ارومیه در دوران مشروطیت به روایت ملا سپهر

بخشی از یک اثر دستنویس درباره اوضاع ارومیه در دوره مشروطه

ابراهیم هاشمی
مطالب از کتاب دست‌نویس ملا سپهر کاتب منطقه انزل دوران قاجار اخذ شده و این کتاب چاپ نشده و نزد فرزند بزرگوارشان آقای سپهری مدیر اسبق اداره اوقاف ارومیه موجود است....

چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶
مطالب از کتاب دست‌نویس ملا سپهر کاتب منطقه انزل دوران قاجار اخذ شده و این کتاب چاپ نشده و نزد فرزند بزرگوارشان آقای سپهری مدیر اسبق اداره اوقاف ارومیه موجود است.

در طی انقلاب مشروطیت عثمانی‌ها از راه باشقالان وارد آذربایجان شده و تا روستای قولونجی مابین ارومیه و سلماس پیش آمدند. آمدن عثمانی ها کردها را در قتل و غارت منطقه جری تر نموده بنابراین حاجی ناظم آقا (سید محمد قره باغی) به اورمیه رفته و از مردم اورمیه برای دفع عثمانی ها و کردها درخواست کمک کرد. در این جلسه مقرر شد حاجی ناظم آقا با جمع آوری قوا از روستاهای انزل با عساکر عثمانی به جنگ بر خیزد.
حاج ناظم اقا پس از مراجعت از شهر، ضمن مشورت با اطرافیانش، صلاح دیدند که در این کار بزرگ همکاری عمرخان شریفی رئیس ایل شکاک را هم همرأی و همراه نمایند و برای تحقق این موضوع با چند نفر از معتمدان خود به روستای زیمدشت رفتند و عمرخان به گرمی از ایشان پذیرا شد و در مذاکره موافقت خود را اعلام کرد و قرار گذاشتند در روز موعود که افراد حاج ناظم به قوشچی عزیمت می کنند او نیز با دویست سوار جنگی به یاری بشتابد؛ نزدیک غروب حاج ناظم آقا خداحافظی کرده و به قره باغ عازم شد؛ در بین راه حاج ناظم راه معمولی را تغییر داده و از راه غیر معمول به قره باغ برگشت وبعدا معلوم شد که عمرخان افرادی را قبلا در همان راه معمولی بر کمین گمارده و دستور ترور حاج ناظم را داده بود.
حاج ناظم آقا به جمع آوری قوا از روستاهای محال انزل پرداخت و با عده معدودی وارد روستای قوشچی گردید؛ در این احوال عساکر عثمانی برای برای احتراز از جنگ قوای خود را از روستاهای جمال آباد و گولان عقب کشیده و در قولنجی متمرکز شدند و با اعمال پیکی به حاج ناظم آقا پیشنهاد کرده و خروج عساکر خود را از آذربایجان پذیرفتند؛ حاج ناظم آقا نیز با قبول پیشنهاد آنها ضمن ابراز خوشحالی از حصول مقصود فرد را برداشته و عازم قره باغ شد؛ فرمانده نیروی عثمانی که مکرر حیله به کار برده بود، بلافاصله با قوای خود به قوشچی حمله ور شد ؛ اهالی قوشچی به محض دیدن نیروی عثمانی به دفاع برخاسته و آتش جنگ شعله ور گردید، با شنیدن صدای تیراندازیها، حاج ناظم با افرادش از راه مراجعت کرده و به یاری اهالی قوشچی شتافتند و قشون عثمانی را به باغهای اطراف قوشچی به عقب رانده و آنها را به سوی کوه گارنا راندند؛ قبلا گفته شد که عمرخان به حاج ناظم قول داده بود که با دویست سوار به یاریش بیاید؛ ولی در روز موعود جنگ عمرخان با دویست سوار به یاری لشکر عثمانی آمد و در جمال آباد مستقر گردید این موضوع موجب یأس و دلسردی افراد حاج ناظم آقا شد؛ ولی ایشان با بیانات شیوا و استشهاد از پیشوایان دینی و شهدای کربلا آنها را دلگرم و امیدوار کردند.
