برای بسیاری این یک معما بود و برای گروهی دیگر این یک خسارت؛تصاویرمنحصر به فردی از انقلاب ۵۷ از شبکه تلویزیونی «من و تو» پخش شده بود که بیش از هر چیز برای بچه های دهه ۷۰ شمسی ، تازه گی داشت و در بالای سرشان ابری با علامت سوال به وجود آورده بود. ۵ سال پیش؛گویی به تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی حمله شده بود، معمولا واکنش های افراد مسئول در حوزه های مختلف از جمله فرهنگ پدافندی است. یعنی اول باید یک سیلی محکم بخورند ،بعد که خوب دردشان آمد، تازه یادشان می آید که باید واکنشی داشته باشند. به همین دلیل به جای ایجاد فضای «ایجابی» به جنگ می روند؛ ولو اینکه دفاع از آرمان ها و ارزشهایی که به آن اعتقاد دارد،باشد. این به زبان خیلی ساده ، آغاز موج نوی «مستند سازی سیاسی» در ایران بود؛اول حمله شد،هیجانی ایجاد کرد و بعد مستندهای پاسخ گویی، بدون اینکه اصلا در گذشته ضرورتی برای بازگشایی پرونده تاریخ معاصر ایران و دلایل وقوع انقلاب برای اقناع نسل جوان احساس شده باشد، ساخته شد. بعدها که کارها نهادی تر، جدی تر و اتفاقا برخی آثار خوب و درخشانی نیز تولید شد، با نگاهی به گذشته و دیدن فیلم های «من و تویی» متوجه شدیم که آنها فقط تصاویر آرشیوی بسیارخوبی داشتند و عمدتا روایت هایشان ویکی پدیایی،بدون محتوا و قصه به سبک پروپاگاندای رژیم پهلوی در«تلویزیون ملی ایران» بوده. چیزی که در نگاه رسمی از تاریخ انقلاب اسلامی از ارائه آن به مخاطب برای سالهای متمادی دریغ شده بود و چشم مخاطب را به اصطلاح عادت نداده بودند. برای سالها بنابه دلایلی نامعلوم و بدون توضیحی «آرشیو مرکزی» صدا و سیما به عنوان غنی ترین سرمایه تصویری ایران را سه قفله کرده بودند و هیچ تصویری از آن به بیرون نمی آمد؛آنطور که این تصاویر به مستندسازان داخلی داده نمی شد اما نمی دانم چرا در شبکه های مخالف جمهوری اسلامی پخش می شد! شاید به همین است که در چند سال اخیر تلویزیون حداقل در ارائه تصاویر آرشیوی دیگر مثل گذشته دیگر خسیس نیست. با این حال اما مشکل هنوز پابرجاست و مستند سازی سیاسی ایران حتی بعد از عبور مستندهای پدافندی ، یک گرفتاری بزرگ دارد.
تاریخ معاصر ایرانیان در مجادله ای داغ و بی نهایت «خدمت و خیانت» به سر می برد؛هر کدام از ذی نفعان رخدادهای تاریخی که کم هم نیستند، روایت خود را اصل و مابقی را پوچ می نامند؛ ۲۸ مرداد کودتا یا قیام ملی؟،رضاشاه دیکتاتور یاپدر مدرنیزاسیون ایران؟، توهم توسعه اقتصادی در دهه های ۴۰ و ۵۰ یا ویرانی اقتصاد درعصر پهلوی و...حتی در تاریخ جمهوری اسلامی و به اندازه نقش وعمل بازیگران درفصل های مختلف تاریخی اش، ما را مشغول مساله ای به نام نهادینه شدن «روایت رسمی» کرده؛یعنی همانقدر که مستندهای من و تویی محصور ایدئولوژی رسمی پهلوی هاست که امروز ما هم در بیشتر مستندهای تاریخی، گرفتار روایت رسمی از تاریخ معاصرهستیم. مستند سازی «آفندی یا پدافندی» آنطور که در خارج از ایران و داخل کشور،ساخته می شود، به شدت ضدتاریخ ،بخشی نگر، بدون کمترین استفاده از اسناد و روایت های مختلف که حتی هم را نقض کنند، بدون مجادله و مباحثه و... به همین دلیل سودمند نیست و ضدمخاطب است.
مستندسازی سیاسی و تاریخی ،قطعا همه طرفهای ماجرا را راضی نخواهد کرد، برخی ،رویدادها ویا پرتره شخصیتی که دوست دارند را سفید و نورانی می بیند و برخی دیگر نه،در مقام مخالف خوانی شمشیر به رویش می کشند.اینجاست که مستند سازی سیاسی در ایران حرکت روی سطح صیقلی است؛هر لحظه ممکن است که به سمت «له یا علیه» جریانی و یا فردی واژگون شود. با این حال راه اصلی بازگشت به روایت است نه قضاوت ؛به این معنا که مستند ساز باید در میانه تاریخ بایستد، آنچه که پژوهش کرده بگوید و آن چه که راست است بیان کند و از دروغگویی و تک بعدی دیدن رویدادها و افراد پرهیز کند؛این روایت است که می ماند.
روایت است که می ماند
نگاهی به موج مستند سازی سیاسی و تاریخی
دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷
منبع:
روزنامه همشهری 15 بهمن ماه 1397
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