مردی که سکوت جنگل را شکست

نگاهی به زندگی میرزا کوچک‌خان‌ جنگلی

نفیسه باقری، پژوهشگر تاریخ
قیام جنگل یادآور نام مردی است از دیار گیلان که با این قیام نامش بر سر زبان‌‌ها افتاد، هفت‌ سال برای برافراشته بودن پرچم آن ایستادگی کرد و سرانجام به کشتنش داد. همه نظرات پیرامون این حرکت مثبت نبود کما این‌که کسروی، جنگلی‌ها را ساده‌نگر معرفی کرد، بهار، نیت میرزا را همچون کلنل پسیان تصرف بخشی از ایران می‌دانست و برخی منابع تا آن‌جا پیش رفتند که میرزا و یارانش را در دسته غارتگران و اشرار نامیدند...

شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶
قیام جنگل یادآور نام مردی است از دیار گیلان که با این قیام نامش بر سر زبان‌‌ها افتاد، هفت‌ سال برای برافراشته بودن پرچم آن ایستادگی کرد و سرانجام به کشتنش داد. همه نظرات پیرامون این حرکت مثبت نبود کما این‌که کسروی، جنگلی‌ها را ساده‌نگر معرفی کرد، بهار، نیت میرزا را همچون کلنل پسیان تصرف بخشی از ایران می‌دانست و برخی منابع تا آن‌جا پیش رفتند که میرزا و یارانش را در دسته غارتگران و اشرار نامیدند.
جنگ جهانی اول که آغاز شد دامن بسیاری از کشورها را آلوده کرد. چه آن‌ها که از مسببان افروختن شعله‌های آن بودند و چه آن‌ها که فقط نظاره می‌کردند. ایران نیز با آن‌که اعلام بی‌طرفی کرده بود صحنه مداخله نیروهای درگیر در جنگ شد. روس‌ها قسمت‌های شمالی را عرصه تجاوز خود ساختند و همین امر زمینه‌ساز نارضایتی مردم این منطقه شد. یکی از آن‌ها میرزا کوچک بود. یونس معروف به «میرزا کوچک» فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت و ساکن استادسرا در ۱۲۹۸ ه.ق به دنیا آمد. در سال‌های کودکی در مدارس رشت علوم دینی رافرا گرفت، بعد به تهران آمد و در مدرسه محمودیه ادامه تحصیل داد. میرزا برخلاف سبقه آموزشی خود، راه مجتهد شدن را وانهاد، رخت امامت را درآورد و رخت رزم پوشید. کوچک‌خان در دوران طلبگی بارقه‌هایی از عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی داشت و به داشتن خصلت‌های نیکو معروف بود. گرچه در زمان به توپ بستن مجلس به دست محمدعلی‌شاه در قفقاز به‌سر می‌برد ولی این اقامت در تفلیس و بادکوبه او را با مفاهیم دنیای مدرن آشنا کرد. او در صف مجاهدین مشروطه قرار گرفت و در فتح قزوین مشارکت داشت. سپس به مجاهدین گیلانی پیوست و در فتح تهران نیز حضور داشت. به همین مناسبت وقتی به رشت بازگشت به امر کنسول روسیه به علت فعالیت‌های آزادی‌خواهانه‌اش به تهران تبعید شد.
اتحاد گیلان برای نهضت جنگل
میرزا کوچک‌خان قبل از شکل‌گیری نهضت جنگل با خواسته‌های سوسیالیستی، در تهران به عضویت جمعیت اتحاد اسلام درآمد. یکی از کارهای او مذاکره با رجال دین وسیاست در تهران بود. در میان سران مخالف وحدت نظری در رابطه با نوع مبارزه با متجاوزان نبود. برخی اتخاذ روش‌های ملایم را مفید می‌دانستند و برخی دیگر بر مقاومت مسلحانه در برابر دشمن تاکید داشتند. میرزا کوچک سرانجام به همراه یکی دیگر از مجاهدین دوره مشروطه، میرزا علی‌خان دیوسالار، برای پی گرفتن منویات ضداستعماری خود راهی گیلان شد. پیش از این و در جریان انقلاب مشروطه وقتی هنوز خبری از جنگ جهانی اول نبود روس‌ها که کمک‌دست حاکمیت در سرکوب این جنبش بودند چند نفر از آزادی‌خواهان رشت و انزلی را به‌دار آویخته و برخی را محبوس یا تبعید کرده بودند. ازجمله کسانی که به تبعید از زادگاهش فرستاده شد میرزا کوچک خان بود. بازگشت میرزا به گیلان برای روس‌ها زنگ خطری بود که حساسیت‌ها را درباره حضور او در این منطقه دوچندان می‌کرد. میرزا بر منطقه خود اشراف داشت و می‌دانست نارضایتی مردم از شرایط به‌واسطه ظلم و ستم اربابان و ملاکان و سهم ناچیزشان از زندگی به‌شدت قوی است. به‌علاوه این نارضایتی می‌توانست نیروی اعتراضی خفته‌ای را در این مردم بیدار کرده و همگی آن‌ها را در راه هدف میرزا هماهنگ و متحد کند.
