نقد یک ادعا در مورد موسس قاجاریه

آقامحمدخان و نقشش در حفظ یکپارچگی کشور

نیما زند یافت آبادی، پژوهشگر تاریخ
چندی پیش در «کانال تلگرامی مورخان» مطلبی با عنوان «برآمدن قاجارها، مردی زیرک و بی رحم» از دوست محترمی به اشتراک گذاشته شد که در لابه لای آن، توصیفی اغراق آمیز از اقامحمدخان وجود داشت. مدتها تصمیم داشتم که نقدی بر این ادعا بنویسم. اولین بار چنین توصیفی را در فضای مجازی از زبان «سلطانعلی قاجار» رئیس پیشین ایل قاجار شنیدم که در مصاحبه ای با بی بی سی مدعی شده بود پس از سقوط صفویه، ایرانی دیگر وجود نداشت و اقامحمدخان قاجار عامل شکل گیری ایران نوین بوده است! معتبرترین منابع داخلی و خارجی عصر وی چنین ادعایی را به راحتی زیر سوال می برند. برای بررسی و نقد، ابتدا باید مراحلی که اقامحمدخان برای رسیدن به قدرت پیموده است، به دقت بررسی شود و با شاهان پیشین یعنی نادرشاه و کریم خان مقایسه گردد.
...
آدینه ۱۴ دی ۱۳۹۷
چندی پیش در «کانال تلگرامی مورخان» مطلبی با عنوان «برآمدن قاجارها، مردی زیرک و بی رحم» از دوست محترمی به اشتراک گذاشته شد که در لابه لای آن، توصیفی اغراق آمیز از اقامحمدخان وجود داشت. مدتها تصمیم داشتم که نقدی بر این ادعا بنویسم. اولین بار چنین توصیفی را در فضای مجازی از زبان «سلطانعلی قاجار» رئیس پیشین ایل قاجار شنیدم که در مصاحبه ای با بی بی سی مدعی شده بود پس از سقوط صفویه، ایرانی دیگر وجود نداشت و اقامحمدخان قاجار عامل شکل گیری ایران نوین بوده است! معتبرترین منابع داخلی و خارجی عصر وی چنین ادعایی را به راحتی زیر سوال می برند. برای بررسی و نقد، ابتدا باید مراحلی که اقامحمدخان برای رسیدن به قدرت پیموده است، به دقت بررسی شود و با شاهان پیشین یعنی نادرشاه و کریم خان مقایسه گردد.

