آثار در دست انتشار تاریخ شفاهی و کتب دفاع مقدس

مصاحبه تفصیلی با حسین نصر زنجانی

گویا دو عنوان کتاب در حوزه تاریخ ‌شفاهی در دست تدوین دارید. درباره آن‌ها توضیح دهید؟
حجت‌الاسلام و المسلمین "سید موسی موسوی" از سال ۱۳۵۸ به عنوان نماینده امام‌ خمینی(ره) در منطقه کردستان منصوب شدند و تا سال ۱۳۸۸ یعنی به مدت ۳۰ سال، نماینده امام(ره) و مقام معظم رهبری در منطقه کردستانات بودند. منطقه کردستانات یعنی کردستان و شهرهای اهل تسنن در استان‌های آذربایجان غربی و کرمانشاه. سید موسی موسوی طلبه‌ای بیست و چند ساله بود،...

پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶
گویا دو عنوان کتاب در حوزه تاریخ ‌شفاهی در دست تدوین دارید. درباره آن‌ها توضیح دهید؟
حجت‌الاسلام و المسلمین "سید موسی موسوی" از سال ۱۳۵۸ به عنوان نماینده امام‌ خمینی(ره) در منطقه کردستان منصوب شدند و تا سال ۱۳۸۸ یعنی به مدت ۳۰ سال، نماینده امام(ره) و مقام معظم رهبری در منطقه کردستانات بودند. منطقه کردستانات یعنی کردستان و شهرهای اهل تسنن در استان‌های آذربایجان غربی و کرمانشاه. سید موسی موسوی طلبه‌ای بیست و چند ساله بود، که در محضر آیات عظام همچون مرحوم ایت الله داماد و شیخ مرتضی حایری و ایت الله انصاری و سلطانی و... تلمذ کردند، به دعوت مردم از سال ۱۳۵۰ به کرمانشاه می‌روند و تقریباً از محورهای اصلی جریان انقلاب و خط امام(ره) در کرمانشاه بودند. راه‌اندازی "مکتب‌الصادق" در کرمانشاه، ارتباط با قشر دانشگاهی و دانشجو و نظامیان علاقه‌مند به مبارزه، از جمله برجسته‌ترین اقدامات این روحانی مبارز در دوران قبل از پیروزی انقلاب بود.
حجت‌الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی، طلبه جوان ۱۵-۱۶ ساله ای در اصفهان بوده که به واسطه پدربزرگوارشان که از اساتید برجسته حوزه علمیه در اصفهان و ملازمان حضرت آیت الله ارباب بودند، وارد حلقه علمای اصفهان می‌شود خاطرات بسیار شنیدنی از وضعیت دهه ۴۰ و ۳۰ حوزه علمیه اصفهان دارد.
همزمان با پیروزی انقلاب، شورای هماهنگی انقلاب را در کرمانشاه راه‌اندازی کرد. نمایندگی مردم کرمانشاه در تدوین قانون اساسی و ریاست شورای شهر کرمانشاه، از مسئولیت‌های ایشان پیش از انتصاب به عنوان نماینده امام(ره) در کردستان است. اواخر سال ۱۳۵۸ بعد از تصویب قانون اساسی به دستور حضرت امام به کردستان می‌روند و به صورت مداوم تا سال ۱۳۸۸ درگیر موضوعات کردستان بودند.
اقای موسوی جوان‌ترین نماینده حضرت امام(ره) بودند و با توجه تجربه‌ حضور در کرمانشاه، ماموریت ویژه‌ای در زمینه ایجاد وحدت و شکل‌گیری سازمان روحانیت کردستان به دستور امام(ره) برعهده می‌گیرند و سازمان بزرگی به نام مرکز بزرگ اسلامی کردستان تشکیل می‌دهد که نقش محوری در ساماندهی و سازماندهی روحانیت اهل تسنن دارد. خاطرات سید موسی موسوی، دو نوع نگاه به کردستان دارد: یکی خاطراتش از زندگی شخصی و کاری و دیگری، نگاه از منظر نمایندگی امام(ره) در کردستان که به واسطه آن، با تمامی مقامات لشکری وکشوری استان ارتباط داشته و به همین واسطه، نگاهی تحلیلی و مدیریتی به حوادث کردستان دارد.
بازه زمانی خاطرات سید موسی موسوی، بسیار طولانی است. جمع‌آوری خاطرات ایشان چقدر طول کشید؟
از اواخر سال ۱۳۸۹ شروع به مصاحبه کردم و هنوز هم این کار ادامه دارد. ضبط خاطرات سید موسی موسوی، ۵ سال و بیش از ۳۰۰ ساعت طول کشید. این کار با نظر مساعد و صبر و تحمل ایشان انجام شد. قسمت بیشتر خاطرات وی پیاده شده و در دو بخش خاطره و تحلیل باید مورد توجه قرار گیرد که امیدوارم به زودی جریان مصاحبه با ایشان را تمام کنم. حجت‌الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی، بعدها جانشین مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی می‌شوند و تحلیل و خاطرات ایشان در رابطه با موضوعات منطقه ای بخصوص موضوعات مبتلابه منطقه و جریانات افراطی و نحوه برخورد با انها به جای خود خواندنی است. خاطرات ایشان به عنوان یک منبع درباره اتفاقات استان کردستان و شکل‌گیری جریان‌های ضد انقلاب، تجربه خوبی برای مدیران مناطق مرزی خواهد بود. امیدوارم که این اثر، یکی از پروژه‌های خوب حوزه ‌هنری باشد و توانایی اتمام آن را داشته باشم.

