کنگره نِسوان شرق

سرآغاز دخالت همه جانبه نهاد دولت در امور زنان

مجید علیپور، سردبیر مورخان
پیشینه تشکل‌های مستقل زنان ایرانی به عصر مشروطه بازمی‌گردد. تشکل‌های آغازین بیشتر حول مسائل سیاسی (همچون مخالفت با نفوذ استعمار و یا دفاع از اصول مشروطیت) به وجود آمدند؛ اما به‌زودی عمده توجهاتشان به‌سوی معضلات و مشکلات زنان در عرصه اجتماع معطوف شد. در این دوره نسلی از زنان بی‌باک و جسور پا به عرصه گذاشتند که با جسارت و پشتکار تحسین‌برانگیزی دست به اقداماتی چون تشکیل سازمان‌های زنان، انتشار نشریه، تأسیس مدارس و ... زدند. جنبش زنان تجددخواه در این عصر تنها مختص ایران نیست بلکه پدیده ای جهانی بود که به وسیله گروههای کوچک زنان تحصیل کرده از طبقات متوسط و بالا در کشورهای مختلف به راه افتاد. (بشیریه، ۱۳۹۱ :۲۹۱) در کشورهای عربی نیز سازمانهایی توسط زنان عمدتا ادیب تشکیل شد که اهداف آنها مشابهت بسیاری با اهداف سازمانهای زنان در کشورهای دیگر داشت....

دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶
درآمد
پیشینه تشکل‌های مستقل زنان ایرانی به عصر مشروطه بازمی‌گردد. تشکل‌های آغازین بیشتر حول مسائل سیاسی (همچون مخالفت با نفوذ استعمار و یا دفاع از اصول مشروطیت) به وجود آمدند؛ اما به‌زودی عمده توجهاتشان به‌سوی معضلات و مشکلات زنان در عرصه اجتماع معطوف شد. در این دوره نسلی از زنان بی‌باک و جسور پا به عرصه گذاشتند که با جسارت و پشتکار تحسین‌برانگیزی دست به اقداماتی چون تشکیل سازمان‌های زنان، انتشار نشریه، تأسیس مدارس و ... زدند. جنبش زنان تجددخواه در این عصر تنها مختص ایران نیست بلکه پدیده ای جهانی بود که به وسیله گروههای کوچک زنان تحصیل کرده از طبقات متوسط و بالا در کشورهای مختلف به راه افتاد. (بشیریه، ۱۳۹۱ :۲۹۱) در کشورهای عربی نیز سازمانهایی توسط زنان عمدتا ادیب تشکیل شد که اهداف آنها مشابهت بسیاری با اهداف سازمانهای زنان در کشورهای دیگر داشت.

