شطرنج پیچیده شاه و وزیر در میدان سی تیر

نگاهی متفاوت به رفتار پیدا و پنهان شاه با دولت دکتر محمد مصدق در واقعه تیرماه ۱۳۳۱

حمیدرضا عابدیان، پژوهشگر تاریخ
درباره واقعه مهم ۰ ۳تیر ۱۳۳۱ تاکنون پژوهشها و تحلیلهای پرشماری فراهم آمده است که هر یک از آنها با تکیه بر اسناد، رهیافت ویژ ه ای به ماجرا و شخصیتهای دخیل در آن داشته اند. آنچه از پی می آید جستاری است که می کوشد روایتی متفاوت از این رخداد عرضه کند و با استفاده از شواهد تاریخی، درکی دیگر از مناسبات دربار با دکتر محمد مصدق عرضه کند. مقاله حاضر به این اعتبار، شاید زاویه ای جدی در مباحث تاریخی پیرامون این برهه مهم باشد. «ایران » بی آنکه در مقام رد یا قبول این زاویه جدید برآید، صاحبنظران را به ارزیابی و بررسی کارشناسانه محتوا و مضمون این مقاله دعوت میکند....

شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۶
خیزش سی تیر، بی گمان نقطه ی عطف نهضت ملی در مقابله با تحمیل اراده ی خارجی بر مقدرات ملت ایران است. هم از آن رو که برای نخستین بار در صحنه ی سیاست ایران، ما با بلوغ سیاسی مردمی مواجه هستیم که پیش از رهبران و مراجع فکری شان ، نسبت به تحرکات و تحولات عالی ترین سطوح نظام سیاسی، واکنشی موثر نشان داده و موفق به تحمیل اراده ی خود می شوند و هم از این رو که این واکنش قدرتمندانه، آنچنان تاثیرگذار است که در کوتاه ترین زمان ممکن، تفرق و تقابل نیروهای موثردر صحنه ی سیاست ایران را در پی خواست عمومی برای تحقق هدفی مشترک، به وحدت و انسجام بدل می کند. دردا و دریغا که این نمایش حماسی باشکوه و تحسین برانگیز از وحدت ملی که می توانست با درایت و خویشتن داری رهبران،چونان سرمایه ای در خدمت پیشبرد اهداف مقدس این نهضت عظیم قرار گیرد،در پرده ی آخر، به دلائل مختلفی که ذکر آن از حوصله ی این مقال بیرون است، به تراژدی بیست و هشت مرداد انجامید که نقل آن، هنوز که هنوز است، اندوه در دل می آورد و آب در چشم.
چنان که همگان می دانند ، بهانه ی خیزش سی تیر در سال ۱۳۳۱ه.ش ، استعفای دکتر محمد مصدق از سمت نخست وزیری بوده است. او در تیر ماه آن سال ، دوبار از سمت نخست وزیری استعفا داد . استعفای نخست در تاریخ پانزدهم تیرماه و بر اساس یک سنت پارلمانی در آغاز بکار مجلس جدید و استعفای دوم بدلیل عدم موافقت شاه با پیشنهاد او مبنی برعهده دار شدن سرپرستی وزارت جنگ همزمان با احراز پست نخست وزیری. همین استعفای دوم بود که به قیام سی تیر انجامید . مشهور این است که با استعفای مصدق، مجلس به اشاره ی شاه، رای تمایل به قوام می دهد. کاشانی و برخی دیگر از نخبگان و گروهها و دستجات ، با صدور اعلامیه های جداگانه ای به روند امور اعتراض کرده،خواستار بازگشت مصدق می شوند و از مردم دعوت می کنند تا مقابل توطئه ی دربار و دول استعماری بایستند. در پی اعتراض مردم و نخبگان ، قوام با صدور اعلامیه ای غلاظ و شداد، آتش خشم مردم را شعله ور می کند. مردم به خیابان ها می ریزند. در گیری ها در سی تیر به اوج می رسد. کثیری در این روز، کشته و زخمی می شوند لیکن مجاهدت آنها به ثمر نشسته، حاکمیت عقب نشینی می کند، قوام، معزول و مصدق، مجددا به کار دعوت می شود.
