خاطرات به تاریخ شفاهی بسیار نزدیک است. تاریخ شفاهی «Oral history» یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان آن یپردازد. تاریخ شفاهی حتی در صورت مکتوبشدن خصلتی گفتاری دارد، اما به آشکارشدن زوایای پنهان تاریخ و بازسازی دوباره آن منجر میشود. خاطرهنویسی نکات مثبت و منفی در بر دارد، ولی باید با مطالب و منابع دیگر بررسی و تطبیق شود. هر چند در خاطرات نکاتی گفته میشود که در منابع دیگر یافت نمیشود. احساسات، ایدئولوژی و گرایشها در خاطرهنویسی تأثیر گذاشته و در خاطرات نکاتی است که نظر ما را جلب میکند و فضای اجتماعی و سیاسی را بازتاب میدهد. در خاطرهنویسی احساسات و عواطف نوشته میشود. هر چند خاطرات ارزشمند است، اما نباید فراموش کرد خاطرهنویسان «محو جمال خویشاند» و غالبا بیان حقیقت نمیکنند و در بهرهگیری از خاطرات آنها باید نهایت دقت و صحت را به کار گرفت.
خاطرهنگاری و وقایعنگاری روزانه و تمایل به بازگویی واقعیتهای شخصی، تجربهای تازه در نشر تاریخنگاری دوره قاجار بوده است. در ادب ﻓﺎرﺳی، ﺧﺎﻃﺮهﻧﻮیﺴی ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم اﻣﺮوزی آن از اواﺳﻂ دوره ﻗﺎﺟﺎر ﺑﻪ دﻟیﻞ رویﺎرویی ایﺮاﻧیﺎن ﺑﺎ ﻏﺮب و آﺷﻨﺎیی ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ادب اروﭘﺎییﻫﺎ ﺷکﻞ ﮔﺮﻓﺖ و ﺑویﮋه سیاستمداران از آن اﺳﺘﻘﺒﺎل کﺮدﻧﺪ. در دوره ﭘﻬﻠﻮی ﻧیﺰ ﺑیﺶ از ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ایﻦ گونه ادﺑی ﺗﻮﺟﻪ ﺷﺪ. ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮدم ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮات ﺗﺎ ﺣﺪی ﺑﻮد کﻪ ﺑﺮای ﻧﺨﺴﺘیﻦ ﺑﺎر ﺳیﻒاﷲ وﺣیﺪنیا دست به انتشار مجله تخصصی «ﺧﺎﻃﺮات» زد.
در این شاخه از تاریخنگاری، وقایع از منظر یک نفر روایت میشود. خاطرات سیاسی بیشتر معطوف به وقایع روزانه است. تاریخنگار، وقایع را با شیوه عینی و از زاویه دید دانای کل و بیننده بیطرف مینویسد، در حالی که خاطرهنگار آنچه را دیده روایت میکند. او در حقیقت فردی است در جلوی صحنه وقایع.
اسلوب نوشتاری یک اثر تاریخی هم با خاطرهنگاری فرق دارد. یک اثر تاریخی، اسلوبی حماسی دارد و بیطرفی در آن حاکم است و شاید ارتباط عاطفی کمتری با خواننده برقرار میکند در حالی که بین خاطرهنگار و خواننده ارتباط عاطفی برقرار میشود، چون اثرش را بسیار احساسی مینویسد.۱
با پیروزی جنبش مشروطیت و رواج نوگرایی، اولین نوشتارهای زنانه به شکل خاطرهنویسی به دست ما رسیده است. از تفاوتهای عمده خاطرهنویسی زنان و مردان این است که زنان برخلاف مردان که بیشتر موضوعات سیاسی را مدنظر داشتهاند، به موضوعات فرهنگی و اجتماعی پرداختهاند. نمونههای خاطرهنویسی و بیان روایت فردی بیشتر در میان اشراف و طبقات بالای اجتماعی از دوره ناصری رواج یافت که از میان آنها میتوان به خاطرات تاجالسلطنه اشاره کرد. سال ۱۳۳۲ هجری قمری، تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه، خاطرات خود را در قالب «زندگینامه خودنوشت»، نگاشت. وی به یادگیری پیانو و ارگ پرداخت. زبان فرانسه و علوم جدید آموخت و ساعتهایی از اوقات خود را به خواندن رمانهای فرنگی میگذراند. همچنین افکار انتقادی درخصوص سیاستهای دولت، اوضاع اجتماعی، اخلاق اجتماعی و شیوه تربیت فرزند داشت. او خود را به دلیل اخلاق و اطلاعات از دیگر زنان دربار متمایز میدانست.۲
