ساسانیان و اتباع یهودی
بررسی تعاملات دولت ساسانی با اتباع یهودی
نویسنده:
شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
شیوه برخورد ساسانیان با اتباع یهودی
هدف از نگارش این مقاله بررسی تعاملات دولت ساسانی با اتباع یهودی ساکن درون مرزهای این دولت میباشد. اقلیت یهود با توجه به سابقه بلند سکونت در فلات ایران یکی از شناختهشدهترین جمعیتها در این سرزمین بودهاند، ولی با توجه به جامعه بسته مذهبی یهودی و پافشاری یهودیان بر حفظ فرهنگ و قوانین دینیشان این همزیستی دیرپا سببساز روابط حسنه ممتدی نبود. استقرار یهودیان در نقاط استراتژیکی چون میانرودان؛ که همواره مطمع نظر رومیان بود؛ بر حساسیت ساسانیان بر اعمال ایشان میافزود و تضادهای ناشی از تداخل قوانین داخلی جامعه یهودی و قوانین جامع ایرانی گهگاه سببساز شورشهایی از سوی این جمعیت و به تبع آن برخوردهای خشن ایرانیان با آنان میشد. از دیگرسو این واقعیت که اماکن مهم یهودی در داخل مرزهای روم قرار گرفته بود، و یهودیان دشمنان درجه اول روم شناخته میشدند، ایشان را به عنوان متحدینی مناسب برای دولت ایران نشان میداد، به ویژه آنکه نگرانیهایی که از دیگر اقلیتهای دینی بود ؛ برای نمونه بدگمانی نسبت به جاسوسی مسیحیان برای روم یا تبلیغ آیینهای دیگر در ایران زرتشتی؛ از سوی یهود انتظار نمیرفت. همچنین استقرار و همنشینی دیرین یهودیان و ایرانیان سبب یک سری تبادلات فرهنگی مثبت نیز گردیده بود. مجموع این مسائل سبب پدید آمدن روابط پیچیده پر فراز و نشیبی میان ایران ساسانی و یهود گردید، روابطی که در بیشتر مواقع به تعاملاتی سازنده میانجامید و گاه سرانجامی ناخوشایند نیز داشت. در این مقاله در تبیین این روابط و تعاملات با استناد به منابع تاریخی و با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی کوشش به عمل خواهد آمد.
کلیدواژهها: ساسانیان، یهود، اقلیتهای مذهبی، ایرانشهر، زرتشتی
نویسنده: امیراردلان کوزهگر کازرونی، دانشآموخته کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد
پست الکترونیکی: [email protected]
مقدمه
سابقه حضور یهودیان در فلات ایران به قرن هشتم پیش از میلاد بازمیگردد. در این زمان آشوریان پیرو سیاست تبعید یهودیان از فلسطین آنان را به سرزمینهایی دوردست میفرستادند، از جمله ماد که در آن زمان خراجگزار آشور بود. (گیرشمن:۱۳۸۸،۱۱۰) چند سال پیش از آن نیز گروهی از یهودیان در بابل و بخشهای دیگر بینالنهرین سکنی داده شدهبودند. این سیاست پیرو لشکرکشیهای آشوریان به سواحل شرقی مدیترانه و مواجه آنان با شورشهای پیاپی این منطقه بود. اقامت این یهودیان در حدود تاریخی ایران باقی بود و در زمانهای متناوب بر تعداد این مکانهای یهودینشین و جمعیتشان افزوده میشد تا اینکه در ۵۳۸ پیش از میلاد کورش نبونید پادشاه بابل را شکست داد و بر سرزمین او مسلط گردید. او یهودیان را مختار ساخت که اگر میخواهند به سرزمین خود بازگردند یا بمانند. که البته بسیاری از یهودیان ترجیح دادند در سرزمینهای جدید بمانند و به سرزمین اجدادی بازنگردند. (Goldenberg: ۲۰۰۷, P۲۴۱) در زمان هخامنشیان اقداماتی برای بازسازی بیتالمقدس انجام شد و یهودیان اتباع این امپراتوری عظیم شمرده میشدند. در دوره جانشینان اسکندر یهودیان بر سلوکیان حاکم چند بار شوریدند و گاه در فلسطین به استقلال نیمبندی هم میرسیدند. سپس پومپی سردار رومی فلسطین را تسخیر نمود. رومیها در برابر میل استقلالطلبی یهود دست به سختگیری زدند تا آنجا که در پی شورش کوخبا در ۷۰ میلادی یهودیان بسیاری کشتهشدند و هیکل سلیمان ویران گردید. (Encylopedia Judaica, Vol. ۳, Bar Kochba) پس از آن دور تازهای از آوارگی یهودیان پدید آمد که طی آن بسیاری از این مردمان به بابل پناه بردند. در آینده با رشد مسیحیت و سپس پذیرش آن به عنوان دین رسمی و بهتبع اختلافات این دو آیین، یهودیان از سوی مسیحیان اکنون حاکم مورد فشار مضاعفی قرار گرفتند.
ولی از سوی دیگر اشکانیان که تازه در شرق بر سر کار آمده بودند رفتاری ملایم را با یهودیان در پیش گرفتند. چه بسا دشمن مشترک این هر دو که سلوکیان بودند سبب نوعی صمیمیت میان این دو شده بود. میان سالهای ۴۱ تا ۳۹ پیش از میلاد اشکانیان فلسطین ؛که آن زمان پادشاهی دستنشانده روم به نام هیرکانوس داشت؛ را گشودند و فردی از خاندان مکابی را بر تخت نشاندند. یهودیان از سپاه ایران استقبالی شایان به عمل آوردند. ولی ایرانیان دو سالی بیشتر نتوانستند این منطقه را کنترل کنند و سرانجام عقبنشینی کردند، با این وجود یاد و خاطره آنها در ذهن یهود ماند چنانکه معروف شد که : : «هرگاه سواری ایرانی باری دیگر اسبش را در گورستانی فلسطینی ببندد، مسیحا خواهد آمد.» (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۴۸) با این حال روابط میان فرمانروایان اشکانی و اتباع یهودی همیشه هم دوستانه نبود، برای نمونه در پی شورش طولانی یهودیان نهاردئا در بینالنهرین که میان سالهای ۲۰ تا ۳۵ میلادی رخ داد، اشکانیان چارهای جز سرکوب ایشان نیافتند. ( یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۹) با این حال یهودیان میان دو قدرت ایران و روم، عمدتاً اولی را ترجیح میدادند. شورشهای پیوسته آنان چه در درون مرزهای روم و چه در سرزمینهای ایرانی که گاه به دست رومیان اشغال میشد همواره اسباب زحمت روم و فرصت برای اشکانیان بود. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۹) مجموعاً روزگار اشکانی دوران طلایی برای یهودیان در درون مرزهای ایران بود، آنچنانکه ایشان موقعیتهای اجتماعی در حد اشراف مییافتند. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۵۰-۳۵۱) گذشته از این به دلیل پراکندگی یهودیان در درون مرزهای ایران و روم و علایق ایشان به بازرگانی و رواج ابریشم چین در روم، نقش ایشان در تجارت این کالا برجسته و مهم بود. (یارشاطر: ۱۳۸۱، ۳۵۰)
یهودیان در حدود تاریخی ایران تا پیش از برآمدن ساسانیان
از مهمترین مناطق یهودینشین در بینالنهرین نصیبین بود. سابقه تبعید یهودیان به این نقطه به سال ۷۲۲ پیش از میلاد بازمیگردد. جامعه یهودیان نصیبین دست کم تا قرن اول میلادی برجای بودهاست. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۵) پس از آن جوامع یهودی درون مرزهای تاریخی ایران از ارمنستان تا خلیج فرس و از ماد تا کرانههای دریای مازندران پدید آمد. با این همه این جوامع پراکنده بسیار کمجمعیت بودند، تنها در بابل بود که تعداد یهودیان قابل توجه بود، آنچنان که در برخی مناطق یا اکثریت با یهودیان بود یا اینکه همه یهودی بودند. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۶) یهودیان به خصوص در همین بینالنهرین خودمختاری و نیروی مسلح داشتند و ریاست جامعه به صورت موروثی منتقل میشد، ولی در کل تابع و خراجگزار اشکانیان بودند. (یارشاطر: ۱۳۸۱،۳۵۶) در آینده که مسیحیت دین رسمی امپراتوری روم شد، یهودیان بهتر دیدند که مرکز دینی یهود را از فلسطین به بابل منتقل سازند، این اقدام سبب افزایش اهمیت جامعه یهودی در مناطق زیر فرمان ایران گردید.