یادداشت زیر، بازخوانی انتقادی این روایت با تاکید بر نقش مقام سلطنت است. ما روایت دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان را از ماجرا ، به عنوان روایت مبنا انتخاب کرده ایم که تا حدود زیادی با روایت مشهورهمخوانی دارد. این روایت ذیل مقاله ای با عنوان «دلیل اصلی استعفای مصدق در واقعه ی سی ام تیر» در کتاب خواندنی «استبداد،دموکراسی و نهضت ملی» به چاپ رسیده است.

در گزارش دکتر کاتوزیان از تحولات تیرماه سال ۱۳۳۱، شاه در برابر مصدق نشانده شده است. کاتوزیان معتقد است که شاه به دلائلی چند، از ابتدا موافق نخست وزیری دکتر مصدق نبود و اگر در زمان نخست وزیری رزم آرا، سه بار جمال امامی را نزد مصدق فرستاد تا او را به پذیرش پست نخست وزیری ترغیب کند، قصدش فقط و فقط استفاده از محبوبیت عمومی و وجاهت ملی مصدق برای کنار زدن رزم آرا بوده است و باز اگر پس از ترور رزم آرا و استعفای جانشین او - حسین علا - بار دیگر جمال امامی را مامور می کند که نخست وزیری را در جلسه ی فوق العاده ی مجلس به مصدق پیشنهاد دهد، در این خیال بوده که مصدق به سیاق سابق این پیشنهاد را رد می کند و آنگاه است که زمینه برای نخست وزیری سیدضیاء که مورد نظر انگلستان بوده ، فراهم می شود. کاتوزیان البته شاه را عامل انگلیس نمی داند اما معتقد است که او حاضر بود تا آنجا که بتواند،برای حفظ مقام و موقعیت خود با آنان کنار بیاید. او با استناد به یادداشتی از ناصرخان قشقایی که تاریخ شانزدهم آذرماه سال ۱۳۳۰ را در پای خود دارد، تاکید می کند که «براساس اسناد انگلیسی و ایرانی موجود، تصمیم به برکناری مصدق و نخست وزیر شدن قوام از ماه ها پیش از سی ام تیر گرفته شده بود و اگر اجرای آن چندین ماه به طول انجامید، یک دلیل آن، ضعف و تزلزلی ست که شاه، همیشه در شرایط دشوار، در تصمیم گیری دچار آن می شد. ۲:۱۲۰ » کاتوزیان معتقد است که استعفای سهل و ساده ی مصدق در تاریخ بیست و پنجم تیرماه، بهانه ای را که شاه برای انتصاب قوام در پی آن می گشت، در اختیار او قرار داد. ما به این موضوع ذیل مبحث استعفای دوم مصدق بازخواهیم گشت لیکن مرور مواضع شاه سی و سه ساله در آن روزهای پرالتهاب، از او تصویردیگری می سازد که با روایت مشهور ناسازگار است.
