«تاریخ» و «تردید» قرابت زیادی با یکدیگر دارند؛ این موضوع به ویژه خودش را در جاهایی خوب نشان می دهد که با باورها سر و کار دارد. معمولا گذشته، پیرامون هر موضوع و به خصوص دین، برای ما از یک منظر و قاب به تصویر کشیده شده است، اما وقتی تاریخ وارد میدان می شود، گویی صحنه ای از گذشته با چند دوربین مختلف هر کدام با کیفیتها و ویژگی های خاص خود، نماها را از زاویه دیدهای مختلف برایمان به تصویر می کشد؛ و البته چه پشت صحنه ها که هیچ وقت دیده نشده اند. حال شاید کسانی که همیشه چشمشان عادت داشته به دیدن یک تصویرِ قاب گرفته شده، استوار و ثابت بر دیواری سخت، طاقت دیدن نماهای دیگر از این تصویر را نداشته باشند.
خاطره ای دارم از سال اول ورود به دانشگاه و آغاز گام نهادن در مسیر گذشته. در یکی از درسهای ترم اول برخی دانشجویان سال بالایی همراهی مان می کردند، در یکی از همان جلسات آغازین، بانویی با ایمان که انگار تاریخ خواندن امانش را بریده بود، رو به ما کرد و گفت: «اگر ایمانتان را دوست دارید، تاریخ نخوانید ...». شور و شوق ما برای تجربه ای جدید پاسخی جز بی خیالی در برابر آن حرف نداشت. جمله ی آن بانوی با ایمان بی تاریخ، گواه آن بود که تاریخ رنگارنگ، بوم سفید رنگ ایمانِ آدمها را نقاشی خواهد کرد، با رنگهای مختلف، نقاشی ای بدون نظم، و شاید خط خطی. می توان از این تشبیه ها بیرون آمد و حرف را با صراحت گفت: تاریخ زیراب باورهای متقن ما را خواهد زد.
این موضوع که تاریخ باعث بی دینی می شود حرف تازه ای نیست و در گذشته نیز مصداق داشته است. این روزها یکی از منابع پارسی کهن را می خوانم با عنوان «منتخب التواریخ» از «عبدالقادر بَداونی» (۹۴۷-۱۰۰۴ ه ق). بدوانی اهل هند بوده و در دوران اکبرشاه گورکانی، از پادشاهان بزرگ هند (زمان حکومت: ۹۶۳-۱۰۱۴ ه ق/ ۱۵۵۶-۱۶۰۵م) می زیسته است. اکبرشاه به واسطه ابداع «دین الهی»، که ترکیبی بوده از باورهای ادیان و مذاهب مختلف در هند برای داشتن زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف در این سرزمین، خوشایند مورخ دینداری چون بداونی نبوده و از این جهت، او این پادشاه و اطرافیانش را به باد انتقاد گرفته است. بداونی در مقدمه کتاب از تاریخ و ارتباطش با بی دینی برخی آدمها حرف زده است: حرفهایی که نشان می دهد ضعف ایمان تاریخ خوانده ها، بحثی ریشه دار و قدیمی است.
او پس از دفاع از علم تاریخ و «شریف» و «لطیف» دانستنش، معتقد است که نباید به این حرف که می گویند تاریخ باعث بی دینی می شود، اعتنا کرد:« بدین نباید نگریست که قرائت و مطالعه این علم نسبت به جمعی از سست دینان و ارباب شکّ و شبهه که کوتاه بنیان اند باعث انحراف از جاده قدیم شریعت غرّای محمدی و ولوج (داخل شدن، درآمدن) و ورود در مناهل (ج. مَنهل: به معنی سرچشمه و آبشخور) مختلفه و مشارب مکدّره اهل هوا و بدعت و خَذلان (درماندگی و سستی) گشته و می گردد» (بداونی، ج۱، ص۲). بداونی علت بی دینی افراد را در «مبداء فطرت» آنان می داند و نه تاریخ خواندنشان. او تاریخ را از جنس بیان قصه های پیامبران دانسته و باور داشته که «چگونه منکر علمی توان شد علی الاطلاق که یک سبع از سبع المثانی (سوره حمد و به تعبیری سوره های اول قرآن که آیه های عبرت آمیز و قصه های تاریخی در آن آمده) که بنیان اتقان ایمان و ایقان بر آن است: و کلا نَقُّصُ علیک من انباءِ الرُسُل ما نُثبتُ به فوادَک از آن خبر می دهد» (همان، ص۳). او برای اعتبار دادن به تاریخ از محدثان بزرگ تاریخ اسلام نام برده که از گذشته تا زمان او مشغول به «تحریر این علم دلپذیر» بوده اند.
جالب است که دفاع تمام قد این مورخ هندی از تاریخ دوام زیادی ندارد، او در صفحات بعدی اثر خود وقتی برای تاریخ سال بنای یک شهر، با دو روایت مختلف از دو منبع تاریخی رو به رو شده است، گویی چندان تحمل غور و دلیل اختلاف و نظر به جوانب مختلف تاریخ را نداشته و گوید: «چون خانه تاریخ مانند خانه خراب و دیگر چیزها خراب است عذرخواهی اختلافات معلوم است» (همان، ص۳۲). گویی بداونی چندان به این موضوع توجه نداشته که یکی از دلایلی که برخی اهالی تاریخ را به سوی تردید و شکاکیت و گاه بی دینی سوق داده، همین «خانه خراب» بودن تاریخ است: او تاریخ را هر جا که موید و مقوم باورهای دینی بوده علمی شریف خوانده، و آنجا که پایش در موضوعی بی ارتباط با دین باز شده، به سرزنش آن دست زده است. امری که در دنیای امروز ما هم برخی از آن سود می برند و حاضر نیستند گذشته را با همه جوانبش در نظر گیرند. آنگاه که پای نفع عده ای در میان باشد، تاریخ می شود علمی مفید و ضروری که باید از آن عبرت گرفت، اما اگر همین تاریخ برگی را رو کند که به سودشان نباشد، از بی اعتباری، ظنِ آن و ... سخن به میان می آورند.
حرفهای مورخی چون بداونی در گذشته و امثال کسانی چون او در این زمان ما درباره تاریخ، همچون «شمشیری دو لبه» را ماند، آنها باید حواسشان باشد که اگر تاریخ را نه به مثابه یک معرفت مفید و با ویژگی های خاص، که شمشیر برنده ای برای بر سر کوباندن مخالفان عقایدشان استفاده کرده و می کنند، این شمشیر قابل استفاده برای خودشان نیز هست. تاریخ را بخواهیم نخواهیم با تردید، نسبیت، پرسشگر، زیراب زن و ... همراه است اما به گمانم این معرفتِ «خانه خراب»، با همه اختلافها و حیرانی هایش یک اصل را خوب ثابت می کند: شکاکیت؛ تردیدی که می تواند یک انسان نقاد و متحرک را برای جامعه تربیت کند و تغییری به نفع پیشرفت را نوید دهد؛ حتی اگر به قیمت بر هم زدن برخی باورهای سستی باشد که یقینیشان پنداشته ام.
تاریخِ «خانه خراب»
شکاکیت؛ تردیدی که میتواند یک انسان نقاد بپرورد
پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