مکتب آنال همان طور که در تاریخ پیدایش آن دیده می شود سرشار از مجادلات نظری علیه سنت تاریخنگاری روایی است که در واقع رویارویی تدریجی اصحاب فکر سنتی و مدرن در عرصه دانش تاریخ را به نمایش می گذارد. نمی توان به طور دقیق میان این دو جبهه مجادله گرانه، زمان و مرز مشخصی تعیین کرد.تنها می توان گفت که دوره بحران و نقد تاریخ گرایی قوت گرفته بود. مجادله ها روندی تدریجی و آرام داشت که در میان آنها ،واکنش بانیان آنال علیه تاریخ مردان بزرگ (سیاسی، تاریخ نخبه گرا، نظامی و دیپلماتیک) شهره عام و خاص است .این تحولات به لحاظ معرفتی سر دراز دارد که در این یاداشت کوتاه، نمی گنجد زیرا علل و چرایی طرح نظریه و تاریخ، مفهوم سازی برای امر تاریخی ، امر زبانی و امر اجتماعی به تحولات کانونهای نظری اوایل قرن بیستم فرانسه بر می گردد و بازنمایی کننده تحول در علوم انسانی و اجتماعی است .آنچه مسلم است که مجموعه تحولات نظری در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه بتدریج زمینه را برای شکل گیری علوم اجتماعی جدید هموار کرد که در این میان جامعه شناسی در صدر قرار داشت. سوسور و دورکیم دو غول اندیشه، هر کدام از پیشگامان تحول یادشده به شمار می آمدند.سوسور نگاه به زبان را تغییر داد و به صورت یک ساختار همزمانی معرفی کرد. وی زبان را به دو شق لانگ و پارول(گفتار) تقسیم کرد. او پارول را بر نوشتار سیطره داد و آن را اصل برای مطالعه زبان قرار داد .نگاه او باعث شد که بتدریج زبان از حصر نوشتار به عرصه سیال گفتاری وارد شود که خود نوعی آزاد سازی زبان از هنجارهای محافظه کارانه نوشتار به شمار می آمد. پارول به صورت واقعیتی متغیر و زبان به صورت یک واقعیت اجتماعی مشترک بتدریج پرسشهای تازه ای برای فهم زبان فراهم آورد.منتقدان سوسور گفتار را کم کم با امر اجتماعی در پیوند قرار دادند.همین نگرش بر آنال تاثیر گذاشت به طوری که در نوشته های فور و بلوخ می توان زبان را به صورت امری اجتماعی تصور کرد. تحول دیگر در حوزه علوم اجتماعی بخصوص با چاپ کتاب قواعد روش جامعه شناسی دورکیم آغاز شد.وی همه فعالیت ها و پدیده های انسانی را اجتماعی خواند و با انتشار سالنامه به القای پیوند میان تاریخ و جامعه شناسی دامن زد.دورکیم با محوری خواندن امر اجتماعی ،تاریخ ورزی سنتی را مورد انتقاد قرار داد.او اگر چه واقعیت های اجتماعی را دارای هستی بیرونی می دانست وجدان جمعی را نیز خارج از سوژه تلقی می کرد که از بیرون بر فرد تحمیل می شود اما نگاه به امر تاریخی را تغییر داد و موجب واکنش مورخان فرانسوی شد که دنبال تدوین روش تاریخ نگاری بودند .«هانری بر»، تنها کسی بود که درنهایت در برابر دورکیم واکنش نشان داد و با انتشار نشریه سنتزتاریخی تاریخ را در کانون علوم اجتماعی قرار داد.وی معتقد بود درست است که تاریخ از طریق جامعه شناسی موجودیت می یابد ولی اگر یافته های تاریخ نباشد جامعه شناسی متوقف می شود. به نظر می رسد که دورکیم اگر چه اثبات گرا بود اما پیش زمینه نگاه به امر تاریخی به مثابه امر اجتماعی را القا کرد تا در تحولات بعدی علوم اجتماعی ،ایده تاریخ نگاری نیز دچار تحول شود.عوامل متعددی در نگاه به تاریخ نگاری دخالت داشت یعنی متغیرهای متعدد به صورت تدریجی در کار بود.