درحالیکه او از سوی قدرت های خارجی و عناصر همسو با آنها، چه در دربار و چه خارج از آن، به انحاء گوناگون تحت فشار قرار داشت تا مصدق را به هر طریقی که شده، از صحنه ی سیاست ایران خارج کند، برخی اسناد نشان می دهند که او مایل نبود تا برای تحقق این خواسته، با نخست وزیر وارد مخاصمه شده و به نهضت ملی آسیب بزند. فراتر از این، بازبینی برخی از مذاکرات حاکی از آن است که شاه با مهارتی خاص، به نوعی بازی با مخالفان نهضت دست می زند. او علیرغم نشان دادن زاویه ی خود با مصدق، سعی می کند تا با گوشزد کردن خطرات ناشی از در افتادن با او ، برانداری اش را به تاخیر بیاندازد. مذاکره ی مورخه ی ۲۲ خرداد هندرسن (سفیر آمریکا) با مقام سلطنت، زمانی که مصدق جهت دفاع از حقوق ایران، هنوز در لاهه به سر می برد و فشارها بر شاه در خصوص کنارگذاشتن او فزونی گرفته بود ، نمونه ای از این مذاکرات است.در حالیکه هندرسن با اعجاب از بی عملی شاه تاکید می کند که پیش از این مواضع دولت متبوع خود را در مورد به نابودی کشانیده شدن کشور در صورت تداوم حکومت دکتر مصدق به اطلاع اعلیحضرت رسانیده است، شاه با زیرکی خاصی توپ را در زمین آمریکایی ها می اندازد و می گوید حکایت های گوناگونی دایر بر پشتیبانی مطبوعات و کمپانی های نفتی(آمریکا) از مصدق شنیده است. شاه می افزاید در صحبت های خصوصی که با برخی از مقامات آمریکایی داشته، شنیده است که می گویند ایران باید از میان کمونیسم و دکتر مصدق،یکی را انتخاب کند. شاه تلویحا به سفیر می گوید که آنها باید سیاست صبر و انتظار را در پیش بگیرند چه آنکه «در صورتی که دیوان، رای به صلاحیت خود بدهد،شکست سیاست مصدق از پرده برخواهد افتاد و ممکن است او خود استتعفا بدهد و یا برکنار شود. ۴۶۵ : ۳ »
نمونه ی دیگر، مذاکره ی شاه با مکی در همان روزهاست. شاه با اشاره به محاصره ی اقتصادی و خزانه ی خالی مملکت و ذکر اینکه تا مصدق مصدر کار است، انگلیسی ها حاضر به توافق با ایران نمی شوند به مکی می گوید«من نمی خواهم حکومت را از دست جبهه ی ملی خارج کنم، دکتر مصدق را کنار بگذارید و یکی از شماها مانند اللهیار صالح یا خود شما بیایید مساله ی نفت را حل کنید...اگر ممکن است وضع وخیم مملکت را با او (مصدق) صحبت کنید، خودش به مصلحت مملکت استعفا بدهد یا هنگامی که مجلس (هفدهم) پس از تصویب اعتبارنامه ها که به حد نصاب رسید و رسمیت یافت دکتر مصدق طبق معمول مستعفی می شود، جبهه ی ملی یکی از اعضای خودش را کاندید کند ۴۶۷ : ۳ »
شاه در مذاکره با هندرسن نیزبرای انتخاب جانشین احتمالی مصدق، اعضای جبهه ی ملی یا نزدیکان آن جبهه یا کسی که بتواند با آن جبهه کار کند را ارجح از رجال قدیمی مانند قوام و حکیمی می دانسته است. از این مذاکرات و یا نمونه های دیگر، نظیر مذاکره ی او با اللهیار صالح چنین مستفاد می شود که شاه در آن مقطع اگر نه به شخص مصدق- که آن هم البته محل مناقشه است- دست کم نسبت به جبهه و نهضت ملی براه افتاده گرایشات غیرقابل انکاری داشته که مانع از آن می شد تا چنان که دولتین آمریکا و انگلیس و عناصر ارتجاعی حامی آنها در ایران می خواهند، همه ی اختیارات قانونی و غیر قانونی خود را علیه آن بکار بگیرد. به نظر می رسد آنچه که معمولا به حساب عدم قاطعیت و ضعف و دو دلی او در تصمیم گیری گذاشته می شود را می باید از این منظر، مجددا مورد واکاوی قرار داد. آیا می توان چنین استدلال کرد که شاه جوان در حال خرید زمان برای نهضت ملی بود؟ این فرضیه ای ست که ارزش بررسی را دارد.