کنگره نسوان شرق
در هفتمین سال روی کار آمدن رضاشاه، ایران میزبان همایشی منطقه ای از زنانی بود که هدفشان را تلاش برای ارتقای جایگاه و احیای حقوق زنان در مشرق زمین اعلام کرده بودند. در این کنگره نمایندگان سازمانهای دولتی و غیردولتی زنان از کشورهای ترکیه، سوریه، لبنان، مصر، افغانستان، حجاز، ژاپن و یونان حضور داشتند و پیام سازمانهای زنان استرالیا و چین نیز قرایت گردید. این اسامی نشان می دهد که تعریف برگزار کنندگان همایش از «شرق» دامنه ی بسیار وسیعی را در بر می گرفته است. اولین دوره این اجلاس موسوم به «النسایی الشرق العام» (کنگره نسوان شرق) به ابتکار زنی لبنانی تبار به نام «نوری الحماده» به سال ۱۹۳۰ میلادی در سوریه (که در آن زمان توسط فرانسه اداره می شد) برگزار شده بود و به گفته نوری حماده، نطق پرشور «قدسیه اشرف» نماینده ایران در آن اجلاس باعث شده بود که اعضاء، مشتاق شوند دومین دوره اجلاس را در ایران برگزار کنند. هرچند در کنار این توجیه، دلایل دیگری مانند عضویت ایران (به عنوان تنها کشور آسیایی) در ملل متحد، تاثیر بسیاری در این انتخاب داشته است.
نوری حماده از زنان پیشرو در تاریخ عرب، ابتدا سازمانی با ۵۰۰ عضو با نام «العصبیه المحمدیات» را در لبنان پایه گذاری کرد. بعدها با تغییر و تحولاتی نام آن را «المجلس الاعلی لاتحاد النسایی الشرقی العام» نهاد و از همان زمان تلاشها برای برقراری ارتباط میان کوشندگان سازمانهای زنان در کشورهای عربی و بعدها در تعریفی گشاده دستانه از شرق در کلیه کشورهای غیرغربی از بالکان گرفته تا آفریقا و اقیانوسیه را در پیش گرفت. وی به سبب همین تلاشها در هر دو دوره این کنگره، ریاست اجلاس را بر عهده داشت. با آنکه تصمیم بر آن بود که دور بعدی دوسالانه اجلاس در استانبول برگزار گردد، اما به علت مصادف شدن زمان آن با کنگره ای جهانی با حضور سازمانها و فعالان زن از سراسر دنیا، کنگره نسوان شرق عملا در آن ادغام شد و پس از مدت کوتاهی با وارد شدن جهان به شرایط جنگی و برخی تحولات داخلی در کشورهای عضو، سازمانهای زنان منطقه دیگر نتوانستند به صورت مجزا جلسه ای برگزار نکرد.
اهداف اصلی کنگره آنگونه که در سخنرانی شرکت کنندگان آمده است عبارت بودند از:
۱. تبلیغ برای تساوی زن و مرد؛
۲. حق اشتغال زنان و دستمزد مساوی زنان و مردان برای کارهای مشابه؛
۳. کوشش برای افتتاح کودکستانها و ترویج مدنیت در ممالک شرقی؛
۴. ضرورت آشنایی زن و مرد پیش از ازدواج؛
۵. فرهنگ سازی برای جلوگیری از ازدواج کودکان؛
۶. منع و مبارزه با فساد و فحشا.
بااین‌حال آن‌ها نیک می‌دانستند که ترویج چنین افکاری در جوامع مردسالار آن زمان، تا چه اندازه موجب مقاومت و فشار اقشار سنتی بر آن‌ها خواهد شد. ازاین‌رو تلاش داشتند ضمن جلب حمایت دولت‌ها از مواضع خود، بر اعتقادات و خواسته‌هایشان تبصره‌های بسیاری بزنند و وانمود کنند این اصول نه‌تنها منافاتی با تعریف سنتی از عفت و حیای زنان در اجتماع ندارد بلکه به حفظ اقتدار مردان کمک هم خواهد کرد. چنانکه در عموم سخنرانی‌ها با عباراتی چون: «این مرد است که عالم را اداره می‌کند و زن نیز با انجام وظایف خود مرد را برای [اداره] عالم می‌سازد. از آن جامعه‌ای مردان بزرگ بیرون می‌آید، که در آن زنان به‌خوبی وظایف خود را انجام می‌دهند، خانه خود را خوب اداره می‌کنند، در دامان بامحبت خود فرزندان سالم و مصمم و متین می‌پرورانند و ...» مواجه هستیم.
اظهارنظر شرکت کنندگان در کنگره نسبت به اموری چون حق رأی زنان نیز به‌خوبی گویای میزان محافظه‌کاری آن‌هاست؛ نورالحماده که خود جزو رادیکال‌ترین اشخاص کنگره شمرده می‌شد، باآنکه حق رأی زنان را مطلقاً رد نمی‌کرد اما پیگیری آن را بسیار زود می‌دانست و معتقد بود در آن اوضاع تنها زنانی می‌توانند اجازه حضور در انتخابات را داشته باشند که «اولاً عالم و دانشمند و مملو از فضایل اخلاقی و آگاه از امور سیاسی باشند و ثانیاً یکی از شروط پنج‌گانه ذیل را هم داشته باشند:
۱. زن‌های پیر و مسن که وظایف عائلی خود را انجام داده باشند.
۲. زن‌هایی که اطفال خود را بزرگ و تقدیم جامعه کرده باشند.
۳. خانم‌هایی که بیوه شده باشند.
۴. خانم‌هایی که اصلاً شوهر نکرده باشند به شرطی که مسن و کامل شده باشند.
۵. خانم‌هایی که برای امور خانه‌داری و بچه‌داری خود کلفت و پرستار داشته باشند و بدین‌وسیله در وظایف خانه‌داری و شوهرداری داریشان قصوری به وجود نیاید.» (اسلامی، ۱۳۸۴ : ۴۳)