روز سوم، کربلائی عبداله کهنه شهری سلماسی و باقرخان قراچه داغی از سلماس با عده ای سوار وارد قوشچی شدند و موجب دلگرمی و جسارت افراد خوی گردیدند که با شوق و ذوق نه روز جنگ را بدین منوال ادامه دادند؛ روز دهم (معتمدان اورمیه) آیدین پاشا را با ۵۰ سوار از اورمیه به یاری جنگیان قوشچی فرستاده بودند که در بین راه عمرخان با سوارانش راه را بر آنها بسته همه را قلع و قمع کرده جز نه نفر مجروح هیچکدام به قوشچی نرسیدند؛ پایان این ماجرا از نوشته ملا اسماعیل سپهر عینا نفل میشود:
حاجی ناظم فرمان داد تفنگداران سه قسمت شده ، قسمتی به طرف کارنا (محل اردوی عثمانی ها) و قسمت دیگر از کنار دریا و قسمت سوم در سنگرها زنجیر گشاده و پیشروی کردند؛ د عوا از هر طرف سر گرفت؛ آن روزی بود که صدای یا علی مردان، یا رب یا رب زنان به عرش رسیده ، آنچنان آتشباری و تیراندازی در کار بود،خیال کردی قیامت قیام کرده؛ آن دشت و صحرا (را) از پایین و بالا همه آواز تفنگ و صدای مردان پر کرده به قدر سه ساعت و نیم جنگ عسکر عثمانی را از پیش راندند، در همین هنگام همان نه نفر مجروح باقی مانده از ۵۰ نفر آیدین پاشا که از شهر به یاری آنان فرستاده بودند، رسیدند ولی اکراد (جنازه) ۴۱ نفر آیدین پاشا و کسانش را لخت کرده اسباب و اثاثیه خصوصا پیراهن وشلوار آنان را نیز بردند و هر دو گروه به جای خود رفته جنگ پایان یافت؛ آن روز به آخر رسید، فردای آن حاج ناظم آدم تعیین کرد جنازه های (۴۱ نفر افراد آیدین پاشا ) را به قوشچی آورده دفن نمودند؛ چند روز گذشته نماینده عثمانی وارد رضائیه گشته با حکومت به قولنجی آمده پس از مکالمات بسیار مقرر شد، عسکر به قولنجی برگشت و حاج ناظم (را) بنا به سیاست وقت تبریز بردند مدت کمی آنجا ماند، باز به قره باغ آمده مشغول کار خود بود؛ تا اینکه دفعه دوم ورود عثمانی، آقا به عتبه بوسی حضرت ثامن الحجج (امام) رضا رفته و مجاور قبر شریف گردید و ضامن غریبان به مهمانی قبول کرد،رحمة الله علیه و علی آله الطاهرین

- طبق گفته یکی از حاضران در نبرد کارنا . جنگ کارنا یا قاورقان . این جنگ حماسه است و در این جنگ از گروهی غواص استفاده می شود که از طریق دریاچه ارومیه لشگر عثمانی را دور زده و از پشت حمله می کنند.
- در ص ۲۵۲ کتاب خطی (چانتا نوشته مجید سپه یار) در مورد (حاجی ناظم) آمده است: (شادروان حاج سید محمد ناظم التجار قره باغی... در زمان مشروطیت در نگهداری گردنه قوشچی بین اورمیه و سلماس مردانه کوشید و در شبیخونی که در گردنه قوشچی به قوای روسیه و عثمانی وارد آورد تلفات فراوانی به آنها رسید بعدها فشار دول خارجی) به مشهد تبعید شده و در آنجا وفات یافت.... انزلی، حسن، اورمیه در گذر زمان، انتشارات دستان، چاپ اول ۱۳۸۴، ص: ۴۸۴
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما