میشل دودوک دو ویت، کارگردان هلندی اخیرا انیمیشنی تولید کرده بنام « لاک پشت سرخ». یکی از حامیان این فیلم، استودیوی جیبلی است، غول تولید آثار تفهمی در قالب انیمیشن که پایه گذارش، استاد بزرگ هایائو میازاکی است. درباره جیبلی استودیو در فرصت های دیگر یادداشت هایی مفصل خواهم نوشت چرا که بنظر این حقیر ( که واقعا برابر نبوغ و فلسفه میازاکی و شاگردانش حقیر است) آثار این استودیو بسیار فراتر از تولیداتی سینماتیک و فلسفه و تاریخ به روایت پرده های سینما هستند. اما لاک پشت سرخ برای یادداشت امروزم بهانه شروع بحثی است که در آن می خواهم نشان دهم دنیای انیمیشن ها، اقیانوسی است بیکران برای کار مورخان و ترفیع سطح آگاهی تاریخ نویسان و ایده یابی برای تاریخ پژوهان. شاید از من بپرسید چگونه یک عالم در کسوت علم تاریخ می تواند از یک انیمه بهره ببرد؟ بگذارید در ابتدای بحث روشن کنم که برخی از این آثار مستقیما به کار تاریخ نویسی و خصوصا تاریخ نویسی اجتماعی و فرهنگی می آید و برخی دیگر با پرورش ذهن مورخ به مثابه، فیلسوف، اندیشمند و از همه مهم تر انسان، غیر مستقیم به کار عالمان می آید.
بحث را با مثالم پیش میبرم: انیمیشن لاک پشت سرخ یکی از دست پخت های جیبلی استودیو است. این انیمه صامت است البته بدین معنا که دیالوگ ندارد. داستان قایقرانی است تنها در که در دل طوفان، زورقش در هم می شکند و خود بر ساحل جزیره ای مطرود می افتد. جزیره ای بی هیچ سکنه جز چند خرچنگ بامزه. تلاش های وی در عبور از دریا با کلک در حمله لاک پشتی عظیم ناکام می ماند. مرد بر اثر خستگی و گرسنگی دچار توهم می شود و بدنبال لاک پشت بزرگ می افتد و او را می کشد. سپس در یک صبح می بیند لاک پشت محو شده و دختری زیبا برجای مانده. داستان این گونه ادامه می یابد که آن دو یک زندگی را در جزیره را شروع می کنند و صاحب فرزندی می شوند. در نهایت اما بعد از سالها پسر آنها همراه لاک پشت ها جزیره را ترک می گوید و در نهایت مرد در کهنسالی در می گذرد. اما نکته جالب داستان اینجاست پس از مرگ وی زن به صورت لاک پشتیش در می آید و به اقیانوس باز می گردد. مخاطب که تاکنون در فضای جادویی داستان زیسته بود با بعدی روان شناسی مواجه می شود که آیا تمام این اتفاقات واکنش دفاعی بوده به تنهایی و شکست تلاش هایی که برای خروج از جزیره کرده؟ پس در واقع انیمه یک رخداد روان شناسانه را در قالب یک انیمه بسیار زیبا به تصویر می کشد اما بعد روان شناسی داستان برای من مهم نیست بلکه کنش و واکنش های خود داستان برایم اهمیت دارد. داستان بقا و تلاش برای نجات، این که بشر هیچ گاه دست از نجات خویشتن و بازگشت به جامعه انسانی برنمیدارد و نمی خواهد در تنهایی باقی بماند. اما دلیل دیگری نیز دارد که در این تنهایی نباشد، آیا تنهایی و لحظات تنهایی به دور از هیاهوی دنیای انسان ها و ماشین ها فرصتی برای خودآگاهی و تفکر به دست نمی دهد؟ شاید به این دلیل از تنهایی می ترسیم که از تفکر هراسانیم و از فروپاشی کلیشه ها و باورهای ذهنی مان. اما کنش دیگر قهرمان داستان کنش عشق و عاطفه است. او از کشتن لاک پشت پشیمان است و تمام تلاشش را می کند تا زنده شود اما بی فایده است. این نشان می دهد انسان جزئی از طبیعت است اما دیری است دست به تخریب و کشتار آن زده ولی اگر بیندیشد ازین کردار پشیمان خواهد شد. گویی جزئی از وجود خود را از دست داده است. و همینجاست که لاک پشت تبدیل به دختری سرخ موی می شود. طبیعت در کسوت یک انسان خود را به قهرمان داستان نشان می دهد و فرصتی می دهد تا انسان بتواند با طبیعت درآمیزد و در تعامل و زندگی قرار گیرد. نشان می دهد که آری انسان حیوانی است ناطق و هر تعریفی از او بدست دهیم دست آخر زاده طبیعت است. آمیزش با طبیعت سبب می شود فرد آرامش خویش را بازیابد و زندگی طبیعی خود را آغاز کند. زندگی سرشار از شادی و نشاط و سلامتی. این بازگشت به طبیعت یا بهتر بگویم بازگشت به خویشتن استعاره ای است زیبا در قالب زندگی سنتی انسان ها یعنی ازدواج و فرزندآوری امری که در همین ایران اکنون به دلایل گوناگون اقتصادی تقریبا در حال محو شدن است و هم اکنون آسیب های روانی و اجتماعیش را شاهد هستیم. اما آخر داستان که قهرمان پیر در آرامش در می گذرد و همسرش در پیکر سنگ پشت به آب باز می گردد بسیار زیباست. طبیعت یا زمین اصلی است که زندگی با موهبتی به ما اعطا می کند. زمانی که این استعاره های داستان را کنار یکدیگر می گذارم به خوبی به از خود بیگانگی دنیای مدرن و انسان مدرن پی میبرم، این که چقدر از اصل انسانیت و طبیعی خود دور افتادیم و چقدر با محیط خود زمین بیگانه ایم. یک مورخ هوشیار با دیدن این انیمه بهتر می تواند این الیناسیون را درک و تفهیم کند و در تفسیرهای تاریخی خود به کار بندد.
این انیمه از اسناد روز تاریخ فکری و فرهنگی ماست. این که بشر امروز راجع خود، سرنوشت خود، طبیعت خود چگونه می اندیشد و خواستار چیست و علت این تفکر از کجا آمده؟ چرا آرمان شهری که در این انیمه تصویر می شود پدیدار شده؟ چه عواملی سبب این بیگانگی ما و طبیعت شده؟ پاسخ هایمان را باید در تاریخ بیابیم. سخن کوتاه بود و کوتاه تر میکنم که سینما و پرده نقره ای یکی از بهترین اسناد و منابع تاریخی هم برای نگارش تاریخی و هم ترفیع سطح تفسیر و تفهیم مسائل انسانی و تاریخی و اجتماعی است تنها باید با هوشمندی به سراغ آن رفت و از آن تجربه آموخت. معتقدم مورخ کتابخانه ای به کار جامعه نمی آید، مورخ باید خود بزید و زندگی را زیست کند، تجربه کسب کند و ارتباطش با جامعه، طبیعت و زمین چنان قوی باشد که بتواند حوادث و رخدادهای هزاره های بشری را درک کند، با پشت میز نشستن صرف، نمی توان تاریخ نگاری کرد.
لاکپشت سرخ
مورخان چگونه از دنیای انیمیشن بهره ببرند؟
شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