شاه و استعفای اول دکتر مصدق ( پانزدهم تیرماه ۱۳۳۱ )
پس از تصویب اعتبارنامه ها و اعلام آمادگی مجلس هفدهم برای شروع به کار در تاریخ دوازدهم تیرماه، نخست وزیر می بایست بر اساس سنت پارلمانی، با استعفا از سمت خود، مجددا از مجلسین رای اعتماد بگیرد.به همین منظور،عصر روز شنبه چهاردهم تیرماه به دیدن شاه رفت و استعفای خود را تقدیم کرد. دکتر مصدق در این دیدار « از پشتیبانی های معنوی شاه تشکر کرد و گفت شاه سهم بزرگی در موفقیت های دولت داشته است و نام او در تاریخ خواهد ماند و اظهار اطمینان کرد که وی در آینده نیز همین خط مشی وطن پرستانه را ادامه خواهد داد. شاه پرسید که به مجلسین چه باید بگوید؟ مصدق گفت به مجلس شورا بگویید تصمیم با شماست. بگذارید راهی را که کشور باید در پیش بگیرد، انتخاب کنند. ۴۷۰ : ۳ »
اگر شاه مترصد بود تا مطابق خواست انگلیسی ها چنان که دکتر کاتوزیان می گویند در فرصت مناسب، قوام را جای مصدق بنشاند، بنابراین می بایست از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرد. اما او این کار را نمی کند! در عوض در مذاکراتی که در باب رای تمایل مجلسین با معتمدین خود در بامداد روز یکشنبه پانزدهم تیرماه داشته، در مقابل آنها که متفقا با اشاره به وخامت اوضاع مالی کشور، مصدق را فاقد زمینه در مجلسین دانسته بودند، ایستادگی کرده و می گوید « به نظر او مصدق نفوذ زیادی در میان مردم دارد. تظاهرات آبادان، طومارهایی که از سرتاسر کشور در پشتیبانی از او می رسد و فعالیت هایی که در بازار تهران دیده می شود،همه دلالت دارد بر این که مصدق، برخلاف ادعای مخالفانش به لحاظ سیاسی،همچنان زنده و نیرومند است. ۴۷۱ : ۳ »
نکته جالب توجه اما روایتی ست که میدلتن( کاردار سفارت انگلیس) نقل کرده است. ظاهرا شاه پس از دیدار با هیات معتمد سه نفره و قبل از اینکه در باب رای تمایل،با هیات رییسه ی مجلسین دیدار کند، رییس مجلس شورای ملی، دکتر سید حسن امامی (امام جمعه) را به طور خصوصی به حضور می پذیرد و تاکید می کند که مجلس شورا، رای تمایل خود را هرچه زودتر اعلام کند. میدلتن می گوید « امام جمعه گفته که او شخصا با قوام موافق است ولی تسریع در رای گیری ممکن است به نفع مصدق تمام شود. شاه پاسخ داده است که نمی شود کشور را بلاتکلیف نگاه داشت.تفسیر امام جمعه از سخن شاه آن بود که نظر شاه بر انتخاب مجدد مصدق است. ظاهرا برداشت نمایندگان دیگر هم از بیانات شاه در برابر هیات رییسه ی مجلسین چنین بوده است. بنابراین مجلس شورا با اکثریت قاطع، رای تمایل خود را در جهت موافقت با شاه ابراز کرده است. شاه حتی در مذاکره با امام جمعه می خواسته است به او حالی کند که آمریکا و انگلیس هم علاقه به انتخاب مجدد انگلیس دارند. ۴۷۳ : ۳ » همچنین گزارش شده است که در شامگاه چهاردهم تیرماه ، هومن، معاون وزارت دربار که شخصا سخت بر ضد مصدق بود نیز پیامی از جانب شاه برای سناتور های مخالف دکتر مصدق برد که از آنها می خواست متفقا به انتخاب مجدد دکتر مصدق رای تمایل بدهند.
ما دقیقا نمی دانیم که شاه به چه می اندیشیده است اما شاید این یک ارزیابی منصفانه باشد اگر نتیجه بگیریم که او با آگاهی از محبوبیت عمومی مصدق، چنان که در بالا اشاره رفت، علاقه ای نداشت تا در آن روزها با برآوردی که از خواست مردم داشت، رضایت سفارتخانه های خارجی را با نارضایتی مردم میهن اش معاوضه کند.