در شیوه کلاسیک و پیشآنال محورهایی مانند ناسیون (تاریخ ناسیونالیستی) ، قهرمان گرایی ،رویداد گرایی ، دیپلمات مداری،فرمانده محوری،نظامی گری مولفه های مسلطی بودند که صورت بندی گفتمان تاریخنگاری را تحت الشعاع قرار می دادند. کانونهای ساختاریافته در تاریخ نگاری معمولا شاهان و حاکمان بودند که با زبان هژمون و مسلط خود روایتمندی تاریخی را شکل می دادند.لذا در متون تاریخ نگاری گویی وقایع پیرامون شاه و حاکم دور می زد. شاه محوری در صورت بندی گفتار تاریخی بازنمود پیدا می کرد.مکتب آنال علیه این مدار تک گویانه که جرقه آن پیش تر زده شده بود ، به پاخاست تا به اصطلاح سطوح نگرش تاریخی را گسترش دهد و از حصار تنگ کانون گرایی های رهایی بخشد یعنی تبیین عمیق تر و بسنده تری از امر تاریخی ارایه کند.
با توجه به پیوند زبان و تاریخ، و همچنین پیوند زبان و امر اجتماعی، مهمترین اتفاقی که در روند آنال روی داد بسط زبان تاریخی بود به گونه ای که ابعاد و جنبه ها ی گوناگون تاریخ مانند تاریخ زندگی روزمره ، تاریخ محلی ، تاریخ جوامع کوچک ، گروه های خاموش و روستایی که تاکنون به صورت «ناگفته و نانوشته» در ورای تاریخ نخبه گرایانه پنهان شده بود آزاد کند. با چنین تحولی در واقع،همان تاریخی که به حاشیه سکوت و غفلت رانده ، و به بیان در نیامده بود اعتبار و حجیت گفتمانی پیدا می کرد و به عبارت بهتر امر تاریخی با امر زبانی ، پیوند جامع تری بر قرار می کرد.درست است که پیشتر این پیوند وجود داشت اما غالبا تقلیل گرایانه بود به نحوی که زبان در همه عرصه های اجتماعی -تاریخی پویا و رسا عمل نمی کرد و همه گذشته را در حد بسندگی تاریخی بازنمایی نمی کرد.اگر به تعبیر نوتاریخگرایان بپذیریم که زبان واسط ما و گذشته است و راهی جز توسل به زبان برای بازآفرینی نسبی گذشته نداریم ،پس در واقع، پارادایم اثبات گرا حاکم بر تاریخنگار ی سنتی، کاری جز حصر زبان تاریخنگاری نداشت یعنی با تقلیل دادن تاریخ به وقایع و نخبگان ، و ارایه روایت های خطی نمی توانست تصویر بهینه از کلیت در هم بافته و تنیده تاریخی بازتاب دهد.زبان اثباتی دنبال حذف سایر نیروهای تاریخی بود که مهمترین قربانیان آن خاطره های جمعی ، مردم و توده ها بودند.