به جز مناطقی که یهودیان در آنجا ساکن میشدند، در مواردی معدود سکنه منطقهای دین یهود را میپذیرفتند و بدین سان یهودی شمرده شدهاند. از جمله آدیابن در کردستان عراق کنونی که از قرن یکم میلادی تا ۱۱۵ میلادی یهودیت دین رسمی فرمانروایان خودمختار آن بود. (دانشنامه ایرانیکا، مدخل Adiabene)
برخورد ساسانیان با یهود
فراز و فرود اولیه
در مقدمه این نوشتار اشاره شد که یهودیان عمدتاً روابطی صمیمانه با اشکانیان داشتند. برافتادن اشکانیان و برآمدن اردشیر بابکان برای ایشان بسیار اندوهبار بودَ آنچنان که از رهبر یهودیان ایران «راب» این جمله در هنگامی که خبر پیروزی اردشیر را شنید نقل شده است: «پیوند گسسته شد.» ( امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۱)
اردشیر بابکان در ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم را شکست داد و در ۲۲۹ میلادی بلاش واپسین مدعی تاج و تخت اشکانی را از میان برد. در ۲۴۰ میلادی او متوجه بینالنهرین شد، (دریایی :۱۳۸۳،۱۴) یعنی سرزمینی که جمعیت ساکنان یهودیاش قابل توجه بود. تاکید اردشیر بر برپایی نظامی بود دینمحور و آمالش ترویج زرتشتیگری به سان دین ملی ایرانشهر. این به خودی خود سبب محدود کردن دیگر آیینهای رایج در قلمرو او میشد، وانگهی از آنجا که دین به منزله قانون شناختهمیشد، پیروان ادیان دیگر نیز میبایست بدین قانون ملی گردن مینهادند. در اینجا یهودیان که قانون جدید را در تضاد با قوانین جاری دینی خود که تا پیش از آن در اجرایش مختار بودند میدیدند، سر به مقاومت برداشتند، در نتیجه موجی از فشار متوجه ایشان گردید. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۱) برخوردهای اردشیر با یهودیان سختگیرانه به نظر میرسید. غسل مردگان ممنوع گردید زیرا در نگاه پیروان مزدیسنی آلودن آب ارزیابی میشد. گورهای یهودیان شکافته شد تا جسدهای ایشان بیش از این خاک را آلوده نسازد. لازم به توضیح است که در دیانت زرتشتی جسد مرده یا نسا محل هجمه اهریمن است و سخت ناپاک، و از آنجا که عناصر اربعه (خاک، باد، آب و آتش) مقدسند آلودن آنها با نسا گناهکارانه ارزیابی میشد. بدینسان نخستین برخورد ساسانیان با یهود سختگیرانه و ناگوار بود، ولی این روزگار ناخوشایند دوامی نیافت.
آنگاه که شاپور یکم در ۲۴۱ میلادی به جای پدر بر تخت نشست، سیاستی نرمتر در قبال غیرزرتشتیان در پیش گرفت. بر تخت نشستن پادشاهی آسانگیر همزمان بود با ریاست فردی سیاستمدار به نام شموئیل بر جامعه یهودیان ایران. شموئیل کوشید که به شاه نزدیک شود. او با شاپور برای پذیرش قوانین قضائی ایران از سوی یهود گردن نهاد. هنگامی که در ۲۶۰-۲۶۱ میلادی یهودیان شهر «کایسارئا مازاکا» سر به شورش برداشتند، شموئیل از ایشان طرفداری نکرد. شاپور شهر را باز به دست آورد و دوازده هزار یهودی را از دم تیغ بیدریغ گذراند. ولی شموئیل بر خلاف رویه پیشین روحانیون یهودی در سوگ این همدینان شرکت نکرد و آنان را در شورش بر دولت متبوعشان گناهکار خواند. این اقدامات در جهت نشان دادن حسن نیت یهودیان سبب شد که فشار پیشین از روی دوش جامعه یهودی به طور قابل توجهی برداشته شود و در آینده نسبت به آنان مدارای بیشتری روا شد. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۲) همچنین آیینهای آنان مورد احترام قرار گرفت آنچنان که شاپور در برخی اعیاد یهودیان شرکت میجست. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ص۱۵)
قدرتگیری کرتیر
هنگامی که در ۲۷۰ میلادی هرمز به جای پدرش شاپور بر تخت نشست، دور تازهای از برخورد با دگراندیشان دینی نیز شکل گرفت. در این زمان موبدی به نام کرتیر قدرتی به دست آورد که تا آن زمان نصیب روحانی دیگری نشدهبود. بر طبق کتیبه کرتیر، وی غیرزرتشتیان را مورد تعقیب و آزار قرار دادهاست و این شامل حال یهودیان هم شدهاست. (دریایی، ۱۳۸۳، ۷۰-۷۱) ولی این ادعا جای ابهام بسیاری دارد، چرا که جز در نوشتههای خود کرتیر، نه در متون و شواهد دیگر تاریخی و نه حتی در متون یهودی از حمله تلمود بابلی که در همان اوان به نگارش درمیآمدهاست سخنی از این برخوردها نیست. چه بسا برخوردهای مورد اشاره کرتیر محدود مقطعی بودهباشد. به علاوه شواهدی در دست است که حکومت ساسانی در این زمان از رهبران غیرمذهبی جامعه یهودی ایران حمایت مینمودند. مثلاً در زمان پادشاهی بهرام یکم در ۲۷۵ میلادی، یک روحانی یهودی به نام «جنیوا» حرکتی را در این جامعه رهبری میکرد که خواستهاش سپرده شدن ریاست جامعه به روحانیون یهودی و گرفتن آن از دست سرکردگان عرفی این جامعه بود. ولی دولت ایران جنیوا را دستگیر کرد و با این استدلال که رئیس جامعه یهودی نماینده دولت ایران است و خروج بر او شورش علیه حکومت مرکزی است، وی را اعدام نمود. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۸-۳۵۹) روی هم رفته در اواخر سده سوم میلادی، میان روحانیون یهودی و سرکردگان جامعه یهودی بر سر ریاست بر این جامعه کشمکش بود. شاید چون سرکردگان از اهرم قدرت ساسانیان بر ابقای خود بهره میبردند، روحانیون به مسائل شرعی متوصل میشدند؛ از جمله در مسئله مالیات، روحانیون یهودی از پرداخت مالیات به غیریهود ابا داشتند، و از آنجا که مطابق ادعای خودشان در مقطعی در زمان هخامنشیان از پرداخت مالیات معاف شده بودند، انتظار داشتند تا ساسانیان نیز ایشان را از پرداخت مالیات معاف سازند. ولی به هر روی این اندیشهها به جایی نرسید و در این جدال این سرکردگان عرفی جامعه یهودی بودند که سرانجام پیروز شدند. به زودی مدارس دینی یهودی از جمله در پومبدیتا تحت نظر سرکردگان درآمد. (یارشاطر ، ۱۳۸۱، ۳۵۹)
باری؛ در زمانی که نرسه در ۲۹۳ میلادی به تخت پادشاهی رسید، کرتیر هنوز زنده بود، ولی در این زمان دیگر اقتداری نداشت.