به مرور یارانی دور میرزا جمع شدند که نهضت جنگل را پایه‌گذاری کردند. شعار آن‌ها در ابتدای مبارزه عبارت بود از اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بی‌عدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد. در راس نهضت جنگلی‌ها افراد وارد به زیر و بم سیاست کم بود و خود میرزا نیز بیشتر از آن‌که رهبر سیاستمدار و قدرتمندی باشد یک مصلح اجتماعی بود. کسانی نیز که به این جنبش پیوستند اغلب فاقد بینش انقلابی و درک درست از شرایط بودند و امتیاز ویژه آن‌ها شجاعت و آمادگی جسمانی‌شان برای عملیات نظامی بود. در سال‌های نخست مبارزه تنها سلاح آن‌ها در مقابله با دشمن چوب و چماق و تعدادی اسلحه کهنه بود و آن‌چه آن‌ها را یاری می‌رساند اعتقاد قلبی به هدف‌شان بود. معمولا اعتماد بر اعضای تازه‌وارد با ادای سوگند حاصل می‌شد و این قسم برحفظ انسجام و صداقت و تعهد تاکید داشت. اما رفته‌رفته این رسم فراموش شد و افرادی به این نهضت راه پیدا کردند که راه ریا و کذب را در پیش‌گرفته و تخم نفاق و تفرقه را در میان رهبران آن پراکندند. این دسیسه‌چینی‌ها زمینه‌ساز دودستگی در میان جنبش شد و این تفرقه راه کنترل و مهار کردن ایشان را گشود.
از مشروطه‌خواهی تا قیام مسلحانه
میرزا که خود از جرگه مشروطه‌خواهان بود وقتی دید سرانجام در مرکز حکومت به در بسته خورد سهم آزادی‌خواهی خود را برگرفت و خواست آمال خود را در جغرافیایی دورتر محقق سازد. بنابراین اولین نکته درمورد قیام میرزا کوچک آن است که بدانیم ریشه‌های آن زمانی جوانه زد که زمام انقلاب مشروطه به‌دست عمال استبداد افتاد و تنها انقلابی دیگر می‌‌توانست آن را احیا کند و جانی تازه بخشد. وقتی برای روس‌ها مسجل شد عزمی در برابر آن‌ها برخاسته که داعیه عدالت‌گستری و حق‌طلبی دارد بلافاصله دست به‌کار شدند و در اولین اقدام از فرماندار گیلان خواستند این فتنه را خوابانده و از سرایت آن به‌ نقاط دیگر جلوگیری کند. در کنار روس‌ها، عده‌ای از مردم ثروتمند گیلان نیز قرار گرفتند؛ چراکه ندای عدالت‌طلبی میرزا خواب راحت را از چشمان‌شان ربوده بود. پس سلسله درگیری‌هایی بین حکومت محلی و جنگلی‌ها رخ داد که در اغلب موارد جنگلی‌ها به علت تشکیلات پارتیزانی و سبک مبارزه غیرمنسجم و پراکنده دست بالا را داشتند. درنهایت کار به دست روس‌ها افتاد و کنسول روس قزاق‌های روسی را با تجهیزات کامل به منظور سرکوب جنگلی‌ها اعزام کرد. پس از ساعت‌ها درگیری، در حالی‌که تعداد زیادی از قزاق‌ها زخمی و کشته یا اسیر شده بودند، جنگلی‌ها پیروز شده و سلاح‌های بسیاری را به غنیمت بردند. این پیروزی بر اعتبار نام جنگلی‌ها افزود و اعتماد به نفس آن‌ها را در مبارزه با نیروی استعماری بالا برد؛ به‌ویژه آن‌که چندی پیش قیام ملی مردم در جریان مشروطه پایان تلخی پیدا کرده بود و این پیروزی، نشان می‌داد غلبه بر دشمن قابل دستیابی و شدنی است. از این رو قیام مسلحانه جنگل که اولین تحرکاتش متوجه نیروهای خارجی بود کم‌کم برای حکومت مرکزی نیز تبدیل به معضل شد؛ کار به مجلس کشید و از آن‌جایی که روس‌ها خواهان محو جنگل بودند و دولت ایران امکان مخالفت با این خواسته را نداشت، فرماندار جدید، مفاخرالدوله، به جای حشمت‌الدوله به گیلان فرستاده شد. این فرماندار جدید نشان داد در مخالفت با جنگلی‌ها اهتمام تام و تمام دارد.