بسط زبان تاریخنگاری با شکل گیری ذهن کل نگر نیز پیوند وثیقی پیدا کرد.لوسین فور در دهه نود به طور مستمر در گردهمایی پژوهشگران و دانشوران زمانه خود شرکت می کرد که در آن عالمانی چون لوسین لوی برول و پل ویدال لابلشه شرکت می کردند و هر کدام ایده های خود را به مشارکت می گذاشتند.در واقع ذهن کل نگر از این نشست های تخصصی در ذهن فور شکل گرفت.در حیطه عمل بسط زبان هنگامی صورت عینی پیدا کرد که سایر ابعاد تاریخی مانند تاریخ اقتصادی، جمعیت شناسی (ساختارها)، انگاره ها و خاطره های فرهنگی(اعماق) ، روند تحول جغرافیا و عوارض آن ،تاثیر دریاها و اقیانوس ها و اقلیم در صورت بندی گفتمان تاریخی هویت پیدا کرد .گسترش فهم تاریخی در تاریخ نگاری فرنان برودل با طرح زمانهای سه گانه تجلی یافت .غایت مفهومی بسط زبان تاریخنگاری را می توان تاریخ تام یا جامع خواند که دانشوران آنال هر کدام کمابیش منسجم یا نامنسجم در این مسیر گام نهادند .مهمترین تجلی آن، «تاریخ مدیترانه در عصر فیلیپ» برودل بود که ساختارهای بلندمدت جغرافیا را در تاریخ وارد کرد به گونه ای که رویداد به حاشیه می رود و جغرافیا یا مدیترانه بر جای کانون های سنتی می نشیند. فیلیپ در این اثر، کنشگر کانونی نیست،زبانش در چند و چون امر تاریخی ، تک گوو سیطره جو نیست ، زبان او باید کمرنگ و کم طنین شود تا به ساختارها و اعماق فرهنگی و روز مره اجازه زایایی و تجلی بخشد. رویداد اولویت ندارد که به کانون تصویرگر تاریخ بدل شود بلکه هویت خود را از کل می گیرد. . آنچه مهم است توجه به کلیت و ساختار و اعماق برای فهم تحول تاریخی است. درست است که سوژه کنشگر به حاشیه می رود اما ساختار در زمان بلند با بیان ابعاد و لایه های درونی خود تصویر دیگری از جامعه تاریخی و تحول جوامع در پیوند با جغرافیا ارایه می کند. در این تحول، ساختار با پرتو بلند خود، از بالا کانون تک گویانه و زبان های تقلیگر هژمون را به حاشیه می راند.زبان مرکز یا کانون در اینجا طنینی ندارد و وقایع تاریخی را در زیر چتر انحصاری خود به همگامی وا نمی دارد .به همین خاطر ساختار از طریق فروپاشی «سوژه تک مدار» و «رویداد خود بزرگ انگار» ، موجب بسط زبان می شود و ابعاد مختلف تاریخ مانند خاطره های جمعی ،ساختارهای اجتماعی هر کدام در نزد برودل،مارک بلوخ و فور به زبان در می آید.
نگاهی به اثار مختلف آنال نشان می دهد که مقاومت سنت گرایان در برابر زبان جدید بسیار بود .شاید با اندکی تسامح بتوان گفت که در این برهه تاریخی در قرن بیستم شاهد نزاع میان نوگرایان و سنت گرایان در تاریخ بوده ایم .انتشار مجله مجله فرانسوی با نام «Annales d'histoire économique et sociale محرک منازعه بود: تاریخ به صورت یک رشته گسترده تر به صدا درمی آمد که جسارت بزرگی در مناسبات قدرت و تحول در روایت های مسلط محسوب می شد.تاریخنگاری بتدریج از قالب سنتی اش در می آمد.تحول نهاد اقتصاد و کلا سازمان جامعه با مفاهیم نو با زبان تاریخی در می آمیخت.
مهمترین چالش مکتب درآغاز، تاریخ رویداد نگاشتی با محوریت تاریخ سیاسی بود .تاکید بر مساله مذکور برای مورخان و نظریه پردازان تاریخی اهمیت زیادی دارد زیرا سیاست در کانون توجه تاریخ نگاری سنتی بوده که به قیمت حذف مردم و عامل های دیگر انسانی از تاریخ می انجامیده است. اما روی هم رفته، می توان گفت که مکتب آنال با سه بت روبرو شد و کوشید آنها را در تاریخ نگاری بشکند.بت فردیت گرایی،بت سیاسی و بت رویداد نگاری .جالب است که فرانسوا زیمیان François simiand جامعه شناس فرانسوی هم عصر مارک بلوخ و لوسین فور، این سه بت را آفت تاریخنگاری و مایه انسداد زبانی دانسته بود.اگر دیدگاه او را بپذیریم می توان گفت که شکستن این سه بت در بسط زبان تاریخی بی تاثیر نبوده است.با این همه از درون همین بت شکنی، بعدا موج فکری دیگری برای بازخوانی این سه بت به راه افتاد .در نهایت مولفه هایی که توسط مکتب آنال به حاشیه رفته بود دوباره جان گرفتند برای نمونه بت سیاسی در تاریخ نگاری معاصر فرانسوی، مورد بازاندیشی و توجه قرار گرفته است.یعنی باید به گونه متفاوتی به تاریخ سیاسی نگاه کرد و اصالت آن را مورد توجه قرار داد.
