ترکمنها به صورت ایلی زندگی میکردند. خاصیت زندگی ایلی، کوچنشینی، ییلاق و قشلاقهایی است که در نواحی مرزی منجر به اختلافهایی در تابعیت آنها بین کشورها میشود. ترکمنها در دورۀ قاجار به عنوان یک ایل قدرتمند و مرکزگریز شناخته میشوند. از سوی دیگر؛ قاجارها در کوچ دادن اجباری بخشی از ترکمنان نقش مهمی را ایفا میکردند که این مساله بعدها به صورت یک چالش جدی در شمال شرقی ایران مطرح شد و روسها نهایت استفاده از این امر را بردند. سیاست جابجایی عشایر در تمام مناطق ایران در دورههای تاریخی وجود داشت؛ اما در دورۀ قاجار، جابجایی ترکمنها در نواحی مرزی سبب گردید تا بر حسب میزان ستم حکومت مرکزی، تابعیت کشور ایران و روسیه را برای ترکمنها تغییر دهد. در اینجا میتوان به بررسی چند سند پرداخت که در ارتباط با ترکمنهای دو سوی مرزهای شمال شرقی است.
بر طبق اسناد طایفه کوکلان تابعیت دولت ایران را داشته و موظف به پرداخت مالیات به ایران بودند. چنانچه «روسای این طایفه کوکلان به خاکپای جواهرآسای مبارک مشرف شده، برای قرارداد مالیات خود، ملفوفه فرمان همایون صادر کرده و در دست دارند که زیاد از ششهزار تومان مالیات ندهند» در سال ۱۲۹۸ق، دولت ایران کوچاندن ایل الیلی از قهقهه کلات به قلعهجات سرحدیه خراسان را در دستور کار خود قرار داد و حتی آن را «از نماز و روزه هم واجبتر» میدانست. حکمران مشهد در نامهای به دربار فایده این امر را آن میداند که «دولت صاحب هزار خانوار میشود» و معتقد است که بدون اعتنا به روسها باید این امر صورت گیرد. در سال ۱۳۰۳ق ساعدالدوله از حکومت استرآباد عزل گردید و سهامالدوله عهدهدار این سمت میشود، دولت ایران امید آن را داشت که وی به صلاحدید خود بتواند طایفههای چاروا و یموت را از خاک روسیه «به تهدید و وعید مال، استرداد نماید.» اما به فاصله دو ماه بعد «از میان چارواها حاتم ملای ترکمان که رعیت روس است، نزد چارواها آدم فرستاده که هر وقت از طرف ایران به شماها زور بیاورند، بیایید به خاک ما و خانه. دو تومان بدهید و آسوده باشید.» حکام محلی نیز در این موارد بسیار ضعف نشان میداند و گاهاً همسو با روسها اقدام میکردند. امینالسلطان وزیر دربار و داخله در تلگرافی به وزارت امورخارجه روسیه، ضمن گزارش شرارتهای ترکمانان، راهکارهایی برای مقابله با آنها ارائه میدهد. در همین تلگراف مواردی مطرح میگردد که رابطۀ مستقیمی با مسائل پیش گفته شده درخصوص تابعیت ترکمانان در ایران و روسیه بر حسب میزان ستم حکومت مرکزی دارد. «این گونه حرکات بیقاعده و بینظمی و سرقت متوالی این تراکمه دولت علیّه را مجبور کرد که بینظمیهای آنها را برطرف کند و امر شد که دو دسته قشون از خراسان و استرآباد به سوی این تراکمه بروند و چون غالباً در این موقع در کار به تراکمه سخت شد، مشارالیهم به خاک روسیه فرار میکنند... دولت علیه به دولت روس دو تکلیف میکند که یکی از آن دو را قبول نماید: یا اینکه به سرحدداران آخال حکم اکید نماید که عبور تراکمه را به خاک روس مانع باشند تا اینکه دولت علیّه اموال منهوبه را استرداد و خود آنها را تنبیه نماید یا اینکه هر گاه تراکمه خواستند به روسیه بیایند دولت علیه راضی میشود و هیچگونه ممانعت نشان نمیدهد که سرحدداران روس آنها را به خاک روس قبول نمایند ولی به این شروط که عین و یا قیمت اموال منهوبه گرفته، رد شود و به آنها قدغن اکید شود من بعد ابدا قدم به خاک ایران نگذارند»
