فکر می‌کنیم که تمدن ایران را می‌شناسیم!

اهداف و رویکردهای کرسی ایران‌شناسی در گفتگو با تورج دریایی

تورج دریایی استاد تاریخ و تمدن ایران باستان و سرپرست مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیاست. از وی آثار بسیاری در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران به‌ویژه در دوران ساسانی به چاپ رسیده است. وی همچنین دارای چندین مقاله در نشریات معتبر ایران‌شناسی در جهان و از جمله فعالین در این حوزه است...

پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
تورج دریایی استاد تاریخ و تمدن ایران باستان و سرپرست مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیاست. از وی آثار بسیاری در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران به‌ویژه در دوران ساسانی به چاپ رسیده است. وی همچنین دارای چندین مقاله در نشریات معتبر ایران‌شناسی در جهان و از جمله فعالین در این حوزه است. در این گفت‌وگو از رویکردها و اهداف آکادمیک کرسی ایران‌شناسی در آمریکا و مقایسۀ آن با ایران پرسش کرده‌ایم و تورج دریایی به‌شکل مکتوب به پرسش‌های ما پاسخ داده است.
وضعیت کرسی ایران‌شناسی (Iranian/Persian studies) در دانشگاه‌های آمریکا (دست‌کم دانشگاه‌هایی که در آن حضور داشته‌اید) چگونه است؟ می‌توانید در مورد اهداف آکادمیک، واحدها و رویکرد خاص آن‌ها به این حوزۀ مطالعاتی توضیح دهید؟
ما امروزه در آمریکا کرسی‌های متعددی به نام ایران‌شناسی داریم که هرکدام در دانشکدۀ به‌خصوص خود و در اهدافی که برای آن دانشگاه مهم تلقی شده، تدریس می‌شود. برای مثال، کرسی من برای تاریخ و تمدن ایران است که در دانشگاه کالیفرنیا برپا شده است. همچنین به‌غیر از ریاست مرکز ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا در ارواین، تاریخ ایران و گاهی زبان‌های باستانی و ادیان ایران باستان را نیز تدریس می‌کنم. همکارم دکتر حسین عمومی کرسی موسیقی ایران را در دانشکدۀ موسیقی در دست دارند. خانم دکتر نسرین رحیمیه، که کرسی ادبیات فارسی را دارند، در دپارتمان ادبیات تطبیقی تدریس می‌کنند. برای همین بستگی دارد که در کدام رشته دربارۀ ایران تحقیق و تدریس می‌شود. ایران‌شناسی ابعاد زیادی دارد و هرکدام از آن‌ها تخصصی است.
دانشجوها می‌توانند از همۀ این کلاس‌ها بهره ببرند و برحسب کار خود، در یکی از این رشته‌ها بمانند و در حوزۀ تاریخ یا ادبیات و موسیقی دکترا بگیرد. البته در کنار این کلاس‌ها، یک‌سری کلاس‌های عمومی تئوری هم باید بگذرانند تا دیدی وسیع‌تر از ایران داشته باشند؛ یعنی نه‌تنها باید در رشتۀ خود (مثلاً تاریخ ایران باستان) با دانستن تاریخ خبره باشند، بلکه باید دربارۀ تاریخ معاصر و موسیقی و ادبیات ایران نیز دانایی داشته و همچنین با تاریخ رم و یونان و مثلاً زبان یونان نیز آشنایی داشته باشند. دانشجوی من باید نه‌تنها زبان‌های فارسی میانه را بداند، بلکه باید یونانی را نیز خوانده باشد و تاریخ روم را نیز بشناسد تا تز دکترای خود را دربارۀ تاریخ ایران باستان بنویسد. اگر این‌چنین نباشد، دید او نسبت به تاریخ و موضوعی که دنبال می‌کند، محدود است.
فکر می‌کنید چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی با کرسی ایران‌شناسی در ایران دارد؟
در ایران فکر می‌کنم که دانشجویان به عمق جریانی هدایت می‌شوند و دربارۀ موضوع به‌خصوصی تبحر کامل پیدا می‌کنند. این کار شبیه آنچه در دانشگاه‌های اروپا می‌گذرد است. البته به‌خاطر تحریم‌ها، خرید کتاب و مقالات جدید به‌سختی برای دانشجویان فراهم بود، اما آن‌ها همچنان کارشان را انجام می‌دادند. در آمریکا اما معمول است که دانسته‌ها و شعاع تحقیق فقط به موضوعی که در دست است، بسنده نباشد؛ یعنی برای مثال وقتی تاریخ ساسانی مدنظر باشد، تاریخ منطقه و تاریخ جهان نیز همراه با آن در نظر گرفته می‌شود و با تاریخ‌نگاری آن نیز آشنا می‌شوند تا بتوانند سوژۀ خود را در چارچوب بهتری قرار دهند.
به نظر من این کار بسیار مهم است، چون دید محقق را باز می‌کند و اجازه می‌دهد که برحسب قیاس با دیگر تمدن‌ها، به‌نحو بهتری با موضوع خود روبه‌رو شود و برخورد کند.
از نگاه شما، آیا کرسی ایران‌شناسی در ایران درحال‌حاضر همان اهداف دکتر افشار را دنبال می‌کند؟
ببینید من آن‌چنان‌که بایدوشاید با این کرسی‌ها آشنایی ندارم، اما کرسی‌های دانشگاهی تخصصی است و در همه‌جای جهان این‌چنین است. مرحوم ایرج افشار نوع نگاه و کارش کمی متفاوت بود، چون دانش او در یکی از رشته‌های ایران‌شناسی خلاصه نمی‌شد؛ دید و دانشی بود مانند قدما که گونه‌ای دایره‌المعارف بود. اما در کنار این دانش که در طول عمر اندوخته بود، به رشتۀ تخصصی خود یعنی کتابداری و نسخه‌شناسی نیز می‌پرداخت و تحقیق می‌کرد. ایشان یکی از محققان درجه‌یک در این رشته بود.
از نظر شما، ضرورت وجود کرسی ایران‌شناسی در ایران چیست؟ درحالی‌که مطالعه درباب حوزه‌های مختلف تاریخ، زبان، ادبیات، سیاست، هنر و غیره به‌طور تخصصی در رشته‌های مختلف در دانشگاه‌های ایران قابل حصول است.
ما فکر می‌کنیم که ایران و تمدن ایران را می‌شناسیم، اما عملاً این فرنگی‌ها بودند که توانستند این کار را نخست انجام بدهند و به ما نشان دهند که این تمدن وسیع و پیچیده با زبان‌ها و مذاهب و آداب‌ورسوم متنوعی است و در هر گام نیز احتیاج به صدها مطالعه دارد. ما باید تمدن خود را بشناسیم و نه‌فقط این وظیفه را به فرنگی‌ها محول کنیم. این شناخت باید علمی باشد و نه اینکه چهار کتاب بخوانیم و فکر کنیم که ایران‌شناس شده‌ایم. امروزه این کار تخصص می‌خواهد و متدولوژی و تاریخ‌نگاری خاص خود را دارد و همچنین مجلات ویژۀ خود را. این دانسته‌ها و توانایی‌ها می‌بایست در مجلات تخصصی نوشته و چاپ شوند، نه اینکه فقط در گفته‌های عمومی بیان گردند.
در ضمن برای وحدت و پیشرفت کشور ایران، باید مردم دربارۀ تاریخ و تمدن خود آگاه باشند. ایران مانند کشورهای همسایۀ ما نیست که در قرن گذشته به وجود آمده‌اند. نام کشور و تمدن ایران، داستانی دیرینه است. این سخنان به‌خاطر احساسات ناسیونالیستی نیست، بلکه حقیقتی است که در کمک به تمامیت ارضی ایران نقش ایفا می‌کند. داشتن دانش دربارۀ ایران، به نحوۀ رفتار با اقوام و گروه‌های مختلف ایران کمک می‌کند. به‌هرحال شناخت خودمان برای پیشبرد کشور و همبستگی‌مان بسیار مهم است.
جایگاه مطالعات ایران‌شناسیِ ایرانی را در جهان چگونه می‌بینید؟ به‌عبارتی ما در کجای منحنی مطالعات ایران‌شناسی در جهان قرار داریم؟
حقیقت امر این است که از همان اول، این فرنگی‌ها بودند که با متد و به‌صورت علمی تحقیق می‌کردند و ما همیشه دنباله‌رو آن‌ها بوده‌ایم. علم جدید را آن‌ها ابداع کردند و برای همین هم مدت مدیدی طول کشید که ما به آن‌ها برسیم. ما هنوز در باستان‌شناسی ایران و زبان‌های قدیمی مانند فارسی باستان و اوستایی از فرنگی‌ها عقب هستیم، اما در مورد زبان‌های میانۀ ایرانی، مانند پهلوی، حرفی برای گفتن داریم. در مورد تاریخ ایران نیز اساتید خوبی داریم که حرف جدید برای گفتن دارند و متدولوژی تاریخی را به‌خوبی می‌شناسند. در سکه‌شناسی نیز خوب هستیم، اما در متن‌شناسی و متون می‌شود گفت از آن‌ها برتریم. من فکر می‌کنم اگر تاریخمان کمتر سیاست‌زده باشد، حتی بهتر می‌توانیم دربارۀ ایران معاصر نیز نظر دهیم و بنویسیم.
از دید شما، آیا ایران‌شناسی در ایران نهادی جریان‌ساز بوده است؟ فکر می‌کنید رویکردی متفاوت را دنبال می‌کند؟
من فکر می‌کنم که رشتۀ ایران‌شناسی بسیار مهم و اثرگذار بر تفکر چند نسل در ایران بوده است. نه‌تنها برای شناخت خودمان و وطنمان، بلکه برای حس وطن‌پرستی که به یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران کمک کرده است. ایران از اقوام و مذاهب مختلف ساخته شده است. اگر هرکدام پیشینۀ تاریخی پدیده‌ای به نام ایران را بشناسند و بدانند که چگونه هزاران سال است که این‌چنین بوده است، به‌طور حتم برخوردشان با مسائل امروزی دربارۀ قومیت و کشور تفاوت خواهد داشت.
در دنیای آکادمیک نیز ما هرروزه تعداد بیشتری ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور می‌بینیم که در حال تحقیق و نوشتن مقالات مهم و درجه‌یک در مجلات مهم ایران‌شناسی هستند. بنابراین می‌توان گفت که در قرن بیست‌ویکم ما به‌جایی رسیده‌ایم که با فرنگی‌ها تبانی می‌کنیم و راه مهمی را در قرن گذشته پیموده‌ایم. باید از گذشتگانمان که نخست در این راه پای گذاشته‌اند، قدردانی کنیم. هیچ راهی را یک‌روزه نمی‌توان طی کرد.
نظر شما