تدریس روانشناسی تاریخی (۳)

دیوید بیسِل / ترجمه: امید کفیل کاشانی

همه ما شنیده ایم که نیروهای آمریکایی، به آسانیِ آب خوردن داشتند می جنگیدند و اینکه استالونه در فیلم رمبو اواسط دهه ی ۱۹۸۰ در حین بازگشت به ماموریت در ویتنام، می پرسد:«ایندفعه دیگه میتونیم پیروز شیم؟» .این حرف که اساتید «لیبرال»،دانشجویان «ترسوی» کالج،معترضانِ «بی علاقه به میهن» و حکومتی «بی اراده» به «فرزندان» ما خیانت کردند برای میلیون ها آمریکایی آشناست و بسیاری باورش دارند.نمی گویم که این دلیل تراشی است، فقط میگویم ممکن است باشد و نیاز به بررسی دارد.

دانشجویان گاهی اوقات می گویند:«ما می توانستیم با بمباران ِ ویتنام و نابودی آن شبیه عصر سنگ،پیروزِ جنگ شویم»(بعضیها موافقِ استفاده از تسلیحات هسته ای هستند)....

سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۷
دیدن واکنشِ آمیخته با دلیل تراشیِ بعضی آمریکایی ها حداقل در پاره ای موارد به شکست شان در ویتنام، شاید ما را در فکر فرو برد.همه ی ما شنیده ایم که نیروهای آمریکایی، به آسانیِ آب خوردن داشتند می جنگیدند و اینکه استالونه در فیلم رمبو اواسط دهه ی ۱۹۸۰ در حین بازگشت به ماموریت در ویتنام، می پرسد:«ایندفعه دیگه میتونیم پیروز شیم؟». این حرف که اساتید «لیبرال»،دانشجویان «ترسوی» کالج،معترضانِ «بی علاقه به میهن» و حکومتی «بی اراده» به «فرزندان» ما
خیانت کردند برای میلیون ها آمریکایی آشناست و بسیاری باورش دارند. نمی گویم که این دلیل تراشی است، فقط میگویم ممکن است باشد و نیاز به بررسی دارد.

دانشجویان گاهی اوقات می گویند:«ما می توانستیم با بمباران ِ ویتنام و نابودی آن شبیه عصر سنگ،پیروزِ جنگ شویم»(بعضیها موافقِ استفاده از تسلیحات هسته ای هستند). در واقع، مهمات مصرف شده در ویتنام بیش از مهمات مصرفی رزمنده های جنگ جهانی دوم بود و ما معادل ۶۰۰ بمب اتم در ویتنام پرتاب کردیم.علاوه بر آن،چند تن از مشاوران ِ رئیس جمهور جانسون(بال، مک کان) پیش بینی کرده بودند که تشدید جنگ ممکن است وضعیت را درین جنگ منفور و فرسایشی، غیرقابل اصلاح و شبیه به باتلاق کند. بنابراین این عقیده که میشد جنگ به پیروزی بینجامد دست کم محلِ بحث است. اگر دیپلمات ها و استراتژیست های دهه ی ۶۰ م به جای پر کردن وجودشان از ((غرور قدرتمندی)) و خاطرهی مونیخ، کمی درباره ی ویتنام آگاهی داشتند زودتر از اینها می فهمیدند که تلاشهای قبلی برای استعمار ِ ویتنام مثلا از طرف چینی ها، در به خاطر روحیه ی استقلال طلبی سرسختانه در ویتنامیها در بلندمدت، ناکام شده بود. حالا ایالات متحده ی آمریکا، ابرقدرتی با پیشرفته ترین فناوری از یک ارتش ِ جهان سومی که از عاجِ تایری کارکرده، کفش صندل درست می کرد شکست خورده بود: «مردمی نسبتا زردپوست» ثابت کرده بودند که این راه ِ((درست)) هست. احتمالا چنین تحقیری در آمریکای نژادپرست فقط با توسل به دلیل تراشیِ خیانت یا بی ارادگی حکومت، تسکین می یافت.

