محبوب در فرهنگ؛ مقهور در سیاست

نگاهی به زندگی محمدعلی فروغی

نفیسه باقری، پژوهشگر تاریخ
در کارنامه زندگی فروغی آنچه مهم است توازن وزنه سیاست و فرهنگ در ساحت اندیشه و عمل اوست. اگرچه فروغی در سنین پایین پا به میدان سیاست گذاشت ولی هیچ‌گاه از فلسفه، تاریخ، اقتصاد، حقوق و ادبیات غافل نشد ...
شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶
محمدعلی فروغی بر شانه‌های پدر ایستاد. تفکیک نام ذکاءالملک اول و دوم ما را از رسیدن به تحلیل درستی از جایگاه فروغی‌ها در سپهر سیاسی و فرهنگی ایران به دور می‌دارد. چه آن زمان که فروغی پسر وارد دارالترجمه سلطنتی شد و نخستین کار رسمی را آغاز کرد چه آن هنگام که به ریاست مدرسه سیاسی رسید به پشتیبانی اسم و رسم پدر بود. باز به تربیت پدر یکی از رجال مهم عصر قاجاری و پهلوی توأمان شد و لقب را نیز از او به ارث برد و ذکاءالملک دوم شد. محمدعلی فروغی بر آنچه پدر ساخته بود وفادار ماند و بر آن افزود، اگرچه بواسطه نزدیکی با دربار و حضور در بزنگاه‌های تاریخی نامش با اما و اگرها آمیخته است.
تکیه بر جای پدر
محمد علی فروغی اصل و نسب اصفهانی داشت و خاندان وی از بازرگانان به نام این دیار به حساب می‌آمدند. پدر وی محمد حسین فروغی ملقب به ذکاءالمک از نزدیکان و ملازمان دربار ناصرالدین شاه قاجار بود و هم او تخلص فروغی را برای وی برگزید. محمد حسین فروغی کار سیاست را در کنار دوست و یار قدیمی خود محمدحسن خان اعتمادالسلطنه آغاز کرد و در دارالترجمه وزارت انطباعات که ریاستش با اعتمادالسلطنه بود نخستین سمت دولتی را به دست آورد. لقب ذکاءالملک را هم خود ناصرالدین شاه به محمد حسین فروغی داد.
محمد علی فروغی در ۱۲۵۶ش در تهران به دنیا آمد. او که تحت تربیت شدید و مراقبت تامه پدر بود از پنج سالگی آموزش را زیر نظر پدر و معلمان خصوصی شروع کرد. از میان آنچه می‌آموخت به زبان انگلیسی علاقه وافر داشت. در دوازده سالگی به مدرسه دارالفنون رفت و تصمیم گرفت طبیب شود. البته این علاقه دوام چندانی نیاورد و پس از دو سال درس طب خواندن آن را رها کرده و در کار ادبیات و فلسفه شد. او در مدارسی چون سپهسالار و خان مروی فلسفه مشاء و اشراق خواند و با تسلطی که بر زبان فرانسه و انگلیسی یافته بود آثار فیلسوفان اروپایی را مطالعه می‌کرد. محمدعلی جوان وقتی ۱۷ سال بیشتر نداشت به واسطه نفوذ پدر که در آن زمان رئیس دارالترجمه بود نخستین شغل رسمی خود را در دارالترجمه وزارت انطباعات به دست آورد. او علاوه بر کار در دارالترجمه در مدارس مختلف از جمله درالفنون و مدرسه سیاسی به تدریس دروسی همچون تاریخ و علم سیاست و حقوق بین‌الملل می‌پرداخت. پس از آن که در سال ۱۳۲۵ق محمد حسین فروغی در گذشت به موجب فرمان ملوکانه محمدعلی شاه قاجار لقب پدر به پسر به ارث رسید و محمد علی فروغی ذکاءالملک دوم شد.
تثبیت جایگاه در دوره قاجاریه
نمی‌توان به درستی فعالیت‌های سیاسی فروغی را در تغییر و تحولات جنبش مشروطه ردیابی کرد. اما اینکه او را هوادار این جنبش بدانیم حرف گزافه‌ای نیست. فروغی و همراهانش در انجمن‌های مخفی به گونه‌ای پنهان اما مؤثر در وقایع مشروطه حاضر بودند. از همین رو بود که وقتی سد مرتجعانه محمدعلی شاه در برابر جنبش مشروطه شکست و او را پناهنده روس‌ها کرد پس از این پیروزی در انتخابات دومین مجلس شواری ملی در ۱۳۲۷ه.ق اکثریت نماینده‌های منتخب تهران از اعضای این انجمن‌های سری بودند. محمدعلی فروغی نیز یکی از آنها بود.
فروغی ورای فعالیت‌های سیاسی دل در گرو فرهنگ داشت. در پی همین علقه به فرهنگ و ادب بود که در سال ۱۳۲۷ق همراه با جمعی از معلمان مدرسه سیاسی انجمنی را به نام شرکت فرهنگ تأسیس کردند. از بدو تأسیس شرکت، فعالیت آنها بیشتر حول انتشار و نگارش و ترجمه کتاب و اجرای نمایش می‌گذشت.
