فمینیسم مردانه!
نگاهی به اولین حضور مردان متجدد ایرانی در دفاع از حقوق زنان
یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶
درآمد
از دورۀ مشروطه به بعد به واسطۀ افزایش ارتباطات سیاسی و فرهنگی، برخی از موضوعات که تا آن زمان چنان بدیهی و عادی دانسته میشدند که اندیشه و دغدغۀ احدی صرفشان نمی شد، تبدیل به «مساله» جامعه ایرانی شد و در پی این «مساله شدگی»، انتظارات جدیدی خلق گشت و دربارۀ آنها بحث و گفتگوهایی شکل گرفت. از جمله این مسایل، موضوع زنان و حقوق آنها بود که توجه به آن باعث شد دربارهاش، انجمنهایی شکل بگیرند و بهصورت ویژه به اموری چون حق آموزش، حقوق مدنی، حق رأی و... زنان بپردازند. گرچه بیشتر فعالان در این زمینه، زنان پیشرویی چون صدیقه دولت آبادی، مستوره افشار، شهناز آزاد و مهرتاج رخشان بودند، اما مردان ایرانی نیز نسبت به این مطالبات بی توجه نماندند و بعضا با حضور حمایتی خود در کنار آنها نشان دادند نزد آنها، مبارزه برای ارتقای جایگاه زنان، نه نزاعی صرفاً جنسیتی بلکه مسالهای انسانی و اخلاقی است.
******
فمینیسم مکتبی است با گرایشها و نحلههای متفاوت که گرچه آرمانش را «اعادۀ حقوق زنان» اعلام کرده است اما در کنار این آرمان، همواره بهصورت پررنگی این ادعا را مطرح میکند که از اصلیترین موانع محروم ماندن زنان از حقوق خود، «مردان» و مناسبات مردسالارانه جامعه است! ازاینرو مبارزه با مردسالاری و در پارهای موارد مردستیزی در آموزههای این مکتب بهوفور یافت میشود. بااینحال فمینیسم نیز بهمانند بسیاری از افکار و اندیشههایی که از مغرب زمین به ایران آمدند در اینجا رنگ و بوی ایرانی گرفت و با خلقوخوی ایرانی عجین شد. این ادعایی است که با مراجعه به اندیشهها و نوشتارهای پارهای از روشنفکران عصر مشروطه و اوایل پهلوی میتوان صدق آن را نشان داد.
یک اصفهانی مدافع حق آموزش زنان
چنانکه گفته شد جنبش زنان ایرانی متأثر از افکار نوین غربی بود اما این به معنای بی تفاوتیش نسبت به سایر تکاپوها در شرق و بهویژه ملل اسلامی نبود. بهعنوانمثال بهمحض انتشار کتاب «تحریرالمراه» (آزادی زن) از قاسم امین نویسندۀ مصری که در آن کشور هم سروصداهای بسیاری برپا کرد، این کتاب در ایران نیز ترجمه و بهسرعت تکثیر شد. کتابی که در آن به زنان بهعنوان «مظهر ملت» و «مظهر شرافت ملی» توصیه میشد تحصیل کنند. در ایران نیز اشخاصی چون میرزا ملکم خان و طالبوف که منادیان گسترش آموزش همگانی به سبک نوین بودند، اگرچه بهصورت مستقیم به لزوم آموزش دختران و زنان اشاره نکردند اما تفکیکی هم بر حق ویژۀ مردان در این زمینه قایل نبودند. بااینحال از اولین مردانی که بهصراحت از تغییر وضعیت زنان دفاع میکردند، میتوان به یحیی دولتآبادی اشاره کرد. یحیی دولتآبادی فرزند حاج سید میرزا هادی دولتآبادی در دولتآباد برخوار در ۲۰ کیلومتری شمال اصفهان به دنیا آمد. پدرش از روحانیان روشنفکر و معروف این شهر به شمار میرفت و صدیقه (خواهرش) بعدها از شناختهشدهترین فعالان حقوق زنان در تاریخ ایران شد. یحیی از پنج سالگی آموزش خواندن و نوشتن را نزد زنهای مکتبی آغاز کرد. دولت آبادی را بسیاری بعد از "میرزا حسن رشدیه" مهمترین فرد در پایه گذاری آموزش به سبک نوین در ایران می دانند. او دوبار ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر به نامهای؛ فروغ الزمان، فخرالزمان و مجدالدین و یک پسر به نام علی اکبر بود. دولت آبادی را از مدافعان سرسخت آموزش دختران و زنان می شناسند که بارها در گفتگوهایش تعمدا به این بحث می پرداخت که چقدر خوشحال است که دخترانش تحصیل کرده هستند. (رینگر،۱۳۸۱: ۲۵۷) برخی معتقد به ازلی بودن او هستند که از سر همین اتهام ناچاربه ترک اصفهان و مهاجرت به تهران شد اما در تهران هم از گزند دشمنان و حسودان درامان نبود و کهنه پرستان مرتجع اقدامات او را خلاف شرع می دانستند. ولی او با دلگرمی بسیاری به تعلیم و تربیت نوآموزان که کمال مطلوب او بودند ادامه داد.
