کتاب رشت شهر باران با حمایت مالی شورای اسلامی شهر رشت به همت محمد نیکویه، روزنامه نگار با سابقه و خوش ذوق گیلانی در سال ۱۳۸۷ خورشیدی در ۵۱۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. این کتاب مشتمل بر بسیاری مطالب ارزنده از منابع و مآخذ محلی است که به صورت یک اثر تالیفی و جمع آوری شده در کنار یکدیگر آراسته شده است. نگارنده، در صدد کم بهادادن اهتمام و کوشش مولف و گردآورنده ی ارجمند نیست. بدون تردید، از کوشنده ی علاقمندی که به روش های علمی آکادمیکی تسلط نداشته و بر اساس ذوق و علاقه ی شخصی به قلمفرسایی پرداخته، باید سپاسگزار بود. اما به سبب این که این کتاب در شمارگان معتنابهی احتمالا در دسترس بسیاری از محققان و گیلان دوستان است، برای رفع ابهام و شبهه های موجود در این کتاب، مطالبی را خدمت دارندگان و مطالعه کنندگان این اثر تقدیم می دارم. بهتر بود گردآورنده ی محترم، ابتدا در مورد تاریخچه ی مدنیت شهرستان رشت و سیر تحول و تطور آن از ابتدا و وجه تسمیه ی آن، نوشته هایش را آغاز می کرد. به طور مثال، از چه زمانی نام رشت در منابع تاریخی دیده شده و سبب توجه مورخان به شهر رشت بوده است؟ ذکر نام مورخانی که در این زمینه تلاش کرده اند، بایسته بود که مورد توجه واقع نشده است.
اگر قرار بود این کتاب تنها به معرفی و پیشینه و بخش های اقتصادی، فرهنگی، طبیعی، اقلیمی و... بپردازد، نیازی به ذکر بخش های شهرستان رشت در صص ۴۳-۴۲ کتاب نبود!در صفحه ی ۳۲ کتاب در ذیل: روایت مسافران و جهانگردان، هیچ تقدم و تأخری در مطالب سفرنامه نویسان درباره ی رشت دیده نمی شود. ابتدا دیدگاه گریبایدوف در دوره ی قاجار و سپس دیدگاه میرخواند که از مورخان دوره ی تیموری و آغاز دوره ی صفویه است آمده است. مؤلف محترم در ذکر دیدگاه میرخواند، منبع مورد مراجعه ی خود را به درستی معرفی نکرده است.
مؤلف کتاب، نتوانسته از نظر علمی سبب آب و هوای بارانی و رطوبت فراوان گیلان را به نظر خوانندگان اثرش برساند، منافع و مضرات این نوع از آب و هوا در کتاب به درستی مورد توجه گردآورنده ی محترم قرار نگرفته است. در ص ۳۹ کتاب، عنوان به رشت از نظر تقسیمات کشوری اختصاص یافته ولی ذیل آن نوشته شده که شهرستان رشت از نظر تقسیمات کشوری مورد توجه قرار گرفته است.
در ذیل عنوان: مذهب و عقاید دینی، مولف کتاب، بدون این که بتواند دو دیدگاه متضاد ارائه شده از سوی کریم کشاورز و محمدمهدی شجاع شفیعی را مورد نقد و بررسی قرار دهد، دین و مذهب مردم گیلان را قبل از اسلام زرتشتی دانسته است. البته شایان ذکر است، کریم کشاورز مترجم نامداری بوده ولی نمی توان به صرف تألیف یک کتاب به نام گیلان از سوی وی، او را پژوهشگر دانست. محمدمهدی شفیعی هم نظامی بازنشسته است که در دوران بازنشستگی، فیش های یادداشتی خود را که به صورت پراکنده است، در یک کتاب گرد هم آورده است. او را چگونه می توان یک پژوهشگر دانست که جناب نیکویه این گونه او را به مقام پژوهشگری ارتقا داده است؟!
مؤلف ارجمند، وقتی از مقابله ی مردم گیلان با سپاه خسرو انوشیروان سخن می گوید به جای استناد به شاهنامه، از کتاب شجاع شفیعی کمک می گیرد که این عمل ناشی از عدم آشنایی به روش علمی تاریخ نگاری است که مؤلف کتاب، نتوانسته اولویت را به منابع دست اول یا اصلی بدهد.
