مقامی «بلندمرتبه» از فلان «ارگان رسمی و دولتی»، مدرس کارگاهی است و بدون آنکه استنادی متقن داشته باشد، صرفاً بنابر نقل قولهای شفاهی مکرر چندین و چندبار از «شیخ بهایی» به عنوان معمار بزرگ میدان نقش جهان نام میبرد. هم او بارها تحلیلی بر کاربری میدان نقش جهان میگذارد -که فارغ از قضاوت در مورد صحت و سقم آن- نمیتوانم حرف را دریابم. آنچه سخن را به عمق جان نمینشاند آن است که در ارجاع به پیشینه و گذشته تاریخ میدان، ادعای مطرح شده، سست و ناقص و ناکافی به نظر میرسد.
هدف از این مقدمه خردهگیری از یک رویداد نیست. صحبت از درک تقلیلگرایانه ما از تاریخ است. حاشا که قصد این نوشتار ستایش تاریخ باشد. بلکه به عکس صورتبندی یک واکاوی در معنای تاریخ و از پس آن لزوم توجه به آن در دو ساحت علم و عمل است.
تاریخنگاران ما از طبری و بیهقی و بلعمی و خواجه نظام الملک و... قطعاً صفحات را سیاه نکردند که داستان بسرایند. اندیشه و مفهومی در حال انتقال بود. اندیشهای که تاریخ را به معنای شانههایی برای ایستادن میدانست؛ آن را در جایگاه گوینده قرار میداد (فارغ از آنکه گوشی شنوا باشد). در آن مفهومی که تاریخ را نه همچون مُرداری که از آن به ارث بریم، بلکه به مثابه موجودی زنده مینگاشت که ما را به گفتگویی بیانتها دعوت میکند. که اگر تاریخ به معنای دانستن صرف سرگذشتها و رخدادها و اشخاص باشد پس معنای قصه کدام است؟ فرق قصه و تاریخ کجاست؟ آیا تاریخ آن چیزی نیست که ما را از انقطاع و تکرار میرهاند و داستان ما را (ما به عنوان «شهروند»، «ملت» یا هر مفهوم جمعی دیگر) یکدست و پیوسته میسازد؟
ای شهرسازان، برنامهریزان شهری، مهندسان و فنیکاران! باور بفرمایید تاریخ به معنای پیشینهای در چند پاراگراف یا در بهترین حالت در چند صفحه به عنوان مقدمه در مکتوبات طرحها و پروپوزالها و .. نیست و نه حتی به معنای داستاننگاریهای مطول بیفایده که برای خوانده نشدن تقریر میشوند. از فقدان این درک و دریافت از تاریخ در عرصه عمل، صورت پر ایراد بازآفرینی میدان عتیق سربرمیآورد. تاریخ در عرصه عمل یعنی دریافتن نسبت توسعه شهری به بافت قدیمی، که یکی را وانگذاریم و یا در وادی افراط و تفریط گرفتار نشویم؛ یعنی حلقهای از دانش و تجربه که گم شده و نتیجه آن پروژههای نیمه کاره، بیهویت و ناتمام است؛ یعنی عمارت پرمناقشه جهان نما، از قضا درست مقابل عمارت بلدیه و ... .
همانطور که پیش از این اشاره شد واکاوی معنای تاریخ محدود به عرصه اجرایی نیست. اگرچه به عادت مألوف، نوک پیکان انتقادات در بدو امر به عرصه اجرایی و دستگاههای عریض و طویل دولتی نشانه میرود ولی نمیتوان از وضعیت این رشته در دانشگاهها و نزد اهالی آن دم نزد و خودانتقادی و به قول آن استادِ رفته، «خود مشت و مالی» نکرد. سالهای سال است که داد اساتید و دانشآموختگان این رشته به آسمان است که اشتغال در آن با مشکل روبهروست. ولی آیا یکبار متخصصین و اساتید مربوطه، برای بازاندیشی در مورد محتوای آموزشی این رشته گرد هم آمدهاند؟ آیا برای افزایش توانمندیهای دانشجویان تاریخ اندیشه میشود؟ (دانشجویان چه چیزی یاد نمیگیرند که در عرصه عمل ناکارآمد هستند؟) و پیش از همه اینها فلسفه تاریخ چه مقامی در این رشته دارد؟
به هر روی تاریخ، چه در جایگاه رشتهای آکادمیک و چه در مقام مشکلهای در عرصه اجرایی، درگیر کژفهمی در معنا و جوهره آن است. در هر دو ساحت علم و عمل لازم است تا بازنگری جدی بر مفهوم تاریخ انجام شود. تاریخ چهارچوب اندیشه ماست؛ کیفیتی است آگاهیبخش که رهایی میبخشد. به عبارتی راه فراری است که از حرکت دایرهوار درجازننده باز میدارد؛ به عکس تصور رایج که تاریخ را بازخوانی دنیای گذشتگان میداند، حرکت تاریخ وجهی به شدت پیشرونده دارد اگرچه چشم از پس خود برنمیدارد. همچون حرکت اسبها، وقتی میتازند و پیش میرانند و گاه، گردن به عقب برمیکشند. تاریخ مفهومی پیچیده از زمان است، زمان گذشته بر ما و زمان در برابر ما که در مقابل تمامی ادعاهایی که آن را واهی و بی اس و اساس میداند باید گفت: «هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست».
تاریخ در ساحت اندیشه و عمل
در نقد درک تقلیلگرایانه از تاریخ
چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷
منبع:
ایسنا
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ
جالب بود و قرین واقعیت... لذت بردم متشکرم
یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۱۷