«ترک» های «هارونیه»

نشانه ای دیگر از نابود شدن چندین سده تاریخ، فرهنگ و ...

فرهاد حاجری، دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی
مقایسه تصاویر گذشته و امروز این قاطعیت را به من ندادند تا بگویم که همه ی این آسیبها تازه هستند یا خیر، اما وقتی همین قسمت گچ کاریِ نم برداشته ی داخل بنا را با دستانم لمس می کردم، و با چشمان یکی دو دانشجو و استاد تاریخ شاهد فروریختن ذره های گچ بودیم، دیگر نیازی برای ادامه کلی ماجراجویی و مقایسه چند تصویر برای اثبات یک مدعا نمی بینم. ...
شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶
آخرین بازدید من از بنای «هارونیه» در توس، متعلق به قرن هشتم هجری، به ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ باز می گشت، تجدید دیدار از این بنا ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶ بود. این تجدید دیدار، نه تنها خاطرات خوش اردوی دوره کارشناسی را زنده نکرد، بلکه بر غمِ ندیدن و ندانستن احوال و اوضاع آن دوستان در این چهار سال افزود: وقتی که جاهای بسیاری از «هارونیه» نم برداشته بود، ترکی بر «مقرنس» کاری بنا دیده می شد، و تلخ تر از همه وقتی با یک دست زدن بر بخشی از گچ کاری دیوار داخل بنا؛ شاهد ریخته شدن آن بودیم.
رسانه ای کردن این موضوع کار شاق و تازه ای نیست؛ در این اوضاعی که مکرر خبر تخریب و عدم نگهداری صحیح از بناهای تاریخی در سراسر کشور زیاد به گوش می رسد؛ اما یک پاسخ احتمالی از پرسشی ذهنی، من را درگیر کرد. اینکه بر فرض انتشار چند عکس از این موضوع، و رسیدن خبرش به یک یا چند مسئول مرتبط، به احتمال بسیار آنها خواهند گفت که «این مشکلات از قبل بوده و ربطی به الان ندارد.» از این گونه پاسخها، برای توجیه بی مسئولیتی در قبال بناهای تاریخی چندباری به گوشم رسیده است؛ و از این رو جرقه اش در ذهن، امری محتمل بود.
من به سراغ فایلهای دسته بندی عکسهایم از گذشته رفتم. پوشه «اردوی رادکان- توس ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲» را باز کردم تا با مقایسه عکسها و فیلمها بررسی کنم که آیا تغییرات و آسیبهایی که در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶ دیده ام، امری تازه بوده اند یا خیر. دقیقا چند تصویر از همین محل «ترک برداشته شده»ی مقرنس داخل بنا داشتم، و تصاویر مشابه دیگر از کل بنا. با دقت فیلمها و تصاویر را مقایسه کردم، اما کیفیت بعضا پایین این تصاویر این یقین را برای من به دنبال نداشت که آیا آسیبهایی که دیده ام، در چند سال گذشته بوده یا نبوده اند. از این روست که نمی توانم با قاطعیت بگویم که این «نم» برداشتن های بنا و ترک بر روی مقرنس امر تازه ای هستند. هر چند در صورت تازه نبودن هم، هیچ دلیل توجیه کننده ای وجود ندارد برای مسئولین حفظ این بنا برای چنین وضعیتی. اما این همه ماجرا نیست. من یک سند تازه از همین بازدید دی ماهی ام در دست دارم که راهی برای توجیه بی توجهی عده ای باز نمی گذارد.
وقتی در سرمای صبح امروز برای دیدن هارونیه رفتیم، من شدم مسئول خریدن بلیت ارزان قیمت این بنا برای خودم و چند همکلاسی و استاد. با خود گفتم که بد نیست به بلیت فروش بگویم که ما دانشجوی دکتری تاریخ هستیم و این هم استادمان و اگر می شود همان بلیت ارزان را هم با تخفیف به ما بدهد. هنوز لذت گفتن «دانشجوی دکتری تاریخ بودنم» تمام نشده بود که چنان «نه» قاطعی در برابر درخواستم از نگهبان شنیدم، که «ترک»ی بر احوالاتم افتاد از جنس همین ترکهای هاورنیه. این «نه» پر از استحکام بود اما دریغ از وجود یک ذره از همین استحکام در بخشی از گچکاری داخل بنای هارونیه. من از این قسمت بنا عکسی برداشتم، اما تصویری از گذشته برای مقایسه پیدا نکردم و نیازی هم به این کار ندیدم، اینجا جنس استدلال نه از دیدن چند عکس که از لمس و حس و چند شاهد زنده بود.
مقایسه تصاویر گذشته و امروز این قاطعیت را به من ندادند تا بگویم که همه ی این آسیبها تازه هستند یا خیر، اما وقتی همین قسمت گچ کاریِ نم برداشته ی داخل بنا را با دستانم لمس می کردم، و با چشمان یکی دو دانشجو و استاد تاریخ شاهد فروریختن ذره های گچ بودیم، دیگر نیازی برای ادامه کلی ماجراجویی و مقایسه چند تصویر برای اثبات یک مدعا نمی بینم. اینها فقط ریخته شدن مقداری مصالح ساختمانی جلوی چشمان ما نبود، برای ما نشانه هایی بود برای از بین رفتن چندین سده تاریخ، فرهنگ و ... . حواسمان باشد که ساختن و داشتن «تاریخ» برای یک ملت شاید چندین سده یا هزاران سال زمان ببرد، اما مطمئن باشید که از بین بردنش زمان زیادی نمی خواهد ...
نظر شما