علیمرادخان و جعفر خان زند
ناشناخته بودن دو نفر از جانشینان وکیل نزد عموم (یعنی علی مراد خان زند و جعفرخان زند)، باعث شده تا برخی به این باور اشتباه دامن بزنند. پس از فوت کریم خان، طی یک دوره آشوب دوساله، قدرت به علی مراد خان زند رسید. بسیاری نمی دانند که ایران در دوره سه ساله او حکمرانی او اصلا سرزمینی چند تکه و پاره پاره نبوده است تا اقامحمدخان آن را یکپارچه کند!؟
علی مراد خان با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت، اولین قدم را برای انتظام ولایات شمالی برداشت اما اجل به وی برای تکمیل خواسته هایش مهلتی نداد. وارد تهران شد و فرزندش شیخ ویس خان را مامور به سرکوب قاجاریه کرد. بنا بر گفته های عبدالرزاق دنبلی ، بیگلربیگی ارومیه از طرف وی تعیین شد و به او ماموریتی محول شد تا سرحدات آذربایجان نظمی دوباره بگیرد. به فتحعلی خان دربندی نامه ای نوشت که همچنان مانند دوره وکیل، اجازه ای به روس برای عبور از قفقاز داده نشود. به شیخ ناصر و تمامی حکام بنادر جنوب دستور داد تا با ناوگانش بحرین را که به وسیله اعراب قطیف تصرف شده بود، پس بگیرند( البته ناموفق بود و دوره کوتاه وی فرصت دوباره ای برای تصرف بحرین فراهم نکرد.) بنابراین پس از فوت کریم خان آن طور که میگویند ایران تکه تکه نبود. بنا بر روایت سرجان ملکم، اقامحمدخان گفته بود « تا زمانی که این کور محترم بر مسند قدرت باشد، نمیتوانیم از مازندارن خارج شویم.» اما با مرگ علی مراد خان و به دست گرفتن قدرت توسط جعفرخان، اوضاع به نفع قاجاریه برای خروج از مازندران مساعد شد. جعفرخان زند برخلاف علیمراد، عاری از تدبیر و شجاعت بود. هنگامی که در اصفهان مستقر شد، با شنیدن خبر خروج قاجاریه از مازندران، سپاهی اندک برای مقابله فرستاد اما قشون اعزامی شکست خورد، با وجود برتری در تعداد نفرات، با قشون اصلی با اقامحمدخان روبه رو نشد و اصفهان را رها و به شیراز فرار کرد. میرزامحمد کلانتر فارس در خاطراتش به دقت اشاره می کند که چگونه اقامحمدخان به راحتی به اصفهان دست یافت : « شب سه شنبه بیست و سوم جمادی الثانیه ...خبر شکست قشون رسید...خان رستم نشان مرتعش و لرزان آن شب چیزی زهرمار نکرده صبح مجموع اساس سلطنت از اسب و قاطر و شتر و فراش خانه و صندوقخانه و کارخانجات حتی قلیان مرصع و جیقه سرکار خاقان وکیل و دختر و مادر و بیست و سه نفر جاریه و اسباب سلطنت را ریخته بجانب فارس فرار نمود»
نالایقی جعفر خان و خلأ ایجاد شده که عدم اقتدار او مسببش بود، باعث شد تا قاجاریه به تدریج بر تهران و صفحات شمالی در مدت زمانی کوتاه نفوذ کند. به این صورت که ضعف جعفرخان، خلأیی ایجاد کرد و نتیجتاً برخی از حکام ولایات مانند تقی خان حاکم یزد از اطاعت سرباز زدند. در همان ایام که وی در حال تلاش برای به اطاعت در آوردن آنها بود، اقامحمدخان بدون هیچ درگیری با قشون اصلی جعفرخان زند و یا درگیری با دیگر مدعیان سلطنت(که وجود نداشتند)، بر صفحات شمالی مسلط شد و این نوع افزایش قدرت برخلاف آن روندی بود که از نادرشاه و کریم خان دیدیم یعنی آنها با چندین هسته قدرت مواجه بودند که هریک داعیه سلطنت داشتند و صاحب قشونی مجهز بودند. مقایسه تسلط کریم خان و اقامحمدخان بر آذربایجان نمونه ای واضح است. اقامحمدخان وقایعی را که کریم خان در تصرف آذربایجان و نبرد با فتحعلی خان افشار با آن رو به رو بود،به هیچ وجه تجربه نکرد و حُکام دنبلی مستقر در آذربایجان هیچکدام مدعی سلطنت نبودند و بدون هیچ مقاومت خاصی یا نبرد فرسایشی، آذربایجان تسلیم قاجاریه شد،
و خیانت حاج ابراهیم جنوب ایران را مانند هدیه ای بزرگ به قاجار تقدیم کرد. مولف گیتی گشا در ارتباط به این بیت اشاره می کند:
آن دولتی که میطلبیدیم از خدا
پرسیده راه خانه و خود بر در آمده!
تسلط سریع او بر ولایات شمالی و تسلط بی دردسر وی بر ولایات جنوبی که حاج ابراهیم کلانتر مسببش بود و مقایسه مراحل مدت زمان به قدرت رسیدن وی با شاهان سلفش، ردیه ایست بر این ادعا که شمشیر اقامحمدخان با مشقت فراوان در طول ۱۹ سال کشور را یکپارچه کرد!..
به همین دلیل است اولیویه که خود از نزدیک حکومت اقامحمدخان را دیده و حقایق بسیاری را شنیده، در سفرنامه اش در دوره اقامحمدخان به صراحت می گوید : «در مقامی که به ذکر مجملی از تاریخ انقلابات ایران خواهیم پرداخت، واضح می گردد که این نه از عقل و نه از رابطه الفت و دوستانه او و نه از شجاعت و چابکدستی وی بود که به سلطنت رسید، بلکه از شقاق و نفاقی که در میان اخلاف کریمخان حادث شده بود و حرص و ستمکاری و داشتن پول نیز وی را مساعدت کرد تا به مقصود خود رسد.»

چگونگی تسلط او بر جنوب
نحوه تسلط اقامحمدخان بر جنوب جای سوال هایی را به همراه دارد. لشکرکشی نادرشاه و کریم خان برای انتظام سواحل جنوب را اقامحمدخان هرگز تجربه نکرد. هیچ حرکتی برای تصرف مجدد بحرین انجام نشد. علاوه بر این، اجاره بندرعباس توسط امام مسقط در دوره اقامحمدخان، تاکنون مورد توجه مورخان قرار نگرفته است. در هیچ سیستم متمرکزی یک بندر تجاری که مانند دوره شاه عباس، می تواند سودی از تجارت با فرنگ حاصل کند، به یک قدرت خارجی اجاره داده نمی شود.این قرارداد، پله اول انگلستان برای نفوذ بر خلیج فارس بود. دقیقا چهار سال پس از این قرارداد، کمپانی هند شرقی با اجازه امام مسقط برای احداث ساختمانی با ۵۰۰ سرباز هندی در بندرعباس به توافق رسید. در نظر نگرفتن دشمنی مسقط با ایران در دوره زندیه یعنی حمله سربازان عمانی به سپاه ایران در زمان محاصره بصره که به درگیری شدید و به شهادت رسیدن تعدادی از سربازان میهن انجامید، به نوبه خود اقدامی ضدملی محسوب می شود. امام مسقط در دوره قاجار طی یک روند صعودی بر سواحل جنوبی از جمله چابهار مسلط شد و این در حالی بود که قرارداد حمایت سیاسی و نظامی با بریتانیا بسته بود.