از دیگر سو جنگ جهانی اول به پایان خود می‌رسید و رقابت‌ها بین متحدین و متفقین بالا گرفته بود. پس عثمانی‌ها که دیدند در شمال ایران نیرویی با دشمن دیرین آن‌ها، روسیه تزاری، می‌جنگد فرصت را غنیمت شمرده و با فرستادن اسلحه و مهمات آن‌ها را تقویت کردند. همچنین چهارنفر از افسران ترک به تربیت افراد جنگل پرداختند و به ‌این ترتیب تشکیلات نظامی جنگل توسعه یافته و تمامی سرزمین گیلان به‌دست آن‌ها افتاد.
در دام کودتای سرخ
در گیر‌ و‌ دار قیام جنگلی‌ها، تزار در روسیه با انقلابی برکنار شد. این دگرگونی موجب فراخواندن قوای روس از ایران شد. با تخلیه قوای روسیه از این مناطق، رشت به تسخیر جنگلی‌ها درآمد و شخصی نزدیک به آن‌ها به‌عنوان حاکم رشت انتخاب شد. از آن طرف حکومت مرکزی مذاکرات خود را با میرزا ادامه داد و حتی از دادن وعده حکومت گیلان (به شرط تحویل اسلحه و تسلیم شدن به قوای نظامی دولت) دریغ نکرد. در نبود نیروی روسی، انگلیسی‌ها یکه‌تاز میدان سیاست ایران شدند و می‌خواستند هر چه سریع‌تر با بستن قراردادی کل امور ایران را به‌ دست گیرند؛ پس مشکل جنگلی‌ها باید هر چه زودتر رفع و رجوع می‌شد تا انگلیسی‌ها مجبور نباشند در آینده با نیروهای سرکش محلی برخورد داشته باشند. وقتی فشار انگلیس افزوده شد میان خود جنگلی‌ها هم اختلاف و چند‌دستگی افتاده بود و برخی از بهترین یاران میرزا از او جدا شدند؛ به‌ویژه آن‌که یکی از یاران دیرین میرزا، دکتر حشمت، که از رهبران نهضت جنگل هم بود به همراه ۲۷۰‌نفر از یارانش تسلیم تیمورتاش، حاکم جدید و سختگیر گیلان، شد. از این مرحله میرزا و اندک یارانش مدام در حال تغییر مکان خود بودند؛ چراکه می‌دانستند قوای دولتی مثل سایه در تعقیب آن‌ها هستند. این امر تا زمان ورود نیروهای تازه‌نفس شوروی کمونیستی و سربازان ارتش سرخ ادامه داشت. آن‌ها بلافاصه پس از پیاده‌کردن نیروهای خود در این منطقه از طرفی گیلان را اشغال کرده و از طرف دیگر وارد مذاکره با میرزا شدند و توافق کردند به‌طور موقت جمهوری انقلابی گیلان تاسیس شود؛ به‌این ترتیب جمهوری سوسیالیستی گیلان تشکیل شد.
البته این همکاری دوام نداشت و به‌دنبال بالا گرفتن اختلافات میرزا با نیروهای شوروی، او از کمونیست‌های رشت جدا شده و به جنگل بازگشت. عقب‌نشینی او راه کودتای سرخ کمونیست‌ها را باز کرد و حکومت خودمختار گیلان تشکیل شد. این خودمختاری اما به وقت سردار‌سپهی رضاخان رنگ باخت و سران آن ازجمله احسان‌الله‌خان و خالو قربان ترک موضع کردند و تسلیم یا فراری شدند. گرچه سردار‌سپه و میرزا در ابتدا مکاتبات دوستانه‌ای داشتند، به‌دنبال برخی تحرکات اطرافیان میرزا، سردارسپه بدگمان شده و به قلع و قمع جنگلیان پرداخت. میرزا که در گریز از خصم تازه بود سرانجام گرفتار کولاک سختی شد و در میان برفی سنگین جان خود را از دست داد.
نظر شما