زمزمه های بازگشت تاریخ سیاسی
با همه دستاوردهای سترک آنال در روند تحول معرفت شناسی تاریخی ، نباید انکار کرد که اخلاف این مکتب بتدریج به خود انتقادی روی آوردند به طوری که تصور پیشین برای بسط زبان تاریخ نگاری در برابر اثبات گرایی ،اکنون وارد فاز تازه ای شد.اگرچه به اصطلاح کوشش بانیان آنال در جهت بسط و تعمیق زبان تاریخی بود تا اعماق و ساختار جای رویداد و سطحی نگری تاریخی را بگیرد اما همین نگاه موجب شد که از زاویه دیگر زبان تاریخ نگاری متناقض نما و خود تقلیل گر، جلوه گر شود.علوم انسانی و اجتماعی بخصوص امرسیاسی و قدرت سیاسی در مسیر تحولات دیگری قرار گرفت، مساله های مهمی مانند سوژه (فرد)،بیوگرافی، رویداد، نقش رجال سیاسی و دیپلماتیک دوباره با چرخشی تدریجی و آرام در معرض بازاندیشی قرار گرفت. عوامل یادشده،دوباره باید اصالت خود را با نگرش متفاوتی به دست می آوردند. بازاندیشی تاریخ سیاسی به خاطر تحولات علوم انسانی و اجتماعی بخصوص رشد فزاینده امر انسانی به صورت یک امر بینارشته ای و نگاه متفاوت به جامعه و فرهنگ واقعیتی گریز ناپذیر بود. از بازی روزگار، تاریخ سیاسی که آنقدر تقلیلگرا و انحصارگر دانسته می شد بار دیگر مورد بازخوانی دانشوران تاریخ فرانسه قرار گرفته است.ژک لوگوف و پیر نورا در این میان به این بازخوانی و ضرورت آن اشاره کرده اند. رویداد(از کانون های تاریخ سیاسی) که قبلا با استعاره «سطح کف آلود اقیانوس» -جهشی ناگهانی و گذرا در تاریخ انگاشته می شد و سیمایی گسسته و جزیی بی اهمیت در تحول تاریخ را نشان می داد- دوباره به صورت یک عامل موثر مورد توجه قرار گرفت.یک عهدنامه دیپلماتیک ،یک نبرد ده روزه ، و یا مرگ یک حاکم ،به صورت مهره های مهمی از یک زنجیره کلی تر ، نه تنها زاید و بی اهمیت نبودند بلکه از شالوده های فهم امر تاریخی محسوب می شدند به طوری که بدون آنها شالوده های شناخت دانش تاریخی فرو می ریخت .گویی رویدادها در عصر کنونی به صورت زایا و کثرت گرا در مقابل دیدگان ما پدیدار می شوند.نمی توان آنها را برایتاریخ معاصر و آینده انسانی به حاشیه برد.بر همین اساس،ماهیت رویداد موقعی فهمیده می شود که در ایضاح و تبیین تاریخ انسانی مشارکت موثر داده شود .رویداد اگر چه در کنار ریتم ها و آهنگ های تحول تاریخی کوچک به نظر می آید اما جز لاینفک روند کلی تاریخ است.روند تحول تاریخ را می توان با صافی همین رویدادهای هر چند گسسته دریافت کرد .گاهی یک رویداد می تواند گره گاه تحولاتی باشد که در کنار عامل های گوناگون به این نقطه رسیده اند.این نقطه های تاثیر گذار و معنی دار را می توان رویداد دانست که برآمده از تحولات و امواج کلی تر و بزرگتری از تاریخ هستند. در یاداشت بعدی به ضرورت های بازگشت تاریخ سیاسی اشاره می شود.
تاریخ شناسان مکتب آنال (۲)
تلاش برای بسط زبان تاریخ نگاری
شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