دانشجویان اغلب به این عقیده شدیدا ایراد می گیرند و صحبت را به تبیین های دیگر می کشانند. شایان گفتن است که همیشه عقاید دیگری هم هست و این، خود یک علتِ اصلی در ایجاد روانشناسی تاریخ می باشد. تاریخ سیاسی سنتی تنها
تبیینی بود که عملا در قرن نوزدهم مورد استفاده بود. «تاریخ، سیاست ورزی های گذشته است» روی سنگ گرانیت در کتابخانه ی جان هاپکینز، اولین موسسه تحصیلات عالی در آمریکا حک شده بود و این درک ما از تاریخ بود. تاریخ اقتصادی(تولید و نحوه توزیع ثروت)، تاریخ فکری (نقش اندیشه ها؛ ریشه ی فکری ایدئولوژی هیتلر؟)، تاریخ فرهنگی و اجتماعی (تضاد طبقاتی؛ هنرهای زیبا و فرهنگ عامه پسند) همه در قرن بیستم اضافه شدند. آنچه که تا سال های ۱۹۷۰ مفقود بود چنین توجهی به احساسات و تخیلات و در نتیجه روانشناسی تاریخی بود.

البته برای هررخداد تاریخی تبیین های انگشت شماری هست. مورخان،علل رخداد ها را به عوامل سیاسی، اقتصادی، فکری، اجتماعی یا فرهنگی و اکنون روانشناختی تاریخی [۱] تقسیم می کنند. عامل وقوع رخدادهای تاریخی، یکی از این عوامل یا چند تای انها در ترکیبی متفاوت می باشند. وظیفه ما فهم نوع تاثیر اینها در هر موقعیت خاص هست. چرا برخی افراد بدون بررسی شواهد میگویند که عوامل روانشناختی هیچ تاثیری ندارند ؟ چرا وقتی هیجانات، تخیلات و دفاع های درون روانی [۲] به عنوان عواملی موثر مطرح می شوند برخی دست شان را بالا می برند و درباره ی عوامل اقتصادی سوال می کنند؟ در درس تخصصیِ رشتهی اقتصاد کسی درباره ی عوامل روانشناختی سوال نمی کند:
پس چرا در درس روانشناسی تاریخ، درباره ی اقتصاد سوال می کنند؟

یک دلیلش اینست که موضوعات روانشناسی تاریخ بیش از اکثر دروس، در افراد واکنش هیجانی ایجاد می کند.افراد سالیانی دراز است که از خشم، ناراحتی و ترس پر شده اند که این یعنی موضوع مورد مطالعه ی ما معنادار است. مثلا وقتی به تاریخ کودکی نگاه می کنیم، نمی توانیم درباره ی کودکی خودمان فکر نکنیم و اگر والدین هم باشیم، نمی توانیم درباره رفتارمان با کودکانمان فکر نکنیم. نه همیشه برای همه ولی برای برخی افراد در مواقعی این احساسات، احتمالا شدید و آزارنده هستند و انکارِ سریعِ آنچه که داریم می شنویم سیگنالی از طرف مکانیسمِ انکار ماست چرا که تنها سه نوع واکنشِ محتمل به هرنوع اطلاعاتی هست:
۱-«بله، شواهد، منطق و تجربیاتم این را تایید می کنند»
۲ -«نمی دانم، وقت لازم دارم تا درباره اش فکر کنم»
۳- «اشتباه است!» که این آخری، دو حالت بیشتر ندارد: یا شواهد به نتایج ِ غلط می انجامند یا فرد در موضعِ انکار است. واکنش های منفیِ متعصبانه و بدون تحلیل منطقی سرنخی است برای افشای اینکه احتمالا در موضعِ انکاریم. این تمرینی مداوم در کل ترم برای همه ی دانشجویان هست و نیز تصریح ِتقریبا هفتگیِ این مطلب که لزومی به پذیرش همه ی شنیده های کلاس درس نیست بلکه فقط باید آنها را یاد گرفت، خالی از فایده نیست.

