قحطی بزرگ در آیینه اسناد

در مصاحبه خردنامه با دکتر ربابه معتقدی مطرح شد

قحطی بزرگ ایران (۱۲۹۶-۱۲۹۸) به عنوان فاجعه‌ای بزرگ، از جمله حوادث تاریخی مهم ایران است که کمتر مورد توجه تاریخ‌نگاران بوده است. بخشی از این موضوع ناشی از تردید برخی از تاریخ‌نگاران در باب واقعیت داشتن جزئیات این فاجعه یا تمام آن است. این در حالی است که اسناد بر جا مانده از این بحران، حکایت از وقوع آن در ابعادی وسیع و فجیع دارند؛ هرچند این اسناد نیز کمتر مورد توجه بوده‌اند یا تلاش اندکی در رابطه با ارائه و انتشار آن‌ها صورت گرفته است. در همین رابطه نشریه «خردنامه» برای روشن شدن برخی از زوایای پنهان و مورد تردید این فاجعه، مصاحبه ای با دکتر ربابه معتقدی (عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی ) صورت دادند که در شماره بهمن ماه ۱۳۹۵ این نشریه چاپ شد و از آنجا که توجه دوباره به این حادثه تاریخی، مدتی پیش از سوی «گروه مورخان» آغاز شده بود؛ دکتر معتقدی نسخه ای از این مصاحبه را در اختیار «مورخان» قرار دادند که لازم می دانیم از ایشان بابت این توجه نهایت سپاس خود را ابراز نماییم....

آدینه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
خردنامه: در مورد قحطی بزرگ چه مقدار سند موجود است؟
معتقدی: اسناد بسیار زیاد هستند اما به علت پراکندگی آن‌ها در مراکز اسناد و آرشیوها آمار مشخصی از تعداد آن‌ها نداریم. در آرشیو ملی ایران به‌راحتی می‌توان بیش از پنج هزار برگ سند مربوط به این موضوع را یافت؛ اما چنان‌چه پژوهشگر تیزبین باشد و به راه‌های جست‌وجو در بانک‌های اطلاعاتی آگاهی داشته باشد چند برابر این تعداد سند را خواهد یافت.

خردنامه: آیا اسناد تاریخی مرتبط با این ماجرا در یک جا جمع شده یا نه؟
معتقدی: یقینا نمی‌توان تمام اسناد مربوط به بحران جنگ جهانی اول را در یک جا یافت. علاوه بر مجموعه‌ی عظیمی از این اسناد که در سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی ایران موجود است، بسیاری دیگر که یادداشت‌ها و مکاتبات میان دولتمردان ایران و کنسولگری‌ها و سفارت‌های خارجی را شامل می‌شود در مخازن مرکز اسناد وزارت امور خارجه‌ی ایران نگهداری می‌شوند. همچنین مراکز اسناد استانی و منطقه‌ای سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی نیز تعدادی از این اسناد را نگهداری می‌کنند و در دسترس مراجعه‌کنندگان قرار می‌دهند. کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس نیز اسناد فراوانی درباره‌ی اقدامات و فعالیت‌های نیروهای روس در خراسان و سیستان و بلوچستان آن روزگار دارد. البته نباید آرشیوهای انگلستان، روسیه، ترکیه و آلمان را نادیده گرفت. بخش بزرگی از این اسناد را در آرشیوهای خارجی می‌توان یافت. افزون بر همه‌ی این موارد، اسناد خصوصی و شخصی افراد نیز که در سال‌های جنگ جهانی اول تولید شده کمک بزرگی به روشن شدن واقعیت خواهد کرد.
خردنامه: این اسناد عمدتا به چه صورت و در چه قالبی هستند؟
معتقدی: این اسناد به شکل مکاتبات اداری میان دولت ایران با سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های خارجی، مکاتبات اداری و رسمی میان وزارتخانه‌های داخله و مالیه و وزارت جنگ، گزارش‌ها و راپورت‌های نظمیه و کدخدایان محلی عریضه‌های مردمی روستاها و ایالات مختلف، نامه‌های خصوصی و صورت محاسبات و معاملات تجارتخانه‌ها و شرکت‌هاست.

خردنامه: طبق اسناد بحران سال‌های ۱۲۹۶-۱۲۹۸، آمار مربوط به کشته‌شدگان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
معتقدی: تاکنون آمار مشخصی از تلفات این فاجعه به دست نیامده است. آمار تلفات و فشار اقتصادی‌ای را که بر مردم رفته باید پژوهشگران با تیزبینی و هوشیاری از دل این اسناد بیرون بکشند. اما با توجه به جمعیت ایران در آن روزگار طبق نظر استادم پروفسور تورج اتابکی، «تلفاتمان در دوره‌ی جنگ زیاد است البته نه در حد گزافه‌گویی‌هایی که باب شده است. جمعیت ۱۰ میلیونی ایران آن زمان اجازه نمی‌داد که نه میلیون کشته داشته باشیم. البته شمار تلفات چشمگیر بود اما نه در این حد. هر چه بود، صحنه‌ی تلخ و غمباری بود.»

خردنامه: با توجه به اسناد موجود، نقش کشورهای بیگانه را در بروز یا گسترش بحران چگونه ارزیابی می‌کنید؟
معتقدی: برای پاسخ به این پرسش لازم است اشاره‌ای به ورود نیروهای بیگانه در سال‌های جنگ جهانی اول به خاک ایران داشته باشیم. اگرچه حکومت ایران در آغاز جنگ جهانی اول رسما بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود، اما نیروهای متخاصم این بی‌طرفی را نپذیرفتند. به همین خاطر در طول سال‌های جنگ جهانی اول بحران‌های بسیاری گریبان ایران را گرفت؛ بروز قحطی در بیشتر نقاط ایران و به‌ویژه در سیستان و بلوچستان و آسیب دیدن مردم این مناطق از آشفتگی‌های سیاسی و اقتصادی زاییده‌ی جنگ بود.
پس از آغاز جنگ جهانی اول، با ورود سربازان متفقین به شهرهای مختلف و کمی پس از آن با تشکیل نیروی پلیس جنوب، گذشته از بروز بحران سیاسی و تحت فشار قرار گرفتن دولت، مردم نیز دچار بحران معیشتی شدند. آنان باید غذایشان را با سربازان بیگانه تقسیم می‌کردند. مدارک موجود حاکی از این است که در طول جنگ جهانی، تجاوز‌های نظامیان روس و عثمانی و حضور پلیس جنوب در ولایات مرکزی و جنوب سبب آسیب‌های جدی به کشاورزان و روستاییان شد. مدارک فراوانی مبنی بر مزاحمت‌های پلیس جنوب برای مردم بومی و عشایر وجود دارد. مقابله‌ی آن‌ها با قشقایی‌ها، محاصره و غارت روستای دهچ در ایالت یزد، قتل اهالی روستا و تخریب منازل و اسارت تعدادی از روستاییان آن روستا و حمله، غارت و قتل اهالی میمند از توابع یزد نیز از جمله فجایعی بود که در بحبوحه‌ی جنگ جهانی اول توسط پلیس جنوب اتفاق افتاد و در جراید و افکار عمومی تاثیر عمیقی گذاشت.
اما صدمه‌ی بزرگ‌تر، جمع‌آوری آذوقه از میان مردم توسط کارگزاران و صاحب‌منصبان متفقین بود. آنان برای اطمینان از امکان ادامه‌ی جنگ، ذخایر فراوانی از ارزاق مردم برای نظامیان خود تدارک دیدند. همچنین برای تامین تدارکات نیروی نظامی خود در میدان‌های نبرد، دست به صدور گسترده‌ی غله و دام به جبهه‌ها زدند. روسیه دام و غله‌ی موجود در ایالات شمال و شرق کشور را به رضا یا نارضایی از صاحبان آن‌ها می‌خرید و از ایران خارج می‌کرد. انگلیس نیز همین کار را در ولایات جنوبی و سیستان انجام می‌داد و غلات و احشام جمع‌آوری شده را از طریق بنادر جنوب از ایران خارج می‌ساخت. با ورود نیروی نظامی بیگانه به کشور، آسیب دیگری که به مردم وارد آمد ایجاد هیجان عمومی و وحشت‌زدگی از کشیده شدن جنگ به ایران بود. این هیجان، ترس از ایجاد قحطی متاثر از جنگ و ایجاد گرانی و افزایش قیمت‌ها را نیز شامل می‌شد. همچنین بسیاری از متمولین و تجار با انگیزه‌ی سودجویی دست به انبار و احتکار مواد غذایی زدند و باز هم بر قیمت‌ها افزوده شد.
خروج غله از ایران، ذخیره کردن مواد غذایی در انبارهای نیروهای متفقین مستقر در خاک ایران و فرصت‌طلبی محتکرین، همگی سبب بروز قحطی وسیع و غیرمعمول در کشور شد. مردم سیستان نیز در اثر فروش بی‌رویه و گسترده‌ی غله توسط امین مالیه و محتکرین به قوای انگلیس، دچار قحطی شدند به شکلی که گندم خرواری ۲۰ تومان هم یافت نمی‌شد. راه‌ها، نیروی کار، ارزاق و احشام خراسان نیز در تسخیر نیروهای روس بود و مصادره و خروج مواد غذایی سبب نایاب شدن آن در میان مردم و به‌سختی افتادن ایشان شده بود. این‌چنین است که اسناد و مدارک موجود به‌روشنی می‌گویند که قحطی سال‌های جنگ جهانی اول، تنها برآمده از خشک‌سالی و آفات و بلایای طبیعی نبود، بلکه عوامل متعدد دیگری نیز در شکل‌گیری آن دخیل بودند. درست است که بعضی از ایالات همچون فارس در برخی سال‌ها دچار خشک‌سالی و بلایای طبیعی چون ملخ‌زدگی می‌شدند اما گرسنگی و کمبود ارزاق در ایالات آذربایجان، گیلان، سیستان، خراسان و... در گرو بحران برخاسته از جنگ بود. تهران و بلوکات اطراف آن از شروع جنگ تا سال‌های پس از آن درگیر قحطی و کمبود ارزاق بودند. کمبود نان، شکایت نانوایان از نبود آرد، احتکار غله و دخالت اتباع روس در حمل نان به تهران از مسائل روز پایتخت در این سال‌ها بود.
ایالت فارس نیز که معمولا ارزاق مورد نیاز خود را از کشاورزان گرمسیر تهیه می‌کرد به علت خرید محصولات کشاورزی توسط مقاطعه‌کارانی که در استخدام انگلیس بودند، با کمبود شدید مواد غذایی مواجه شده بود. همدان نیز که پذیرای قشون نظامی انگلیس بود، در اثر احتکار آذوقه و ذخیره‌سازی مواد غذایی توسط عوامل انگلیسی دچار قحطی و کمبود بی‌سابقه‌ای شده بود.
در چنین اوضاعی نه دولت مرکزی توانایی مقابله با اقدامات متفقین را داشت و نه دولت ملی امکان جلوگیری از رشد و گسترش قحطی را یافت. مهم‌ترین اقدامی که حکومت مرکزی در این زمینه انجام داد حکم ممنوعیت صدور مواد غذایی و دام به خارج از کشور «به هر مقدار و توسط هر کس» بود. صدور این حکم سبب بروز عکس‌العمل شدیدی از سوی صاحب‌منصبان و سفارتخانه‌های خارجی در ایران شد. فرار از این قانون چندان سخت نبود. یکی از این راه‌ها قراردادهایی بود که مقاطعه‌کاران و کنتراتچی‌ها با بیگانگان می‌بستند تا مواد غذایی و ارزاق را در ایران یا خارج از مرزهای ایران به آنان تحویل دهند. در صورت دستگیری این مقاطعه‌کاران توسط حکومت ایران، مقامات انگلیسی و روسی به شدت از آنان دفاع می‌کردند. مسئولیت خروج مواد غذایی از کشور به عهده‌ی ایشان بود تا سفارت و ماموران انگلیس و روس و همچنین ماموران گمرک حکومت بنادر جنوب، در مقابل دولت ایران مقصر و مسئول شناخته نشوند. با حمایت و پشتیبانی شیخ خزعل کاروان‌های حامل آذوقه و گله‌های دام بدون این‌که با مانعی جدی روبه‌رو شوند یا توضیحی قانع‌کننده برای ماموران دولتی داشته باشند توسط مقاطعه‌کاران از محمره به بصره و دیگر شهرهای بین‌النهرین صادر می‌شد یا از راه آب‌های خلیج فارس و توسط کشتی‌های انگلیسی حمل می‌شد. خروج و تحویل ماهانه ۱۵ هزار رأس گوسفند و ۱۰۰۰ تن گندم برای قشون انگلیسی تنها یکی از ده‌ها قرارداد پیمانکاران در محمره و بنادر جنوب بود که از طریق مرزهای خوزستان از کشور خارج می‌شد. دشواری حمل و نقل ارزاق نیز از مشکلات دیگری بود که به بحران قحطی دامن می‌زد.
اصرار مقامات روس و انگلیس در جمع‌آوری قاطرها و شتران که مهم‌ترین وسیله‌ی حمل و نقل به شمار می‌رفت، برای حمل و جابجایی تدارکات نظامی و آذوقه نیز به فراگیر شدن قحطی کمک کرد؛ زیرا از آن‌جا که حیوانات بارکش مهم‌ترین وسیله‌ی حمل و نقل بودند، با خارج شدن آن‌ها از شبکه‌ی حمل‌و نقل، امکان جابجایی مواد غذایی از ایالات دیگر و حمل بار از بنادر جنوب به دیگر نقاط کشور سخت‌تر و پرهزینه‌تر می‌شد. در سال ۱۳۳۳هـ.ق/ ۱۹۱۵م قیمت هر من گندم در بوشهر ۱۸۰۰ دینار بود و حمل یک من گندم از بوشهر به شیراز دو هزار دینار (دو قران) هزینه داشت. به عبارتی علی‌رغم افزایش شدید نرخ ارزاق، هزینه‌ی حمل و جابجایی از قیمت مواد غذایی بیشتر بود. مردم نیز از مشاهده‌ی بارهای آذوقه که علی‌رغم نیاز عمومی به خارج از کشور حمل می‌شد، دچار هیجان و اضطراب می‌شدند و این ترس و نگرانی علاوه بر ایجاد بلوا و آشوب سبب آشفتگی بیشتر وضع ارزاق و افزایش قیمت‌ها نیز می‌شد. در این سال‌ها واردات ارزاق و خصوصا آرد از کشورهای صادرکننده‌ای چون هندوستان نیز توسط انگلستان ممنوع شده بود و تلاش وزارت مالیه نیز برای متقاعد ساختن سفارت آن کشور با رفع این ممنوعیت فایده‌ای نبخشید.