دوران آرامش نسبی
سدههای چهارم و پنجم میلادی، دورهای به نسبت آرام برای یهودیان در ایران ساسانی بود. پادشاهان ایران در زمان آسانگیرتر بودند و البته این تساهل تنها شامل حال یهودیان نمیشد. پادشاهان در این زمان محبت و توجه بیشتری در حق یهودیان روا میداشتند و به آیینهای ایشان حرمت مینهادند. از جمله گزارش شدهاست که در سالهایی که نوروز با شنبه ؛روز مقدس نزد یهود؛ مصادف میشد، شاه چهار هزار درهم به رئیس جامعه یهودی مرحمت مینمود. ممکن است وصلتهای میان خاندان شاهی با دخترانی از یهود در ایجاد این عواطف بیتاثیر نبوده باشد. (ایناتسرانتسینف، ۱۳۸۴، ۷۵-۷۶) به جز شخص شاه، میان اعضای بلندپایه دربار و جامعه یهودی هم روابط دوستانهای گاه و بی گاه برقرار میشدهاست. مثلاً در تلمود بابلی از «ایفراهرمز» مادر هرمز دوم (۳۰۲-۳۰۹ میلادی) به عنوان دوست یهودیان به نیکی یادشدهاست. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۸) یا مادر شاپور دوم (۳۰۹-۳۷۹ میلادی) پیوسته به روحانیون یهودی محبت میکرد و هدایایی برای ایشان میفرستاد و شاپور را نیز برای ملاطفت با ایشان اندرز میداد.( Raba, http://www.jewishencyclopedia.com/articles/۱۲۴۶۹-raba-b-joseph-b-hama) مادر شاپور ارادتی به یک روحانی بلندپایه یهوی به نام «ربا» داشته و دست کم دو بار جان او را نجات دادهاست. یک بار در هنگامی که ربا قوانین عدم استقلال قضایی یهودیان را زیر پا گذارده و بدون توجه به قوانین ایرانی اقدام به شلاق زدن منجر به مرگ یک یهودی کرده بود. شاپور از این اقدام خودسرانه ربا خشمگین شد و قصد اعدام او را داشت. بار دیگرم ربا به سرقت از خزانه سلطنتی محکوم شد، به زندان افتاد و اموالش مصادره گردید. در هر دو مورد مادر شاپور با وساطت نزد فرزند تاجدار جان این روحانی را نجات داده بود. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۹-۲۰) ولی در یک مورد شاپور ناچار شد از قوه قهریه استفاده نماید. در هنگامه لشکرکشی یولیانوس واقعهای که ریشه در اعتقادات یهود داشت اسباب دردسر دولت ایران را فراهم آورد؛ فردی یهودی ادعا نمود که مسیح موعود است و چنین مقدر شدهاست که در بازگشت یولیانوس به فلسطین معبد هیکل بازسازی شود. جمع کثیری از یهودیان گرد او را گرفتند و بلوایی برپاشد. شاپور دوم با همه محبتی که نسبت به یهودیان داشت ناچار شد که برای خواباندن این شورش در آن مقطع بحرانی هزاران تن از آنان را از دم تیغ بگذراند.( یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۳-۳۵۵)
یک اقدام مهم شاپور دوم تاسیس مجمعی به نام «جامعه باستان پسین» بود. در این مجمع جمعی از موبدان، خاخامها و روحانیون مسیحی حضور داشتند و هدف آن کنترل غیرزرتشتیان بود. (دریایی، ۱۳۸۳، ۳۴-۳۵) اگرچه فینفسه حضور بزرگان این دو کیش غیرزرتشتی را به نوعی میتوان شناسایی آنان از جانب حکومت ارزیابی نمود.
روی دیگر دلیل آسان گیری ساسانیان در حق یهودیان نبردهای دائمی با رومیان و اهمیت جایگاه یهودیان بود. یهودیان دشمن قسمخورده روم شناخته میشدند و در هر دو سوی مرزهای ایران و روم هم اسکان داشتند.
دوران طلایی روابط یهود و ساسانیان
به پادشاهی رسیدن یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۰ میلادی)، نقطه اوج روابط یهودیان و ساسانیان است. این پادشاه با شوشندخت دختر رهبر یهودیان ایران (هونا بر ناتان ملقب به رأسالجالوت، Loeb ,۲۰۱۱ , ۲۷۸) پیمان زناشویی بست. (ایناسترانتسینف ۱۳۸۴، ۷۶) تا این زمان هیچگاه یهودیان اینچنین به مرکز قدرت ساسانی نزدیک نشده بودند. بهرام گور پادشاه آینده ایران حاصل این پیوند بود. یزدگرد یکم بهطبع با یهودیان به مهربانی برخورد میکرد و با ایشان نشست و برخاست داشت. گزارش شده که او مطالعات توراتی هم داشتهاست. این رابطه برای ایرانیان هم بیسود نبود، چرا که ایران میتوانست آهن مورد نیاز خود را از طریق سوداگران یهودی تأمین سازد. باید خاطرنشان ساخت که یهودیان فروش آهن را به کافران ؛ که طبیعتاً ایرانیان هم در زمره آنان بودند!؛ را حرام میدانستند. ولی روابط دوستانه یزدگرد با یهودیان سبب استثنا قائل شدن این دوست میشد. (یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۴) موضوع استقرار یهودیان در اصفهان در زمان همین پادشاه و ظاهراً به توصیه شوشندخت انجام گرفتهاست. (شهرستانهای ایرانشهر، بند ۵۳، ۴۱)
به نظر میرسد که این جسن روابط در زمان بهرام گور هم که مادری یهودی داشت دوام یافته باشد. گزارش شده که این پادشاه زبان عبری میدانسته و با فقه یهودی آشنایی داشتهاست. (ثعالبی:۱۳۶۸، ۳۵۸) انتقال مرکز ربانیت یهودی از بیتالمقدس به بابل همزمان با پادشاهی بهرام گور صورت پذیرفت. با این اقدام این مرکز به دامان امنتر ایران خزید و خود را گزند جهان مسیحی نجات داد. (۱۸۳Goldenberg, ۲۰۰۷,)
دور تازه فشارها
زمانی که یزدگرد دوم (۴۳۸-۴۵۷ میلادی) به پادشاهی رسید، دور تازهای بر فشارها بر پیروان ادیان غیرزرتشتی آغاز شد. یهودیان این از این آزارها به دور نبودند و محدودیتهایی بر اعمال فرایض آنان اعمال گردید. از جمله آنان را از روشن کردن شمع در زمان اجرای فرایض آیینی باز داشتند و برگزاری مراسم سبت (شنبه) هم ممنوع اعلام شد. (یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۴)
در زمان پادشاهی پیروز یکم رویداد دیگری اتفاق افتاد که بر فشارهای بر یهودیان افزود. در ۴۶۸ میلادی، یهودیان که بر پایه پیشبینیها ظهور مسیحا را نزدیک میدیدند خشونتهایی از خود بروز دادند. از جمله معروف شد که در اصفهان دو موبد زرتشتی را زندهزنده پوست کندهاند. پس در مقابل مدارس دینی یهودی بابل به دستور شاهنشاه پیروز تعطیل شد و روحانیون یهودی مورد تعقیب قرار گرفتند. بخش عظیمی از یهودیان کشتهشدند و فرزندان آنان را به دین زرتشتی درآوردند. ( Loeb,۲۰۱۱, ۲۷۸) این پایان برخوردهای پیروز با یهودیان نبود. در ۴۷۰ میلادی رهبر مذهبی یهودیان ایران ؛ هونای پنجم؛ در جستجوی دولت مستقل یهودی در درون مرزهای ایران سر به شورش برداشت. شورش یهودیان سرکوب شد و خود هونا در پومبدیتا به دار مجازات آویخته شد. ( یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۶۰) چندی پس از آن در اواخر پادشاهی بلاش (۴۸۴-۴۸۸ میلادی)، پسر هونا به نام مار زوترای دوم که مقام رهبری دینی جامعه یهودی را نیز داشت، با همان آرزوی استقلال پدر سر به شورش برداشت، شورشی که هفت سال به درازا کشید. سرانجام پادشاه دیگر ساسانی قباد یکم در ۴۹۲ میلادی شورش را فروخواباند و مار زوترا را کشت و برای عبرت سایرین جسدش را از پل ماحوزه آویخت. اموال شورشیان مصادره شد و خودشان مورد تعقیب قرار گرفتند. خویشان مار زوترا از ایران گریخته به سرزمینهای یهودینشین روم پناه بردند. تعقیب و فشار بر یهودیان با مرگ قباد البته به پایان رسید. ممکن است به جز انگیزههای دینی ناآرامی و عدم امنیت ناشی از اقدامات مزدکیان در این طغیان اتباع یهودی بیتاثیر نبودهباشد. ( Graetz ,۲۰۰۹, ۳-۵) ولی بیتردید مهمترین انگیزه این شورشها گرایشهای مذهبی به ویژه انتظار برای ظهور منجی بودهاست. یکی دیگر از این شورشها به رهبری مردی بود که دعوی مسیحایی داشت و در بیت آرامای بلوایی به پا نموده بود و در زمان هرمز چهارم(۵۷۸-۵۹۰ میلادی) سرکوب گردید. (پیگولوسکایا ،۱۳۸۵، ۴۴۱)
با این حال یهودیان هرگز به طور کامل از معادلات سیاسی و نظامی ایران کنار گذاشته نشدند. در نبرد با رومیان از نیروهای یهودی در سپاه استفاده میشد. یهودیان گاه نقش جاسوسی یا ضدجاسوسی را برای ایرانیان بازی میکردند، و دلیل قابل اعتماد بودن ایشان هم تنفرشان از روم مسیحی بود. ولی گاه اشتباهات در موضعگیریهای سیاسی کار دست یهودیان میداد. برای نمونه در غائله بهرام چوبین و خسروپرویز، یهودیان جانب بهرام را گرفتند، پس زمانی که خسرو پیروز شد بسیاری از ایشان را از دم تیغ گذراند. )یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۵-۳۵۶) با این حال همین خسرو پرویز هم در جریان پیروزیهایش در روم، به ویژه در زمان فتح فلسطین از یهودیان استفادهها برد. یهودیان داوطلبانه به سپاه او میپیوستند و جانفشانی میکردند، پس از گشودهشدن بیتالمقدس هم از آنان حرکات انتقامجویانه بسیاری در عذاب و کشتار مسیحیان و ویرانسازی ابنیه مسیحی سر زد. ( Graetz,۲۰۰۹, ۱۹-۲۰) گزارش شدهاست که بیست هزار سپاهی داوطلب یهود در کنار ایرانیان در شامات و فلسطین با روم میجنگید. ( Goldenberg, ۱۸۵) ایرانیان پس از فتوحات کنترل فلسطین را به یهودیان سپردند، ولی پس از سه سال تغییر سیاست داده و امور داخلی این مناطق را به مسیحیان واگذار کردند. مشخص نیست که این اقدام به دلیل ضعف مدیریتی یهودیان بوده باشد یا نشان دادن حسن سلوک به مسیحیان یا هر دو. (Goldenberg, ۱۸۵) به هر روی در ۶۲۸ میلادی که امپراتور روم هراکلیوس دوباره بر فلسطین دست یافت انتقام سخت و خونینی از یهودیان کشید. ( Goldenberg, ۱۸۵ و Graetz,۲۰۰۹, ۲۲)
نتیجهگیری
به جز مقطع کوتاهی در ابتدای دوره ساسانی، بهاحتمال در هنگام قدرت کرتیر و نیز مقاطعی بعد از به تخت نشینی یزدگرد دوم و جانشینان، یهودیان مجموعاً و به طور متوسط زندگی آسودهای را در درون مرزهای ساسانیان داشتهاند. دلایل برخوردهای ساسانیان با اتباع یهودی خویش در دو عامل خلاصه میشد: تعصبات مذهبی و نافرمانیهای یهودیان. اوج تعصبات مذهبی در ابتدای برآمدن ساسانیان روی داد. ولی در ادامه دوران ساسانی بازداشتن یهودیان از انجام فرایز دینی به عنوان تنبیهی برای نافرمانیهای ایشان انجام میپذیرفت. خود شورشهای یهودیان و نافرمانیهای ایشان هم عمدتاً به دلیل باورهای مذهبی بود. برای نمونه و همانگونه که در حلال مقاله گفته شد یهودیان پرداخت مالیات به پادشاهان غیریهودی (یا به انگاشت خود کافر) را حرام میدانستند. این مشکل با تدبیر برخی روحانیون مصلح یهودی چون «شموئیل» نادیده گرفته میشد، و در آینده چون مورد ازدواج یزدگرد یکم با شوشندخت، دختر رهبر یهودیان ایران، صورت پذیرفت، مطابق با این باور یهود که اننقال نسل را از مادر معتبر میدانستند، پادشاهان ایران نیز یهودی انگاشته میشدند و این مانع شرعی آسانتر برداشته میشد.
مورد اختلاف دیگر حقوق قضائی بود، یهودیان اصرار داشتند که دادگاههای خاص خود داشته باشند و حق قضاوت جامعه یهودی بر یهودیان محفوظ باشد، حال آنکه ساسانیان این درخواست را برنمیتابیدند و بر این باور بودند که قوانین قضائی برای همه اتباع شاهنشاهی باید یکسان و از شارعی واحد باشد. سرانجام از زمان شاپور یکم مقرر شد که دستگاه قضائی یهود برپا باشد ولی قوانین آن تابع قوانین دادگاههای ساسانی باشد. هرچند این موضوع همواره از سوی دادگاههای یهودی رعایت نمیشد.
یک انگیزه مهم یهودیان برای شورش، اعتقاد به نزدیکی آمدن منجی بود. بدین سان که به دلایلی، مثلاً تطبیق سال با زمانی که برای آمدن مسیح پیشبینی شده، عقبنشینی رومیان، افزایش آزادیهای مذهبی و ... ظهور مسیح موعود را نزدیک میدیدند و به شور و حرارتی که بروز خشونت و نافرمانی از آثارش بود به استقبال این ظهور میرفتند. این انگیزه چه در دوره اشکانیان –که همانگونه که مختصراً اشاره شد دوره اوج روابط سیاسی میان فرمانروایان ایران و یهودیان بود- و چه در زمان ساسانیان عامل شورشهایی خونین گردید.
و عامل دیگر این شورشها، که شاید مجموعهای از همه این عوامل هم میباشد، میل وافر یهودیان به استقلال بود. یهودیان اصولاً جامعهای بسته بودند با تعاملات محدود و میل داشتند که مسائل درونی اجتماع خود را با شیوهای بومی و در درون خود حل و فصل کنند، از مالیات دادن به غیریهودی ابا داشتند و ... این امیال درونگرا در بسیاری از نقاط جهان که سکونتگاههای یهودی (diasporas) تشکیل شد سبب برخورد دائمی و آزار آنان بود.
با این همه عواملی هم سبب نزدیکی لاجرم یهودیان و ساسانیان میگردید. مهمترین عامل آن هم دشمن مشترک بود: روم مسیحی. یهودیان ومسیحیان دشمنان قسمخورده یکدیگر بودند. فشار پیوسته رومیان بر یهود سبب شد تا سرانجام مرکزیت دینی یهود به ایران ساسانی منتقل شود. در عوض سرزمینهای یهودینشین در درون خاک روم، سرمایهای برای ساسانیان بود. یهودیان همواره در نزاع میان ایران رو روم جانب ایرانیان را میگرفتند، در زمان فتوحات برقآسای خسرو پرویز، یهودیان روم با شور و هیجان به ایرانیان پیوستند و در انتقامکشی از مسیحیان از حد گذشتند و البته تاوان آن را هم پرداختند.
منابع
• ایناسترانتسینف، کانستانتین (۱۳۸۴)، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ترجمه کاظم کاظمزاده، تهران ، چاپ سوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
• پیگولوسکایا، نینا ویکتوروونا (۱۳۸۵)، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایتالله رضا، تهران، چاپ چهارم، شرکت انشارات علمی و فرهنگی
• …، …(۱۳۸۸)، شهرستانهای ایرانشهر، گزارش تورج دریایی، ترجمه شهرام جلیلیان، چاپ اول، انتشارات توس
• ثعالبی، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل (۱۳۶۸)، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمه محمد فضائلی، جلد اول، چاپ اول، نشر نقره، تهران
• دریایی، تورج (۱۳۸۳)، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، چاپ اول، انتشارات ققنوس
• گیرشمن، رومن (۱۳۸۸) ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، چاپ دوم، نشر پگاه
• نتصر، امنون، شاهان ساسانی در تلمود، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، noormags.com
• یارشاطر ا، فرای ر.ن، سلوود د، لانگ د.م، گارسویان ن، باسوورت ک.د، ویدنگرن گ، بویس م، بیلی و، گرشویچ ا و...(۱۳۸۱)، تاریخ ایران کمبریج، جلد سوم، قسمت دوم، ترجمه حسن انوشه، تهران ، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر
منابع لاتین
۱ Skolnik, Bernbaum and other (۲۰۰۶), Encyclopedia Judaica, Vol, ۳, Second Edition, Thomson-Gale, Keter Publishing House,
۲ Goldenberg, Robert )۲۰۰۷(, The Origins of Judaism from Canaan to the Rise of Islam, Cambridge University Press,
۳ Graetz, Heinrich (۲۰۰۹), History of Jews, Vol III: From the Revolt against the Zendik (۵۱۱ CE) to the Capture of St. Jean D’Acre by the Mahometans (۱۲۹۱ CE), New York, Cosimo Classics,
۴ Loeb,Laurence d.) ۲۰۱۱(, Outcaste: Jewish Life in Southern Iran, Routledge Library Editions,
۵ www.iranicaonline.org
۶ http://www.jewishencyclopedia.com
هدف از نگارش این مقاله بررسی تعاملات دولت ساسانی با اتباع یهودی ساکن درون مرزهای این دولت میباشد. اقلیت یهود با توجه به سابقه بلند سکونت در فلات ایران یکی از شناختهشدهترین جمعیتها در این سرزمین بودهاند، ولی با توجه به جامعه بسته مذهبی یهودی و پافشاری یهودیان بر حفظ فرهنگ و قوانین دینیشان این همزیستی دیرپا سببساز روابط حسنه ممتدی نبود. استقرار یهودیان در نقاط استراتژیکی چون میانرودان؛ که همواره مطمع نظر رومیان بود؛ بر حساسیت ساسانیان بر اعمال ایشان میافزود و تضادهای ناشی از تداخل قوانین داخلی جامعه یهودی و قوانین جامع ایرانی گهگاه سببساز شورشهایی از سوی این جمعیت و به تبع آن برخوردهای خشن ایرانیان با آنان میشد. از دیگرسو این واقعیت که اماکن مهم یهودی در داخل مرزهای روم قرار گرفته بود، و یهودیان دشمنان درجه اول روم شناخته میشدند، ایشان را به عنوان متحدینی مناسب برای دولت ایران نشان میداد، به ویژه آنکه نگرانیهایی که از دیگر اقلیتهای دینی بود ؛ برای نمونه بدگمانی نسبت به جاسوسی مسیحیان برای روم یا تبلیغ آیینهای دیگر در ایران زرتشتی؛ از سوی یهود انتظار نمیرفت. همچنین استقرار و همنشینی دیرین یهودیان و ایرانیان سبب یک سری تبادلات فرهنگی مثبت نیز گردیده بود. مجموع این مسائل سبب پدید آمدن روابط پیچیده پر فراز و نشیبی میان ایران ساسانی و یهود گردید، روابطی که در بیشتر مواقع به تعاملاتی سازنده میانجامید و گاه سرانجامی ناخوشایند نیز داشت. در این مقاله در تبیین این روابط و تعاملات با استناد به منابع تاریخی و با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی کوشش به عمل خواهد آمد.
