ایزد مهر، از کهنترین و ارجمندترین ایزدان نزد آریاییان بوده است. با برآمدن آیین زرتشت، اگرچه از ارج و جایگاه مهر کاسته شد، ولی این ایزد کهن آریایی هچنان در سپهر اندیشهی ایرانی برجای ماند. البته در این نوشتار در اندیشهی پرداختن به خود مهر و خویشکاری او نیستیم، ولی پرداختن به مهرگان بی یاد کردن از ایزدی که این جشن کهن را به نامش میشناسیم ناشدنی است.
جشنی را که ما به نام مهرگان میشناسیم و در بنمایههای لاتین به ریخت متراکانا آمده است، از شانزدهم مهر آغاز میشده و در بیست و یکم مهر –که در گاهنگاری کهن رامروز خوانده میشده- به انجام میرسد. شانزدهم مهر نیز «مهرگان عامه» و بیست و یکم این ماه را «مهرگان خاصه» میخواندهاند. دربارهی ریشهی این آیین کهن دیدگاهها فراوان و به دلیل دیرینگی سندهای باستانی برای آن اندک است. از جنجالیترین دیدگاهها در این زمینه را زندهیاد مهرداد بهار داشته است. او بر این گمان بود که ریشهی این آیین در مردمان بومی فلات ایران پیش از برآمدن آریاییهاست. بیگمان بهار برجستهترین اسطورهشناس ایرانی است، ولی این به معنای این نیست که هر آنچه گفته درست است. نخست آنکه آن زندهیاد سندی ارائه نکرده و تنها ابراز امیدواری کرده تا در آینده یافتههای باستانشناسی گواهی دیدگاهش باشد! و ادلهی اصلی او برای طرح چنین دیدگاه انقلابیای این بوده که در نوشتههای پیشااسلامی سخنی از مهرگان نیست یا اگر هست اندک است. با این استدلال حتی پیوند دادن مهرگان به مردمان دورهی اسلامی آسانتر مینمود تا باور به ریشهی پیشاآریایی! بر فرض که این آیین پیشاآریایی باشد، چگونه در همهی سدههای پیش از اسلام کمرنگ است و ناگهان پس از اسلام از زیر خاکستر سربرمیآورد!؟ اینها جنبههایی است که سستی دیدگاه آن استاد فقید را در این زمینه نشان میدهد. وانگهی همان استدلال بهار هم که اثری از این آیین تا پیش از اسلام نیست یا کمرنگ است، نادرست میباشد. برای نمونه در دو کتاب مهم یهودیان –تلمود بابلی و اورشلیمی- در جایی که سخن از آیینهای مهم ایرانی میرود مهرگان را (با نگارش عبریشدهی مُهَرنِکَی Muharnekai) در شمار چهار جشن بزرگ ایرانیان میبینیم. جز این امروزه میدانیم که مجموعهای کتابها به پارسی میانه زمانی وجود داشته است که آییننامه (در پهلوی yēn-nāmag/ēwēn-nāmagā) خوانده میشده و اگرچه مستقیم به دست ما نرسیده، ولی ترجمههای آنان در آثار دورهی اسلامی بازتاب یافته است و موضوع آنها هم آیینهای ایرانی از جمله مهرگان بودهاند.
زندهیاد تقیزاده، از قرائن چنین برآورد کرده اهمیت نخستین مهرگان در پیوند با گاهشماری کهن است که وی آن را گاهشماری مجوس/مغان میخواند و خاستگاهش را در میان مادها در شمال و باختر تا میانهی فلات ایران میداند. به دید او این گاهشماری بازمانده از آریاییان بوده و همانندیهایی با گاهشماری ودایی داشته است. ماه مقدس این گاهشمار مهرماه بوده و روز مهر از این ماه که مهرگان باشد جشن بزرگ ایشان بوده و به احتمال آغاز سال هم از همین مهر بوده است. مهرگان که شانزدهم مهر میبوده برابر با دهم باگیادیش در گاهشماری هخامنشی بوده، تقیزاده بر این باور بود که برگزیدن روز دهم باگیادیش از سوی داریوش و یارانش برای از میان بردن گئومات مغ بیدلیل نبوده، زیرا در این روز که همان مهرگان باشد، بزرگان به بادهگساری و جشن میپرداختند و از غفلت آنان برای دست یازیدن به گئومات بهترین بهره را میتوانستند ببرند. نکتهی جالب اینکه در دیدگاه کهنتر و البته ماناتر، مهرگان را روزی میدانستهاند که در آن فریدون ضحاک را به بند کشید و کاوه تاج پادشاهی را بر سر آفریدون نهاد. پس سرنگونی گئومات به دست داریوش و یارانش نیز گونهای تکرار تاریخ بوده است.
تقیزاده در دنباله میافزاید که احتمالاً در روزگار هخامنشی گاهشمارهای موجود در هم آمیخته و از اهمیت مهرگان به عنوان مهمترین جشن کاسته شده و نوروز ارج بیشتری یافته و مهرگان به جایگاه دومین جشن پسروی کرده باشد.
زندهیاد ابراهیم پورداوود با توجه به معنای نام ماه باگیادیش در پارسی باستان (باگ برابر با بغ در پارسی و یادیش از ریشهی یادی به معنای ستایش)، و اینکه مهر در سنگنوشتههای هخامنشی «بغ مهر» خوانده شده، باگیادیش را به معنای «ماهِ ستایش مهر» میداند.
همانگونه که بالاتر اشاره شد، آگاهیهای ما از برگزاری مهرگان پیش از اسلام برگرفته از بنمایههای دورهی اسلامی است، و البته پارهای اشارههای یونانیان. شاهان هخامنشی در مهرگان برخلاف رویهی همیشگی در بادهگساری و پایکوبی همراه مردمان دیگر میشدند. در این روز خجسته شاهان ساسانی بار عام داده و پادشاهانی چون اردشیر بابکان و خسرو انوشیروان در آن جامههای نو به مردم میبخشیدند. توانگران نیز به مردمان پیشکشها میدادند.
افتادن ایران به دست تازیان، آیینهای کهن ایرانی از جمله مهرگان را خاموش نکرد. به زودی فرهنگ ایرانی در قوم پیروز رخنه نمود. به ویژه عباسیان که دلبستگیای به فرهنگ ایرانی یافته بودند و پایتختشان در مرکز سیاسی-فرهنگی ایران باستان –میانرودان- جای گرفته بود. به ویژه از میان خلیفگان عباسی، گزارشهایی از برگزاری آیینهای مهرگان به دست مأمون و الراضی در دست است. این فرهنگ به میان سرداران ترک در خدمت خلیفهی بغداد هم راه یافته بود و از چگونگی برگزاری این جشنها از سوی این سرداران نیز یاد شده است.
یارینامه
اشپیگل و همکاران، عصر اوستا، ترجمهی مجید رضی، مؤسسهی انتشارات آسیا، ۱۳۴۳
بویس، مری، جشنهای ایرانیان، سروش پیر مغان، انتشارات ثریا، ۱۳۸۱
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، نشر آگه، ۱۳۸۴
پورداوود، ابراهیم، خرده اوستا، دنیای کتاب، ۱۳۸۴
تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، انتشارات سخن، ۱۳۹۳
تقیزاده، سید حسن، بیست مقالهی تقیزاده، ترجمهی احمد آرام- کیکاووس جهانداری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
دانشنامهی ایرانیکا، درآیهی مهرگان
«مهرگان» ریشهها و پایداری
آیین های ایرانی؛ از کتیبه تا تاریخ
دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹
منبع:
امرداد، شماره 417، مهرماه 1398
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