خردنامه: اگر بخواهید علل فاجعه‌ی قحطی را جمع‌بندی بفرمایید چه مواردی را ذکر می‌کنید؟
معتقدی:
ـ ایجاد ناامنی و از بین رفتن کشاورزی و روستاها در مسیر حرکت نیروهای بیگانه‌ی روس، انگلیس و عثمانی.
ـ ایجاد اغتشاش و هیجان و آشوب در میان مردم در اثر جنگ و ترس ایشان از کمبود مواد غذایی که سبب افزایش قیمت‌ها و انبار آذوقه شد.
ـ احتکار و ذخیره‌سازی ارزاق توسط تجار و مالکین به امید سود بیشتر.
ـ خروج غله و دام و مواد غذایی دیگر از کشور توسط عوامل متفقین برای تامین تدارکات و آذوقه‌ی مورد نیاز سربازانشان در جبهه‌های جنگ.
ـ تامین آذوقه و مواد غذایی برای سربازان و نیروهای روس و انگلیس که در طول سال‌های جنگ در ایالات مختلف ایران مستقر بودند.
ـ بروز خشک‌سالی در برخی مناطق ایران
ـ کاهش واردات مواد غذایی به‌ویژه از هندوستان به‌علت ممنوع ساختن این تجارت از سوی انگلستان برای تجار کراچی و بمبئی.
ـ بد بودن وضع راه‌ها و بلوکه شدن حیوانات بارکش در دست نیروهای روس و انگلیس که نتیجه‌ی آن ایجاد بحران در حمل و نقل کشور و جابجایی مواد غذایی بود.
ـ ناتوانی حکومت مرکزی در کنترل اوضاع و حمایت از قحطی‌زدگان با کنترل قیمت‌ها و ممانعت از احتکار غله.
ـ در نهایت، ناتوانی دولت در کنترل مرزها و ممانعت از خروج ارزاق و احشام توسط عوامل انگلیس و روس.