کلیدواژهها: ساسانیان، یهود، اقلیتهای مذهبی، ایرانشهر، زرتشتی
نویسنده: امیراردلان کوزهگر کازرونی، دانشآموخته کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد
پست الکترونیکی: [email protected]
مقدمه
سابقه حضور یهودیان در فلات ایران به قرن هشتم پیش از میلاد بازمیگردد. در این زمان آشوریان پیرو سیاست تبعید یهودیان از فلسطین آنان را به سرزمینهایی دوردست میفرستادند، از جمله ماد که در آن زمان خراجگزار آشور بود. (گیرشمن:۱۳۸۸،۱۱۰) چند سال پیش از آن نیز گروهی از یهودیان در بابل و بخشهای دیگر بینالنهرین سکنی داده شدهبودند. این سیاست پیرو لشکرکشیهای آشوریان به سواحل شرقی مدیترانه و مواجه آنان با شورشهای پیاپی این منطقه بود. اقامت این یهودیان در حدود تاریخی ایران باقی بود و در زمانهای متناوب بر تعداد این مکانهای یهودینشین و جمعیتشان افزوده میشد تا اینکه در ۵۳۸ پیش از میلاد کورش نبونید پادشاه بابل را شکست داد و بر سرزمین او مسلط گردید. او یهودیان را مختار ساخت که اگر میخواهند به سرزمین خود بازگردند یا بمانند. که البته بسیاری از یهودیان ترجیح دادند در سرزمینهای جدید بمانند و به سرزمین اجدادی بازنگردند. (Goldenberg: ۲۰۰۷, P۲۴۱) در زمان هخامنشیان اقداماتی برای بازسازی بیتالمقدس انجام شد و یهودیان اتباع این امپراتوری عظیم شمرده میشدند. در دوره جانشینان اسکندر یهودیان بر سلوکیان حاکم چند بار شوریدند و گاه در فلسطین به استقلال نیمبندی هم میرسیدند. سپس پومپی سردار رومی فلسطین را تسخیر نمود. رومیها در برابر میل استقلالطلبی یهود دست به سختگیری زدند تا آنجا که در پی شورش کوخبا در ۷۰ میلادی یهودیان بسیاری کشتهشدند و هیکل سلیمان ویران گردید. (Encylopedia Judaica, Vol. ۳, Bar Kochba) پس از آن دور تازهای از آوارگی یهودیان پدید آمد که طی آن بسیاری از این مردمان به بابل پناه بردند. در آینده با رشد مسیحیت و سپس پذیرش آن به عنوان دین رسمی و بهتبع اختلافات این دو آیین، یهودیان از سوی مسیحیان اکنون حاکم مورد فشار مضاعفی قرار گرفتند.
ولی از سوی دیگر اشکانیان که تازه در شرق بر سر کار آمده بودند رفتاری ملایم را با یهودیان در پیش گرفتند. چه بسا دشمن مشترک این هر دو که سلوکیان بودند سبب نوعی صمیمیت میان این دو شده بود. میان سالهای ۴۱ تا ۳۹ پیش از میلاد اشکانیان فلسطین ؛که آن زمان پادشاهی دستنشانده روم به نام هیرکانوس داشت؛ را گشودند و فردی از خاندان مکابی را بر تخت نشاندند. یهودیان از سپاه ایران استقبالی شایان به عمل آوردند. ولی ایرانیان دو سالی بیشتر نتوانستند این منطقه را کنترل کنند و سرانجام عقبنشینی کردند، با این وجود یاد و خاطره آنها در ذهن یهود ماند چنانکه معروف شد که : : «هرگاه سواری ایرانی باری دیگر اسبش را در گورستانی فلسطینی ببندد، مسیحا خواهد آمد.» (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۴۸) با این حال روابط میان فرمانروایان اشکانی و اتباع یهودی همیشه هم دوستانه نبود، برای نمونه در پی شورش طولانی یهودیان نهاردئا در بینالنهرین که میان سالهای ۲۰ تا ۳۵ میلادی رخ داد، اشکانیان چارهای جز سرکوب ایشان نیافتند. ( یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۹) با این حال یهودیان میان دو قدرت ایران و روم، عمدتاً اولی را ترجیح میدادند. شورشهای پیوسته آنان چه در درون مرزهای روم و چه در سرزمینهای ایرانی که گاه به دست رومیان اشغال میشد همواره اسباب زحمت روم و فرصت برای اشکانیان بود. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۹) مجموعاً روزگار اشکانی دوران طلایی برای یهودیان در درون مرزهای ایران بود، آنچنانکه ایشان موقعیتهای اجتماعی در حد اشراف مییافتند. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۵۰-۳۵۱) گذشته از این به دلیل پراکندگی یهودیان در درون مرزهای ایران و روم و علایق ایشان به بازرگانی و رواج ابریشم چین در روم، نقش ایشان در تجارت این کالا برجسته و مهم بود. (یارشاطر: ۱۳۸۱، ۳۵۰)
یهودیان در حدود تاریخی ایران تا پیش از برآمدن ساسانیان
از مهمترین مناطق یهودینشین در بینالنهرین نصیبین بود. سابقه تبعید یهودیان به این نقطه به سال ۷۲۲ پیش از میلاد بازمیگردد. جامعه یهودیان نصیبین دست کم تا قرن اول میلادی برجای بودهاست. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۵) پس از آن جوامع یهودی درون مرزهای تاریخی ایران از ارمنستان تا خلیج فرس و از ماد تا کرانههای دریای مازندران پدید آمد. با این همه این جوامع پراکنده بسیار کمجمعیت بودند، تنها در بابل بود که تعداد یهودیان قابل توجه بود، آنچنان که در برخی مناطق یا اکثریت با یهودیان بود یا اینکه همه یهودی بودند. (یارشاطر و دیگران: ۱۳۸۱، ۳۴۶) یهودیان به خصوص در همین بینالنهرین خودمختاری و نیروی مسلح داشتند و ریاست جامعه به صورت موروثی منتقل میشد، ولی در کل تابع و خراجگزار اشکانیان بودند. (یارشاطر: ۱۳۸۱،۳۵۶) در آینده که مسیحیت دین رسمی امپراتوری روم شد، یهودیان بهتر دیدند که مرکز دینی یهود را از فلسطین به بابل منتقل سازند، این اقدام سبب افزایش اهمیت جامعه یهودی در مناطق زیر فرمان ایران گردید.
