« با کشته شدن اتابک ، شیخ فضل ا... نوری و همفکرانش که حامی مهم خود را از دست داده بودند ، به تحصن خود در بقعه ی حضرت عبدالعظیم پایان دادند و به تهران باز گشتند. احمد کسروی در این خصوص می نویسد :« یک نتیجه ی دیگر کشته شدن اتابک ، باز گشتن حاجی شیخ فضل ا... و دیگران به خانه های خودشان بود .زیرا چنانکه پس از مرگ اتابک دانسته شد ، در رفت ( خرج) آنان را در عبدالعظیم ، اتابک از کیسه ی خود می داد و چون او کشته شد ، دیگر کسی پولی نداد و پیشوایان دین با سختی رو به رو شدند و چاره ای جز آن نمی دیدند که دست از کشاکش بردارند و به تهران بازگردند .»
سه ماه و اندی از قتل اتابک نگذشته بود که بار دیگر اختلاف بین محمدعلی شاه و مجلسیان بالا گرفت و به دستور وی عده ای از اراذل ، اوباش ، دزدان و لوطیان تهران مسلح شدند تا به بهانه ی حمایت از شرع به مجلس حمله کنند و وکلای مجلس و ناطقین طرفدار مشروطه را به قتل برسانند . پس از طرح این نقشه ، در روز یکشنبه ۹ ذی قعده ی ۱۳۲۵ دسته ای از اوباش سنگلج به سردستگی مقتدر نظام و عده ای از اراذل چاله میدان به سرکردگی صنیع حضرت به سوی مجلس روان شدند . اما چون در این هنگام چند تن از مجاهدان از بالای مناره ی مسجد سپهسالار به سوی آنان تیراندازی کردند ، تاب نیاوردند و عربده کشان و دشنام گویان به طرف میدان توپخانه که محل تجمع استرداران ، قاطرچیان ، شترداران ، غلامان کشیک خانه ، سربازان فوج امیربهادر و دیگر مردمان پست بود رفتند .
یک روز بعد از این واقعه ، عده ای چند از اوباش و اشرار میدان توپخانه به خانه های شیخ فضل ا... نوری ، حاجی میرزا ابوطالب زنجانی ، سیدعلی یزدی ، ملا محمد آملی ، سید ابراهیم قزوینی و عده ای دیگر از روحانیون مخالف مشروطه رفتند و آنان را به زور یا دلخواه خود به میدان توپخانه بردند . از میان این روحانیون سید ابراهیم قزوینی از میدان توپخانه گریخت و به مجلس رفت . سید احمد تفرشی حسینی در این خصوص می نویسد :« اهالی میدان توپخانه می روند حاج شیخ فضل ا... را می آورند . حاج سید محمد پسر مرحوم آقا میرزا سید علی اکبر و آقا سید ابراهیم قزوینی را هم می برند ... سید ابراهیم قزوینی از توپخانه فرار می کند و به مجلس می آید . مردم می خواستند ببرند نرفته بود و به مجلس آمده بود .» شیخ فضل ا... نوری پس از عزیمت به میدان توپخانه ، تلگراف های متعددی به شهرهای مختلف و از جمله قزوین در خصوص مغایرت مشروطه با شریعت و حرام بودن مجلس فرستاد که با واکنش مشروطه خواهان قزوین مواجه شد .
سید احمد تفرشی حسینی در این خصوص می نویسد :« جناب آقا شیخ فضل ا... زمانی که به میدان توپخانه آمدند ، جهت این هنگامه به تمام ولایات تلگراف کرده بودند که مشروطه حرام است و باید با دولت همراهی نمود و حال هم، اهالی تهران اجتماع نموده و مشروطه را نمی خواهند و می گویند ما مسلمانیم ، باید مشروعه ، دولت به ما بدهد . قریب به این مضمون به تمام ولایات تلگراف کردند . از تمام ولایات جواب تلگرافی گفتند و در روزنامه ی حبل المتین و مجلس درج شده . تمام ولایات بر ضد سئوال جواب گفته ، بعضی ولایات از قبیل تبریز و اصفهان فحش تلگراف کرده و بعضی ولایات از قبیل خوی و کرمانشاه و بوشهر و عراق و شیراز و کرمان و خراسان و استرآباد و مازندران و گیلان و خمسه و قزوین بد نوشته اند . ولی تلگراف کرده اند که ماها تمامی اهالی ، حامی مشروطه و مجلس شورای ملی هستیم و هرکس خلاف مشروطه نماید ، ما با او همراهی نداریم . خداوند به ما مشروطه و آزادی را کرامت فرموده و ما به این سهلی از دست نمی دهیم . خیلی مفصل تلگراف کرده اند ... این تلگرافات که از تمام [ولایات] بر ضد مقصود آمد ، قدری از قدرت جناب شیخ کاسته شد . تا بعد چه شود و دیگر چه رنگی و طرحی بریزند.»
با بالا گرفتن آشوب میدان توپخانه ، اشرار و اوباش جمع شده در میدان توپخانه که از سوی دربار حمایت مالی می شدند ، با فریاد « ما چای و پلو خواهیم - مشروطه نمی خواهیم » و « ما شرع نبی خواهیم - مشروطه نمی خواهیم » بنای شرارت گذاشتند و چند نفر بی گناه را به قتل رساندند . یکی از این کشته شدگان جوان بیست ساله ای به نام «میرزا عنایت ا... زنجانی» بود که به بهانه ی این که مشروطه خواه است وی را با خنجر پاره پاره کردند و بعد از کشتن وی ، چشمش را در آوردند و جسد چاک چاک و خون آلودش را به درخت های میدان آویختند .