اقامحمدخان و گرجستان
موضوع بعدی حمله به تفلیس است. تفلیس تصرف و بعد تخلیه شد و هیچگاه در دوره اقامحمدخان پس گرفته نشد. هیچ قشونی برای محافظت از ولایت تازه تصرف شده در تفلیس وجود نداشت. کشتار تفلیس بهترین بهانه ای بود که به روس ها برای تصرف این بخش از ممالک محروسه ایران داده شد. کاترین با شنیدن این خبر، دربند، تفلیس و نیمه شمالی قفقاز را تصرف کرد، اما در همان ایام مرگ او سبب شد تا روس ها به قلمرو خودشان عقب نشینی کنند و هیچ درگیری بین روس و اقامحمدخان به وجود نیامد. فرهاد میرزا به عنوان یک قاجاری به نقش اقامحمدخان در تجزیه قفقاز اینگونه اعتراف می کند: «فتح تفلیس باعث شد تا دولت روس به خیال گرجستان افتاده گرجستان را تصرف نماید. اگر سلاطین ایران به همان سکه و خطبه از ولایت گرجستان قناعت می کردند احتمال داشت به این زودی ها پرده ولات گرجستان دریده نشود و خانواده چندین ساله ولات به باد نرود.»

ساختار حکومت وی
سیستمی که اقامحمدخان حکومت می کرد، در حقیقت هیچ فرقی با دوره های پیشین نداشت. همان خاندان هایی که در دوره زند و افشار بر شهر ها منصوب شده بودند،تقریبا همانها نیز در دوره اقامحمدخان به عنوان حاکم همان ولایات منصوب شدند. همان روشی که نادرشاه و کریم خان در انتصاب مقامات شهری و جلوگیری از به قدرت رسیدن طوایف در پیش گرفتند همان روش نیز ادامه پیدا کرد. علاوه بر این، حکومت وی با شیوه ارعاب و وحشت به مدت زیادی دوام نمی آورد، همان تجربه ای که نادر با آن رو به رو شد. مسیو اولیویه : « از اولین قدمی که به ایران نهادیم، رعد و برقی را که چند ماه بعد از معاودت ما در املاک وی به ظهور رسیده بود، به چشم می دیدیم. در کرمانشاهان و همدان و تهران مکرّر در کوچه و بازار شکایت مردم را از شدّت حرص و ظلم او می شنیدیم.خود آغا محمد شاه را کسی دوست نداشت.به قدری مکروه رعایای خود بود که هر لحظه می رفت که سوء قصدی در حق وی به عمل آید یا بکشند و یا خلعش کرده و از سلطنت معزولش نمایند. اگر آغا محمد شاه مانند کریمخان محبوب ملت بود، و اگر مثل نادر شاه در فنون حرب آگاهی و خبرگی و از فتوحات متواتر چون وی شهرتی داشت، مردم غصب مسند سلطنت و کشتن لطفعلی خان را که جوانی لایق و سزاوار و محبوب و مقبول عالیه بود، فراموش می کردند.»

سخن نهایی
اگر او به قدرت نمیرسید شخص دیگری پیدا می شد و این خلا را پر می کرد. بنابراین این امتیازی خاصی نیست که به وی نسبت می دهند. تصرف ولایات در آن زمان به منزله دستیابی به منابع مالی بیشتر و قدرت بیشتر بود و پشت آن هیچ پیشفرضی که امروز به نام تمامیت ارضی میشناسیم وجود نداشت. اما هموار کردن مسیر سلطنت برای فتحعلیشاه و حذف رقبای درون ایلی برای آینده دودمانش امتیازی مخصوص اوست. تلاش او برای متحد کردن دو قطب مخالف قاجاریه نیز کاری بسیار مشکل بوده است، اما توصیف های اغراق امیزی که در سال های اخیر به شدت تبلیغ می شود، با توجه به دلایل مذکور، به دور از واقعیت است.
منابع:
ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد؛
موسوی نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا؛
عبدالرزاق دنبلی،تجزیة الاحرار و تسلیة الابرار؛
شیخ سلطان بن محمد القاسمی، بازرگانی و جنگ قدرت ها در خلیج فارس؛
اولیویه، سفرنامه اولیویه‌، ترجمه: محمد طاهر میرزا؛
میرزامحمد کلانتر فارس، روزنامه خاطرات میرزامحمدکلانتر فارس، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی ؛
سفرنامه فرهادمیرزا، تصحیح غلامرضا طباطبایی؛
جان ملکم، تاریخ کامل ایران؛
Samuel Barrett Miles,The Countries and Tribes of persian gulf
نظر شما