زنان به سوی آگاهی

تحولاتی که جنبش حق رأی را رقم زد

سمیرا دردشتی، دبیر بخش گنج‌نامه روزنامه آسمان آبی
تحولاتی که جهان مدرن را رقم زد، مجموعه‌ای از ایستارهای ذهنی را که تا پیش از آن عادی تلقی می‌شدند دگرگون کرد و از این رهگذر حق نیز مفهوم جدیدی یافت. به این ترتیب هنجارهای اجتماعی بسیاری که در گذشته غیر قابل تخطی به نظر می‌رسیدند، محل پرسش قرار گرفتند و نیازمند بازاندیشی قلمداد شدند...

چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶
تحولاتی که جهان مدرن را رقم زد، مجموعه‌ای از ایستارهای ذهنی را که تا پیش از آن عادی تلقی می‌شدند دگرگون کرد و از این رهگذر حق نیز مفهوم جدیدی یافت. به این ترتیب هنجارهای اجتماعی بسیاری که در گذشته غیر قابل تخطی به نظر می‌رسیدند، محل پرسش قرار گرفتند و نیازمند بازاندیشی قلمداد شدند. نظم اجتماعی که برای افراد جایگاه خاصی را مقدر کرده بود و روابط قدرت میان آنان را مسلم می‌پنداشت، کارکرد سنتی خود را از دست داد. از آن میان تصویر سنتی از زنان که به‌صورت طبیعی فرودست پنداشته می‌َشدند و در جایگاهی پایین‌تر از مردان قرار می‌گرفتند در نتیجه این تحولات دگرگون شد. تغییرات پدیدآمده به‌منظور دگرگونی در جایگاه زنان و حقوق آنان پدید نیامده بود بلکه نتیجه غیرمستقیم آن بود.
محوریت انسان و خرد که جانمایه مدرنیته بود، زنان را به‌عنوان نوع انسان، در مقایسه با گذشته، در موقعیت بهتری قرار داد. انقلاب‌های عصر مدرن، به‌ویژه انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا، به‌رغم مردانه بودن، مفاهیمی نظیر برابری، آزادی و حقوق مساوی را در درون خود پرورش دادند که راه را برای طرح حقوق جدید برای زنان و از سوی آنان هموار کرد. پیش از این نیز پروتستانیسم با تمامی ماهیت و آموزه‌های مردسالارانه علیه اقتدار و سلسله‌مراتب در دین اعتراض کرده بود و این امر بعدها به فعالیت زنان برای خروج از نظم سلسله‌مراتبی جنسیتی کمک کرد.
مکاتب فکری مختلفی که بر بستر مدرنیته پدید آمدند، به‌ویژه دو جریان اصلی لیبرالیسم و سوسیالیسم، هر یک به نوعی در نفی فرودستی زنان کوشیدند. به این ترتیب به‌مرور صدای زنان بلندتر شد و بر نیازها و حقوقی آگاهی یافتند که تا پیش از این از آن خود نمی‌دانستند.
انقلاب صنعتی رویداد دیگری بود که وضعیت زنان را نسبت به گذشته دگرگون کرد و به‌مرور نیروی کار آنان نیز وارد عرصه شد. به این ترتیب زنانی که عمدتا از طبقات پایین اجتماع بودند و به‌منظور رفع نیازهای معیشتی خانواده مشغول کار در کارخانه‌ها شدند، به مناسبات اقتصادی راه پیدا کردند. از سوی دیگر، در طبقات بالای اجتماعی نسبت به آموزش زنان تحولی به وجود آمد و گرچه در آغاز آموزش تنها به مواد زنانه‌ای محدود بود که مربوط به خانه‌داری و موسیقی و زبان می‌شد، به‌مرور این دایره گسترش بیشتری یافت تا آن‌جا که بخش قابل‌توجهی از فارغ‌التحصیلان کالج‌ها و دانشگاه‌ها را دختران تشکیل دادند. هر یک از این زنان به‌تدریج در حوزه فعالیت‌شان وارد اتحادیه‌های صنفی، انجمن‌ها و اتحادیه‌ها شدند یا اگر راهی به آن نمی‌یافتند، تشکل‌های ویژه زنان را ایجاد می‌کردند. چنین مشارکتی در عرصه اجتماعی و اقتصادی، آنان را به اهمیت حوزه سیاسی و نقش‌آفرینی در جریان سیاست‌گذاری برای دفاع از شرایط خودشان آگاه می‌کرد. به عبارت دیگر، در شرایطی که کار برابر می‌کردند، عمدتا حقوق اجتماعی برابری نداشتند و ریشه آن را در عرصه سیاست یافتند.
به این ترتیب مبارزات مدنی، برای کسب حق رأی، یکی از نخستین دستاوردهای زنان در تلاش به‌منظور دستیابی به حقوق اجتماعی بود. آنان در مناطق مختلف جهان سرنوشت متفاوتی را در جریان دستیابی به حق رأی تجربه کردند. در موج نخست جنبش‌های زنان، این زنان غربی بودند که به دلیل تقدم در تجربه مدرنیته و ورود به عرصه اجتماعی و اقتصادی، مطالبات زنان را در کشورهای مختلف صنعتی مطرح کردند. در میان مطالبات گوناگونی که برای اصلاح وضعیت زنان طرح می‌شد، به‌مرور حق رأی دست بالا را پیدا کرد، چراکه زنان در این مرحله به این باور رسیده بودند که اصلاحات در وضعیت‌شان تنها از این رهگذر امکان‌پذیر است. به این ترتیب، تمام تلاش‌ها در مقطعی به این غایت معطوف شد و دستیابی به آن گرچه گام بزرگی در حقوق زنان بود، بسیاری دیگر از مطالبات آنان را برای مدت زیادی تحت‌الشعاع قرار داد و پیگیری آن را به حالت تعلیق درآورد.
نظر شما