اما مدیریتِ این احساسات، در بلند مدت به نتیجه می رسد.دانشجویی سن و سال دار،زنی متاهل حدودا ۵۰ ساله با فرزندانی بالغ ، اواسط دهه ۸۰ م شبی بعد از کلاس پیشم آمد و گفت که باید این درس را حذف کند چون که مباحثِ مطرح شده
بسیار برایش ناراحت کننده بود. تخیلات آخرالزمانی رونالد ریگان، موضوع کتابی ژورنالیستی و کاندیدای جایزه، این باور را القا می کرد که دیگر آخرالزمان شده است، ظهور مسیح نزدیک است و جهان به زودی احتمالا در آتشِ جنگی هسته ای بر سر
اسراییل، نابود خواهد شد. این عقیده که رئیس جمهور ِوقت ما در یک قدمی دکمه ی سلاح هسته ای، می توانست کاملا انتظاراتش را به واقعیت تبدیل کند آنقدر ترسناک بود که بحث از آینده ای نگران کننده، با آن دانشجو کاری کرده بود که می خواست درس را حذف کند.

من به او پیشنهاد دادم تا با دخترش، دانشجوی آن وقتِ دانشگاه مریلند، که پارسالش این درس را گرفته بود صحبت کند. دفعه ی بعد که دیدمش اطلاع داد که با دخترش صحبت کرده و این توصیه را از او شنیده: «این درس را نگه دار، مامان.احساسات گذرا ند ولی بینشی که ایجاد می کند همیشگی است». این ماجرا را می شود چندبار در طول ترم در کلاس تکرار کرد و از آنجایی که این درس مبتنی بر اندیشه است نه تجربه ی درمانی (من مورخم نه روان درمانگر)، به خاطر
سپردن ابعاد هیجانی روانشناسی تاریخ سودمند است. آنهایی که این درس را ادامه می دهند مطمئنا با بینش بیشتری نسبت به همدوره ای های خود آن را تمام می کنند و از آنجایی که مقاومت ِدانشجویان در این درس برای روانشناسان تاریخ مسئله ساز است، دانشجوی این درس می تواند در انتظار کشف یافته های جدید بوده و از آن لذت ببرد. من هر ترم می بینم که روابط بین دانشجویان دوباره آغاز می شود و
چیزهایی تازه می فهمند و بر چهره ی شان، نگاهی حاکی از یادآوری مطالب است که این یکی از ارضا کننده ترین لحظات در کار تدریس است.دیر یا زود، بعضی دانشجویان مسئله ی سوگیری، ذهنیت گرایی و عوامل شخصی را حل خواهند
کرد. همیشه فرضم اینست که دانشجو نماینده ی جامعه است و احساسات ِنیمه آشکارِ بقیه ی جامعه را نشان می دهد. چون این مسئله شباهت زیادی با مکانیسم دفاعی انکار دارد روبرو شدن با آن واقعا مهم است.

البته موضع نسبیت گرایی، محور علوم اجتماعی(و فلسفه ی علم) در قرن بیستم هست و مانند نظریه تاریخ گرایی، در تاریخ قابل احترام.میراث ِساخت گشایان [۳]، برخی از عناصر چندفرهنگی گرایی [۴] و سیاست های هویتی [۵] همراه با
علایق طبیعی جوانان امروزه به ذهنیت گرایی ِ روز افزونی انجامیده است که پایانش پوچ گرایی است.

