تأملی درباره ایران
نویسنده:
مجله: فصلنامه ناقد، سال ۱۳۸۵، شماره ۲
مجله: فصلنامه ناقد، سال ۱۳۸۵، شماره ۲
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
سیّد جواد طباطبائی،متفکّر ایرانی که بیش از دو دهه است که در حوزهء اندیشهء سیاسی قلم میزند،در دو سال اخیر دست به انتشار دو مجموعه کتاب زده است:یکی مجمدعهای با عنوان «تاملی درباره ایران»، که جلد نخست آن، با نام دیباچهای بر نظریهء انحطاط ایران (در ۵۴۶ صفحه)، منتشر شده است، و دیگری مجموعهای با عنوان «تاریخ اندیشهء سیاسی جدید در اروپا»،که بخش نخست از جلد نخست آن (از نوزایش تا انقلاب فرانسه)، با نام جدال اوّل جلد دوم، با نام مکتب تبریز،و از مجموعهء سیاسی جدید در اروپا، در فاصلهء ۱۵۰۰ تا ۱۷۸۹ میپردازد) و جلد دوم (که به تاریخ اندیشهء سیاسی جدید در اروپا، در فاصلهء ۱۷۸۹ تا ۱۹۱۴ معطوف است) در دست تهیّهاند.
دلمشغولی اصلی طباطبائی در این دو مجموعه،که بالغ بر نه مجلّد میشود،و نیز در شش اثر تألیفی دیگری که پیش از این دو مجموعه منتشر کرده است،آسیبشناسی تحولات فرهنگی و سیاسی چهارده سدهء اخیر ایران است.وی علّت اصلی کژروی و تبهگنی این تحولات را در این میبیند که دستاندکاران آنها از دو دسته بیرون نبودهاند: یکی هواداران سنّت،یعنی مقلّدان گذشتهای که برای همیشه به سرآمده است و خورشیدش طلوع دوبارهای نخواهد داشت.اینان،در تکرار بیتذکّر و تذکار سنّت،اسیر این توهماند که گویی شعلهء مشعل سنّت ابدی است و هرگز چراغ دیگری را خاموش میخواهند.دستهء دیگر مقلّدان سطحی اندیش و سادهانگار تجدّد غربی،که به منطق حضور مرده ریگ سنّت در دوران جدید توجّه و آگاهی نمیدهند و فقط چشم به راه چیزهایی وارداتیاند تا جامعه و فرهنگ و سیاست بیما و نابسامان را بدانها بیارایند و، سیاسی جدید در اروپا بدین جهت معنا و اهمیّت مییابد، چرا که شناخت و شناساندن وسیع و عمیق این تاریخ ما را به علّة العلل توفیق تحوّلات سیاسی غرب و شکست و ناکامیتحولات سیاسی خودمان وقوف میدهد،در آنجا تحوّلات از دل سنّت و الاهیّات مسیحی برمیجوشند،و در اینجا همه چیز در غفلت از سنّت و الاهیّات روی میدهد و مقبول واقع میشود.
دلمشغولی اصلی طباطبائی در این دو مجموعه،که بالغ بر نه مجلّد میشود،و نیز در شش اثر تألیفی دیگری که پیش از این دو مجموعه منتشر کرده است،آسیبشناسی تحولات فرهنگی و سیاسی چهارده سدهء اخیر ایران است.وی علّت اصلی کژروی و تبهگنی این تحولات را در این میبیند که دستاندکاران آنها از دو دسته بیرون نبودهاند: یکی هواداران سنّت،یعنی مقلّدان گذشتهای که برای همیشه به سرآمده است و خورشیدش طلوع دوبارهای نخواهد داشت.اینان،در تکرار بیتذکّر و تذکار سنّت،اسیر این توهماند که گویی شعلهء مشعل سنّت ابدی است و هرگز چراغ دیگری را خاموش میخواهند.دستهء دیگر مقلّدان سطحی اندیش و سادهانگار تجدّد غربی،که به منطق حضور مرده ریگ سنّت در دوران جدید توجّه و آگاهی نمیدهند و فقط چشم به راه چیزهایی وارداتیاند تا جامعه و فرهنگ و سیاست بیما و نابسامان را بدانها بیارایند و، سیاسی جدید در اروپا بدین جهت معنا و اهمیّت مییابد، چرا که شناخت و شناساندن وسیع و عمیق این تاریخ ما را به علّة العلل توفیق تحوّلات سیاسی غرب و شکست و ناکامیتحولات سیاسی خودمان وقوف میدهد،در آنجا تحوّلات از دل سنّت و الاهیّات مسیحی برمیجوشند،و در اینجا همه چیز در غفلت از سنّت و الاهیّات روی میدهد و مقبول واقع میشود.
منبع:
فصلنامه ناقد
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