ازیشان بدی مرز ایران به بیم

اَلان‌ها که بودند و دَر اَلانان کجاست؟

اردلان کوزه‌گر، پژوهشگر تاریخ
بسیاری از آلان‌ها در پی ایلغار مغول جان باختند. آنچه از ایشان در قفقاز برجای ماندند را امروزه ما با نام آسی یا اوستی می‌شناسیم که تا به امروز هنوز در قفقاز می‌زیند و زبان و فرهنگ ایرانی را در این سرزمین می‌پایند. ...

آدینه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸
در چند جای شاهنامه از «اَلان» یا ترکیب‌های آن چون الانان‌دژ و مانند آن سخن رفته است. برای نمونه در داستان «فریدون» در بخش «فرستادن فریدون منوچهر را به جنگ سلم و تور» از پشت سر گذاشتن «اَلانان‌دژ» سخن رفته‌ است. این الانان‌دژ، دژی استوار بوده که در نزدیکی آن رودی روان بوده است. سلم در گریز از کینِ منوچهر در اندیشه‌ی پناه گرفتن در آنجا بود. در نزدیکی آن نیز رودی روان بوده است. و فردوسی آن را چنین وصف نموده است:
پس پشتش اندر یکی حصن بود برآورده سر تا به چرخِ کبود

این دژ نگشودنی را قارن سپهسالار منوچهر با نیرنگی گشود و مدافعانش را از دم تیغ گذراند.
در جای دیگری از شاهنامه که از این دژ سخن به میان آمده در «داستان دوازده رخ» است که کیخسرو کار الانان را به لهراسپ سپرد. در نسخه‌ی ژول مول در کنار الانان، غَرچه هم به لهراسپ سپرده شده است. غرچه نام دیگر سرزمین تاریخی غرجستان است که در خاور هرات و در خراسان بزرگ جای داشته است. از اینجا شاید به ذهن برسد که الانان‌دژ در جایی در خراسان بوده است. ولی در دیگر نسخه‌ها به جای غرچه، نام غُزدژ آمده است. از آنجا که فردوسی در جای دیگری هم الانان و غز را در کنار هم آورده، دور نیست که واژه‌ی درست همین غزدژ باشد. هرچند که با توجه به گستردگی و پراکندگی غزان، باز هم جای دقیق این غزدژ را نمی‌توان حدس زد.
باز در جای دیگری از شاهنامه که با نام الان برمی‌خوریم، در داستان «یزدگرد بزه‌گر» است. پس از مرگ یزدگرد گروهی داعیه‌ی شاهی می‌کنند و یکی از ایشان «اَلان‌شاه» خوانده شده است. این نام به سبک لقب‌هایی چون کوشان‌شاه، توران‌شاه و ... در زمان ساسانیان نشان‌دهنده‌ی فرمانروایی بوده که بر اوستانی فرمان می‌رانده است. بر این پایه الان سرزمینی با فرمانروایی پیرو شاهنشاه ایران گرفته شده است. یک‌جای دیگر هم که باز از این لقب آلان‌شاه سخنی به میان آمده، برمی‌گردد به داستان رودرویی خسرو پرویز و بهرام چوبین، که بهرام به درشتی چند بار خسرو را آلان‌شاه می‌خواند.
باز در جای دیگر که در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان است که نام الانان می‌آید. در این هنگام خسرو برای تنبیه ایشان «ز دریا به راه الانان کشید»، که باز می‌بینیم که سرزمین الانان در کنار رودی وصف شده است. در اینجاست که فردوسی ایشان را بهتر توصیف می‌کند:
سپاه اَلانی شدند انجمن بزرگان و فرزانه و رای‌زن
سپاهی که‌شان تاختن پیشه بود وز آزادمردی کم اندیشه بود
وزیشان بُدی مرز ایران به‌بیم نماندی به کس جامه و زر و سیم