دیکتاتور و جنبش زنان
چرا حکومت دیکتاتوری وقت با برگزاری کنگره‌ای شامل سازمانهای غیردولتی داخلی و خارجی موافقت کرد؟ بررسی مکاتبات مقام‌های سیاسی وقت و تحلیل محتوای سخنان ارایه شده توسط شرکت‌کنندگان ایرانی کنگره به ‌وضوح نشان می‌دهد که تلاش برای احیای حقوق زنان تنها پوششی برای طرح موضوعات مورد علاقه حکومت پهلوی بوده است. نامه‌ای که شارژدافر (کاردار) ایران در فرانسه به‌عنوان گزارشی از همایشی مشابه در پاریس برای وزارت امور خارجه فرستاد، به‌خوبی گویای نگاه کارگزاران حکومت پهلوی به حضور فعال نمایندگان ایرانی در چنان مجامعی است. کاردار ایران در فرانسه در گزارش خود ضمن آنکه بیانات «نمایندگان نسوان عالم که هریک چندخطی راجع به لزوم تساوی زن و مرد صحبت می‌کردند» را کاملاً بی‌اهمیت توصیف می کند، اما توصیه دارد برای نسوان ایرانی جهت شرکت در چنین همایش‌ها و مجالسی تسهیلاتی درنظر گرفته شود، زیرا «ممکن است هنوز هم جسته‌وگریخته در اذهان بعضی خارجی‌ها باقی‌مانده باشد که با زنان در ایران مانند برده رفتار می‌شود [...] و وجود نمایندگان نسوان ایرانی و نطق آن‌ها یک معرفی و پروپاگاند خوبی برای مملکت بوده، اثرات مفید خواهد داشت.»

زنان و حکومت مطلقه
صدیقه دولت آبادی از شناخته شده ترین فعالان حقوق زنان در این دوره بود که در برگزاری این کنگره نیز نقش محوری داشت. دولت آبادی از جمله کسانی بود که گمان می کرد با توجه به وضعیت موجود و مقاومت جامعه در برابر خواستهای تجددطلبانه، جز با حمایت قابل توجه دولتی مقتدر، راه دیگری برای رسیدن به اهداف متصور نیست. مراجعه به خاطرات و مکاتبات اداری این زنِ شاخص در آن دوره نشان می دهد که وی تا چه اندازه متکی و مشتاق حمایت های دولتی بوده است؛ تا جایی که از سوی دولت محافظ مخصوصی برای او در نظر گرفته شده بود تا از او مراقبت کنند که مبادا در جریان رفت و آمدها و فعالیت هایش مورد آزار و اعتراض قرار گیرد (سند شماره ۱۰۱۷A۱۲۶ ، مؤسسه بین المللی تاریخ اجتماعی آمستردام) و یا نامه هایی که نشان می دهند سازمان دولت ساخته "کانون بانوان" (با مدیریت دولت آبادی) تا چه اندازه محتاج و مشتاق حمایت های حکومت بوده است. ( صنعتی، ۱۳۷۷ : صص ۱۵۶-۱۶۲) البته این گرایش مختص زنان تجددخواه نبود و بسیاری از فعالان سیاسی وقت نیز راه چاره را روی کار آوردن دولتی مطلقه برای تامین امنیت و حمایت آمرانه از گرایش های تجددخواه می دانستند. (برای آگاهی های بیشتر بنگرید به آجودانی،۱۳۸۲ :صص ۲۱-۲۹ ؛ اکبری، ۱۳۹۳ : صص ۱۳۱-۱۵۲)