به جز مناطقی که یهودیان در آنجا ساکن میشدند، در مواردی معدود سکنه منطقهای دین یهود را میپذیرفتند و بدین سان یهودی شمرده شدهاند. از جمله آدیابن در کردستان عراق کنونی که از قرن یکم میلادی تا ۱۱۵ میلادی یهودیت دین رسمی فرمانروایان خودمختار آن بود. (دانشنامه ایرانیکا، مدخل Adiabene)
برخورد ساسانیان با یهود
فراز و فرود اولیه
در مقدمه این نوشتار اشاره شد که یهودیان عمدتاً روابطی صمیمانه با اشکانیان داشتند. برافتادن اشکانیان و برآمدن اردشیر بابکان برای ایشان بسیار اندوهبار بودَ آنچنان که از رهبر یهودیان ایران «راب» این جمله در هنگامی که خبر پیروزی اردشیر را شنید نقل شده است: «پیوند گسسته شد.» ( امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۱)
اردشیر بابکان در ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم را شکست داد و در ۲۲۹ میلادی بلاش واپسین مدعی تاج و تخت اشکانی را از میان برد. در ۲۴۰ میلادی او متوجه بینالنهرین شد، (دریایی :۱۳۸۳،۱۴) یعنی سرزمینی که جمعیت ساکنان یهودیاش قابل توجه بود. تاکید اردشیر بر برپایی نظامی بود دینمحور و آمالش ترویج زرتشتیگری به سان دین ملی ایرانشهر. این به خودی خود سبب محدود کردن دیگر آیینهای رایج در قلمرو او میشد، وانگهی از آنجا که دین به منزله قانون شناختهمیشد، پیروان ادیان دیگر نیز میبایست بدین قانون ملی گردن مینهادند. در اینجا یهودیان که قانون جدید را در تضاد با قوانین جاری دینی خود که تا پیش از آن در اجرایش مختار بودند میدیدند، سر به مقاومت برداشتند، در نتیجه موجی از فشار متوجه ایشان گردید. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۱) برخوردهای اردشیر با یهودیان سختگیرانه به نظر میرسید. غسل مردگان ممنوع گردید زیرا در نگاه پیروان مزدیسنی آلودن آب ارزیابی میشد. گورهای یهودیان شکافته شد تا جسدهای ایشان بیش از این خاک را آلوده نسازد. لازم به توضیح است که در دیانت زرتشتی جسد مرده یا نسا محل هجمه اهریمن است و سخت ناپاک، و از آنجا که عناصر اربعه (خاک، باد، آب و آتش) مقدسند آلودن آنها با نسا گناهکارانه ارزیابی میشد. بدینسان نخستین برخورد ساسانیان با یهود سختگیرانه و ناگوار بود، ولی این روزگار ناخوشایند دوامی نیافت.
آنگاه که شاپور یکم در ۲۴۱ میلادی به جای پدر بر تخت نشست، سیاستی نرمتر در قبال غیرزرتشتیان در پیش گرفت. بر تخت نشستن پادشاهی آسانگیر همزمان بود با ریاست فردی سیاستمدار به نام شموئیل بر جامعه یهودیان ایران. شموئیل کوشید که به شاه نزدیک شود. او با شاپور برای پذیرش قوانین قضائی ایران از سوی یهود گردن نهاد. هنگامی که در ۲۶۰-۲۶۱ میلادی یهودیان شهر «کایسارئا مازاکا» سر به شورش برداشتند، شموئیل از ایشان طرفداری نکرد. شاپور شهر را باز به دست آورد و دوازده هزار یهودی را از دم تیغ بیدریغ گذراند. ولی شموئیل بر خلاف رویه پیشین روحانیون یهودی در سوگ این همدینان شرکت نکرد و آنان را در شورش بر دولت متبوعشان گناهکار خواند. این اقدامات در جهت نشان دادن حسن نیت یهودیان سبب شد که فشار پیشین از روی دوش جامعه یهودی به طور قابل توجهی برداشته شود و در آینده نسبت به آنان مدارای بیشتری روا شد. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۲) همچنین آیینهای آنان مورد احترام قرار گرفت آنچنان که شاپور در برخی اعیاد یهودیان شرکت میجست. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ص۱۵)
قدرتگیری کرتیر
هنگامی که در ۲۷۰ میلادی هرمز به جای پدرش شاپور بر تخت نشست، دور تازهای از برخورد با دگراندیشان دینی نیز شکل گرفت. در این زمان موبدی به نام کرتیر قدرتی به دست آورد که تا آن زمان نصیب روحانی دیگری نشدهبود. بر طبق کتیبه کرتیر، وی غیرزرتشتیان را مورد تعقیب و آزار قرار دادهاست و این شامل حال یهودیان هم شدهاست. (دریایی، ۱۳۸۳، ۷۰-۷۱) ولی این ادعا جای ابهام بسیاری دارد، چرا که جز در نوشتههای خود کرتیر، نه در متون و شواهد دیگر تاریخی و نه حتی در متون یهودی از حمله تلمود بابلی که در همان اوان به نگارش درمیآمدهاست سخنی از این برخوردها نیست. چه بسا برخوردهای مورد اشاره کرتیر محدود مقطعی بودهباشد. به علاوه شواهدی در دست است که حکومت ساسانی در این زمان از رهبران غیرمذهبی جامعه یهودی ایران حمایت مینمودند. مثلاً در زمان پادشاهی بهرام یکم در ۲۷۵ میلادی، یک روحانی یهودی به نام «جنیوا» حرکتی را در این جامعه رهبری میکرد که خواستهاش سپرده شدن ریاست جامعه به روحانیون یهودی و گرفتن آن از دست سرکردگان عرفی این جامعه بود. ولی دولت ایران جنیوا را دستگیر کرد و با این استدلال که رئیس جامعه یهودی نماینده دولت ایران است و خروج بر او شورش علیه حکومت مرکزی است، وی را اعدام نمود. (یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۸-۳۵۹) روی هم رفته در اواخر سده سوم میلادی، میان روحانیون یهودی و سرکردگان جامعه یهودی بر سر ریاست بر این جامعه کشمکش بود. شاید چون سرکردگان از اهرم قدرت ساسانیان بر ابقای خود بهره میبردند، روحانیون به مسائل شرعی متوصل میشدند؛ از جمله در مسئله مالیات، روحانیون یهودی از پرداخت مالیات به غیریهود ابا داشتند، و از آنجا که مطابق ادعای خودشان در مقطعی در زمان هخامنشیان از پرداخت مالیات معاف شده بودند، انتظار داشتند تا ساسانیان نیز ایشان را از پرداخت مالیات معاف سازند. ولی به هر روی این اندیشهها به جایی نرسید و در این جدال این سرکردگان عرفی جامعه یهودی بودند که سرانجام پیروز شدند. به زودی مدارس دینی یهودی از جمله در پومبدیتا تحت نظر سرکردگان درآمد. (یارشاطر ، ۱۳۸۱، ۳۵۹)
باری؛ در زمانی که نرسه در ۲۹۳ میلادی به تخت پادشاهی رسید، کرتیر هنوز زنده بود، ولی در این زمان دیگر اقتداری نداشت.