در همین سال ۱۳۲۷ق فعالیت‌های سیاسی محمد علی فروغی با انتخاب شدن به عنوان وکیل تهران در مجلس شورای ملی بارزتر و جدی‌تر شد. او که در ابتدا به عنوان منشی وارد مجلس شده بود پس از استعفای مستشارالدوله رئیس مجلس شد. وی در کابینه دوم صمصام‌السلطنه عهده‌دار وزارت مالیه و کمی بعد وزیر عدلیه شد و در این مقام با به تصویب رساندن قانون اصول محاکمات حقوقی یکی از مهم‌ترین گام‌ها را برای اصلاح نظام قضایی کشور برداشت. در زمانه‌ای که عمر سلسله قاجاری رو به پایان بود فروغی چندین بار به وزارت رسید، گاه در مقام وزرات مالیه و گاه وزارت عدلیه، گاه از آن دوری گزید و به مجلس رفت و در قامت نایب رئیس مجلس به کار مشغول شد و چندی نیز به عنوان رئیس دیوان عالی تمیز (دیوان عالی کشور) در تلاش برای فراهم کردن مقدمات وزارت دادگستری بود.
تأسیس سلطنت پهلوی
نطفه همکاری و نزدیکی رضاخان و فروغی در زمانی بسته شد که ریاست دولت با مشیرالدوله بود و او فروغی را به وزارت مالیه، محمد مصدق را به وزارت خارجه و رضاخان را به وزارت جنگ گمارد. در تقاطعی تاریخی این دو شخصیت یکدیگر را پیدا کردند. یکی در دیگری فضیلت و علم و کمال یافت و آن دیگر سودای یافتن رهبری قوی و قدرتمند داشت تا ایران را از وضعیت آشوب زده بعد از جنگ جهانی اول برهاند.
در نهم آبان ماه ۱۳۰۴ش در مجلس شورای ملی طرح خلع قاجاریه و انتقال قدرت به تصویب رسید و فروغی کفالت ریاست‌الوزرایی را به عهده گرفت. وی در این سمت دستور تشکیل مجلس مؤسسان را صادر کرد و با تصویب چند متمم قانون اساسی رضاخان شاه جدید اعلام شد. در ۲۴ اسفند ۱۳۰۴ش رضاخان با انجام مراسم تحلیف سلطنت پهلوی را آغاز کرد. فروغی در نطق روز تاجگذاری رضاشاه وی را پادشاهی پاک‌زاد و ایرانی‌نژاد خطاب کرد و با انتخاب نام پهلوی برای این سلسله به حکومت تازه تأسیس هویتی ملی و تاریخی بخشید. ریاست‌الوزرایی فروغی ۶ ماه بیشتر دوام نداشت و با استعفای وی خاتمه یافت. از این به بعد فروغی در مقام وزیر جنگ و در کابینه مستوفی‌الممالک با دولت همراه بود.
فروغی در عرصه بین‌الملل
حضور فروغی در پست وزارت جنگ جنبه‌ای نمادین داشت. او پس از چندی به پاریس سفر کرد و در همین سفر تلگرامی به دست او رسید که به او سمت جدید سفیر کبیر ایران در ترکیه تفویض شده بود. ظاهراً هدف اصلی در این تفویض حل مسائل مرزی بین دو کشور بود. رفتن فروغی به ترکیه موجب آشنایی وی با کمال آتاتورک رئیس جمهور ترکیه شد. این آشنایی به زودی به صمیمت تبدیل شده و زمینه نزدیکی و دوستی دو کشور همسایه را فراهم کرد. وقتی فروغی در ترکیه بود به عنوان نخستین نماینده ایران در جامعه ملل انتخاب شد. با تلاش وی و همراهانش در سفر به ژنو، ایران در شورای جامعه ملل به عنوان عضو غیر دائمی پذیرفته شد. وی بعد از انجام مأموریت خود به ایران بازگشت و مجدداً در وزارت خارجه عهده‌دار مسئولیت شد. یکی از مهمترین رویدادهای این مقطع از زندگی فروغی، توافق تازه وی با شرکت نفت انگلیس و ایران بود. ایران نسبت به سهم اندک خود از نفت شکایت داشت و کار به شورای امنیت کشید؛ اگرچه مذاکرات طولانی بین دو طرف انجام شد اما نتیجه چندانی از آن حاصل نیامد.
یکی از اقدامات مهم فروغی در جایگاه وزیر امور خارجه، اقدامات او در ایجاد ارتباط نزدیک‌تر میان ایران و ترکیه بود. با اصرار و تشویق فروغی سرانجام رضاشاه به سفر ترکیه رفت. وی این دیدار را به منظور آشنایی شاه ایران با پیشرفت‌های ترکیه و تشویق او در انجام اقدامات اصلاحی مشابه در ایران تدارک دید.