دیکتاتور و کنگره نسوان شرق
تلاشها برای باز کردن پای حکومت در جهت حمایت از جنبش های تجدد خواهانه در حالی صورت می گرفت که حکومت اقتدارطلب رضاشاه اساسا هیچ اعتقاد و اعتمادی به جنبش‌ها و سازمانهای مستقل مدنی و سیاسی نداشت. در واقع همان‌گونه که در گزارش کاردار وقت آمده بود، هر جریانی را تنها در حد «پروپاگاند مناسبی برای حکومت» خود می‌خواست و بس! ازاین‌رو شخصی به نام عبدالحسین اورنگ (نماینده ادوار مختلف مجلس و از معتمدین رضاشاه) مأمور شد تا به ‌عنوان مترجم و در اصل مأمور نظارت در تمام جلسات حضور داشته باشد و تلاش کند مدیریت مباحث و محتوای سخنرانی‌ها از کنترل و خواست حکومت خارج نشود. قدرت اورنگ تا آن اندازه بود که اجلاسی که با نام زن و برای زنان تشکیل شده بود با سخنرانی یک مرد آغاز شد و زنان شرکت‌کننده مجبور شدند نطق او را در افتتاحیه و سپس اظهارنظرها و تحکم‌های او را در همه جلسات بعدی تحمل کنند. (خسروپناه، ۱۳۸۲ : ۲۰۶) اگرچه حضور و دخالت‌های اورنگ مورد اعتراض شدید و ممتد حضار به‌ویژه شخص نورالحماده قرار گرفت، اما اعتراض‌ها سودی نبخشید و این عبدالحسین اورنگ بود که با توجیهات مختلف، جریان مباحثات را از نزدیک رصد و گاه با تحکم موضوعات مورد بررسی را تعیین و یا وتو می‌کرد. مثلاً با فشار او بود که از بالا گرفتن بحث‌ها درباره موضوع کشف حجاب جلوگیری شد و یا حتی در یکی از جلسات کنگره بیان داشت: «من امروز آمده‌ام که پنبه همه مصوبات را بزنم!»
گرچه نمایندگان زن ایرانی نیز در تمجید از رضاشاه و ستایش از اقدامات او سنگ تمام گذاشتند و تقریباً تمامی سخنرانی‌ها سرشار از عباراتی چون «غیورترین و رشیدترین فرد این مملکت یعنی اعلی‌حضرت اقدس همایونی شاهنشاه کبیر ارواحنا فداه؛ که باعث گذران مملکت از دوره بدبختی و جهالت شد» بود؛ اما از انصاف به دور است که این لحن را صرفاً چاپلوسی و تملق نمایندگان زن ایرانی بدانیم. در حقیقت جنبش زنان ایرانی در آن عصر هنوز کاملاً ایدئولوژی زده نشده نبود. گرچه نشانه‌هایی از گرایش‌های ناسیونالیستی و در پاره‌ای موارد مارکسیستی در بیانیه‌ها و سخنان فعالین زن آن دوره دیده می‌شود، اما باید گفت قریب به‌اتفاق آن‌ها همان عقیده و رویه صدیقه دولت آبادی را در پیش گرفته و به گمان خودشان عملگرایی و رسیدن به اهداف را نسبت به آرمان‌های ایدئولوژیکشان در اولویت قرار داده بودند. با این حال موضوعی که از توان آن‌ها و حتی از توان نیروها و سازمان‌های به‌مراتب قدرتمندتر از جنبش نوپای آن‌ها در عرصه سیاست ایران خارج بود، عزم حکومت جدید به ایجاد تمرکز و اعمال اقتدار مطلقه‌اش بود. اقتدار و تمرکزی که در راه تثبیتش هر نیروی بالقوه و بالفعلی را با شدت تمام مهار یا سرکوب ‌کرد. سازمانهای زنان نیز از اقدامات خشن حکومت در سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمن‌های مستقل مستثنی نشدند. سازمان‌هایشان در شهرهای مختلف، یکی یکی ملغی و حتی برخی از فعالان آن دستگیر و راهی زندان شدند.(آبراهامیان، ۱۳۸۷ : ۱۱۷) حکومت پس از سرکوب گسترده ، "کانون زنان" را به وجود آورد و ریاستش را به صدیقه دولت آبادی سپرد تا به وسیله او خواستها و مطالبات زنان تنها در مسیر دلخواه حکومت برانگیخته و مدیریت شود.
نتیجه گیری
اگرچه برگزار کنندگان همایش فرامنطقه ای زنان در ایران انتظار داشتند برگزاری این همایش مبدا تحولاتی بزرگ در وضعیت زنان ایران و منطقه شود و گمان داشتند دخالت دادن حکومت در این ماجرا باعث تسریع در دستیابی به اهدافشان خواهد شد؛ اما نگاه حکومت وقت به این همایش چیزی بیش از یک فرصت مناسب برای تبلیغات به نفع خود نبود. از این رو برگزاری کنگره نسوان در ایران نه‌تنها نتوانست کمکی به ارتقا جایگاه زنان در ایران کند، بلکه سرآغاز حضور و دخالت گسترده دولت در امور زنان شد و بعد از آن، این دولت بود که به‌جای زنان و برای زنان تصمیم می‌گرفت. حضور عبدالحسین اورنگ در کنگره تهران، نشانه‌ عزم جدی دولت برای دخالت مستقیم و کنترل جنبش زنان در ایران و تصمیم‌گیری انحصاری درباره تکالیف و حقوق زن ایرانی بود؛ روندی که تا به امروز ادامه دارد.

منابع:
۱. آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۷) ایران بین دو انقلاب،ترجمه احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی،چاپ یازدهم ، تهران: نشر نی
۲. آجودانی، ماشاءالله (۱۳۸۶) مشروطه ایرانی، چاپ هشتم، تهران: نشر اختران
۳. اکبری،محمدعلی(۱۳۹۳)تبارشناسی هویت جدید ایرانی، چاپ دوم، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی
۴. بشیریه، حسین (۱۳۹۱) جامعه شناسی سیاسی،چاپ بیستم، تهران: نشر نی
۵. خسروپناه، محمدحسین (۱۳۸۲) هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، تهران: پیام امروز
۶. سلامی، غلامرضا و نجم‌آبادی، افسانه (۱۳۸۴) نهضت نسوان شرق، چاپ دوم، تهران: نشر و پژوهش شیرازه
۷. https://iiif.lib.harvard.edu/manifests/view/drs:۴۰۱۹۸۱۱۸$۱i

نظر شما