پس از سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، روی کار آمدن زاهدی و دولت تقریبا نظامی او و استقرار مقررات سخت حکومت نظامی در کشور، تصور و توقع لندن و واشنگتن این بود که درگیریها و برخوردهای روزانه ازبین رفته و با سرکوب نیروهای چپ، ملی و مذهبی مخالف وضع جدید، شرایط برای استقرار مجدد محمدرضا شاه، روابط با غرب و عادی شدن وضعیت صنعت نفت ایران مهیا شود. در بررسی شرایط زمانی وقوع حادثه ۱۶ آذر، اغلب به سفر ریچارد نیکسون، معاون ژنرال دوایت آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا به تهران توجه میشود و یورش وحشیانه و خونبار نیروهای نظامی به دانشگاه تهران به این سفر مرتبط دانسته میشود. این البته ارتباط درستی است. ولی باید توجه داشت که ماه آذر، زمان مذاکرات فشرده ایران و بریتانیا برای احیای روابط دیپلماتیک و تلاش برای امضای یک قرارداد نفتی جدید پس از نهضت ملی و کودتا بود.
حدود دو هفته قبل از حادثه ۱۶ آذر، دولتهای تهران و لندن رسما برقراری مجدد روابط دیپلماتیک را اعلام کردند و دقیقا دو هفته پس از ۱۶ آذر، دنیس رایت به عنوان کاردار موقت بریتانیا برای بازگشایی سفارت کشور خود وارد تهران شد. این تحولات از چشم معترضان و بهخصوص دانشجویان ناراضی پنهان نبود. آنان احیای روابط با بریتانیا را نشانهای از بازگشت مناسبات ناعادلانه و استعماری و سلطه مجدد غرب بر نفت ایران تلقی میکردند. در این شرایط، حمله خونین به دانشگاه تهران نیز بر شدت و حساسیت شرایط افزود.هرچندگزارشهای مختلف ماموران امنیتی و دیپلماتیک بریتانیایی و آمریکایی در مورد واقعه ۱۶ آذر در تهران، دارای دو وجه متفاوت بودند. آنان از یک سو نسبت به برخورد خونین و سرکوب اعتراضها، بهخصوص حرکت خونین دانشجویان دانشگاه تهران ابراز رضایت و حتی خوشحالی میکردند و آن را نشانه خوبی از کنترل اوضاع میدانستند.
با این همه، روی دوم سکه این قبیلگزارشها این بود که چنین حرکت خونباری و مرگ سه دانشجوی ایرانی، در آستانه سفر معاون رئیسجمهور آمریکا به تهران و در اوج مذاکرات بینالمللی برای امضای قرارداد جدید نفت و بازگشایی سفارت بریتانیا در تهران، نشانه خوبی از مدیریت بحران، پایان گرفتن احساسات معترضانه مردمی در قبال حوادث کودتا و سقوط دولت مصدق نبود. بازتاب ملی و بینالمللی حادثه ۱۶ آذر به حدی بود که عملا سه رویداد آغاز روابط با بریتانیا، ورود نیکسون و قرارداد جدید نفت، در حاشیه خبر سرکوب دانشگاه تهران قرار گرفت و پروژه بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی از سه رویداد مذکور آنطور که انتظار میرفت پیش نرفت.
مطابقگزارشهای رسمی غربی، دولت ژنرال زاهدی اگرچه با کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه فنی نشان داد که آماده هرگونه سرکوبی در جهت تثبیت وضع موجود است، ولی در عمل نشان داد که برخلاف جو سنگین پلیسی و بگیر و ببندها، آنچنان که ادعا میکند یا آرزو دارد، هنوز بهطور کامل موفق به ساکت کردن و سرکوب مخالفان نشده است. در این میان البته تحلیل بخشهایی از دستگاه دیپلماتیک و امنیتی آمریکا طبق معمول، عوامل حادثه ۱۶ آذر را به حزب توده و طرفداران شوروی منتسب کرد و تلاش شد تا با مرتبط دانستن حادثه با نفوذ شوروی، جنبه خودجوش و مردمی بودن
۱۶ آذر نادیده گرفته یا کمرنگ جلوه داده شود.