مرحوم ایرج افشار در این که خاطرات حقیقتا نوشته تاجالسلطنه باشد، تردید کرده است. او معتقد است به کار بردن کلمات ثقیل عربی با تحصیلات اندک تاجالسلطنه بیتناسب است، تطابق نداشتن برخی تاریخها با واقعیت و وجود اشتباهاتی در القاب اشخاص در این کتاب، از دلایلی است که میتواند صحت انتساب خاطرات به تاجالسلطنه را زیر سؤال ببرد.۳
خاطرات از اهمیت یکسانی برخوردار نیست. برخی نویسندگان بدون اظهارنظرهای در خور تأمل، فقط به تشریح و توضیح وقایع پرداختهاند. پارهای از خاطرات که پس از مرگ نگارنده آنها انتشار یافته، یا به دست ویراستاران ناوارد تحریف شدهاند یا خویشان نویسنده مطالبی را که به نظرشان نامناسب بوده، از آنها حذف کردهاند. اﻧﺘﻘﺎدناﭘﺬیﺮی در ﺳﻄﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧیﺰ ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد ﭘﺲ از ﺑﺎزﺧﻮاﻧی آن را ﺣﺬف کﻨﻨﺪ. بعضی از خاطرات ممکن است بیاهمیت جلوه کند، چون به ظاهر در آنها به شرح شکار و تفریح و دید و بازدیدهای روزمره اکتفا شده است، مانند: خاطرات معیرالممالک و بصیرالملک. برخی از این خاطرات به ظاهر حاوی مطالب پرمعنایی نیست. به عنوان مثال، نویسنده گاه تنها دیدارهای مکرر و بیاهمیت خود با دیگران را به میان آورده است، بیآن که به مطالب مورد گفتوگو اشاره کند. در مواردی، نویسنده از آنرو به نوشتن خاطرات پرداخته که باب روز بوده، اما تنها به آوردن جزئیات زندگی روزمره خود در آن اکتفا کرده است. گاه نویسنده خاطرات قادر به افشای مطالب و رویدادهایی نبوده یا خاطرات خود را با نیت غرضورزی و دشمنی با دیگران نوشته است.
ممکن است در طول زمان عوامل زیادی بر خاطرات و عقاید شخصی تأثیر بگذارد و شخص هنگام بیان خاطرات خود، بعضی موارد را کمرنگتر و برخی را پررنگتر جلوه دهد. گاهی وقایع به سبب اغراض خصوصی و هدفهای سیاسی یا در نتیجه اشتباهات و استنباطات غلط نویسندگان با آنچه واقعا در زندگی و خاطرات آنان وجود داشته، اختلاف پیدا میکند. انتشار بعضی خاطرات از جمله؛ خاطرات سلیمان بهبودی؛ کارگزار دربار رضاشاه، خاطرات و تألمات دکتر مصدق و خاطرات علم و... از اطلاعات تاریخی آن زمان بیبهره نیست، اما با این حال نباید فراموش کرد این نوع تاریخنگاری (خاطرهنگاری) معمولا با تحریف وقایع و داوریهای نادرست تاریخی نیز همراه بوده است. با تمام این اوصاف، بدون تردید مطالعه خاطرات خالی از لطف نیست. این خاطرات گوشههایی از روابط شخصی و خانوادگی و اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کشور را روشن میکند.
منابع:
۱ ـ اشپولر و دیگران، تاریخنگاری در ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، ۱۳۸۰
۲ ـ تاجالسلطنه، خاطرات تاجالسلطنه، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۸
۳ ـ ایرج افشار، «رجوع به تاجالسلطنه»، سایهسار مهربانی، تهران: کتاب سیامک، ۱۳۷۳.
خاطرات جعلی
خاطره نویسان محو جمال خویش اند
دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