خردنامه: چرا این بحران در کتاب‌های تاریخی کمرنگ است و چرا اسنادی که در این رابطه وجود دارد در تحلیل و اثبات جزئیات این فاجعه استفاده نمی‌شود؟
معتقدی: این بی‌مهری فقط شامل حال بحران قحطی سال‌های جنگ جهانی اول نمی‌شود. موضوعات تاریخ اجتماعی کمتر مورد توجه مورخان بوده است. تا به حال پژوهشگران تاریخ بیشتر به تاریخ وقایع سیاسی پرداخته‌اند. تاریخ قحطی و بحران‌های معیشتی و اجتماعی می‌تواند در مجموعه‌ی مطالعات تاریخ اجتماعی قرار بگیرد. اگرچه تاریخ اجتماعی در سال‌های اخیر با اقبال فراوان در دنیا روبه‌رو شده، هنوز در ایران جایگاه خود را نیافته است.
از آنجا که تاریخ اجتماعی در مقایسه با تاریخ سیاسی و وقایع‌نگاری‌ها از منابع مکتوب کمتری برخوردار است، ناچار نگاهش به اسناد است. اسناد و به‌ویژه اسناد اجتماعی مهم‌ترین ابزار کار این رشته‌ی تاریخ است؛ بنابراین در آینده‌ی نزدیک با توجهی که مورخان دوستداران و پژوهشگران تاریخ به این رشته نشان می‌دهند شاهد استفاده و بهره‌گیری بیشتری از اسناد در وصف و تحلیل وقایع تاریخ اجتماعی خواهیم بود.
منبع: خردنامه، بهمن ماه 1395
نظر شما