البته با رسیدن سپاه خسرو انوشیروان، الان‌ها په پیشواز او رفته و با دادن پیشکش‌هایی از گذشته‌ی تبه‌کارانه‌ی خویش پوزش خواستند و نوشیروان هم گناهان گذشته‌ی ایشان را بخشید.
در داستان پادشاهی خسرو پرویز به دری در «راهِ الانان» در باختر اشاره می‌شود که بر جلوگیری از گذار دشمنان از آن خسرو تدبیری می‌اندیشد:
بخواند و بسی هدیه دادشان به راه الانان فرستادشان
بدیشان سپرد آن دَرِ باختر بدان تا نیاید ز دشمن گذر

با این همه که گفته شد این پرسش پیش می‌آید که اَلانان که بودند و این در، الانان کجا بوده است؟ الان را که که امروزه بیشتر آلان می‌خوانیم، نام قومی ایرانی بودند که دیرزمانی پیش در سرزمین‌های شمالی میان دو دریای مازندران و سیاه می‌زیستند. نام آلان از ایرانی باستان *Arya- گرفته شده‌است و با واژة ایران (*aryānām) همریشه است.
کهنترین آگاهی‌های ما از ایشان به نوشته‌های یونانی سده‌ی یکم میلادی باز می‌گردد. این همتباران ما، مردمانی کوچرو و سوارکارانی برجسته بودند. استادی آنان در سوارکاری و جنگ سبب می‌شد تا هم ایرانیان و رومیان آنان را برای جنگ به خدمت بگیرند. هنگامی که هون‌ها سرزمین‌های گسترده‌ی اروپا را در نوردیدند، گسستی میان آلان‌ها پدید آمد. بدین‌سان که گروهی از ایشان از سر راه هون‌ها کنار رفته و به درون قفقاز رفتند. ولی گروه دیگری با هون‌ها همراه شدند و در کنار ایشان به اروپا تاختند. سرزمین‌هایی را که آلان‌های اروپایی در نوردیدند بسیار دور از خاستگاه نخستین ایشان بود. اینان در کنار ویزیگوت‌ها و وندال‌ها تا باختر اروپا که در آن زمان سرزمین گل بود را تاختند. پاره‌ای از آنان به اسپانیا رفتند و حتی از راه جنوب این سرزمین به شمال آفریقا هم رسیدند. در سده‌ی پنجم میلادی شاخه‌ای از آلان‌ها ایتالیا را هم میدان تاخت و تازهای خویش نمودند. هنگامی که آتیلا رهبر بزرگ هون‌ها مرد، آلان‌ها زمان را غنیمت شمردند و به همراهی هم‌پیمانان ژرمنشان بر ضد چیرگی هون‌ها شوریدند. از این پس آلان‌های اروپا در چند نقطه‌ی این قاره به استقلالی رسیدند که پرآوازه‌ترین دسته‌های استقلال‌یافته‌ی ایشان یکی آلان‌هایی بودند که در منطقه‌ی لوآر در سرزمین گل برابر با فرانسه‌ی کنونی به رهبری پادشاه «سَنگیبان» قلمروی به دست آوردند، و دیگر دسته‌ای از ایشان در کنار رود دانوب زیر فرمان پادشاه «کَندَک». جز این دو دسته‌ی بزرگتر، گروهی از آلان‌ها همچنان در کرانه‌ی دریای سیاه ماندند. شماری دیگر نیز با گوت‌ها همپیمان شدند و سرزمینی را که در آن جاگیر شدند به نام دو قوم «گوت-آلانیا» به معنای سرزمین گوت‌ها و آلان‌ها خوانده شد. همین نام گوت-آلانیا اندک اندک به ریخت کنونی «کاتالونیا» دگرش یافته است. البته سوغات آلان‌ها برای اروپا تنها چند نام سرزمین یا خشونت نبوده، فرهنگ آلان‌ها بر بخشی از اروپا به ویژه بر روی سلت‌ها اثر گذاشت. برای نمونه ریشه‌ی داستان «شاه آرتور و دلاوران میزگرد» ریشه‌ی آلانی و ایرانی دارد. یا نام‌های انگلیسی و فرانسوی آلن و الن گرفته شده از نام همین قوم ایرانی می‌باشد.
