فراکسیون حزب توده در مجلس ملی دوره ی چهاردهم که با اخراج رحمانقلی خلعتبری از ۹ نفر به ۸ نفر رسیده بود با قلم احسان طبری و به همت محمد رادمنش رئیس این فراکسیون در حزب و همراهی رهبران و اعضای حزب توده در خارج از مجلس در حمایت از سفر کافتارادزه به تهران در دوره ی وزارت ساعد مراغه ای و به دنبال آن حمایت از مذاکرات قوام-ساچیکف در مسکو، خواهان واگذاری امتیاز نفت خوریان سمنان به همسایه ی قدرتمند شمالی بود و این مطالبه را از وزرای وقت ایران می خواستند.
آنان چون می کوشیدند مقابله و مخالفت گسترده و علنی جناح سید ضیاء الدین طباطبائی(حزب اراده ملی) را که در مجلس چهاردهم حافظ منافع انگلیس در ایران بودند را بر علیه خود فراهم نیاورند، پیشنهاد موازنه ی مثبت یعنی واگذاری نفت جنوب به انگلیس که انگلیس از دوره ی مظفرالدین شاه و طی قرارداد ناکس دارسی از آن بهره می برد را در ازای واگذاری نفت خوریان به شوروی زمزمه می کردند و حزب توده میتینگ های گسترده و دنباله داری را در تهران تهیه و تدارک می دید.
دکتر محمد مصدق، حقوق دان وطن دوستی که راه پدر و دائی را کنار نهاده بود چون نه چون پدر از ایادی دربار شده بود و نه چون دائی عبدالحسین فرمانفرما سر به آستین انگلیس نهاده بود در انتخابات مجلس به عنوان نمایندگان تهران وارد مجلس شد و در غوغای تخلیه ایران از سوی قوای شوروی و انتخابات پر ماجرای مجلس نتوانسته بود همواره به سبب پشتوانه ی ملی نمایندگی مردم تهران را در این دوره به دست آورد.
اگر چه نخستین مخالفت مصدق با دخالت دربار در انتخابات مجلس در سال ۱۳۲۸ خورشیدی بود و آنان وزیر دربار عبدالحسن هژیر را به تخلف متهم کرده بودند ولی در ادامه آنان به امضای قرارداد گس-گلشائیان که الحاقیه ای بر قرارداد ۱۹۳۳ میلادی/۱۳۱۲ خورشیدی بود معترض شدند.
در زمانی که خطر انتخاب سید ضایاءالدین طباطبایی که آشکارا همگان او را مامور بریتانیا در ایران می دانستند می رفت مصدق از پیشنهاد ناخواسته برادران امامی خویی( جمال و نورالدین)حداکثر بهره را برد و خود را کاندیدای مقام نخست وزیری مطرح کرد. اگر چه می توان دکتر مصدق را از مشروطه تا دوره ی سلطنت پهلوی دوم، تنها رجل سیاستمداری دانست که بر اساس قانون اساسی مشروطه به منصب نخست وزیری دست یافته بود، بلکه می توان گفت اهداف دکتر مصدق از همان ابتدای پذیرش مقام نخست وزیری تا برپایی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۲، ملی شدن نفت ایران و اصلاح قانون انتخابات مجلس و جلوگیری از دخالت دربار بود. دو هدف عمده ای که مصدق هدف دیگری را هیچ گاه در ۲۷ ماه و۱۵ روز نخست وزیری اش بدان چیزی نیافزود.
مصدق با ارائه ی لایحه ی ملی شدن صنعت نفت به مجلس، با شکایت انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل متحد و سپس در دادگاه بین المللی دادگستری لاهه مواجه شد که در هر دو شکایت، او توانست که از حقانیت دولت و ملت ایران در این دو مجمع بین المللی به خوبی دفاع کند و از عهده ی شکایت آن کشور به خوبی برآید.
انگلستان به جهت حفظ منافع استعماری خویش، پس از ناکامی در مواجهه ی بین المللی، دولت ترومن رئیس جمهور آمریکا را به مذاکرات با دکتر مصدق کشاند تا عواید فروش نفت را به صورت مناصفه یعنی ۵۰ درصد با دولت ایران به امضا برساند که دکتر مصدق به جهت این که نقش دولت انگلیس را در دو کانون پرنفوذ و دخالت جویانه اش چون: کمپانی نفت ایران-انگلیس و بانک شاهنشاهی، موجب دخالت انگلیس در تمامی شوون سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی ایران می دانست، مصمم به تعطیلی و امحای هر دو کانون استعماری بود.
انگلیسی ها پس از عدم نیل به توفیق در مجامع بین المللی و ادامه ی مذاکرات با دکتر مصدق و استفاده از نیروهای وفادار خود در داخل ایران همانند مطبوعات وابسته به خود به رهبری حجازی رئیس کانون مطبوعات هوادار انگلیس و کانون افسران بازنشسته که همواره میتینگ های خیابانی را علیه مصدق راه اندازی می کردند، در انتظار ماندند تا زمان حکومت ترومن دموکرات پایان یافته و دوره ریاست جمهوری ژنرال دوایت آیزنهاور از حزب جمهوری خواه فرا رسد. در دولت تازه روی کار آمده ژنرال آیزنهاور، دو برادر ( جان فاستر دالس و آلن دالس) به عنوان وزیر خارجه و رئیس سرویس سازمان سیا به محافل انگلیسی قول همکاری مشترک را در دسیسه چینی بر علیه مصدق برای سقوط آن و در نهایت انجام یک کودتا دادند.
بعد از واقعه ی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی، آنان به تدریج توانستند عمده ترین یاران و حامیان دکتر مصدق را در دوره ی اول نخست وزیری اش که از سید ابوالقاسم کاشانی، دکتر مظفر بقایی کرمانی، ابوالحسن حائری زاده، علی زهری، حسین مکی، عبدالقدیر آزاد و... تشکیل می شد را به دشمنی و مخالفت با دکتر مصدق بر انگیزانند.
نقش برادران رشیدیان در ایجاد فتنه و تفرقه در کنار تلاش های بی وقفه ی اردشیر ریپورتر و خواهر و مادرش شاه و جناح امیر اسدالله علم را در کنار امام جمعه وقت تهران می باید در ایجاد تفرقه بین مصدق و حامیانش و در نهایت سرنگونی وی مورد توجه قرار داد.
دعوت دکتر مصدق از حامیان وی در مجلس دوره ی هفدهم مبنی بر استعفا و سپس همه پرسی درباره ی مجلس هفدهم که موجب تعطیلی و انحلال مجلس هفدهم به ریاست سید ابوالقاسم کاشانی گردید، پیامدی جز علنی شدن مرافعه و تضاد را بین دوستان قدیمی و دشمنان عصبی جدید در بر نداشت.
جدال و ستیزه ی بین دوستان قدیمی، بار بودن و قتل فجیع سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی دوره ی مصدق، به تحریک مستقیم دکتر مظفر بقایی کرمانی و سپس تحصن وی در مجلس و حمایت آشکار و پنهانی همه ی آن مخالفان نامبرده در سطور بالا، زمینه را برای انجام و اجرای کودتا ی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی فراهم ساخت.
اختلاف نظر و گاهی مخالفت سرسخت و لجاجت آمیز دو گروه از حامیان و مشاوران دکتر مصدق در دوره ی دوم نخست وزیری اش مانند: حزب ایران و کانون افسران ناسیونالیست، مصدق را در اتخاذ تصمیم درست و قاطع دچار بهت و سردرگمی می نمود. بعد از واقعه ی ۲۸ مرداد، این دو جناح هوادار مصدق از هر فرصتی برای افشای اشتباه یا اتهام به دیگری کوتاهی نمی کرد. در زمانی که سرتیپ محمود امینی به فرماندهی ستاد ارتش پیشنهاد شده بود، تقی ریاحی در آخرین لحظات جای وی را در ارتش گرفت و در مقابل کودتاچیان، به مقاومت و حمایت از دولت نپرداخت و تنها نظاره گر حوادث روز ۲۸ مرداد گردید.
دکتر مصدق در روز کودتا توقیف، سپس به سه سال زندانی و حبس و تبعید به ملک شخصی خود در احمد آباد آبیک شهرستان قزوین محکوم شد. مخالفان وی فرصت داشتند که به سخنرانی، صدور اعلامیه و قلم زنی بپردازند از هر فرصتی بهره گرفتند تا دکتر مصدق را در پیشگاه مردم، فردی یکدنده، لجوج و مخالف مشورت و خرد جمعی قلمداد کنند تا بدین طریق به اعاده ی شخصیت لکه دار شده شان بپردازند ولی هیچ گاه مردم به گفته ها و نوشته هایشان وقعی ننهادند و حامیان دیروز مصدق و مخالفان دور دوم نخست وزیری اش را نه سرباز وفادار وطن بلکه سربازان جفاکار وطن دانستند و این گونه به داوری درباره ی شخصیت و رفتارشان پرداختند. کوشش های دکتر مصدق در ۲۷ ماه و ۱۵ روز از دوران نخست وزیری اش، به او جایگاهی در اذهان حداقل سه نسل جامعه ی ایران داده که او را کنار دست گاندی، نکرومه، عبدالناصر، آلنده، ماندلا،نهرو و ... نشانده است.
