چیستی تاریخ نگاری رسمی
نگاهی به کتاب گفتمان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی پیرامون رضاشاه
یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵
زینب عیوضی
موضوع این کتاب بررسی روایتهای تاریخنگارانه درباره شخصیت و اقدامات رضاشاه است. متون تاریخنگارانهای که نخستین آنها تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه یا علل و نتیجه نهضت عمومی آبان ماه ۱۳۰۴ نوشته عبدالله امیرطهماسب(۱۳۰۴) و واپسین آنها اعلیحضرت رضاشاه کبیر (۱۳۵۶) است.
مسئله اصلی این تحقیق: شناسایی، ارزیابی و نحوه نمود گفتمان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی پیرامون رضاشاه است. این پژوهش میکوشد از یک سو، پیوند قدرت ـ دانش را در درون این متنها آشکار کند و از دیگر سو با تحلیل پیامهای زبانی موجود در این متنها و بررسی کارکردهای گفتمانی و اجتماعی آنها، به فهمی روشن تر از واقعیات بازنمایی شده در تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی دست یابد.
کتاب با یک مقدمه درباره چیستی تاریخنگاری رسمی به طور کلی و به طور اخص تاریخنگاری رسمی در ایران آغاز میشود: هر حکومتی با هر شکل ساختار و ماهیتی به تاریخ نگاری رسمی نیاز دارد، تا از یکسو به نیازهای سیاسی، ایدئولوژیکی و کارکردهای هویتی و مشروعیت بخش خود پاسخ گوید و از دیگرسو شکافهای معرفتی و معنایی موجود را پرکند. تا اینجا مولف خیال مخاطب را راحت ساخته که در هر حکومتی باید به دنبال نشانههای وجود تاریخنگاری رسمی با کارکردهای مطرح شده بگردد.
و اما آنچه در ایران بر تاریخنگاری رسمی گذشته است: در ایران، ماهیت گفتمانی و کارکردی تاریخنگاری رسمی تا پیش از دوره مشروطه چندان دستخوش دگرگونی مهمی نشد؛ هرچند در میانههای دوره قاجار تاریخنگاری مدرن غربی تاثیرات اندکی بر روند تاریخنگاری سنتی ایران نهاد، اما ساختار و ماهیت آن را تغییر نداد. با پیروزی مشروطه، گسست معناداری در روند تاریخنگاری رسمی ایران پدیدار گشت که پیامد آن افول موقتی تاریخنگاری رسمی و ظهور گفتمانهای متفاوت تاریخنگاری بود. هرچند این تحول در پی تغییر ایدئولوژی و دگرگونی مناسبات قدرت کاملا طبیعی به نطر میرسید، اما ناپایداری نظام مشروطه نتوانست موقعیت تاریخنگاری مستقل و در حال ظهور ایران را تثبیت کند و به آن ثبات معنایی ببخشد. از همین رو، با افول گفتمان مشروطهخواهی و انتقال حق سلطنت از خاندان قاجار به خاندان پهلوی، بار دیگر تاریخنگاری رسمی به شکل مقتدرانهای احیا شد و در کانون توجه دولت پهلوی قرار گرفت.
با این مقدمات، آرام آرام وارد بحث اصلی کتاب یعنی همان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی میشویم: تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی از چند زاویه حایز اهمیت است. نخست، به واسطه فزونی و تنوع این آثار؛ دوم، به واسطه سبک و روش آن؛ سوم، به خاطر کارکردهای گفتمانی خاص آن آثار؛ چهارم، به علت نحوه پیوندش با نهاد قدرت و ایدئولوژی حاکم؛ و پنجم به علت شباهتهای ماهوی که با تاریخنگاری رسمی پیش و پس از خود دارد.
بحث مهم بعدی در مقدمه توجه به دو مفهوم اساسی است که بنیادهای این پژوهش بر آن قرار دارد. اول مفهوم تاریخنگاری و دوم مفهوم گفتمان: «تاریخنگاری» از جدیترین مفاهیم این تحقیق است. در کل، تاریخنگاری به دو علت مفهومی پیچیده و ابهام آمیز است. نخست، به واسطه پیوند تاریخنگاری با ذهن و زبان مورخ است که آن را با فهمها و پیشفهمها، تعلقات، احساسات، باورها، نگرشها، ایدهها، عواطف، انگیزشها، علاقهها، هویتها، تعلقهای انسانی و... مورخ گره میزند؛ و دوم به واسطه پیوند مورخ با بافت و موقعیت اجتماعی، ساخت ایدئولوژیک و مناسبات قدرت است که ریشه در مسائلی چون خاستگاه خانوادگی، مذهبی، سیاسی، ملی، طبقاتی و تمدنی او دارد. درست به همین خاطر، تاریخنگاری حالت گفتمانی پیدا میکند. در واقع تاریخنگاری مجموعهای از گفتمانهای مختلف پیرامون گذشته است که میکوشد گذشته انسانی را برای انسان روزگار خود تشریح، تفسیر، تبیین و معنادار کند.
