهدی ( ۱۳۷۷ ) ، مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ اول .
۲۲ ) فقیهی علی اصغر ( ۱۳۷۸ )، تاریخ آل بویه ، تهران ، انتشارات سمت ، چاپ اول .
۲۳ ) فوران جان ( ۱۳۷۸ ) ، مقاومت شکننده ( تاریخ تحولات اجتماعی ایران ) ترجمه احمد تدین ، تهران ، انتشارات خدمات فرهنگی رسا ، چاپ دوم .
۲۴ ) دیگار ژان پیرو ... ( ۱۳۷۷ ) ، ایران در قرن بیستم ، ترجمه عبدالرضا ( هوشنگ ) مهدوی ، تهران ، نشر البرز ، چاپ اول .
۲۵ ) صفا ذبیح الله ( ۱۳۷۲ ) ، تاریخ ادبیات ایران ، ج ۲ ، تهران ، انتشارات فردوس ، چاپ دوازدهم .
۲۶ ) قیصری علی ( ۱۳۸۹ ) ، روشنفکران ایران در قرن بیستم ( از مشروطیت تا پایان سلطنت ) ترجمه محمد دهقانی ، تهران ، انتشارات هرمس ، چاپ دوم .
۲۷ ) کاظمی سید علی اصغر ( ۱۳۷۶ ) ، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر ، تهران ، نشر قومس ، چاپ اول .
۲۸ ) خواجگی اصفهانی محمد معصوم ( ۱۳۶۸ ) ، خلاصه السیر ( تاریخ روزگار شاه صفی صفوی ) به کوشش ایرج افشار ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ اول .
۲۹ ) غفاری کاشانی ابوالحسن ( ۱۳۶۹ ) ، گلشن راد ، به اهتمام غلامرضا طباطبائی مجد ، تهران ، انتشارات زرین ، چاپ اول .
۳۰ ) گروسه رنه ( ۱۳۸۷ ) ، امپراطوری صحرا نوردان ، ترجمه عبدالحسین میکده ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ پنجم .
۳۱ ) لمبتون آ . ک .س ( ۱۳۷۵ ) ، ایران عصر قاجار ، ترجمه سیمین فصیحی ، مشهد ، انتشارات جاودان خرد ، چاپ اول .
۳۲ ) محیط مافی هاشم ( ۱۳۶۳ ) ، مقدمات مشروطیت ، به کوشش مجید تفرشی ـ جوادجان فدا ، تهران ، انتشارات فردوسی ، چاپ اول .
۳۳ ) مخبر عباس ( ۱۳۷۱ ) ، ترجمه کتاب سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج ، تهران ، انتشارات طرح نو ، چاپ اول .
۳۴ ) مشکور محمد جواد ( ۱۳۶۲ ) ، خلاصه ادیان در تاریخ دین های بزرگ ، تهران ، انتشارات شرق ، چاپ دوم .
۳۵ ) مشکور محمد جواد (۱۳۶۳ ) ، ایران در عهد باستان ، تهران ، انتشارات اشرفی ، چاپ چهارم .
۳۶ ) نوائی عبدالحسین ( ۱۳۶۶ ) ، ایران و جهان از مغول تا قاجاریه ، ج ۱ ، تهران ، نشر هما ، چاپ اول .
۳۷ ) مسکوب شاهرخ ( ۱۳۷۳ ) ، هویت ایرانی و زبان فارسی ، تهران ، انتشارات باغ آدینه ، چاپ اول .
۳۸ ) مستوفی محمد محسن ( ۱۳۷۵ ) ، زبده التواریخ ، به کوشش بهروز گودرزی ، تهران ، بنیاد موقوفات دکتر افشار ، چاپ اول .
۳۹ ) منجم جلال الدین ( ۱۳۶۶ ) ، تاریخ عباسی ( روزنامه ملا جلال ) به کوشش سیف الله وحید نیا ، تهران ، انتشارات وحید ، چاپ اول .
۴۰ ) میر جعفری حسین ( ۱۳۷۹ ) ، تاریخ تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان ، تهران ، انتشارات سمت ، چاپ دوم .
۴۱ ) مسعودی ابوالحسن ( ۱۳۶۵ ) ، مروج الذهب ، ج اول ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ سوم .
۴۲ ) یارشاطر احسان ( ۱۳۷۳ )، تاریخ ایران ( از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی ) ج ۳ ( قسمت اول ) ترجمه حسن انوشه ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ دوم .
نظر شما