شاه و استعفای دوم دکتر مصدق ( بیست و پنجم تیرماه ۱۳۳۱ )
در فاصله ی ده روز پس از استعفای اول و کسب مجدد رای تمایل، مصدق برای بار دوم از مقام خود استعفا داد. این بار البته نه برای آنکه یک سنت مرسوم پارلمانی را به جا آورده باشد. مصدق در آغاز دوره ی دوم صدارت خود بر آن بود تا به منظور پیشرفت کارها درجهت صلاح کشور، با ایجاد هماهنگی در کابینه، آن را به تمامی در خدمت اهداف دولت قرار دهد و وزارت جنگ یکی از وزارتخانه های ناهماهنگ کابینه به شمار می رفت. این ناهماهنگی از تفسیر متفاوت دولت و دربار از برخی از اصول متمم قانون اساسی ناشی می شد. دربار از اصل ۵۰ متمم قانون اساسی که فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری را با شخص پادشاه می دانست،چنین استنباط می کرد که پادشاه می تواند به میل و اراده ی شخص خود، وزارت جنگ را اداره کند لیکن مصدق این تفسیر را برنمی تافت چه آنکه معتقد بود قانون اساسی دارای اصولی ست که باید آنها را با هم تطبیق کرد و از مجموع شان درک معنا نمود و در این مورد بخصوص، اصل ۴۵ متمم قانون اساسی که اجرایی شدن کلیه ی فرامین و دست خط های پادشاه در امور مملکتی را منوط به امضای وزیر مسئول کرده بود، ناقض تفسیر دربار از اصل ۵۰ می دانست اما از آنجایی که مایل نبود در آن مقطع بخصوص، اختلاف بین دربار و دولت علنی شود،تصمیم گرفت شخصا وزارت جنگ را بر عهده بگیرد تا از دخالت دربار در آن جلوگیری کند. بعدها مصدق در کتاب خاطرات و تالمات با عبارات زیر از تصمیم خود چنین دفاع می کند: "داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که مسئول نبودند، چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته بود، هر امری که می فرمودند اجرا می شد،ولی دولت که مسئول بود،کاری نمی توانست بکند و نمی کرد. ۲۵۹ : ۱ "
حسین مکی، نماینده ی اول مردم تهران در مجلس هفدهم، در سرمقاله ی مهمی که روزنامه ی باختر امروز، آن را در شماره ی ۸۶۴ خود به تاریخ بیست و ششم تیرماه، یعتی یک روز پس از استعفای دکتر محمد مصدق به چاپ رسانیده بود، می نویسد« ...دکتر مصدق حاضر نشد با مسئولیت مشترکی که وزرا طبق قانون اساسی دارند، مسئولیت وزارت جنگ را در مقابل پارلمان و ملت ایران عهده دار شود ولی کوچکترین اختیار قانونی و یا نظارتی در وزارت جنگ نداشته باشد...طی این چندماه زمامداری، دکتر مصدق دهها نامه نوشته است که مثلا فرمانده ی فلان لشگر باید عوض بشود یا فلان اقدام لازم است بعمل آید (اما) هیچ یک از آن دستورها جامه ی عمل نمی پوشید.چرا؟ برای اینکه دولت جداگانه بود و ستاد ارتش هم دولت دیگر...»