دوران آرامش نسبی
سدههای چهارم و پنجم میلادی، دورهای به نسبت آرام برای یهودیان در ایران ساسانی بود. پادشاهان ایران در زمان آسانگیرتر بودند و البته این تساهل تنها شامل حال یهودیان نمیشد. پادشاهان در این زمان محبت و توجه بیشتری در حق یهودیان روا میداشتند و به آیینهای ایشان حرمت مینهادند. از جمله گزارش شدهاست که در سالهایی که نوروز با شنبه ؛روز مقدس نزد یهود؛ مصادف میشد، شاه چهار هزار درهم به رئیس جامعه یهودی مرحمت مینمود. ممکن است وصلتهای میان خاندان شاهی با دخترانی از یهود در ایجاد این عواطف بیتاثیر نبوده باشد. (ایناتسرانتسینف، ۱۳۸۴، ۷۵-۷۶) به جز شخص شاه، میان اعضای بلندپایه دربار و جامعه یهودی هم روابط دوستانهای گاه و بی گاه برقرار میشدهاست. مثلاً در تلمود بابلی از «ایفراهرمز» مادر هرمز دوم (۳۰۲-۳۰۹ میلادی) به عنوان دوست یهودیان به نیکی یادشدهاست. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۸) یا مادر شاپور دوم (۳۰۹-۳۷۹ میلادی) پیوسته به روحانیون یهودی محبت میکرد و هدایایی برای ایشان میفرستاد و شاپور را نیز برای ملاطفت با ایشان اندرز میداد.( Raba, http://www.jewishencyclopedia.com/articles/۱۲۴۶۹-raba-b-joseph-b-hama) مادر شاپور ارادتی به یک روحانی بلندپایه یهوی به نام «ربا» داشته و دست کم دو بار جان او را نجات دادهاست. یک بار در هنگامی که ربا قوانین عدم استقلال قضایی یهودیان را زیر پا گذارده و بدون توجه به قوانین ایرانی اقدام به شلاق زدن منجر به مرگ یک یهودی کرده بود. شاپور از این اقدام خودسرانه ربا خشمگین شد و قصد اعدام او را داشت. بار دیگرم ربا به سرقت از خزانه سلطنتی محکوم شد، به زندان افتاد و اموالش مصادره گردید. در هر دو مورد مادر شاپور با وساطت نزد فرزند تاجدار جان این روحانی را نجات داده بود. (امنون نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۹-۲۰) ولی در یک مورد شاپور ناچار شد از قوه قهریه استفاده نماید. در هنگامه لشکرکشی یولیانوس واقعهای که ریشه در اعتقادات یهود داشت اسباب دردسر دولت ایران را فراهم آورد؛ فردی یهودی ادعا نمود که مسیح موعود است و چنین مقدر شدهاست که در بازگشت یولیانوس به فلسطین معبد هیکل بازسازی شود. جمع کثیری از یهودیان گرد او را گرفتند و بلوایی برپاشد. شاپور دوم با همه محبتی که نسبت به یهودیان داشت ناچار شد که برای خواباندن این شورش در آن مقطع بحرانی هزاران تن از آنان را از دم تیغ بگذراند.( یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۳-۳۵۵)
یک اقدام مهم شاپور دوم تاسیس مجمعی به نام «جامعه باستان پسین» بود. در این مجمع جمعی از موبدان، خاخامها و روحانیون مسیحی حضور داشتند و هدف آن کنترل غیرزرتشتیان بود. (دریایی، ۱۳۸۳، ۳۴-۳۵) اگرچه فینفسه حضور بزرگان این دو کیش غیرزرتشتی را به نوعی میتوان شناسایی آنان از جانب حکومت ارزیابی نمود.
روی دیگر دلیل آسان گیری ساسانیان در حق یهودیان نبردهای دائمی با رومیان و اهمیت جایگاه یهودیان بود. یهودیان دشمن قسمخورده روم شناخته میشدند و در هر دو سوی مرزهای ایران و روم هم اسکان داشتند.
دوران طلایی روابط یهود و ساسانیان
به پادشاهی رسیدن یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۰ میلادی)، نقطه اوج روابط یهودیان و ساسانیان است. این پادشاه با شوشندخت دختر رهبر یهودیان ایران (هونا بر ناتان ملقب به رأسالجالوت، Loeb ,۲۰۱۱ , ۲۷۸) پیمان زناشویی بست. (ایناسترانتسینف ۱۳۸۴، ۷۶) تا این زمان هیچگاه یهودیان اینچنین به مرکز قدرت ساسانی نزدیک نشده بودند. بهرام گور پادشاه آینده ایران حاصل این پیوند بود. یزدگرد یکم بهطبع با یهودیان به مهربانی برخورد میکرد و با ایشان نشست و برخاست داشت. گزارش شده که او مطالعات توراتی هم داشتهاست. این رابطه برای ایرانیان هم بیسود نبود، چرا که ایران میتوانست آهن مورد نیاز خود را از طریق سوداگران یهودی تأمین سازد. باید خاطرنشان ساخت که یهودیان فروش آهن را به کافران ؛ که طبیعتاً ایرانیان هم در زمره آنان بودند!؛ را حرام میدانستند. ولی روابط دوستانه یزدگرد با یهودیان سبب استثنا قائل شدن این دوست میشد. (یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۴) موضوع استقرار یهودیان در اصفهان در زمان همین پادشاه و ظاهراً به توصیه شوشندخت انجام گرفتهاست. (شهرستانهای ایرانشهر، بند ۵۳، ۴۱)
به نظر میرسد که این جسن روابط در زمان بهرام گور هم که مادری یهودی داشت دوام یافته باشد. گزارش شده که این پادشاه زبان عبری میدانسته و با فقه یهودی آشنایی داشتهاست. (ثعالبی:۱۳۶۸، ۳۵۸) انتقال مرکز ربانیت یهودی از بیتالمقدس به بابل همزمان با پادشاهی بهرام گور صورت پذیرفت. با این اقدام این مرکز به دامان امنتر ایران خزید و خود را گزند جهان مسیحی نجات داد. (۱۸۳Goldenberg, ۲۰۰۷,)
دور تازه فشارها
زمانی که یزدگرد دوم (۴۳۸-۴۵۷ میلادی) به پادشاهی رسید، دور تازهای بر فشارها بر پیروان ادیان غیرزرتشتی آغاز شد. یهودیان این از این آزارها به دور نبودند و محدودیتهایی بر اعمال فرایض آنان اعمال گردید. از جمله آنان را از روشن کردن شمع در زمان اجرای فرایض آیینی باز داشتند و برگزاری مراسم سبت (شنبه) هم ممنوع اعلام شد. (یارشاطر، ۱۳۸۱، ۳۵۴)
در زمان پادشاهی پیروز یکم رویداد دیگری اتفاق افتاد که بر فشارهای بر یهودیان افزود. در ۴۶۸ میلادی، یهودیان که بر پایه پیشبینیها ظهور مسیحا را نزدیک میدیدند خشونتهایی از خود بروز دادند. از جمله معروف شد که در اصفهان دو موبد زرتشتی را زندهزنده پوست کندهاند. پس در مقابل مدارس دینی یهودی بابل به دستور شاهنشاه پیروز تعطیل شد و روحانیون یهودی مورد تعقیب قرار گرفتند. بخش عظیمی از یهودیان کشتهشدند و فرزندان آنان را به دین زرتشتی درآوردند. ( Loeb,۲۰۱۱, ۲۷۸) این پایان برخوردهای پیروز با یهودیان نبود. در ۴۷۰ میلادی رهبر مذهبی یهودیان ایران ؛ هونای پنجم؛ در جستجوی دولت مستقل یهودی در درون مرزهای ایران سر به شورش برداشت. شورش یهودیان سرکوب شد و خود هونا در پومبدیتا به دار مجازات آویخته شد. ( یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۶۰) چندی پس از آن در اواخر پادشاهی بلاش (۴۸۴-۴۸۸ میلادی)، پسر هونا به نام مار زوترای دوم که مقام رهبری دینی جامعه یهودی را نیز داشت، با همان آرزوی استقلال پدر سر به شورش برداشت، شورشی که هفت سال به درازا کشید. سرانجام پادشاه دیگر ساسانی قباد یکم در ۴۹۲ میلادی شورش را فروخواباند و مار زوترا را کشت و برای عبرت سایرین جسدش را از پل ماحوزه آویخت. اموال شورشیان مصادره شد و خودشان مورد تعقیب قرار گرفتند. خویشان مار زوترا از ایران گریخته به سرزمینهای یهودینشین روم پناه بردند. تعقیب و فشار بر یهودیان با مرگ قباد البته به پایان رسید. ممکن است به جز انگیزههای دینی ناآرامی و عدم امنیت ناشی از اقدامات مزدکیان در این طغیان اتباع یهودی بیتاثیر نبودهباشد. ( Graetz ,۲۰۰۹, ۳-۵) ولی بیتردید مهمترین انگیزه این شورشها گرایشهای مذهبی به ویژه انتظار برای ظهور منجی بودهاست. یکی دیگر از این شورشها به رهبری مردی بود که دعوی مسیحایی داشت و در بیت آرامای بلوایی به پا نموده بود و در زمان هرمز چهارم(۵۷۸-۵۹۰ میلادی) سرکوب گردید. (پیگولوسکایا ،۱۳۸۵، ۴۴۱)