این نه تنها در روانشناسی تاریخ بلکه همه ی دروس صدق می کند. گفتنی است که در روانشناسی تاریخ آغاز این گرایش از زمانیست که دانشجو شواهد قانع کننده را با صرفِ گفتن ِ «این باور شماست» رد می کند. نحوه ی مدیریت این نوع مقاومت ها، بحث مفصلی دارد که جایش این جا نیست،تنها به بیان این مطلب بسنده میکنم که درین مورد، طرحِ تاریخ نسبیت گرایی از سوفیست ها تا امروز و نیز نشان دادن نواقص نسبیت گرایی افراطی، اغلب مفید فایده است.این حرف که «هیچکدام از مورخان اصلا درباره هیچ مسئله ای توافق ندارند» کاملا اشتباهست و این طور نیست.در نهایت، می توان دانشجویان را به مقاله ی خوبِ گِرترود هیملفارب [۶] در روش شناسی به نام نگاهی به ژرفا [۷] (با وجود عدم علاقه اش به روانشناسی تاریخ) ارجاع داد.

به علت کمبود جا به صورتی کلی و بریده بریده، برای آموزش مکانیسم های دفاعی در افراد و گروه های گذشته و حال مثال هایی ارائه میکنم.برای آموزش مکانیسم سرکوب [۸]: بانوی شایسته ی آمریکا مریلین وَن دِربور [۹] که تا اوایل۲۰ سالگی دچار فراموشی کامل بود و موضوع این فراموشی، آزار و اذیت های جنسی پدرش به او از ۵ سالگی بود، عواقب تروما: (ارجاع به کتاب تروما و ریکاوری [۱۰] از جودیث هرمان [۱۱])، آرامش گرفتن در تجربه ی دوباره تروما، کودک آزاری فیزیکی، هیجانی و جنسی به عنوان تروما، شوک پس از انفجار و خستگی میدان جنگ [۱۲]، اختلال استرس پس سانحه ای [۱۳]، مقالهی علمیِ آمریکایی(ژوئن ۱۹۹۴) در توضیح مناطقی از مغز که مسئول ذخیره خاطرات غیرکلامیِ هیجانی هستند.برای آموزش مکانیسم جابجایی [۱۴]: تمثیلِ (( واکنشِ لگد زدن به سگ)) و نگرش افراد نسبت به شخصیت های مقتدر، ماجرای حمله ی ریگان به گرینادا دو روز بعد از اینکه زیردریایی های آمریکایی در بیروت نابود شدند.برای آموزش مکانیسم واپس روی [۱۵]: نِق زدن، شب ادراری و انگشت مکیدن در بزرگسالان(مثل انگشت کوچک هیتلر)، تفکر جادویی و استفاده از پستونک به شکلی نمادین و آرامش بخش در اوایل دهه ۹۰ م در اتریش، آلمان جنوبی و ایالات متحده آمریکا (فیلم پسرای محله [۱۶])، گرایشی در گروه ها (و افراد) که گاهی اوقات برای رهایی از استرس بلندمدت، خودشان را به گروه های پدرگونه ی اقتدارگرا و قوی وصل کنند.برای آموزش مکانیسم واکنش وارونه [۱۷]: شخصیت های شجاع در فیلم و رمان، تضاد بین رفتار جیمی کارتر با پدرش آقای اِرل (دو گانگی) و رفتار با مادرش خانم لیلیان.لیلیان و واکنش وارونه ی احتمالی در خودزندگینامه اش، چرا بهترین نه [۱۸]؟ و چگونگی جابجایی این خصومت در درونِ کارتر به خصومت نسبت به زنان، فمنیست ها و دیگر جایگزین های شبیه آنها.

