باسپاس از دوست خوبم خانم هاشمی که درخواست حقیر را برای نوشتن تذکره ای بر مقاله «سایهٔ سیاه سلطان» پذیرفتند. حقیر نیز تکملهای به نکات ارایه شده توسط سرکار خانم هاشمی میاَفزاییم.
قضیهٔ اول، تأثیرگذاری عمارت در نیکنامی یا بدنامی:
قهرمانان تاریخ و حتی مورخان، بیش از آنچه تصور کنیم در بندِ عوام هستند. موضوعِ نیکنامی و بدنامیِ متأثر از احداث و تخریب عمارات موضوعیست عام که فهمَ آن برای تمامی ساکنین سرزمین راحت اَست. فلان شهر یا جاده یا عمارت ساخته میشود و به سرعتِ باورنکردنیای چهرهٔ مثبت سازندهٔ آن بین عوام ترسیم میشود و بالعکس. این میزان تأثیرگذاری را در کمتر مقولهای شاهد هستیم. علت عمدهٔ آن این است که تقریباٌ به هیچ وجه در روایتِ احداث یا تخریبِ عمارت دروغ گفته نمیشود. منظور رفتاریست که با عمارات میشود و نه عواملِ پشت صحنه. بنابراین عمارت یا ساخته میشود و یا بالعکس تخریب. نمیتوان خبر از احداثی داد و موجودیت خارجیای برای آن قائل نبود. این میزان از تأثیرگذاری را قیاس کنید با واگذاری امتیازهای برادر ظلالسلطان (مظفرالدین شاه) به خارجیان که همزمان با او ولیعهدنشین و بعد جانشین پدر در تهران شده است. هیچ موقع قباحت آن افعال به مقداری که با تخریبگر عمارات مطرح شده است مورد بحث نبوده و چه بسیار امتیازهای خانهمان براندازی که در دوران تاریخیمان داده شده است. علت عمدهٔ این اتفاق عوام است. عوام است که توجه ایجاد میکند. عوام است که قهرمان تاریخ و مورخ را متأثر میکند. عوام از سواد کافی برخوردار نبوده و نیستند که میزانِ تأثیرگذاری فلان قرارداد یا امتیاز را تخمین بزنند و به بحث بگذارند و موجب جنبشی شوند. بنابراین از دایرهٔ توجهات دور شده و به همان حفظِ کمرنگ در تواریخ بسنده میکند.
قضیهٔ دوم، رشد هندسی اخبار مورد پسند عوام:
در قضیهٔ اول رابطهٔ بین جنس اتفاقات و میانِ تأثیرگذاری آن بین عوام و متعاقب آن مورخان صحبت شد. موضوعاتی که فهم آن برای عوام ساده باشد این توفیق را مییابند که در اذهان بسیار بسیار رشد کنند. همین قضیه یعنی «رشد هندسی اخبار مورد پسند عوام» عاملِ اصلیِ ایجاد «سیاه و سفید»ها در تاریخ بوده است وگرنه هیچ «سیاه و سفید»ی در تاریخ وجود ندارد، یا لااقل برای مورخ نباید وجود داشته باشد که در غیر این صورت در دامِ افراط و تفریط افتاده و از رسالتی که بر دوش دارد بازمیماند.
قضیهٔ سوم، عادی بودن تغییر امارت در سلسله جدید:
تغییر امارت در سلسله جدید امری کاملاٌ عادی در ایران بوده است. علت عمدهٔ این تغییر مشخص است، سلسلهها و حکومتهای جدید برای مکانگزینی اَمن و همچنین تَشَخُّص پیدا کردن اقدام به این کار میکردند. با این وضع سرنوشت امارت سلسلهٔ گذشته مشخص است. آن امارت نمیتواند به رونق سابق بماند. ابتدا برای اینکه با تغییر امارت عمده ثروت مادی و انسانی امارت سلسلهٔ گذشته به امارت سلسلهٔ جدید کوچ کرده و مقدمات ویرانی را سبب میشود و دوم اینکه سلسلهٔ جدید چشمِ دیدنِ این عاملِ خیر یا نیکنامی سلسلهٔ گذشته را ندارد چه برسد به اینکه برای حفظ و رونق آن دچار زحمت و هزینه شود. برای فهمِ بهتر موضوع به همین اصفهان مورد بحث اشاره میکنیم. اخبارها خبر از جمعیتِ بینِ ششصد هزار تا یکملیونو صدهزار نفری اصفهان دوران صفوی میدهد. این جمعیت در دورهٔ ظلالسلطان به بینِ سی تا پنجاه هزار نفر میرسد. اگر بین هر دو خبر را بگیریم یعنی جمعیت اصفهان صفوی را تقریباٌ هشتصدهزار نفر و جمعیت ظلالسلطان را چهل هزار نفر، میدانید بر سَرِ آن عمارت چه میآید؟ جمعیت به یکبیستم نزول کرده است. بهطور مثال جمعیتِ «استانِ تهرانِ حاضر» که نزدیک ۱۳ ملیون است به ۷۰۰ هزار نفر نزول کند. آیا مترو میتواند به فعالیت فعلی خود ادامه دهد؟ آیا اصلاٌ امنیت میتواند تأمین شود که بخواهم مثالهای بیشتری بزنیم؟ قطعاٌ خیر. کمکم تأمین امنیتِ تهرانِ ۷۰۰هزارنفری با این وسعت قابل توجیه نمیشود و بعد از آن شهر گلیم خود را به سمت مرکز کشیده و شهر در کنارهها میمیرد. اتفاقی که در اصفهان افتاد از این جنس بود. شهر یک قرن جنگ و درگیری و غلا را پشت سر گذارده بود، پایتخت کوچ کرده و دارایی شهر که «جمعیت» آن بود پراکنده شده است. با این وضعیت توقعِ رونق داشتن از این شهر خطاست. و حتی توقع حداقلی حفظ «دانههای درشت شهر».
قضیهٔ چهارم، توجه به ظرف زمانه:
نگاهی که در حال به آثار گذشتگان وجود دارد در آن ظرف قرن سیزدهم و قبلتر از آن وجود نداشته و ندارد. برای آنان «حفظِ آثاری که موردِ استفاده نبوده است» نه تنها مطرح نبوده بلکه زشت و ناپسند هم بشمار میرفته است. این نگاه حاضر که به آثار گذشتگان پیدا شده است، وارداتی و تلاشِ نوخواهانیست که از ابتدای قرن چهاردهم بدان مبادرت کردهاند. این ظرف حال است که حفظ و نگهداری آن آثار را توجیه و حتی نیک میداند. با این مقدمه نگاه کنید به اصفهانِ بعد از صفوی. چه حاکمان قبل از ظلالسلطان و چه خود ظلالسلطان و چه بعد از ظلالسلطان تا پهلوی اول نمیتوانستند از آن آثار حراست کنند، به دلایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی.
تکملهای بر نقد «سایهٔ سیاه سلطان»
تأثیرگذاری عمارت در نیکنامی یا بدنامی
پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