ماهنامه برای فردا؛ شماره ۱۷
مقدمه:
ارنست هولتسر ، متولد ۷ ژانویه ۱۸۳۵ در تورینگن آلمان، در اواخر ۱۸۶۳/ ۱۲۴۲ش مقارن با سلطنت ناصرالدینشاه جهت نظارت بر سیمکشی خطوط تلگراف، از لندن و از راه برلن- پترزبورگ – آستاراخان به ایران آمد. وی پس از مدتی به مدیریت تلگرافخانهی اصفهان منصوب گشت، از این رو به اصفهان رفت و نزدیک بیست سال در این شهر ساکن شد. نوشتههای هولتسر از آن نظر حائر اهمیت است که نامبرده مستشرق، مبلّغ مذهبی، نویسنده، سیاح و یا سیاستمدار نبوده که از نوشتن اهدافی چون تحقیق علمی، یا اشاعهی مذهب و یا سیاستی خاص و یا به قصد جمعآوری اطلاعات برای گزارش به مافوق خود بوده باشد. با این وجود، اثر وی خالی از اشتباه نیست، لیکن عدم درک صحیح وی بیشتر ناشی از ملموس نبودن برخی عادات و رفتارها و سنن بوده است تا غرضورزی و تلاش در راستای اثبات یک ایدئولوژی خاص. اثر هولتسر شامل عکسهای بسیاری است که در آن وی شخصاً به علت تمایلش به فرهنگ و مردمنگاری، زندگی اجتماعی مردم ایران و بهویژه اصفهان را تصویر کشانده است. گزارش حاضر درصدد است که نگاه هولتسر درباب زنان ارمنی مهاجر ساکن جلفا را مورد بررسی قرار دهد.
۱. نگاه کلی هولتسر نسبت به حقوق بانوان ارمنی
در زمان شاه عباس اول صفوی حدود سال ۱۶۰۴م، ارمنیان ساکن جلفا در کنارهی رود ارس به منظور جلوگیری از پیشروی عثمانی در داخل ایران، به اصفهان کوچانده شدند.(شاردن، ۱۳۷۲: ۵/ ۱۶۸۹/ دلاواله، ۱۳۷۰: ۲۶) هرچند که هنرها و توانایی این جمعیت در این تصمیم شاه عباس بیتأثیر نبود.(کولیور رایس، ۱۳۸۳: ۳۴) زنان ارمنی بخشی از این جامعه بودند که به تدریج خود را با شرایط جدید وفق دادند و سعی نمودند تا فعالیتهای اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی خود را در این شهر از سر بگیرند. در دورهی ظلالسطان دیگر ارمنیان جزء لاینفک از اجتماع اصفهانیان محسوب میشدند هرچند نگاه اکثریت مسلمان نسبت به اقلیتهای مذهبی مثبت نبود.
متأسفانه هولتسر وارد مباحث نظری و یا عمق روابط اجتماعی جاری در جامعه نشده و نوشتههای وی در سطح توصیف دیدهها و شنیدههایش متوقف گشته است. لیکن از روی برخی توصیفات وی میتوان به چند نکته پی برد. نخست آنکه در جامعهی ایران که ارمنیان نیز کمابیش در این حوزه قرار میگیرند، بانوان در درجهی دوم اهمیت پس از مردان قرار میگرفتند. این امر در جامعهی ارمنی به شدت مسلمانان نبوده اما کمابیش وجود داشته است. برای نمونه، در مهمانیهای ارمنیان، خانمها پس از آقایان، اجازهی صرف غذا را داشتند.(هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۶) و سپس آنکه از برخی قراین میتوان چنین استنباط نمود که زنان ارمنی آزادی بیشتری نسبت به زنان مسلمان داشتند. من باب مثال میتوان به مشارکت آنان در امور جاری جامعه، امکان رفتن به مدرسه و تحت آموزش قرار گرفتن دختران حتی در دیر، امکان آشنایی غیرمستقیم با همسر آیندهی خود در مهمانیهای رسمی و یا سن ازدواج دختران ارمنی که چندسالی بیشتر از دختران مسلمان بود، اشاره نمود.