به استناد نوشته اولئاریوس سیاح آلمانی، آمده است که اکثر اهالی گیلان، پیرو مذهب ترکی(عثمانی) هستند.(ص۴۹)
گفتنی است با توجه به ۲ ترجمه سفرنامه اولئاریوس که توسط احمد بهپور و محمدحسین کردبچه صورت گرفته است، جناب نیکویه این دو اثر ترجمه شده را ندیده و به کتاب گیلان که زیر نظر ابراهیم اصلاح عربانی تألیف شده است، ارجاع داده است.
چگونه می توان این نوشته را تایید کرد که در سال ۱۰۴۸ه.ق و در روزگار شاه صفی، مردم گیلان شیعه نبوده و پیرو مذهب اهل سنت بوده اند؟ مولف محترم، اینگونه کتاب تالیفی را از نوشته های گوناگون و حتی متضاد و متناقض انباشته است و این عمل خواننده ی اثر را دچار سردرگمی و آشفتگی نموده است و زمان پریشی در بسیاری از نوشته ها دیده می شود. هیچ نوع تحلیل و نقد و بررسی علمی در این زمینه دیده نشده و به ویژه وقتی که از رواج مذهب تشیع در گیلان سخن به میان می آید، کتاب نامه های خان احمد گیلانی که به کوشش استاد فقید فریدون نوزاد و توسط موقوفات دکتر محمود افشار یزدی به چاپ رسیده و منبع بسیار ارزنده ای است و در سال ۱۳۷۳ خورشیدی منتشر شده، اصلا مورد توجه قرار نگرفته و تنها به نوشته های رابینو ارجاع داده شده است.
در صفحه ی ۷۱ کتاب، مولف گرامی، کریم کشاورز را یک عالم"خصوصیات تیپیک" رشتی ها معرفی کرده است. این واژه برای بنده قابل فهم نیست که یک واژه ی اصیل گیلکی و یا فارسی است و یا یک اصطلاح خاص روان شناسی؟!
در مطالبی که مولف کتاب در ذیل وجه تسمیه و معانی رشت در صفحات ۸۷ الی ۹۲ نوشته است
، دیدگاه های متعددی را درباره ی وجه تسمیه آورده است ولی نتوانسته به عنوان یک محقق، دیدگاه هایی را مردود و به علمی بودن یک دیدگاه تاکید نماید و این نقض فاحش و قابل مشاهده در کتاب دیده می شود.
یکی از اشتباهات مولف، این است که تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی را از آثار قرن دهم هجری دانسته است.(ص۳۶۳) وقتی که فومنی واقعه ی قیام غریب شاه(عادلشاه گیلانی) را که در سال ۱۰۳۸ ه.ق روی داد، ثبت و ضبط نموده است، نمی توان گفت اثر وی در قرن دهم هجری قمری به رشته ی تالیف در آمده است!
صفحات مختلف این کتاب تالیفی، نیازمند نقد و بررسی موشکافانه است تا حدود زیادی از اشتباهات موجود رفع گردد. ولی در جمع بندی نهایی می توان گفت:
۱- کتاب در ۳۳۹ صفحه فراهم شده و مولف و گردآوردنده، کوشش کرده است که بخش های مختلف شهر رشت را از منابع مختلف فیش برداری کرده و در ذیل عناوین مختلف گرد آورد.
۲- منابع دست اول و یا اصلی در این کتاب، مورد توجه و اهتمام مولف قرار نگرفته است. ایشان تاکید بیشتری در استفاده از کتاب ولایات دارالمرز رابینو و کتاب گیلان تحت نظر ابراهیم اصلاح عربانی داشته است.
۳- یکی از اشتباهات مکرر مولف، ارجاع بسیاری از مطالب به شخص ابراهیم اصلاح عربانی است. در صورتی که کتاب گیلان زیر نظر ایشان تالیف شده و مقالات توسط محققان فراهم شده است که نیاز بود مولف به صاحبان مقالات ارجاع دهد و نه کسی را که توانسته حمایت مالی این پروژه را فراهم کند که خود دستی در تحقیق نداشته است.