«گفتمان» دومین و شاید جدیترین مفهومی است که بنیاد این پژوهش بر آن مبتنی است. هر گفتمانی دو وجه متمایز دارد: نخست، وجه بیرونی یا آشکار گفتمان که همان ساختار زبان شناختی متن یا کلام است؛ و دوم، وجه درونی و پنهان گفتمان که همان عوامل برون متنی و برون زبانی است. یعنی بافت، موقعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فکری و فرهنگی و ... که مهمترین وجه گفتمان است. به بیان دیگر، هر گفتمانی مانند یک سکه دو رویه دارد که یک روی آن گفتار است و روی دیگر آن کارکرد فکری و اجتماعی. کارکردها همه جنبههای فعالیت انسان را در بر میگیرند. از همینرو، میتوانیم گفتمان فکری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و ... داشته باشیم.
بنابراین، گفتمان از نظر زبانشناختی مجموعهای است از جملهها که در چارچوب یک پیام زبانی عرضه میشود. این پیام زبانی در سطحی بالاتر از زبانشناسی عمل میکند. اما گفتمان را نباید با متن اشتباه گرفت؛ زیرا گفتمان مجموعه عناصر، لوازم و شرایطی است که از ترکیب آنها متن ایجاد میشود. متن، حاصل و نتیجه گفتمان است. به سخن دیگر، گفتمان فرآیند و متن فرآورده آن است. گفتمان پویاست و متن اینستا. گفتمانها الگوهای عمل و کاربندی متنها هستند و در پیوند با قدرت تعریف میشوند. پس گفتمان بخشی از ساختار قدرت در درون جامعه است و اهمیت آن از اینروست که بازی قدرت را در جایگاهی مشخص آشکار میکند.
این پژوهش هرگز مدعی کاربست نظریهها، روشها و الگوهای گفتمانی نیست بلکه به مثابه یک مفهوم است به این معنا که جریان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی را با عنایت به جنبههای درونزبانی و برونزبانی، بافتار تولید متن، ایدئولوژی و تفکر حاکم بر آن و نیز کارکردهای متنوعش به مثابه یک گفتمان نگریسته است. بنابراین، مدعی کشف معناهای پیچیده و غیر عادی موجود در متن نیست، بلکه میکوشد عملکرد ایدئولوژیکی تاریخنگاری را در زبان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی آشکار سازد و آن را به مخاطبانش معرفی کند.
فصل اول به بررسی چیستی و ماهیت تاریخنگاری رسمی و همچنین مولفههای مشترک تاریخنگاری رسمی در ایران پرداخته است.
در فصل دوم به موضوع بافت، زمینه و فرآیند تولید متنهای تاریخنگاری رسمی در دوره پهلوی پرداخته شده است. این واقعیت که هیچ متنی نه تنها خنثی نیست بلکه تحت تاثیر یک منبع قدرت و در وابستگی با آن پدید آمده است در این فصل به خوبی بیان شده است.
فصل سوم به مباحث روششناختی تاریخنگاریهای دوره پهلوی پرداخته است: منابع تاریخنگاری رسمی، نحوه مواجهه مورخان رسمی با این منابع، الگوهایی که مورخان رسمی در شیوه تاریخنویسی از آنها پیروی میکردند و گزینش و درپردازش رخدادهای تاریخی از جمله اصلیترین مسایل بحث روششناختی است.
فصل چهارم با عنوان دفاع از نظام سلطنت و حقانیت پادشاهی رضاشاه نشان میدهد که چگونه این آثارِ گفتمان تاریخنگاری رسمی پهلوی در همسویی با حذف نهادهای دموکراتیک و گفتمان سیاسی مشروطیت که از جانب حکومت رضاشاه پیگیری میشد همراه شدند: بیشتر این مورخان از طرح هرگونه مسئلهای پیرامون آزادیهای دموکراتیک و نهادهای مدنی برآمده از مشروطه خودداری ورزیدند، تا آنها را از ثبات معنایی بیاندازند. لذا چنان مطلب مینوشتند که گویی چنین نهادهایی در ایران سابقه نداشته و انقلاب مشروطه نه رخ داده و نه اثری از آن باقی مانده است؛ تا گفتمان مشروطه خواهی در حاشیه قرار گیرد.
فصل پنجم به چگونگی بازتاب شخصیت رضاشاه در آثار تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی اختصاص یافته است: ترسیم چهرهای ممتاز و یگانه از رضاشاه مهمترین وجه گفتمانی تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی است. چنانکه میتوان مجموعه آثار تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی را بازتاب بارزشده این روایت دانست. در این آثار، رضاشاه چهرهای شاخص، بی بدیل و تکرار ناپذیر انگاشته میشد، و این تصویر نه تنها به دوره پادشاهی او، بلکه به دوره پیش از پادشاهی و سایر مراحل حیات او باز میگشت. بدیهی است که در این تصویر، هیچ یک از خصائل بحثانگیز رضاشاه مانند مالدوستی و تصاحب اموال ایرانیان مورد اشاره قرار نگرفته است.