این بود که صبح روز چهارشنبه بیست و پنجم تیرماه، نخست وزیر با پیشنهاد عهده دار شدن وزارت جنگ راهی دربار می شود اما این پیشنهادی نیست که شاه به آسانی با آن موافقت کند مصدق شرح ماوقع را چنین گزارش می کند: «... قبل ازظهر که به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم، این پیشنهاد را نمودم که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، فرمایشاتی به این مضمون فرمودند: پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم که چون هیچوقت حاضر نمی شدم چنین کاری بشود، فورا استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم ولی اعلیحضرت پشت درب اتاق که بسته بود، ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند. این کار مدتی طول کشید، دچار حمله شدم و از حال رفتم و پس از بهبودی حال که اجازه ی مرخصی دادند، فرمودند تا ساعت هشت بعدازظهر، اگر از من به شما خبری نرسید، آنوقت استعفای خود را کتبا بفرستید وچنانچه برای من پیشامدی بکند، از شما انتظار مساعدت و همراهی دارم که عرض شد به اعلیحضرت قسم یاد کردم و به عهد خود وفادارم. ۲۵۹ : ۱ » پس از آن، بر اساس برخی گزارشات، مصدق، اصرار ملاطفت آمیز شاه برای صرف ناهار با او را بی پاسخ می گذارد و عازم خانه می شود تا ساعت موعود فرا برسد و چون ساعت از هشت می گذرد و خبری از دربار نمی رسد، استعفای خود را به شرح زیر مکتوب کرده و به دربار می فرستد:
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
چون در نتیجه ی تحربیاتی که در دولت سابق بدست آمده،پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد،البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند.با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است،پیروزمندانه خاتمه دهد.
فدوی- دکتر مصدق ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱
دکتر کاتوزیان اما در مقاله ی مورد اشاره در ابتدار این نوشتار، بر اساس برخی شواهد تصریح می کنند که علت اصلی استعفا این بود که مصدق و سران نهضت ملی احتمال زیادی می دادند که دعوا را در لاهه خواهند باخت و « اگر واقعا قرار بود که ایران دعوا را ببازد، پس همان بهتر می بود که پیش از رای، قوام السلطنه یا هر نخست وزیر دیگری جز مصدق، دعوا را مشترکا از لاهه پس می گرفتند تا دست کم ایران، در مذاکرات بعدی،به عنوان بازنده ی قانونی وارد دعوا نشود. ۱۲۸ : ۲ » کاتوزیان مدعی ست براساس همین ذهنیت بود که مصدق، بلافاصله پس از مخالفت شاه با احراز پست وزارت جنگ توسط او، با آن سرعت و آن قاطعیت و بدون مراجعه به یارانش، احزاب ملی، مردم و مجلسین استعفا داد و بکلی از صحنه کنار رفت.
بنابر روایت کاتوزیان، مصدق با استعفای خود این فرصت را در اختیار شاه قرار داده بود تا نقشه ی از پیش طراحی شده را عملی کرده و مجلسین را به دادن رای تمایل به قوام ترغیب کند. اما ببینیم که شاه با دریافت استعفای نخست وزیر در شامگاه چهارشنبه بیست و پنجم تیرماه چه می کند؟