در روزنامه ی حبل المتین درباره ی علت کشته شدن وی چنین آمده است :«میرزا عنایت هفتصد تومان اسکناس همراه داشته و در آن موقع ازدحام از ترس آن که مبادا از جیبش رنود بربایند ، در آورده که در بغل گذارد ، چشم دو سه تن گرگان به رنگ اسکناس افتاده و یکباره دل از دست داده و محض بردن وجوه ، بیچاره را غریق بحر فنا ساختند . دیگر آن که ساعت طلا با زنجیر طلای بسیار ظریفی در بغل داشته و طمع اشرار را جلب کرده است و نیز عبا و لباس و سایر آنچه با او بوده مرغوب و الواط گرسنه را بسیار مطلوب گشته». در چنین شرایطی ، سید علی یزدی و اشرف الواعظین شیرازی (ملقب به اکبرشاه) با گفتن چنین سخنانی در منابر ، اراذل و اوباش را علیه مشروطه خواهان می شوراندند:«اگر شراب بنوشید و قمار و زنا و لواط و قتل نفس و انواع معاصی را مرتکب شوید عیب ندارد . لکن زنهار که مشروطه طلب نشوید و با هواخواهان مجلس دوستی نکنید . بلکه آنها را تا می توانید بکشید ، مخصوصا جوانان فرنگی مشرب را ، یعنی هر کس کلاه ماهوتی بر سر و سرداری در بر و یک عصا در دست دارد فرنگی مآب است و واجب القتل.»
با بحرانی تر شدن اوضاع ، مردم بازارها را بستند و به حمایت از مجلس در بهارستان و اطراف آن تجمع کردند . در این بین ، دسته جاتی نیز از از اطراف تهران و شمیران به حمایت از محمدعلی شاه و علمای مخالف مشروطه وارد بهارستان شدند . بدین ترتیب ، هر آن ، بیم وقوع حادثه ی ناگواری بر ضد مجلس می رفت . روز یکشنبه که آشوب در میدان توپخانه آغاز شد ، محمدعلی شاه به تلگراف خانه ها دستور اکید صادر کرد که اطلاعی از وقایع این آشوب را به شهرهای دیگر مخابره نکنند ، اما چون بیشتر کارکنان تلگرافخانه ها از طرفداران مشروطه بودند ، به طور مخفیانه اخبار را به شهرهای مختلف فرستادند . اولین شهری که از آشوب میدان توپخانه با خبر شد قزوین بود و پس از آن ، رشت و تبریز نیز از این قضیه مطلع شدند . خطر آشوب میدان توپخانه آن قدر جدی بود که هر آن احتمال حمله به مجلس و کشته شدن نمایندگان می رفت . در این موقع حساس ، مشروطه خواهان قزوین نقش بسیار مهمی ایفا کردند . آنها در اولین قدم ، اخبار تهران را برای مشروطه خواهان تبریز فرستادند و آنان را به یاری مجلس فرا خواندند . این تلگراف به شرح زیر است :
« از قزوین به تبریز ۱۳ ذوالقعده - حضور مبارک انجمن محترم مجاهدین آذربایجان کثرالله امثالهم . شیخ فضل ا... به اشتباه تفتیش و به تحریک دولت میدان توپخانه را گرفته ، بنیان مشروطیت متزلزل ، تمام طهران و قزوین تعطیل عمومی ، تلگرافخانه ی طهران توقیف ، جان وکلا در معرض تلف ، مجاهدین تا آخرین قطره ی خون حاضر ، بجنبید کار از دست می رود . منتظر جواب ، انجمن مجاهدین قزوین .» با پخش اخبار آشوب میدان توپخانه ، تلگراف های متعددی از قزوین و شهرهای دیگر در حمایت از مجلس به تهران ارسال شد و شور و جنبشی در میان مشروطه خواهان به وجود آمد . روزنامه ی حبل المتین در این خصوص می نویسد : «تلگرافات ولایات از روز سه شنبه و چهارشنبه شروع شد ، به حدی که اداره ی تلگرافخانه از مخابره ی تمام آنها عاجز و شب و روز متصل اخبار می گرفتند . زیاده از دویست هزار کلمه ، این دو سه روز مخابره ی حضوری و غیر حضوری شد . اول نقطه ای که عموم اهالی به صدا آمده و جوش و خروش اظهار کردند قزوین و بعد گیلان و آذربایجان بود و بالاخره از همه ی بلاد تلگراف رسید .»
برگی از مبارزات مشروطه خواهان قزوین در غوغای مشروطه و مشروعه
به مناسبت یادمان ۱۴ مرداد سالگرد انقلاب مشروطه
روایت این واقعه در کتاب « قزوین در انقلاب مشروطیت » بدین شرح است :
« با کشته شدن اتابک ، شیخ فضل ا... نوری و همفکرانش که حامی مهم خود را از دست داده بودند ، به تحصن خود در بقعه ی حضرت عبدالعظیم پایان دادند و به تهران باز گشتند. ......
آدینه ۱۲ مرداد ۱۳۹۷
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