۲. فعالیت اقتصادی زنان ارمنی:
هولتسر نظیر ریچاردز به اشتغال زنان ارمنی به جوراب بافی اشاره نموده است.(ریچاردز، ۱۳۷۹: ۱۱۹/ رونه دالمانی، ۱۳۳۵: ۹۶۵) «زنان و دختران روز و شب حتی در ضمن گردش هم جوراب میبافند. و آنها را به قیمت خوب به دلالهای ایرانی و ارمنی میفروشند. جورابها سفید و پنبهای هستند و پاشنه ضخیمی دارند و در دورترین نقاط کشور به فروش میرسند».(هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۳) آموزش این امور هم در بستر خانواده و هم در دیر امکانپذیر بوده است. در دیر زنان به دختران خواندن و نوشتن و آواز و کارهای خانگی مانند سوزنزنی، دوخت و دوز و بافتنی آموزش میدهند. (همان: ۶۲) یقیناً زنان ارمنی اشتغال به اموری همچون تهیه شراب و خرید و فروش اجناس و بافتن قالی (رونه دالمانی، ۱۳۳۵: ۱۲۶) یا تهیه کره با مشک (همان: ۲۳۰) و ... داشتهاند که هولتسر از آن غفلت کرده است. چنانکه مهارت زنان ارمنی در طباخی شهره بود.(همان: ۹۶۵) و گفته شده است که «در کل زنان ارمنی، بیش از سایر ساکنان ایران، به زندگی در خانه و خانهداری علاقهمندند».(کلیور رایس، ۱۳۸۳: ۳۵)
۳. پوشش زنان ارمنی به روایت هولتسر:
لباس زنان ارمنی نظیر لباس اروپاییان است. با این فرق که پیر و جوان یک کمربند نقرهای مزین و سنگین بر کمر دارند. زلفهایشان را به دو طرف شانه میکنند و وسط آن فرق باز میکنند. منتها موها را پشت سر نمیبندند بلکه همه را میبافند و گیسهایشان آویزان است. روی پیشانی نوار باریک از مخمل و یا ابریشم که با نقش و نگار مزین شده، میبندند. دختران جوان سدرههای تنگ و زنان سدرههای گشاد و روباز میپوشند. بسیاری از پیرزنان هنوز هم لباسهای صاف و بلند که روی آستینهای آن دکمههای نقرهای فراوانی دوخته شده بر تن دارند. روی سرشان مقدار زیادی سردستمال (لچک) میگذارند و آخرین سردستمال را بر گلو و بالای سر پروانهوار گره میزنند. زنان جوراب کوتاه با پاشنههای ضخیم و نعلین و یا کفشهای مدل روسی به پا میکنند.
موقع خروج از خانه زنها باید یک چادر بلند ساده و سفید که تا مچ پایشان برسد بر سر کنند. جنس آن از پارچه پیراهنی است. روی دهان و سر بینی خود پارچه سفید و سبکی میبندند که جلوهی نازیبایی دارد، اما بسیار تمیز است. پارچهای که روی دهان و بینی میبندند رسم مشرقزمینیان است که میخواهند کسی آنها را نشناسد. از آنجا که پیرانشان نیز اغلب چشمهای بسیار درشت و زندهدلی مانند جوانان دارند، آدم چه بسا در سن آنها اشتباه میکند. (هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۳) فرد ریچاردز علت این امر را چنین بیان نموده است که «پوشیدن دهان بدینگونه از زمانى رسم شد که معمول و مطبوع بود که زن در حضور آقا و سرور خویش و همچنین در محضر مادر شوهر و پدر شوهر و بزرگتران خود سکوت اختیار کند. در خیابان این رسم عملى به نظر مىآید. در داخل خانه نیز اجازه دارند که براى غذا خوردن آن را قدرى پایین بکشند».(ریچاردز، ۱۳۷۹: ۱۱۹-۱۱۸/ کلیور رایس، ۱۳۸۳: ۳۵)
۴. آداب و رسوم ازدواج:
یکی از آدابی که هولتسر به آن توجه نموده است، رسوم مربوط به ازدواج میباشد. وی معتقد است آداب و مراسم کهن عروسی ارمنیها در شرف از بین رفتن است. از اینرو به طور مفصل و با جزئیات از غذاها و نحوهی برگزاری مراسم نامزدی و ازدواج و پس از آن سخن رانده است. برای نمونه درخصوص رقص دستهجمعی و حلقهوار(کلیور رایس، ۱۳۸۳:۳۶/ هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۴) دختران در هنگام عروسی و عید پاک که در کل جدایی زن و مرد چندان هم رعایت نمیشود سخن رانده است و این امر را سازوکاری دانسته که جامعهی ارمنی برای ایجاد موقعیتی سالم به منظور ایجاد ارتباط میان جنس مخالف برای تمدید استحکام بنیان خانوادهی ارمنی تعبیه کرده است.«از دوران گذشته، فراهم ساختن این بازیهای عمومی و رقصها بدین منظور بوده است که دختران و پسران با یکدیگر آشنا بشوند و وسایل ازدواج را آماده سازند».(هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۴) هرچند دوشیزگان باید فاصلهی خود را با جوانان امیدوار حفظ کنند.(همان:۶۶) این رسم مانع حجب و حیای دختران ارمنی چه در مقابل آشنایان و چه بیگانگان نبود. دختران ارمنی باوجود زیبایی و تناسب اندام (همان، ۶۴) خود حدود معاشرت را حفظ مینمودند. حتی رسمی عجیب در این میان جاری بوده است مبنی بر آنکه «طی مدتی معین، سابقاً چندین سال طول میکشید، زن جوان حق نداشت با خویشان شوهرش که همه مسنتر از او بودند، یک کلمه رد و بدل کند. او میتوانست دست بالا، سری تکان بدهد و یا با علامت و اشاره منظور خود را بیان کند و با واسطه میشد بوسیله شخص ثالثی با آنها گفتگو کرد».(همان: ۷۰)
