تاریخ سیاسی به مثابه بنیان تاریخ

طرد یک سویه تاریخ سیاسی عاقبت ندارد!

علیرضا عسگری، کارشناس تاریخ جهان
این روزها در ایران دو دسته از تاریخ پژوهان به نقد تاریخ سیاسی می پردازند، دسته نخست آگاهانه، فن شناسانه و اندیشمندانه به نقد تاریخ سیاسی دست می یازند و با مطرح کردن تاریخ از پایین، تاریخ اجتماعی و مکتب تاریخ مردم، دریچه های جدید و مهمی از زندگانی «مردم» و نه «شاهان» بر چشمان ما می گشایند...

چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
این روزها در ایران دو دسته از تاریخ پژوهان به نقد تاریخ سیاسی می پردازند، دسته نخست آگاهانه، فن شناسانه و اندیشمندانه به نقد تاریخ سیاسی دست می یازند و با مطرح کردن تاریخ از پایین، تاریخ اجتماعی و مکتب تاریخ مردم، دریچه های جدید و مهمی از زندگانی «مردم» و نه «شاهان» بر چشمان ما می گشایند. دیگر نمی توان از جریان تاریخ نگاری آکادمیک سخن گفت بی آنکه جایگاه شایسته تاریخ مردم را به او بدهیم. مردم نامه نویسی لایه های مغفول و مهم تاریخ را واکاوی می کند و « روایتی» متفاوت از آنچه تاکنون بوده، بدست می دهد. اما دسته دوم، بیشتر تحت تاثیر مدگرایی و بدون آگاهی تاریخ سیاسی را نفی و طرد می کند و برخلاف مردم نامه نویسان، از اساس و بیخ و بن ریشه تاریخ سیاسی را می زند، در نظر این دسته، تاریخ سیاسی جز اتلاف وقت و کهنه گرایی نیست، باید یکسره از وقایع و حوادث سیاسی گذشت و به تحلیل پرداخت. حال منظور ایشان از تحلیل دقیقا چیست جای سوال دارد!
ظهور جریان اول یعنی مردم نامه نویسی در ایران که اکنون به مدد مجله مردمنامه به سردبیری دکتر داریوش رحمانیان، استاد دانشگاه تهران، در مسیر بالندگی است، آنتی تزی مقابل تز رد کلی تاریخ سیاسی است. منظور از رد کلی چیست؟ یعنی نفی و طرد ناآگاهانه تاریخ سیاسی به مثابه داده های بی اهمیت، بیشتر این افراد یعنی دسته دوم، خود چندان کتاب های تاریخ سیاسی هم نخوانده اند! مگر می شود فردی دست به تحلیل اجتماعی یا اقتصادی تاریخ دوره صفوی بزند، بی آنکه شناخت و درک درستی از تاریخ سیاسی این دولت و رابطه میان سیاست و اجتماع، وقایع سیاسی و روزمرگی مردم داشته باشد؟ اساسا آیا میتوان از فرهنگ اقتصادی و معیشتی مردم دوره خوارزمشاهیان سخن بگوییم بدون آنکه حملات غوریان و سپس مغولان را شناخته باشیم؟ در مقابل این سخن که تاریخ سیاسی نویسی سطحی و ساده است! باید به مشقت افرادی چون اشپولر، عباس اقبال و بسیاری دیگر از مورخان بزرگ اشاره کرد، که برای نگارش هر حادثه یا نام تاریخی، باید اسناد و منابع متعدد را نقد و بررسی تطبیقی می کردند. شناخت و آگاهی از تاریخ سیاسی، قدم اول در شناخت تاریخ است، در ذیل همین تاریخ سیاسی، ذهن هوشمند نکات فراوانی درباره رابطه میان این وقایع و اجتماع پیدا می کند برای مثال استاد اشپولر در کتاب تاریخ مغول که از شاهکارهای تاریخ سیاسی نویسی در فصل نخست است، آنچنان دقیق حوادث را شرح داده که میتوانیم در فصول بعدی، تاثیر این حوادث در وقایع حقوقی، اقتصادی و مذهبی را دریابیم.
پس بنظر من نگارش تاریخ سیاسی دشوار و پیچیدگی دارد که هر مورخی نمی تواند به آن سمت برود، برای مثال کم نیستند کتاب های ضعیف در حوزه تاریخ سیاسی که صرفا برای کنکور ارشد و دکتری نگاشته شده اند، اما در این میان باید ذکری کنم از یکی از کتاب های خوب تاریخ سیاسی که اخیرا مطالعه کرده ام، کتاب ایران در عهد خوارزمشاهیان دکتر حسن زاده، که با قلمی روان، ذهنی تیزبین و تحلیل هایی دقیق، تاریخ سیاسی را برخلاف آن کتابها که گفتم، همچون دارویی شفابخش و شیرین در کام آدمی می ریزد. پس از خواندن این کتاب بود که حقیقتا برآن شدم از تاریخ سیاسی و تاریخ نگاری صحیح سیاسی دفاع کنم. البته بر هر کتابی نقدهای فراوان وارد است، اما ما باید از آنها نکات گرانبها را بیرون بکشیم و کلیت امر را داوری کنیم. برای من کلیت امر بسیاری از کتابهای تاریخ سیاسی زیر سوال است و درباره اشپولر و اقبال، حتما متخصصان نقدهایی به آنها دارند اما از چنان اعتباری برخوردارند که نامشان در زمره بهترین تاریخ نگاری های سیاسی به فارسی می ماند. پس در نتیجه دسته دومی که ناآگاهانه و مد روز، تاریخ سیاسی را رد می کنند، جایی برای تجدیدنظر خود بگذارند، تجربه تاریخ نگاری هایی چون اشپولر یا محمد داندامایف نشان داده اند، چه میزان درک تاریخ سیاسی و نگارش آن مهم و دشوار است. مکتب تاریخ مردم به خوبی و درستی ضمن نقد نبود فضای کافی برای توجه به تاریخ مردم و تشویق همگانی برای شناخت آن، خود از دل تجربیات استادانی بیرون آمده که در تاریخ سیاسی زبده و ماهر هستند. در نتیجه، توجه به تاریخ مردم به معنای نفی تاریخ سیاسی و دور انداختن آن نیست بلکه در رابطه و پیوند با آن است زیرا که مردم و سیاست، اقتصاد و سیاست، فرهنگ و سیاست در پیوند با هم قرار دارند.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما