خداوند خدای بزرگ را سپاس می گویم که در این وا نفسای روزگار، با گسترش روزافزون شبکه های ارتباطی، ما اهل تاریخ نیز از کانال وزین مورخان بهره مندیم که به همت دوستان اهل تاریخ مدیریت می شود.
به عنوان فردی اهل تاریخ و کسی که در مقطع دکتری این رشته مشغول به تحصیل است در این سیاه مشق به ذکر مصائبی چند اشاره خواهم کرد. ناگفته پیداست که رشته تاریخ در روزگار ما با مشکلات و گرفتاری های فراوانی روبروست و ما در بی افقی به سر می بریم. مهمتر از همه این مشکلات، آینده شغلی کسانی است که در این رشته جوانی، استعداد، وقت و سرمایه خود را هزینه کرده اند. فارغ التحصیلان این رشته اگر از مناطق محروم کشور باشند، که اکثرا اینگونه است، زمستان نیز علاوه علت ها می شود. مناطقی که گویا در جغرافیای تاریخی و سیاسی این کشور هیچ اهمیتی نداشته اند.
اینجانب در سرزمین زاگرس مرکزی به دنیا آمده ام و ستیغ کوههای آن ماوا و مامن نیاکانم بوده است. سرزمینی که خاستگاه مردمان پیشاآریایی کاسی است. کاسیان نیرومندی که شش قرن بر متمدن ترین جغرافیای خاورنزدیک حکمرانی کردند و با ارائه دستاوردهای درخشان تمدنی در جدال با ارتش آشور و هماوردان بیگانه، همواره نگهبان و پاسدار ایران زمین بوده اند. جالب آنجاست که در تاریخ روزگار ما نیز اشاره ای به تاریخ آنان و نقش تمدنی و فرهنگی شان نمی شود. با خود می اندیشم شاید آنان نیز "بومی نبوده اند". براستی که جدا از معنا و مفهوم استخدامی واژه "بومی"، تاریخ واژگان و معنای آن ها، دنیای پر رمز و راز و عجیبی دارند. آری "بومی نیستم".
زاگرس مرکزی و بویژه لرستان، از جمله مناطق محرومی هستند که از عقب ماندگی های تاریخی فراوانی رنج می برند و متاسفانه فساد اداری و بی عدالتی در این مناطق بیداد می کند. تا آنجا که مربوط به رشته تاریخ است، مدیران این مناطق، آموزش تاریخ را نادیده می گیرند و باوری به حرفه ای شدن تاریخ به عنوان رشته ای علمی و آکادمیک ندارند. از این رو در آزمون های استخدامی برای رشته تاریخ و آموزش آن، اعلام نیاز نمی کنند، چون اساسا نیازی نمی بینند. پس به ناچار ما فارغ التحصیلان این رشته در مناطق محروم، مجبوریم در سهمیه استخدامی مناطق دیگر که بیشتر حول مرکز می چرخد، ثبت نام کنیم و این گونه علی رغم زحمات و تلاشهایمان، تک و توک فرصت های تاریخی، استخدامی رشته تاریخ نیز از دستمان می روند.
آهای آدم هایی که در ساحل نشسته اید، شاد و خندانید، چاره ای بیندیشیم؟ به خاطر پرهیز از اطاله کلام، رنج نامه ام را با متنی از عطاملک جوینی مورخ روزگار مغول به پایان می رسانم که در پی ایلغار مغول به بخارا، امیر امام جمال الدین الرندی که مقتدای سادات ماورا النهر بود رو به سوی امام رکن الدین امام زاده از علمای روزگار کرد و گفت مولانا چه حالت است؟ این که می بینم به بیداریست یا رب یا به خواب؟ مولانا امام زاده فرمود: «خاموش باش، باد بی نیازی خداوند است که می وزد، سامان سخن گفتن نیست.»
من بومی نیستم
رنجنامه ای در تشریح بی توجهی و بی عدالتی در گزینش داوطلبان دبیری تاریخ
چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۶
منبع:
مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