۵. دیر زنان در دوران حاکمیت ظلالسلطان بر اصفهان:
جلفا در زمان صفویه دارای یک دیر بود (شاردن، ۱۳۷۲: ۴/ ۱۵۶۷) اما در زمان هولتسر این جلفا دو دیر داشت. یک دیر مردانه و یک دیر زنانه. وی این دیر را چنین توصیف کرده است: «در دیر زنانه فقط دوشیزگان پذیرفته میشوند عده آنها نسبتاً زیاد است. ۱۶نفر آنجا هستند در صورتیکه چندسال قبل در حدود ۳۰ نفر بودند. علت تعداد کم زنان راهبه، مساعده و هدیههای کمی است که عاید دیر میشود و بدون آن دیر نمیتوانند دوام بیاورد. چون از خود ملک زیادی ندارند. یک رئیسه که ما بین پیرزنان از همه لایقتر است، کدبانوست و مراقب نظم و ترتیب. اسقف، رئیس و مشاور او در امور کلیسائیست. هیئتی مرکب از محترمین مردم شهر پولهای دارایی دیر را اداره میکند. دوشیزگان میتوانند از دیر خارج شوند و با اجازه رئیسه مهمان بپذیرند و همهجا مسافرت کنند. در جشنهای کلیسایی با لباس سفید کشیشی و روبند سفید شرکت میکنند. از این گذشته لباس آنها ساده و سیاه است در جشنهای خانوادگی به آنها محبت میشود. ... دیر زنان یک مدرسه دخترانه دارد با ۱۵ دختربچه که جدی هستند و موفقیت دارند و خواندن و نوشتن و آواز و کارهای خانگی مانند سوزن زنی، دوخت و دوز و بافتنی یادمیگیرند».(هولتسر، ۲۵۳۵: ۶۲و۶۱) از اینرو، دیر در کنار آنکه یک نهاد مذهبی بود، کاربری آموزشی نیز داشت. هرچند که فعالیت آن در مرتبهی پایینتر از دیر مردان بود و حتی اجازهی استفاده از ناقوس را نداشت. تنها میتوانست یک تخته چوبی بدر آویزان کنند و با یک یا دو چکش چوبی به آن بکوبند.
حاصل سخن:
ارنست هولتسر با کنجکاوی شایستهی تحسین سعی کرده تا زوایای زندگی مردم اصفهان و ارمنیان ساکن این شهر را که خود ۲۰ سال در میان آنان نفس کشیده است را در اثر خویش ایران در یکصد و سیزده سال پیش منعکس کند. با آنکه گزارشهای وی دارای چندان عمق تحلیلی و نظری نیست، اما عکسهایی که وی از اصفهان و مردم آن ثبت نموده است خود گویای مطالب مهم و بس ارزندهای میباشد. از آنجا که همسر خود هولتسر نیز ارمنی بوده و امکان نفوذ وی به میان ارمنیان بیش از مسلمانان بود، به همین علت، تصاویر و جزئیاتی که نامبرده از جامعهی ارمنی بهویژه بانوان آن در اثر خود آورده است به مراتب بیشتر و دقیقتر است. زنان ارمنی که چند قرن پیش به همراه خانوادهی خود به اصفهان کوچ نمودند، تمام تلاش خود را برای پویایی در جامعهی بستهی ایران در زمان حاکمیت قاجاریان نمودند. این بانوان با حفظ شئون رایج در مذهب خود و نیز جامعهای که در آن سکونت داشتند، در اقتصاد و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی کمابیش شرکت میکردند و به نسبت مشارکتی فعال در اجتماع داشتند. باید اذعان نمود که این حضور نسبتاً آزادانهی آنان، مایهی گسترش فساد و بیبند و باری نبوده و برعکس در راستای استحکام بنیادهای خانوادهی ارمنی بوده است.
کتابنامه:
دلاواله، پیترو، (۱۳۷۰). سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه و شرح و حواشی شعاعالدین شفا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
رونه دالمانی، هانری، (۱۳۳۵). سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه محمدعلی فرهوشی، تهران: امیرکبیر.
ریچاردز، فردریک چارلز، (۱۳۷۹). سفرنامه فرد ریچاردز، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
شاردن، (۱۳۷۲). سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران: توس.
کلیور رایس، کلارا، (۱۳۸۳). زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمه اسدالله آزاد، تهران: نشر کتابدار.
هولتسر، ارنست، (۲۵۳۵). ایران در یکصد و سیزده سال پیش. بخش نخست: اصفهان، ترجمه محمد عاصمی، بیجا: انتشارات مرکز مردمشناسی ایران وزارت فرهنگ و هنر.
زنان در قاب دوربین
روایت ارنست هولتسر از زنان ارمنی اصفهان
دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶
منبع:
برای فردا؛ شماره 17، خرداد ماه 1396
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