باری؛ گفتیم همه‌ی آلان‌ها به همراهی هون‌ها به اروپا نتاختند و پاره‌ای از ایشان رهسپار قفقاز شدند. اینها همین الان‌هایی هستند که در شاهنامه از ایشان سخن به میان آمده است. سرزمین آنان میان آبخاز و داغستان جای داشت. جایی را که در نوشته‌های ایرانی از جمله شاهنامه از آن با نام «دَرِ الانان» (در نوشته‌های تازی «باب‌الّان»)یاده شده، در واقع منتهای خاوری سرزمین‌های زیر فرمان الانان در قفقاز بود.
الانان قفقار البته به زودی شیوه‌ی زندگی کوچ‌نشینی خویش را دگرگون ساختند. آنان یکجانشین شدند و به کشاورزی و پرورش دام‌ها پرداختند و با همسایگان خویش نیز پیوندهایی برپا ساختند. در سده‌ی دهم میلادی پس از آنکه پیرامون پانصد سال تبلیغ‌گران آیین مسیحی دین خویش را میان ایشان رواج می‌دادند، سرانجام آلان‌ها به این دین گرویدند. در سده‌ی نهم میلادی، سپاه خلیفه‌ی عباسی به سرداری بُغا سردار ترک‌تبار خلیفه قفقاز را در نوردید و سرزمین آلان‌ها را نیز به دیگر سرزمین‌های خلافت چسباند. آلان‌ها با این که شکست خوردند و سرزمینشان از دست رفت، ولی به زودی توانستند خود را بازیابی کنند و با گردآوری نیرو سرزمین خویش را دگربار به دست آورند.
سال‌ها پس از این رویدادها، ولی فاجعه‌ای بزرگ کمر آلان‌ها را به سختی شکست و آن تازش مغول بود. بسیاری از آلان‌ها در پی ایلغار مغول جان باختند. آنچه از ایشان در قفقاز برجای ماندند را امروزه ما با نام آسی یا اوستی می‌شناسیم که تا به امروز هنوز در قفقاز می‌زیند و زبان و فرهنگ ایرانی را در این سرزمین می‌پایند. آسی‌ها امروزه به دو شاخه‌ی «ایر» و «دیگور» بخش می‌شوند.
مغول‌ها دسته‌ای از آلان‌ها را نیز با خود به سرزمین‌های گوناگون بردند. اینان را چینی‌ها با نام «آسو» خوانده‌اند. از سرنوشت آنها همین اندازه می‌دانیم که با گذشت زمان در میان مردمان سرزمین‌های گوناگون حل شدند.
ولی از این آلان‌های قفقاز دسته‌ی سومی هم جدا شدند که اینان همانند نیاکان خویش در چند سده پیش به اروپا کوچیدند و همراه قپچاق‌ها سرزمین‌هایی را در نوردیدند و سرانجام در مجارستان کنونی جاگیر شدند. قلمرو آنان امروزه یاس‌شاگ (Jászság ) خوانده می‌شود که در زبان مجاری به معنای «استانِ یاس» است. مرکز این استان هم شهر یاس‌برنی (Jászberény ) است. یاس‌های مجارستان تا سده‌ی پانزدهم میلادی زبان و فرهنگ خود را حفظ کردند، ولی از آن تاریخ رفته‌رفته فرهنگ خود را از دست دادند و زبان و فرهنگ مجاری بر آنان چیره شد.

یاری‌نامه
شاهنامه‌ی فردوسی نسخه‌ی ژول مول، انتشارات بهزاد، چاپ هشتم، ۱۳۸۴
لغتنامه‌ی دهخدا
دانشنامه‌ی ایرانیکا، جستار Alans
منبع: امرداد شماره ۴۰۶
نظر شما