«حاجی فیروزم سالی یه روزم»
این بندی از ترانه عامیانهای است که شاید بیش از هر جای دیگری در گوش های تهران خوانده شده است. آن هم در گوش کوچه پس کوچههای تهران معاصر که آماده است بهار را در آغوش بگیرد. ترانهای که بیانگر تاریخی کهنسال و فرهنگی دیرپاست که در آن آمدن بهار و نویدبخشی این خبر بر دست شخصیتی نمادین چون حاجی فیروز صورت میگیرد، کسی که تنها یک روز در سال ظاهر میشود و آدمیان را از آمدن فصلی دیگر/ فصل رنگین بهار با خبر میکند.
ریشهها و خاستگاهها:
در مورد پدیداری شخصیت حاجی فیروز در دل فرهنگ ما نظرات مختلفی ارائه شده است و به نظر میرسد این نظرات علیرغم تفاوت ها و اشتراکاتشان، سراسر بیانگر نوعی غنای معنایی شخصیت حاجی فیروز و مراحل سیر تحول و تکوین آنند. برخی حاجی فیروز را همان عمو نوروز، ننه نوروز و یا بابا نوروز دانستهاند. از سوی دیگر بار معنایی و جذابیت چنین نمادی از نوروز سبب شده که این نماد در میان اقوام و فرهنگ های مختلف به صورتی بومی درآید چنانکه جیگی جیگی ننه خانم در خراسان، عیار آتش باز در گیلان، رشکی و ماسی در اراک، ناری نارکه در آذربایجان و زنجان و در فارس ننه سرما مک و بوالرزونک نیز از جمله صورتهایی از حاجی فیروزاند و گاه صورتهای دگردیسی یافتهای از آنند و زن هستند، زن بودن این پیک بهاری بر اساس بن مایه اندیشگی اعصار کهن تاریخ ما که زن به طرزی نمادین در جامه الهه آبها و باروری /اناهیتا همواره پیام آور زایش و رویش بوده قابل ملاحظه است.
ریشه یابی برآمدن شخصیت حاجی فیروز ما را به روزگاران اساطیری هم میرساند. روزگاری که سیاوش خونش بر زمین ریخته شد و از خون او گیاهی رویید که پرسیاووشان نام گرفت. از دریچه چشم «مهرداد بهار» مراسم سوگ سیاوش، نمودی از سرنوشت ایزدی نباتی/ شهید شونده است. چهره سیاه حاجی فیروز نیز نمود بازگشت او از جهان مردگان و لباس سرخش نماد همان خون سیاوش است که بار دیگر به حیات قدم مینهد و شادی و زایش را با خود میآورد. از منظر وی نام سیاوش نیز معادل مرد سیاه یا مردی با چهره سیاه است. و این گونه است که بهرام بیضایی در «سیاووش خوانی» به روشنی از مرگ سیاوش به مثابه از بین رفتن عناصر اولیه هستی و نابودی جهان سخن گفته است. او از زبان سیاوش میگوید: « در خوابم گذشت که آب آتش گرفته است. و باد آتش گرفته است و آتش آتش گرفته است در خوابم گذشت که در رگهایم خون آتش گرفته است.»
از سوی دیگر در پی رمزگشایی از تن این پیکره نمادین سرخ، «کتایون مزداپور» لوحی آکدی در خاک میانرودان را مورد مطالعه قرار داده است، این لوحه کهن به ما میگوید که ایشتر (الهه تموز/ایزد کشاورزی) شاه دوموزی را برای ازدواج انتخاب میکند. او سپس یکباره خود به زیر زمین میرود. با رفتن او به زیر زمین زایش و رویش در زمین متوقف میشود و در پی آن دوموزی برای آوردن همسرش از زیر زمین با لبان و جامه سرخ و در حالی که دایره زنگی و نیلبک مینوازد به زیرزمین میرود و بدین سان است که سرگذشت آنها به طرزی نمادین شخصیتی چون «حاجی پیروز» را به عنوان نمایندهای از دنیایی قدسی و پیکی بهاری، امید بخش و شادی آور پدید آورده است.