در بسیاری از اسناد از ترکمنان با عنوان طایفۀ ضاله نام برده شدهاند که نشان از دید منفی حکومت قاجارها نسبت به آنها داشت. این مساله به خوبی نشان میداد که قاجارها تمایلی به جذب ترکمنان نداشتند و آنها را تنها به عنوان رهزنانی نگاه میکردند که در بین مرزهای ایران و روس، به اغتشاش دست میزنند. اگرچه روسها مایل بودند تا با وجود اغتشاش در نواحی مرزی، تراکمه را به تابعیت خود درآورند. لذا در مواردی این مساله را آشکارا اعلام میکردند و در مواردی نیز بر این امر سرپوش میگذاشتند. متن اسناد گویای این مدعا نیز میباشد. در جواب تلگراف فوق، مسیو ناویف رئیس کل اداره شرقیه اعلام میکند که «ما در آن طرف اترک جا و مزرعه نداریم که به تراکمه آسایش داده و آنها را نگاهداریم... ممانعت هم نمیتوانیم بکنیم زیرا که به زور میگذرند و ما باید سالی مبلغی خرج کرده و رعایای متعدد، ساخلو و قراول بگذاریم که سرحدات ایران منظم باشند و منفعتش را دولت علیه ببرد. این گونه تکلیف موافق حقانیت نیست. نظم سرحد هر دولت به عهدۀ کفالت اوست...» هدف اصلی روسها آن بود که با توجه به اینکه ایران نمیتواند تراکمه را نگاه دارد و «ما هم زمین نداریم به تراکمه جا بدهیم، این محلها و این تراکمه باید دست ما باشند تا این که همه از شرارت آنها آسوده باشند.» از این رو روسها، اغتشاشهای ترکمنها را بهانه کردند تا علاوه بر به تابعیت درآوردن آن-ها، مناطق تحت نفوذ خود را در شمال شرقی گسترش دهند و کنترل ترکمنها را به دست گیرند. برای این منظور ژنرال اسکوبلف را مامور درهم شکستن مقاومت ترکمنهای تکه کردند و چهار سال بعد تمام منطقه ترکستان را در اختیار خود درآوردند. به دنبال این مساله، قاجارها مالکیت خود را بر سرزمینهای ترکمن نشین مطرح کردند که سبب اختلاف ایران و روسها گردید. اختلافهایی از این دست، موجب گردید تا قرارداد آخال در سال ۱۲۹۹ق بین ایران و روس منعقد گردد. مسالهای که بعد از قرارداد آخال به وجود آمد این بود که با توجه به عدم تقسیمبندیهای ناحیهای، مرز بین دو کشور تعیین گردید و این امر سبب شد که ترکمنها در حدود خاک دو کشور به کوچنشینی بپردازند. در این میان آنچه که اهمیت مییافت مساله مالیات دادن ایلات ترکمن به دو کشور بود که ترکمنها را متوجه این امر کرد که در فصل اخذ مالیات توسط مامورین ایرانی به روسیه و بالعکس به ایران کوچ کنند. دولت روسیه هم پس از تصرف مرو، تلاش میکرد به لطایفالحیل، با زور یا تطمیع، ترکمنها را برای رفتن به مرو ترغیب کند. در گزارشی دیگر مربوط به سال ۱۳۰۴ق آمده است که « دو نفر ترکمان از جانب سردار روس آمد به حضرات گفت سردار با هزار سوار و هزار پیاده آمده به خیوقآباد. میگوید اگر شما گرسنه هستید نان میدهم، برهنه هستید لباس میدهم، مال ندارید مال میدهم. بکوچید بیایید به خانه خودتان تا چهار سال هم از شما مالیات مطالبه نخواهم کرد. حضرات هم همه گفتند میکوچیم و میآئیم و در خیال حرکت بودند که ما روانه شدیم.» موراد دیگری از این نوع برخوردهای روسها در ارتباط با ترکمنها در اسناد منعکس گردیده است. روسها از طرفی اغتشاش ترکمنها را در نواحی مرزی بهانه میکردند تا به سیاستهای توسعهطلبانه ارضی خود در شمال شرقی ایران ادامه دهند و از طرفی آنها را ترغیب به پذیرفتن تابعیت روس مینمودند تا به بهانه حمایت از اتباع روس، زمینۀ کنترل بیشتر خود را بر منطقه فراهم آورند. این در حالی بود که روسها طبق قرارداد به دولت ایران اظهار میداشتند که از ورود ترکمنها به خاک روسیه جلوگیری خواهند کرد.