از خانه نشینی تا نخست وزیری مجدد
در دهه دوم حکومت رضاشاه فروغی با تأسیس دانشکده فنی (۱۳۱۳ش)، برگزاری هزاره فردوسی و تأسیس فرهنگستان زبان (۱۳۱۴ش) به دغدغه‌های دیرین خود در حوزه ادب و علم جامه عمل پوشاند. اما روزگار بر مراد او نگذشت. در ماجرای مسجد گوهرشاد و اعدام متولی آستان قدس به عنوان متهم اصلی پرونده فروغی استعفا داد و بدین ترتیب از آذر ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ در خانه‌اش مشغول تحقیق و پژوهش و نگارش کتاب شد. سرنوشت آن طور رقم خورد که در شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه از همه جا درمانده یاد یار قدیم کند و به سراغ تنها برگ برنده‌ای که برایش باقی مانده بود برود. اگرچه راضی کردن فروغی کار آسانی نبود و خاطر آزرده‌اش او را قریب ۶ سال از دربار دور نگه داشته بود اما مصالح مملکت و اصرار رضاشاه او را به عرصه سیاست برگرداند. فروغی از همان ابتدا گفتگو با نمایندگان متفقین را آغاز کرد و در شرایطی که سراسر کشور در اشغال نیروهای متفقین بود و ارتش ایران از هم پاشیده بود تنها راه چاره را برکناری رضاشاه از قدرت می‌دانست. بنابراین رضاشاه استعفایی که توسط فروغی تنظیم شده بود را امضا و سلطنت را به ولیعهد واگذار کرد. فروغی که یکبار در انتقال قدرت نقش مهمی ایفا کرده بود اینبار نیز در موقعیتی خطیر قرار گرفت و شرایط انتقال قدرت را به ولیعهد ۲۱ ساله فراهم آورد. بار دیگر فروغی نخستین نخست‌وزیر پهلوی دوم شد اما دیری نپایید که فروغی خود استعفا داد و عمرش کفاف نداد تا پست سفارت ایران در آمریکا که به او پیشنهاد شده بود را بپذیرد. محمد علی فروغی در ۵ آذر ۱۳۲۱ در گذشت و در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
ساحت فکری فروغی
فروغی در آثارش تحت تأثیر سنت فکری قرن ۱۸ فرانسه قرار داشت. روح لیبرالی اندیشمندان این قرن در تفکر و اندیشه فروغی جاری بود. تأکید فراوان او بر «اختیار طبع»، «اختیار عقاید» و « اختیار تشکل انجمن» به وضوح پایبندی او به مفاهیم مدرنی چون آزادی قلم و اندیشه و اجتماعات را بیان می‌کند. محمدعلی فروغی را باید از تبار نخستین روشن‌فکران مدرن ایرانی در نیمه دوم سده ۱۹م دانست. وقتی نوسازی و نیاز به آن نقل محافل روشنفکری قرار گرفت کسانی همچون فروغی راهی غرب شدند و رهاورد آنان از سفرهای خارجی و آشنایی با زبان‌های اروپایی، درک و فهم اندیشه‌های مدرن بود. در کارنامه زندگی فروغی آنچه مهم است توازن وزنه سیاست و فرهنگ در ساحت اندیشه و عمل اوست. اگرچه فروغی در سنین پایین پا به میدان سیاست گذاشت ولی هیچ‌گاه از فلسفه، تاریخ، اقتصاد، حقوق و ادبیات غافل نشد . طیف گسترده مشاغل دولتی او را حقیقتاً در این عرصه آزموده ساخت، در دوره‌های اول و دوم و سوم مجلس وکیل مردم بود و در حوزه قانون‌گذاری به ریاست مجلس شورای ملی هم رسید و در دوره پهلوی در دو مقطع حساس وظیفه انتقال قدرت را بر عهده داشت. نمی‌توان منکر نگاه دغدغه‌مند او در حفظ منافع کشور بود. چه بسا آنجا که وثوق‌الدوله قرارداد ۱۹۱۹ را با انگلیس می‌بست نامه‌ای نوشت و از غیرشفاف بودن آن گلایه کرد. متن نامه از مکنونات قلبی فروغی پرده برمی‌دارد و عرق ملی او را در کنار تصویری از یک فراماسون می‌گذارد. در جایی از این نامه آورده :«با همه قدرتی که انگلیس دارد و امروز یکه‌ مرد میدان است با ایران هیچ کاری نمی‌تواند بکند.. فقط کاری که انگلیس می‌تواند بکند همین است که خود ما ایرانی‌ها را به جان هم انداخته ...». ذکاءالملک فروغی بر یکپارچگی کشور تأکید داشت و استقلال آن را ارحج می‌دانست؛ او بیش از همه «تربیت مردم» را راه نجات می‌دانست و گزافه نیست اگر بگوییم کار تربیت را در عرصه فرهنگ بهتر می‌دانست و در سیاست کمتر.
نظر شما