با این حال یهودیان هرگز به طور کامل از معادلات سیاسی و نظامی ایران کنار گذاشته نشدند. در نبرد با رومیان از نیروهای یهودی در سپاه استفاده میشد. یهودیان گاه نقش جاسوسی یا ضدجاسوسی را برای ایرانیان بازی میکردند، و دلیل قابل اعتماد بودن ایشان هم تنفرشان از روم مسیحی بود. ولی گاه اشتباهات در موضعگیریهای سیاسی کار دست یهودیان میداد. برای نمونه در غائله بهرام چوبین و خسروپرویز، یهودیان جانب بهرام را گرفتند، پس زمانی که خسرو پیروز شد بسیاری از ایشان را از دم تیغ گذراند. )یارشاطر:۱۳۸۱، ۳۵۵-۳۵۶) با این حال همین خسرو پرویز هم در جریان پیروزیهایش در روم، به ویژه در زمان فتح فلسطین از یهودیان استفادهها برد. یهودیان داوطلبانه به سپاه او میپیوستند و جانفشانی میکردند، پس از گشودهشدن بیتالمقدس هم از آنان حرکات انتقامجویانه بسیاری در عذاب و کشتار مسیحیان و ویرانسازی ابنیه مسیحی سر زد. ( Graetz,۲۰۰۹, ۱۹-۲۰) گزارش شدهاست که بیست هزار سپاهی داوطلب یهود در کنار ایرانیان در شامات و فلسطین با روم میجنگید. ( Goldenberg, ۱۸۵) ایرانیان پس از فتوحات کنترل فلسطین را به یهودیان سپردند، ولی پس از سه سال تغییر سیاست داده و امور داخلی این مناطق را به مسیحیان واگذار کردند. مشخص نیست که این اقدام به دلیل ضعف مدیریتی یهودیان بوده باشد یا نشان دادن حسن سلوک به مسیحیان یا هر دو. (Goldenberg, ۱۸۵) به هر روی در ۶۲۸ میلادی که امپراتور روم هراکلیوس دوباره بر فلسطین دست یافت انتقام سخت و خونینی از یهودیان کشید. ( Goldenberg, ۱۸۵ و Graetz,۲۰۰۹, ۲۲)
نتیجهگیری
به جز مقطع کوتاهی در ابتدای دوره ساسانی، بهاحتمال در هنگام قدرت کرتیر و نیز مقاطعی بعد از به تخت نشینی یزدگرد دوم و جانشینان، یهودیان مجموعاً و به طور متوسط زندگی آسودهای را در درون مرزهای ساسانیان داشتهاند. دلایل برخوردهای ساسانیان با اتباع یهودی خویش در دو عامل خلاصه میشد: تعصبات مذهبی و نافرمانیهای یهودیان. اوج تعصبات مذهبی در ابتدای برآمدن ساسانیان روی داد. ولی در ادامه دوران ساسانی بازداشتن یهودیان از انجام فرایز دینی به عنوان تنبیهی برای نافرمانیهای ایشان انجام میپذیرفت. خود شورشهای یهودیان و نافرمانیهای ایشان هم عمدتاً به دلیل باورهای مذهبی بود. برای نمونه و همانگونه که در حلال مقاله گفته شد یهودیان پرداخت مالیات به پادشاهان غیریهودی (یا به انگاشت خود کافر) را حرام میدانستند. این مشکل با تدبیر برخی روحانیون مصلح یهودی چون «شموئیل» نادیده گرفته میشد، و در آینده چون مورد ازدواج یزدگرد یکم با شوشندخت، دختر رهبر یهودیان ایران، صورت پذیرفت، مطابق با این باور یهود که اننقال نسل را از مادر معتبر میدانستند، پادشاهان ایران نیز یهودی انگاشته میشدند و این مانع شرعی آسانتر برداشته میشد.
مورد اختلاف دیگر حقوق قضائی بود، یهودیان اصرار داشتند که دادگاههای خاص خود داشته باشند و حق قضاوت جامعه یهودی بر یهودیان محفوظ باشد، حال آنکه ساسانیان این درخواست را برنمیتابیدند و بر این باور بودند که قوانین قضائی برای همه اتباع شاهنشاهی باید یکسان و از شارعی واحد باشد. سرانجام از زمان شاپور یکم مقرر شد که دستگاه قضائی یهود برپا باشد ولی قوانین آن تابع قوانین دادگاههای ساسانی باشد. هرچند این موضوع همواره از سوی دادگاههای یهودی رعایت نمیشد.
یک انگیزه مهم یهودیان برای شورش، اعتقاد به نزدیکی آمدن منجی بود. بدین سان که به دلایلی، مثلاً تطبیق سال با زمانی که برای آمدن مسیح پیشبینی شده، عقبنشینی رومیان، افزایش آزادیهای مذهبی و ... ظهور مسیح موعود را نزدیک میدیدند و به شور و حرارتی که بروز خشونت و نافرمانی از آثارش بود به استقبال این ظهور میرفتند. این انگیزه چه در دوره اشکانیان –که همانگونه که مختصراً اشاره شد دوره اوج روابط سیاسی میان فرمانروایان ایران و یهودیان بود- و چه در زمان ساسانیان عامل شورشهایی خونین گردید.
و عامل دیگر این شورشها، که شاید مجموعهای از همه این عوامل هم میباشد، میل وافر یهودیان به استقلال بود. یهودیان اصولاً جامعهای بسته بودند با تعاملات محدود و میل داشتند که مسائل درونی اجتماع خود را با شیوهای بومی و در درون خود حل و فصل کنند، از مالیات دادن به غیریهودی ابا داشتند و ... این امیال درونگرا در بسیاری از نقاط جهان که سکونتگاههای یهودی (diasporas) تشکیل شد سبب برخورد دائمی و آزار آنان بود.
با این همه عواملی هم سبب نزدیکی لاجرم یهودیان و ساسانیان میگردید. مهمترین عامل آن هم دشمن مشترک بود: روم مسیحی. یهودیان ومسیحیان دشمنان قسمخورده یکدیگر بودند. فشار پیوسته رومیان بر یهود سبب شد تا سرانجام مرکزیت دینی یهود به ایران ساسانی منتقل شود. در عوض سرزمینهای یهودینشین در درون خاک روم، سرمایهای برای ساسانیان بود. یهودیان همواره در نزاع میان ایران رو روم جانب ایرانیان را میگرفتند، در زمان فتوحات برقآسای خسرو پرویز، یهودیان روم با شور و هیجان به ایرانیان پیوستند و در انتقامکشی از مسیحیان از حد گذشتند و البته تاوان آن را هم پرداختند.
منابع
• ایناسترانتسینف، کانستانتین (۱۳۸۴)، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ترجمه کاظم کاظمزاده، تهران ، چاپ سوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
• پیگولوسکایا، نینا ویکتوروونا (۱۳۸۵)، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایتالله رضا، تهران، چاپ چهارم، شرکت انشارات علمی و فرهنگی
• …، …(۱۳۸۸)، شهرستانهای ایرانشهر، گزارش تورج دریایی، ترجمه شهرام جلیلیان، چاپ اول، انتشارات توس
• ثعالبی، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل (۱۳۶۸)، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمه محمد فضائلی، جلد اول، چاپ اول، نشر نقره، تهران
• دریایی، تورج (۱۳۸۳)، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، چاپ اول، انتشارات ققنوس
• گیرشمن، رومن (۱۳۸۸) ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، چاپ دوم، نشر پگاه
• نتصر، امنون، شاهان ساسانی در تلمود، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، noormags.com
• یارشاطر ا، فرای ر.ن، سلوود د، لانگ د.م، گارسویان ن، باسوورت ک.د، ویدنگرن گ، بویس م، بیلی و، گرشویچ ا و...(۱۳۸۱)، تاریخ ایران کمبریج، جلد سوم، قسمت دوم، ترجمه حسن انوشه، تهران ، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر
منابع لاتین
۱ Skolnik, Bernbaum and other (۲۰۰۶), Encyclopedia Judaica, Vol, ۳, Second Edition, Thomson-Gale, Keter Publishing House,
۲ Goldenberg, Robert )۲۰۰۷(, The Origins of Judaism from Canaan to the Rise of Islam, Cambridge University Press,
۳ Graetz, Heinrich (۲۰۰۹), History of Jews, Vol III: From the Revolt against the Zendik (۵۱۱ CE) to the Capture of St. Jean D’Acre by the Mahometans (۱۲۹۱ CE), New York, Cosimo Classics,
۴ Loeb,Laurence d.) ۲۰۱۱(, Outcaste: Jewish Life in Southern Iran, Routledge Library Editions,
۵ www.iranicaonline.org
۶ http://www.jewishencyclopedia.com
منبع:
پذیرش شده در همایش ملی تسامح و مدارا در فرهنگ ایران و اسلام
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