انورخامه ای می نویسد«...در همین بیست و چهارساعت، حوادث دیگری در پشت پرده جریان داشت. از یکسو چنانکه گفتیم،انگلیسی ها و آمریکایی ها و وابستگان آنها در دربار و هیات حاکمه و مجلسین روی نخست وزیری قوام پافشاری می کردند. از سوی دیگر،شاه به دلائل شخصی و اجتماعی مایل به این کار نبود و می کوشید شخص دیگری را که هم برای شخص خودش کمتر خطرناک باشد و هم مخالفت دکتر مصدق و مردم را کمتر برانگیزد، نخست وزیر کند. لذا صبح زود (پنج شنبه، بیست و ششم تیرماه) علی منصور را احضار و به او پیشنهاد نخست وزیری می کند ولی او امتناع می نماید. سپس علاء وزیر دربار را نزد آیت الله کاشانی می فرستد تا نظر او را درباره ی شخص دیگری از جبهه ی ملی مانند صالح، مشار یا کاظمی جلب کند ولی او نیز جواب رد می دهد و می گوید باید مصدق نخست وزیر شود. ۳۹۱ : ۴ »
تاریخ پژوه ارجمند، دکتر محمدعلی موحد نیز این روایت را با اختلافی اندک، چنین روایت می کند«...شاه صبح زود منصورالملک و علا را فرا خواند و جلسه ی مشورتی ترتیب داد. منصور گفت اگر میل دارید مصدق بیاید، چرا می گذارید برود و اگر میل ندارید،حالا که رفته است،مصلحت نیست دوباره به سراغش بفرستید.شاه تکلیف می کند که منصور، خود نخست وزیری را برعهده گیرد لیکن وی از قبول مسئولیت خودداری می نماید.شاه علا را نزد آیت الله کاشانی می فرستد تا بلکه او بتواند مصدق را به تغییر موضع وادارد. ۴۸۱ : ۳ »
با بی نتیجه ماندن این تلاش ها، علا به مجلس فرستاده شد تا ضمن تحویل دادن استعفانامه ی مصدق ، از مجلس بخواهد که تمایل خود را به هرکس مایل است ابراز نموده تا فرمان صادر شود. متعاقب این درخواست، با فراخوانده شدن نمایندگان مجلس به جلسه ی سری، قوام موفق می شود در غیاب نمایندگان طرفدار مصدق، با کسب ۴۰ رای از ۴۲ نفر نمایندگان حاضر، رای تمایل مجلس را کسب کند تا فرمان به نامش صادر شود. انتشار خبر استعفای مصدق و انتصاب قوام به نخست وزیری اما، با واکنش شدید افکار عمومی مواجه شد. اعتراضات و اعتصابات عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و سیل تلگراف های پشتیبانی از مصدق به طرف تهران سرازیر شد. وکلای منتسب به جبهه ی ملی که به تشکیل جلسه ی سری رای اعتماد، بدون اینکه آنها را خبر کرده باشند، معترض بودند، بعد از دو روز انتظار، بامداد روز شنبه بیست و هشتم تیرماه، چهار نفر از میان خود را به عنوان نماینده نزد شاه می فرستند.«شاه می گوید من به اتکای گزارش رییس مجلس که گفت اکثریت نمایندگان رای تمایل به زمامداری قوام السلطنه داده اند، فرمان نخست وزیری او را صادر کردم و از جریان های داخلی مجلس خبر ندارم.فعلا ایشان نخست وزیرند و از هر بی نظمی با نهایت قدرت جلوگیری خواهد شد.در پی راه قانونی برای برکناری احمد قوام بگردید. این عبارتی ست که مهندس حسیبی در یادداشت روز شنبه بیست و هشت تیرماه خود آورده است. ۵۰۳ : ۳ » دکتر موحد با استناد به این عبارت اخری نتیجه می گیرند که شاه برخلاف میل باطنی و در نتیجه ی فشار انگلیس و آمریکا و اصرار مادر و خواهر خودش، فرمان به نخست وزیری احمد قوام السلطنه داده بود.
با این حال شاه مگر چاره ی دیگری هم داشته است؟ از سویی نمی توانست وزارت جنگ را به دکتر مصدق بدهد چه آنکه از وضعیت شکننده ی دولت او آگاه بود و نمی خواست خود را در برابر جانشین احتمالی او خلع سلاح کند و از سوی دیگر، کسی غیر از قوام حاضر نبود تا در آن شرایط بحرانی، به جای مصدق با آن کاریزمای ویژه بنشیند . این نه خواست قلبی شاه که در واقع مخمصه ای بود که او در آن گرفتار آمده بود.