اعتقاد دولت آبادی دولت آبادی به دفاع از حقوق زنان تا اندازه ای بود که بعدها با نگارش مقاله مبسوطی در روزنامهی اطلاعات برای نخستین بار خواستار اعزام دختران به همراه پسران برای ادامه تحصیل به خارج از کشور شد و در عینحال بیان داشت علاوه بر دانشجویان پسر و دختری که به خارج فرستاده می شوند، باید در تهران دارالفنون عالی(دانشگاه) هم دایر کنیم تا جوانان ما استقلال فکری پیدا کنند. (باقری: ۱۳۸۹ ) از دیگر مردانی که از حقوق و فعالیتهای سازمانهای زنان دفاع میکردند میتوان اشخاصی چون سعید نفیسی، رضازاده شفق، ابوالقاسم آزاد، میرزاده عشقی و ابراهیم خواجهنوری را نام برد.
عده ای جوان تجددطلب، فمی نیست می شوند.
ابراهیم خواجهنوری روزنامه نگاریست که در جوانی با انتشار مجله «نامه جوانان» سروصدای زیادی برپا کرد. بعدها به سیاست روی آورد و در چهار دولت، به معاونت نخستوزیری رسید و مدتی نیز نمایندۀ مجلس سنا شد. وی بهطور مرتب در مطبوعات مقالاتی در زمینههای اجتماعی از جمله حقوق زنان مینوشت. (عاقلی،۱۳۸۰: ۶۳۲)
خواجهنوری در یکی جلسات «سازمان زنان ایران» (به ریاست صدیقه دولتآبادی) به بیان خاطراتی پرداخته که تا حد زیادی گویای فهم ایرانیان از «مساله حقوق زن» است. وی با یادآوری خاطره ای از دخالت در یک نزاع خشن خانوادگی چگونگی ورود خود به عرصه حمایت از حقوق زنان و (به قول خودش) «چگونه فمی نیست شدنش» را چنین شرح می دهد: « روزی با جمعی از یاران تجددطلب؛ قدم میزدیم و اتفاقاً بحث تفننی ما در اطراف فمی نیسم دور میزد که از تصادف روزگار یکمرتبه صدای ضجه و ناله زنی که پیدا بود بهشدت کتک میخورد؛ توأم با نعره و فحاشی مردی که معلوم بود بهشدت کتک میزند؛ مثل شوک الکتریکی ما را تکان داد. هنوز به خودمان نیامده بودیم که درهای یکخانه باز شد و زنی چارقد دریده با لباسی پاره و سر و صورتی خونآلود ضجهکنان بیرون دوید و مـــرد قلدری با کمربند قلابدار؛ با نهایت شدت و شقاوت بر سر و روی او میزد. مشاهده این وضع غیرمنتظره تردید ما را شکست و طبیعتاً حس دفاع از مظلوم که در هر بشر غیروحشی وجود دارد؛ غیرت انسانی ما را به جوش آورد و بدون شور با یکدیگر همه بهسرعت سرازیر شدیم و بین ظالم و مظلوم فاصله انداختیم. شوهر شقی و وحشی چنان از مداخله ما و از اینکه نگذاشتهایم از حق شوهریش بـــــه طورکامل استفاده کند عصبانی شد. اما دوستان ورزیده مهلتش ندادند، بر سرش ریختند و زن و شوهر را به پلیس رساندند. بنده نگذاشتم مرد را بازداشت کنند بلکه بهعکس در ضمــن دلجویی از او فقط به گرفتن التزام در خوشرفتاری نسبت به زنش اکتفا کردم. هفته بعد در یکی از دوستان جمع شدیم و «جمعیت ترقـی نسوان» را تشکیل دادیم و مبارزه پی گیـری برای رشد زنها و حمایت حقـوق آنها آغاز کردیم: مقاله نوشـتیم؛ شعر ساختیم؛ تئاتر ترتیب دادیم؛ جلساتی نیمه مهمانی و نیمه آموزشی به وجود آوردیم و... .»