وجود چنین تحلیلهای کلیشهای باعث شده بود که با گذشت حدود بیش از سه ماه و نیم از سرنگونی دولت دکتر مصدق، توقع متحدان و حامیان غربی محمدرضا شاه و سپهبد زاهدی این بود که اوضاع در کنترل کامل آنان باشد. در این شرایط، محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی هم در جریان بود که بهطور نسبتا وسیعی بازتاب عمومی و رسانهای داشت. البته در این شرایط هیچکس باور نداشت که اعتراضهای مدنی و دانشجویی به کلی پایان یافته باشد، ولی توقع مقامات بریتانیایی و آمریکایی این بود که در آستانه تحولات مختلف داخلی و بینالمللی، دولت جدید بتواند کنترل اوضاع را در دست داشته و آرامش کشور را برای پیشبرد وضع موجود و بهبود روابط راهبردی ایران و غرب، امضای قرارداد نفتی و آغاز صدور نفت ایران و همچنین سفر معاون رئیسجمهور آمریکا و کاردار موقت بریتانیا به تهران فراهم سازد.
خیزش دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، بهخصوص در دانشگاه تهران، نشان داد که جنبش ملی شدن نفت، هنوز زنده است و با وجود سرکوبهای فراگیر، دستگیریهای گسترده و محاکمات نظامی، هنوز شرایط برای تحمیل هر شرایط نظامی، سیاسی و دیپلماتیک و تحمیل قراردادهای نفتی جدید به ایران کاملا وجود ندارد و افکار عمومی هنوز کاملا پذیرای این امر نیست. در این شرایط البته بروز اختلافات مختلف بین دربار و دولت ایران نیز به نگرانیهای غرب میافزود. در همین زمان بود که نخستین بارقههای تلاش شاه برای تبدیل سلطنت مشروطه به حکومت خودکامه و نادیده گرفتن دولت بروز پیدا کردند.
اما اگر بخواهیم بهطور کلی تحلیلهای محافل سیاسی و دیپلماتیک غربی، بهخصوص در لندن و واشنگتن در موضوع اعتراضات عمومی و علیالخصوص ۱۶ آذر را مورد بررسی قراردهیم میتوان آن را حول این چند محور تعریف کرد:
یک- با وجود سرنگونی دولت مصدق و دستگیری مصدق و آغاز محاکمه نظامی او، نهضت ملی ایران همچنان زنده است و اعتراضات ادامه دارد.
دو- نیروهای طرفدار اتحاد جماهیر شوروی در ایران و بهخصوص حزب توده و شاخههای دانشجویی، کارگری و نظامی آن همچنان فعال هستند و دولت و فرمانداری نظامی هنوز موفق به سرکوب کامل آنان نشده است.سه- با وجود سپری شدن بیش از سه ماه و نیم از ۲۸ مرداد و ادعای عادی بودن شرایط برای تبادلات دیپلماتیک، دولت جدید هنوز موفق به کنترل افکار عمومی برای بازگشت شرایط سابق برای احیای مناسبات با غرب و آغاز دوباره چرخه صادرات نفت کشور نشده است.
چهار- حادثه ۱۶ آذر و قتل سه دانشجوی دانشکده فنی در دانشگاه تهران نشان داد که برای ساکت کردن و سرکوب مخالفان و معترضان باید بر اختیارات دوایر امنیتی و نظامی افزود و راههای مسالمتجویانه و فاقد خشونت نمیتواند مانع بروز احساسات عمومی علیه وضع موجود شود.پنج- حادثه ۱۶ آذر به تدریج تبدیل به انگیزه و ابزاری برای لندن و واشنگتن شد تا دغدغه نفوذ شوروی به ایران و ضرورت حمایت از دولت ایران و تضمین امنیت صادرات نفت را دستاویز حضور و نفوذ راهبردی و هدفمند بیش از پیش در امور داخلی و منطقهای ایران کنند.
احساس خطر قدرتهای جهانی
بررسی مواضع دولتهای آمریکا و انگلیس نسبت به واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲
آدینه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
منبع:
روزنامه جامعه فردا
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