در منابعی دیگر خاستگاه حاجی فیروز به دوران ساسانیان بازمیگردد. کسی که در این زمان سیاه نیست و رخساری زیبا دارد و به عنوان «پیروز» و «خجسته» شناخته میشود و پیام آور نوروز برای شاه است و از جانب خدا آمده است. اینکه چرا او به رنگ سیاه درآمده و در دل فرهنگ مردم جای گرفته نیز قصه ای دیگر در پی دارد. در دل آثاری دیگر حاجی فیروز را راهنمایی میبینم که مردم را در آخرین روزهای زمستان (پنج روز آخر) به جانب دیدار ارواح عزیزانشان هدایت میکند.
از جهتی دیگر و در راستای نوید بخشی حاجی فیروز که افزون بر رسیدن فصل تازه بهار و آمدن نوروز، سر زدن خورشید را نیز دربر میگیرد برخی پدیداری او را در دل فرهنگ مهر یا میترا جستهاند. «سودابه فضایلی» که در مقالهای با عنوان «فیروز مقدس» این موضوع را بررسی کرده؛ بر این نظر است که ایزد مهر یا میتره واسطهای است میان آفریدگار و آفریدگانش و از عهد و پیمان و ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه محافطت میکند. فضایلی کوچروی کیش مهر را در اروپا و از جمله در یونان و رم دنبال کرده و بر این نظر است که حاجی فیروز از مقامات مهری است که با بابانوئل نیز که یکی از مهریانِ بلند مرتبه به نام «پدر» است برابری میکند. از سوی دیگر ریشهیابی کلمه حاجی نیز ما را به واژه ای یونانی میرساند که به معنای مقدس است. فیروز نیز به معنی فاتح و پیروز است و این در حالی است که در آیین مهر کلمه نبرد نیز به همین معناست. از این روز حاجی فیروز معادل فردی مقدس و پیروز قرار میگیرد. سرخ پوشی حاجی فیروز نیز که گویا به معنای رنگ سرخ در آیین مهر میرسد نماد خون و مظهر خورشید است. و سیاهی صورت او «نشانه تعالی است. سیاه رنگ زمین و ابر آبستن از باران است. سیاه رنگ مرگ است. اما این مرگ عرفانی مقدمهای است بر تولدی دیگر. سیاه نشانه جمیع رنگهاست. در فلسفه عرفان، سیاه رنگ مطلق و عارف کامل است، انتهای تمامی رنگهاست. این دو رنگ سرخ و سیاه دو نماد الهی و مقدس هستند.» بدین سان بر اساس چنین بن مایه کهنی است که حاجی فیروزها در تاریخ ما در پیش و پس از اسلام، عرض اندام می-کنند و ما را به خوانش معنای حضور خود میخوانند.
دانستههای دیگر ما حاکی از این است که حاجی فیروزها در اوایل دوره قاجار بیشتر از بین سیاهان آفریقایی-اند که به عنوان خدمتکار خانه وارد بدنه جامعه و فرهنگ ما شده بودند. کسانی که با آرایش و صورتک به رقص و لودگی در کوچه ها و معابر میپرداختند و از بهار میخواندند و مردم آنها را بسیار دوست میداشتند و به عنوان شادباش به آنها پولی میبخشیدند. در تهران این روزها، روزهایی که چهره بهار در آن هویداست و بر تن دودآلود و پرغبار شهر جانی دیگر پاشیده شده است؛ در برخی از میادین پسرکها و مردانی با ظاهر و لباس حاجی فیروز و دایره زنگیشان لای ماشین ها و آدمها، پشت چراغ قرمزها میرقصند و میخوانند. گویی نمیدانند حاجی فیروز تنها یک روز و یا حداکثر پنج روز در کوچه و بازار میچرخد و نوید بهار را میدهد و بعد دیگر نیست و چونان افسانه ای به رنگ سرخ و یا خیالی زیبا دور میشود و به اعماق تاریخ فرومیرود تا دوباره در آستانه بهاری دیگر سربرآورد.
حاجی فیروزه، سالی یه روزه/همه می دونن، منم می دونم/ عید نوروزه، سالی یه روزه
«حاجی فیروز»؛ از دل اسطوره ها تا خیابان های امروز تهران
روزنامه ایران / ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
یادداشت پش رو نوشتاری محققانه درباره ریشه های پیدایش این شخصیت در فرهنگ عامه ایرانیان است....
دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