مذاکره با شاه اما به نمایندگان جبهه ی ملی که از این پس خود را نمایندگان طرفدار ادامه ی نهضت ملی ایران می خواندند،این جرات را می دهدکه بلافاصله طی اعلامیه ای، روز دوشنبه سی ام تیر را در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام کنند و از مردم بخواهند که با نهایت آرامش و متانت در این جنبش ملی شرکت کنند. هندرسن گزارش می کند که شاه به علاء گوشزد کرده بود که تظاهرات سی تیر می باید انجام شود تا وی بتواند در مورد اقدامات بعدی تصمیم بگیرد و میدلتن صریحا می گوید که شاه مشتاق بود که به هر قیمت از خونریزی جلوگیری کند. شاه در مواجهه با استعفای دوم نیز پس از کشمکشی درونی، سرانجام از همان مشیی پیروی می کند که متعاقب استعفای اول اتخاذ کرده بود. علی رهنما می نویسد«اسناد نشان می دهند که در این مقطع (نیز) شاه مردم کشورش را برگزید.او حاضر نبود تحت عنوان شرایط خطرناک سیاسی،مجلس منحل شود،مصونیت وکلا از بین برود،کاشانی و دیگر وکلای کلیدی نهضت ملی بازداشت شوند تا کاندیدای نخست وزیری مورد نظر سیاست خارجی انگلیس و آمریکا بر سر قدرت بماند و مساله ی نفت را طبق نظر ایشان حل کند.هرچیز قیمتی داشت و شاه آماده نبود در این زمان، مردم را فدای خواست استعمار کند. ۶۶۹ : ۵ »

اما چرا نمی توان با تحلیل دکتر کاتوزیان در خصوص استعفای دوم مصدق موافق بود؟
کاتوزیان استدلال خود را بر بیانی از نخست وزیر استوار می کند که بازتاب گمانه زنی او پیش از سفر به لاهه است. متن مورد استناد دکتر کاتوزیان از این قرار است: « قبل از حرکت به آمریکا، از اعتبار مخارج سری دولت، فقط یک تصویب نامه به مبلغ بیست هزارتومان از هیات وزیران صادر شد که زیر نظر آقای امیرعلائی وزیر دادگستری و این جانب به مصرف خرج برسد که هفت هزار تومان از آن به مصرف رسید و چون ظن قوی بود که در دیوان بین المللی دادگستری محکوم شویم و این جانب دیگر به ایران مراجعت نکنم، موقع حرکت به لاهه، مبلغ مزبور را از کیسه ی خود به حسابداری نخست وزیر پرداختم و تصویب نامه باطل گردید. ۲۷۹ : ۱ »
اما آیا مصدق پس از سفر به لاهه و حضور در دادگاه در کنار پرفسور رولن، وکیل ایران که دفاعیه ی مستدل و منسجمی را تدارک دیده بود، باز هم چنین برآوردی از نتیجه ی دادگاه داشته است؟ به نظر می رسد پاسخ منفی ست. مصدق آنقدر از رای دیوان به عدم صلاحیت خود اطمینان داشته و آنقدر پیروزی را در دسترس می دیده که پس از بازگشت از لاهه، به محض ورود، با اتومبیل علا به دیدن شاه می رود و در حدود چهل دقیقه با او در مورد شرایط ادامه ی مبارزه تا حصول پیروزی گفتگو می کند. او حتی تدابیر ویژه ای هم برای ادامه ی راه اندیشیده است. مصدق در این دیدار تاکید می کند که دیوان لاهه تحت تاثیر دفاع ایران قرار گرفته و به اعتقاد او رای به عدم صلاحیت خود خواهد داد. ( ۴۶۸ – ۴۶۷ : ۳ )
پیش بینی مصدق درست بود. شامگاه سی ام تیرماه ، در حالیکه مردم با چشمانی اشکبار ، پیروزی خود را در صحنه ی سیاست داخلی جشن می گرفتند، خبر آمد که دیوان دادگستری لاهه با اکثریت ۹ رای در برابر ۵ رای،تصمیم خود را به نفع ایران اعلام کرده است. تصمیمی که حلاوت پیروزی سی ام تیر را دو چندان می ساخت.این همان چیزی بود که مصدق حقوقدان، به درستی انتظارش را می کشید.


منابع:
۱. خاطرات و تالمات مصدق، چاپ سوم، انتشارات علمی پاییز ۱۳۶۵- محمد مصدق
۲. استبداد،دموکراسی و نهضت ملی،چاپ پنجم،نشرمرکز ۱۳۹۱- محمدعلی همایون کاتوزیان
۳. خواب آشفته ی نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران،چاپ سوم،نشر کارنامه ۱۳۸۶- محمدعلی موحد
۴. از انشعاب تا کودتا،چاپ اول،سازمان انتشارات هفته مهر ۱۳۶۳- انور خامه ای
۵. نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی،چاپ دوم، انتشارات گام نو ۱۳۸۷ – علی رهنما

نظر شما