برای آموزش مکانیسم جداسازی [۱۹]: عقده ی فرشته-فاحشه [۲۰ و۲۱]، انگاره های مادر خوب/مادر بد نسبت به مریم مقدس در قرون وسطا و اهریمن سازی از پیرزنان جادوگر و مثال های فراوان از تفکر تقابل ما/آنها. برای آموزش مکانیسم
فرافکنی [۲۲]: هیولاهای قرون وسطا و اوایل قرون جدید در نقشه های ترسیمی و (هیولاهای بیگانه ی امروزی [۲۳] که از ناهشیار ما به فضای بیرون از زمین فرافکنده شده اند)، استفاده از دیگران به عنوان حاملانِ احساسات خودمان مثل ((ما معتاد
به شیرینیجات، سکس، ماری جوانا، عشق، مشروب یا خشونت نیستیم، معتادان به اینها کیفر می بینند و لازم است که ببینند، ما تنبل نیستیم، بی خانمان ها هستند، کلاهبرداران اقتصادی هستند.ما احمق نیستیم بلکه طبقِ جک های لهستانی، لهستانی ها احمقند، ما آمریکای مرکزی نمی خواهیم، این روس ها هستند که می خواهند؛ اینکه ۵۰سسال ما و جمهوری شوروی متقابلا از همدیگر به عنوان حاملان امیال پرخاشگرانه ی خودمان استفاده کردیم و جستجوی جهان برای ((دشمن)) پس از جنگ سرد همچنان ادامه دارد، تخیلات، هشیار، رویا و نمایش و خیالات روزانه که هشیار می شوند، تخیلات چرخه خواب- رویا، کاربرد تخیل و گاهی اوقات اشاره به اینکه در کابوس های شبانه ((ترس، ارضای میل است))، شکل گیری نمادها ( آیا
وقتی ما به عنوان بیننده فیلم به سینما می رویم داریم تخیلات خودمان را ارضا می کنیم؟)، محبوبیت روز ملی استقلال و کشتی تایتانیک، نشانگر چه چیزی درباره ی ما و تخیلاتمان است؟ بعد از انکار و اصرارِ دانشجویان که فیلمهای عامه پسند
فقط برای سرگرمی اند از اینجا به بعد، دیگر برای تدریس رسمی ((تاریخ کودکی)) آماده شده ایم.

دکتر دیوید بیسل [۲۴] در کالج انجمن راکلند، دانشگاه دولتی نیویورک، مدرس تاریخ و روانشناسی تاریخ است.آدرس:۱۴۵ جاده کالج، سافِرن، نیویورک ۱۰۹۰۱.او رئیس سابق انجمن بین المللی روانشناسی تاریخی [۲۵]، ویراستار نشریه روانشناسی
تاریخی [۲۶] از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ و منتشرکننده ی مقالات متعدد در زمینه ی تاریخ اروپا و آمریکا می باشد.برای ویژگی حُسن تدریس [۲۷]، در می ۱۹۹۸ جایزه ی ملی اِن آی اِس او دی و در ۱۹۸۷ جایزه ی رئیس دانشگاه دولتی نیویورک را دریافت کرد.



*پانویس ها از مترجم است.
۱-Psychohistorical
۲-Intrapsychic
۳- deconstructionists
ژاک دریدای فیلسوف،این مفهوم را مطرح کرده و منظورش فهم ارتباط بین متن و معنا و گشایش واحد ساختار متن می باشد.
۴- multiculturalism
۵ identity politics
۶- Gertrude Himmelfarb
۷ On Looking Into The Abyss
۸-Repression
۹- Marylin Van Derbur
۱۰- Trauma and Recovery
۱۱- Judith Herman
۱۲- Battle fatigue
۱۳- PTSD
۱۴- displacement
۱۵- regression
۱۶- Boys N the Hood
۱۷- reaction formation
۱۸- Why Not The Best
۱۹- splitting
۲۰- Madonna-Harlot complex

۲۱ -اشاره به این نگرش هیجانی در برخی مردانِ دچار اختلال روانی و ناتوانی جنسی که زنان را به دودسته ی معصوم ومحجوب-روسپی و
بدکاره تقسیم می کنند و از دسته ی اولی انتظار شهوت و ابراز نیاز جنسی نداشته او را بی شهوت،خانه دار و سربه زیر می خواهند و در
مقابل از دومی انتظار عشوه گری و شهوت رانی دارند،مفهومی تخصصی در روانکاوی کلاسیک فرویدی.
۲۲-projection
منظورِ نویسنده، موجودات بیگانه ی فضایی ست.
۲۴-David R. Beisel
۲۵-International Psychohistorical Association
۲۶-Journal of Psychohistory
۲۷-teaching excellence
نظر شما