به نظر بعضی از محققان، دستاندازی ترکمنان منطقۀ گرگان به شهرهای اطراف و تحریکات روسها در میان جماعت ترکمن، همگی عامل افزایش نفوذ روسیه در ناحیۀ جنوبی دریای خزر بود از سوی دیگر قاجارها در کنترل ترکمنها بسیار ضعیف عمل میکردند و درواقع قدرت مهار این ایل مرکزگریز با ساختاری ایلی منطبق بر هرج و مرج را نداشتند. این امر سبب می-شد که روسها در راستای منافع ملی خود، بهتر از قاجارها بتوانند ترکمنها را به تابعیت و نیز کنترل خود درآورند. اگرچه بعدها توسط حکام محلی تحرکاتی برای جذب ترکمنها صورت میگرفت اما بیشتر باید آن را مقطعی دانست و از طرف دیگر؛ همیشه در بین حکام محلی این بیم وجود داشت که تابعیت ترکمنان در ایران دیری نخواهد پایید و احتمالاً بعضی از حکام با اقدامات خود این امر را برهم خواهند زد. ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که دولتمردان قاجاری، ترکمنها را رعیت خود میپنداشتند و روسها را عامل اصلی اختلاف ترکمنان با ایران میدانستند که با ترغیب و تحریک ایلات، آنها را از تابعیت دولت ایران خارج میکنند. سیستم فاسد ادارۀ مملکت در دورۀ قاجار، گرفتن یا دادن پیشکش، ارتباط مستقیم حکام مناطق مرزی با دولتهای همسایه، ضعف قدرت قاجار وغیره سبب میشد تا والیان مناطق مرزی -بیش از آنچه که امروزه به عنوان منافع ملی و تمامیت ارضی مطرح است- به جیب خویش توجه نمایند. این امر حتی در مکاتبات رسمی قاجارها منعکس گردیده است و در نقد آن به این مساله اشاره کردهاند که «حکام سابق برای ابقای خودشان و بردن دخل با ژنرال ایوانف که قونسول آنجا بود، همدست شده و البته خاطر مبارک از خیانتهای او مسبوق است که هزار درجه بدتر از... و در واقع استرآباد را کلیتاً از خاک ایران مجزا ساخته، جزو خاک روسیه نموده بود و غالب مردم اینجا را روسفیل نموده و شیخمحمدباقرها را فریب داده... و طوایف تراکمه را برده بود...» نویسنده این نامه سپس به شرح جریان مداخلات روسها در امور ترکمنها پرداخته و نیز اقداماتی که خود در ترغیب تراکمه برای خروج از تبعیت دولت روسیه انجام داده است، را ذکر میکند. «در سنوات قبل روسها کم و بیش مداخلات به طوایف تراکمه مینمودند... یکی از خدمات چاکر این است که در این مدت ماموریت به واسطه آشنایی و بصیرتی که به فرد فرد آنها داشتم از قضات و علما و خوانین و سرکردگان آنها را به مرور محرمانه خواسته و مطلب را حالی آنها کرده که شما تبعه مسلم ایران هستید و اگر خود شما آنها را جواب بگویید آنها نمیتوانند جبراً به شماها مداخله نمایند... بعد از واقعه اخیر تراکمه را به قسمی منزجر و متنفر از روسها ساختم که دیگر یک نفر به طرف آنها نرفته. حتی اکنتهایی که از خود تراکمه یا کدخدایان معین کرده بودند، استعفا داده، آنها را جواب گفتند و حال قریب پنج شش ماه است که دیگر یک نفر ترکمن به طرف آنها نرفته و درب قونسولگری را نگاه نمیکنند و قریب بیستهزار خانوار ترکمن را بدون اینکه دردسری جهت دولت علیه فراهم کنم و بلعیده بودند از چنگال آنها بیرون آورده، مجددا جزو ایران نمودم. حکام سابق که نمیتوانستند این خدمت را بکنند سهل است راپورت مجزا شدن بیستهزار خانوار ترکمن را هم گمان نمیکند به عرض رسانیده باشند. بعد از این هم اگر بتوانند آنها را نگهدارند، خیلی خوب است.»
تابعیت ترکمنها در دوره قاجار
بررسی چند سند تاریخی درباره ایلات ترکمن
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