خواجهنوری علت حضور خود و دوستانش در تلاش ها برای بهبود رفتارها با زنان را «غلیان غیرت انسانی و تحریک حس دفاع از مظلوم» با دیدن آن صحنه تاثربرانگیز میداند. پس از مدتی او و دوستان «تجدد طلبش» به این نتیجه رسیدند که نوشتن مقاله و سرودن شعر به اندازهای که باید راهگشا نیست و باید اقدامات دیگری انجام دهند. در آن دوره به سبب حساسیت های اجتماعی، پیاده روهای خیابانها را تفکیک کرده بودند و زنها و مردها هریک از طرفی عبور می کردند (عین السلطنه سالور، ۱۳۷۴، ج۹ : ۷۱۲۶) و یا سوار شدن همزمان زن و مرد غریبه در کالسکه ها جرم محسوب می شد. «ولی ما عمداً با مادر یا خواهر خود متفقاً از یکطرف خیابان عبور و یا سوار درشکه می شدیم و همه این کارها را هفتهای چندبار تکرار میکردیم و البته بارها کارمان به کمیسری میکشید. میخواستیم هرچه بیشتر با این سروصداها وسیله بحث ایجاد نماییم تا با تکرار مطلب؛ مردم را متقاعد سازیم.» . مراجعه به سخنان و نظرات فعالان مرد حامی حقوق زنان در این دوره نشان میدهد «مساله زنان» گرچه ازجمله مسائل جدید جامعه ایرانی بود اما از آن فهمی بومی شد و فعالان حقوق زنان ضمن آنکه بر نقش و وظایف سنتی زنان در خانواده تأکید داشتند، معتقد بودند رفتارهای دون شان با زنان غیر اسلامی و غیراخلاقی است. چنانکه خواجهنوری ضمن نقل خاطرات، فمینیسم را چنین تعریف میکند: «فمی نیست به کسانی میگویند که اعتقاد زیاد به لزوم ترقی و رشد زنها دارند و معتقدند محروم داشتن زنها از مقداری حقوق و وظایف اجتماعی و سیاسی هم برخلاف انصاف است، هم برخلاف عقل است و هم اینکه شدیداً بر ضرر جامعهای است که این عدمتساوی حقوق در آنجا وجود دارد» (سلامی، ۱۳۸۹: ۲۹۷)
نتیجهگیری
در واقع فهم ایرانیان از فمینیسم، بیش ازآنکه منبعث از مبانی نظری این مکتب باشد، متأثر از فرهنگ عیاری و زندهبودن روح جوانمردی نزد مدعیان بود. عقایدی که در آن دستگیری از مظلوم (زنان) و قیام در برابر ظالم (مردان جامعه) از مهمترین وظایف یک فمینیست شمرده می شد. مطالعۀ نظرات فعالان حقوق زن در این دوره نشان میدهد، رویکرد آنها برخلاف همتایان غربیشان نه آوانگارد و رادیکالیستی؛ بلکه رویهای کاملاً اصلاحطلبانه و عملگرایانه دارد که تلاش می کند ضمن نقد ملایم ارزشهای سنتی، بر حفظ شان و کرامت زن در خانواده و جامعه تأکید نماید.
منابع
۱. ام رینگر، مونیکا (۱۳۸۱) آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس
۲. باقری، الهه ؛ زندگی و کارنامۀ اجتماعی فرهنگی صدیقه دولت آبادی، پایان نامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ تاریخ گرایش ایران دورۀ اسلامی، به راهنمایی دکتر سهیلا ترابی فارسانی، اصفهان: دانشگاه نجف آباد
۳. سالور، قهرمان میرزا. ۱۳۷۴. : روزنامه خاطرات عینالسلطنه. ۱۰ جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.
۴. سلامی، غلامرضا سلامی و افسانه نجمآبادی (۱۳۸۹) نهضت نسوان شرق، چاپ دوم، تهران: نشر شیرازه
۵. عاقلی، باقر (۱۳۸۰) شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران: نشر گفتار
منبع:
ماهنامه برای فردا؛ شماره 17؛ خردادماه 1396
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