۴- اگرچه معرفی پارک ها، مساجد، بقاع متبرکه، رودخانه های رشت و... به صورت گزارش و بدون تحلیل، از یک روزنامه نگار خوش ذوق و علاقمند، سزاوار تعریف و تمجید است، اما جای خالی ذکر مشاهیر و نام آوران شهر رشت در این کتاب مشهود است.
۵- از شورای محترم شهر رشت که در بودجه گذاری و تخصیص بودجه برای ایجاد یک چنین اثری کوشیده اند، باید سپاسگزار بود ولی شورای محترم اسلامی شهرستان رشت می توانند گروهی علمی و آشنا به روش شناسی علمی را مامور کرده تا ضمن نقد و بررسی علمی این اثر گردآوری شده، ضمن رفع معایب و نقایص آشکار و پنهان این اثر، موارد نا گفته و دیده نشده را به این اثر بیافزایند تا ان شاءالله اثری درخور علمی که شان و مرتبه و جایگاه مردم فهیم، دانا و دانشمند شهرستان رشت را می طلبد حاصل آید.
۶- از مولف و گردآورنده ی محترم که نهایت تلاش و بضاعت خود را در آفرینش این اثر مصروف و مبذول داشته است باید قدردانی کرد و زحمات وی را نمی توان سزاوار ناسپاسی دانست.
۷- انتظار می رود نهادها و موسسات دولتی از این پس درصدد انجام فعالیت های پژوهشی هستند، مانند تاریخ شهر رشت که جنبه های مختلف این شهر مانند: تاریخ، آب و هوا، معماری، هنر و... پرداخته می شود، در هر یک از رشته های مربوطه، می باید از صاحب نظران این رشته ها بهره ببرند تا اثر فراهم آمده، بتواند به اثری ماندگار و ارزشمند تبدیل گردد. این کتاب با استفاده از تاریخ نگار، جغرافی دان، معمار، مردم شناس و... می توانست به کتابی مثالزدنی تبدیل شود.
امید دارم سفارش های پژوهشی آینده در استان، در چهارچوب علمی تعریف شود و بر انجام تحقیقات، نظارت علمی به عمل آید
نقد و بررسی کتاب
«رشت؛ شهر باران» تالیف محمود نیکویه
پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ
با سلام و احترام؛
درباره نقد بالا که بی گمان نویسنده با رعایت اصول نقد نویسی کتاب رشت شهر باران را نقد کرده، ذکر یکی دو نکته بی جا نیست.
زمانی که مشغول فراهم اورد کتاب اطلس تاریخی اذربایجان،تالیف سال ۱۳۹۴ بودم، در تطبیق جای_ نامهای باستانی، به ویژه اسامی بونانی و لاتین با موقعیتهای شهرها و نواحی امروز و یا از میان رفته دیروز، با دشواری فراوان مواجه بودم. برای یافتن مقصود با بی میلی- نه از باب بی اهمیتی، با تصور بی نتییجگی_ سراغ کتابهایی رفتم که در چند دهه اخیر توسط نویسندگان و پژوهندگان بومی تهیه شده بود، و چقدر کمک بود؛ آن اندازه که از شوق در دیباچه از مجموعه نویسندگان آذری که عموما کتابهایشان چاپ شهرهای آذربایجان و اردبیل بود به نیکی و سپاس یاد کردم.
کوتاه اینکه شاید نوشته هایی از این دست فاقد نظم و منطق روشمند علمی نوین باشند، ممکن است آنها را شاید شامل اطلاعاتی ناپخته، مغلوط و اضافی هم بیابیم.
اما نظر به اینکه با توجه به فقر نظام تطلاعاتی جامعی از تستانها و شهرستانهای کشور، عموما فقط و فقط همین آثار هستند که ارایه کننده داده هایی بکر و نویافته، حاصل از دانش و تجربه نویسندگان بومی اند که در دسترس قرار دارند، پس بی گمان باید به آنها خیلی بیشتر از اینه ارج و ارزش داد.
به نظر حقیر که هم اکنون مشابه کتاب اذربایجان را درباره مطالعه شمال ایران از گیلان و زنجان تا گلستان و سمنان را بر اساس نقشه های تاریخی در دست بررسی دارد، و گرفتار همان دشواری کتاب پیشین است، از اتفاق هر حمایتی از نویسندگان و محققان بومی اتفاقی فرخنده است.
ارادتمند
امیرهوشنگ انوری
شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۳۲