در تقویم رسمی دوره ی سلطنت پهلوی دوم، روز ۲۹ اسفند، روز جشن ملی شدن نفت ایران به زعامت شخص پهلوی دوم ثبت شد و رسانه های حکومتی آن را برگی زرین در کارنامه ی پرافتخار پهلوی دوم قلمداد می کردند، این در حالی است که مذاکرات موسوم به " پیچ- امینی" که از سوی آمریکا و کابینه ی زاهدی توسط وزیر دارایی اش دکتر علی امینی انجام و به پایان رسید، بر خلاف آن بود که رژیم پهلوی وانمود می کرد و مردم ایران که چشم و گوش به رادیو و تلویزیون ملی آن زمان داشتند باور کرده و می کردند. تلخی کودتای ۲۸ مرداد را می توان در توافق نهایی بین کمپانی نفت انگلیس و نماینده ی حکومت ایران ایران دید و آن را به درستی باور کرد و پذیرفت:
شرکت نفت انگلیس و ایران نام خود را به" برتیش پترولیوم" تغییر داد و ۴۰ درصد سهام کنسرسیوم بین المللی نفت را که قرار بود جایگزین طرح ملی شدن نفت شده بود بگیرد را به دست آورد. هر کدام از ۵ شرکت بزرگ آمریکایی دارای ۸ درصد سهام شدند. ۱۴ درصد سهام به شرکت هلندی" رویال داچ شل" رسید. سهامدار عمده ی این شرکت نیز بریتیش پترولیوم بود. شرکت نفت فرانسه، مالک بقیه ی ۶ درصد سهام شد. ۳۵ درصد سهام این شرکت متعلق به دولت فرانسه بود. شرکت نفت انگلیس از شرکت های دیگر عضو کنسرسیوم، ۲۶۴ میلیون پوند گرفت تا آن ها را شریک نفت نفت ایران کند غرامتی بالغ بر ۲۵ میلیون پوند هم از ایران گرفت. داد و ستد بین شرکت های عضو کنسرسیوم، از سرمایه گذاری خود سودی کلانبردند. تنها در ظرف دو سال ۱۹۵۵ میلادی/۱۳۳۴ خورشیدی و ۱۹۵۶ میلادی/۱۳۳۵ خورشیدی سود سالانه ی آن ها معادل ۷۰ درصد سرمایه گذاریشان بود. در ظرف ۲۵ سال پس از کودتا، ۲۴ میلیارد بشکه نفت با شرایط مناسب از ایران صادر شد و با بهای ارزان در اختیار مصرف کنندگان غربی قرار گرفت.
در مورد پیامد های کودتای ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق به عنوان دولت ملی، چند نکته حاءز اهمیت است:
۱- برنامه ریزان کودتای ۲۸ مرداد به اهداف خود رسیدند. دولتی را سرنگون کردند که در برابر یکی از بزرگ ترین امپراتوری های اروپایی ایستادگی می کرد.
۲- به جنبشی پایان بخشیدند که خواهان حق بهره برداری عادلانه از منبع ثروت ملی خود بود.
۳-دولت سرلشکر فضل الله زاهدی را بر سر کار آوردند. دولتی که به همه ی خواسته های آنان تن می داد.
۴- کشوری پر اهمیت را در کنار مرزهای شوروی، به دایره ی کشورهای متحد خود کشاندند.
۵-دو قدرت بزرگ غربی( انگلیس و آمریکا)، پیامی روشن برای مردم و رهبران کشورهای رشد نیافته در آستین داشتند تا از ملی گرایی تعصب آلود درس عبرتی بگیرند.
۶-مصدق های احتمالی دیگر در سراسر جهان بدانند که در اداره ی منابع خود باید احتیاط بیشتری کنند، زیرا آن ها یقینا زمانی به این واقعیت پی می بردند که بدانند منابع آن ها نه به خودشان بلکه یقینا به کشورهای استعمارگر غربی تعلق دارد.
منابع و مآخذ
- ذبیح سپهر(۱۳۶۳)، ایران در دوران مصدق، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، موسسه مطبوعاتی عطایی.
-جامی( جبهه ی آزادی مردم ایران)، گذشتنه چراغ راه آینده، تهران، بی نا، چاپ دوم ۱۳۵۷.
-عظیمی فخرالدین(۱۳۷۲)، بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر البرز.
-عظیمی فخرالدین(۱۳۸۳)، حاکمیت ملی دشمنان آن، تهران، نگاره ی آفتاب.
- مصور رحمانی غلامرضا(۱۳۶۶)، کهنه سرباز،تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- نجاتی غلامرضا(۱۳۶۴)، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تهران، شرکت سهامی انتشار.
-یزدانی سهراب(۱۳۹۶)، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی
نگاهی گذرا بر داستان پر ماجرای ملی شدن صنعت نفت
دکتر فریدون شایسته
سهشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶
منبع:
مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