در فصل ششم با عنوان قهرمانپردازی و مشیتگرایی در تحلیل تاریخ، به پدیدههای مشیتگرایی، فراتاریخی سازی متون تاریخی و ... پرداخته شده است و همچنین طرح این مسئله که چگونه کاستیها و خلاهای موجود روایتهای تاریخی با دخالت دادن مسائل فراتاریخی برطرف میشود. این مسئله در تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی نیز بروز یافت.
در فصل هفتم و هشتم به بررسی روایتهای رسمی دوره پهلوی از کودتای ۱۲۹۹ و نقش سید ضیا و انگلیسیها در این کودتا پرداخته شده است.
تاکنون سه نوع تفسیر از کودتای ۱۲۹۹ از سوی کارگزاران سه حکومت قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی روایت شده است که نشان از اهمیت این واقعه در تاریخ معاصر ایران دارد. مبدا شکل گیری روایت رسمی دولت پهلوی: انتشار بیانیه تند و تهدیدآمیز رضاخان در دوم اسفند ۱۳۰۰ در آستانه سالگرد کودتاست، که وی بیباکانه خود را طراح و رهبر کودتا خواند. با این بیانیه، او در حقیقت یک روایت مسلط را پیرامون کودتای ۱۲۹۹ شکل داد که در همه متنهای تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی راه یافت.
روایت تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی به نفی نقش سیدضیا و انگلیسیها در کودتا پرداخت و رضاشاه را شخصیت محوری این واقعه معرفی کرد.
موضع مورخان رسمی دوره پهلوی درباره موضوعات مناقشه آمیزی همچون نقش رضاخان در کابینه کودتا، جمهوریخواهی، کشف حجاب، تجدیدنظر در قرارداد دارسی، حمله متفقین به ایران و سقوط حکومت رضاشاه موضوع فصل نهم است.
فصل دهم به بازتاب اصلاحات رضاشاه در تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی پرداخته است: روایت اصلاحات رضاشاه مفصلترین و برجستهترین فصل تاریخنگاری رسمی است که بیشترین حجم روایتهای تاریخی را به خود اختصاص داده است. بر اساس کارکرد گفتمانی تاریخنگاری رسمی، چندین عنصر گفتمانی مهم چون امنیت، بهداشت، راه و راهسازی، ایجاد کارخانه و صنعتی شدن کشور، رشد و شکوفایی اقتصادی ایران، روابط خارجی کارآمد و موثر، آزادی زنان، آموزش و تحصیلات عمومی، نظام قضایی عدالت گستر، نظام اداری فعال و پویا، ارتش و نیروهای مسلح توانمند و دائمی، یکپارچگی ملی، اتحاد ایرانیان و زبان واحد ملی، پیرامون یک دال مرکزی به نام رضاشاه مفصلبندی میشدند.
در فصل یازدهم با عنوان گفتمان انتقادی و مبارزه اجتماعی، برخی جنبههای ایدئولوژیک گفتمان تاریخنگاری رسمی به طور عام و تاریخنگاری پهلوی را به طور خاص مورد نقادی قرار گرفته است. آنچه که پیام محوری این فصل و همچنین به عنوان نتیجه از پژوهش حاضر میتوان استنباط کرد این است که راه فهم مخاطرات ایدیولوژی که تحلیل انتقادی گفتمان به مبارزه با آن برمیخیزد، کندوکاو و جستجو در آثار تاریخنگاری رسمی است.
در انتهای کتاب، نویسنده درباره خطرات تاریخنویسی رسمی به مخاطب خود هشدار میدهد: تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی، در عمل همچون بسیاری از تاریخنگاریهای سنتی پیشین، قدرت تفکر، خلاقیت، انتقاد و آزادی اندیشه و قلم را از مورخانش باز ستاند. از همینرو، مانع از رشد و تکاپوی تاریخنویسی دولتی شد. از آن جا که هنوز در جوامع سنتی و در حال گذاری مانند ایران، تاریخنویسی رسمی همچنان به مثابه ابزاری مشروعیتبخش در خدمت منافع جریانهای نیرومند اجتماعی- سیاسی قرار دارد و کارکرد اصلی آن تقدس بخشیدن به نهادهای قدرت و صاحبان قدرت است، همواره باید به صورت انتقادی مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا متنهای تاریخنگاری رسمی به عنوان گفتمان سیاسی اجتماعی حکومتی، صحنه آشکار و پنهان نبرد نیروها و جریانهای سیاسی و فکری است، و بسیاری از حقایق تاریخی یا در آنها منعکس نشدهاند و یا باژگونه منعکس شدهاند. لذا برای فهم ماهیت، ساختار و محتوای حکومت و دغدغهها، اعمال و سنن آن، بیشتر میتوانند مورد استفاده قرار گیرند تا برای فهم حقایق گذشته.
گفتمان تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی پیرامون رضاشاه (۱۳۹۵) علیرضا ملایی توانی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منبع:
مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