اگر قرار باشد، خاطرات و تحلیل‌های آقای موسوی در کنار هم بیایند، آیا باز هم می‌توان این کتاب را جزو شاخه تاریخ‌ شفاهی دانست؟ چون تاریخ ‌شفاهی و ثبت خاطره، فقط باید به روایت آن اتفاق از دید راوی بپردازد.

در تاریخ ‌شفاهی جنگ با چند سطح از راویان مواجه هستیم. برخی از راویان مانند نیروهای عملیاتی، عملگرا هستند. یعنی در صحنه نبرد حضور داشته و به دشمن حمله کرده‌اند. اما بخشی از خاطرات، مربوط به فرماندهان تیپ ها مستقل به بالاست. این افراد، وظیفه ساماندهی گردان‌ها را برعهده دارند و شاید در حوزه عمل، درگیر خط شکنی نبوده و در قرارگاه‌های تاکتیکی حضور داشته‌اند. رده بعدی، فرماندهان سیاسی، لشکری و کشوری هستند. این افراد، تحلیل کلی از عملیات‌ها و اتفاقات جنگ دارند. سید موسی موسوی نیز در دسته آخر قرار دارد.
در هر صورت، اگر نظر شخصی راوی در تاریخ‌ شفاهی وارد شود، اثر از ساحت تاریخ شفاهی خارج خواهد شد. آیا به این اصل، اعتقاد دارید؟
به نظرم جایگاه و موقعیت افراد و نگاه و تحلیل‌شان، نوعی نقل تاریخی است. پس از تاسیس سپاه در کردستان، آقای موسوی بر عملکرد آن نظارت می‌کند. با توجه به جایگاه این فرد، روایت‌ها و تحلیل‌های او درباره وقایع و فراز و فرودهای کردستان، خود یک منبع تاریخی است. تحلیل وقایع تاریخی سید موسی موسوی به عنوان مسئولی موثر و کلان‌نگر، بسیار بااهمیت است. برای مثال: خاطرات محسن رضایی در کتاب "راه"، کاملاً متفاوت با خاطرات یک فرمانده گردان است. خاطرات محسن رضایی، کاملاً تحلیلی است. با تورق خاطرات فرمانده سپاه در دوران جنگ، با اتفاقات مواجه نمی‌شوید و فقط تحلیل عملیات‌ها دیده می‌شود. نگاه آقای موسوی در کردستان تقریباً شبیه این نگاه است.
تاکنون به این فکر افتاده‌اید که خاطرات سید موسی موسوی را مانند "خاطرات محسن رفیق‌دوست" در چند جلد به چاپ برسد؟
فکر می‌کنم خاطرات آقای موسوی نیز حداقل در دو جلد مفصل چاپ خواهد شد. چون در خاطرات ایشان، با کثرت شخصیت‌ها مواجهیم. ایشان با شهیدان بروجردی و صیادشیرازی خاطره دارد. با مقام معظم رهبری و تمام شخصیت‌های سیاسی فعال در حوزه انقلاب و حوزه علمیه قم خاطره دارد. در کرمانشاه از اسامی نام می‌برد که جای دیگری از آن‌ها اسمی به میان آورده نشده است. در پاورقی‌‌های این کتاب، شخصیت‌های موثری معرفی می‌شوند که در نوع خودش کار سنگین و کم‌‌نظیری خواهد بود. مثلاً ایشان در کردستان، اسامی شهدا و افرادی مانند: شهردار و بخشدار شهید دیواندره را می‌برد که در هیچ جای دیگر در تاریخ، آن‌ها را نمی‌بینیم.
آیا حافظه آقای سید موسی موسوی به خاطر ثقل سن، برای بازگویی جزییات یاری می‌کرد؟
در اول قضیه، خیلی کلی به خاطرات آن روزها نگاه می‌کرد. اما در طول ۳۰۰ ساعت مصاحبه، اسناد و مدارکی به او ارائه دادیم، چون متاسفانه یادداشتی درباره بعضی مقاطع نداشت. اما تقریباً می‌توان گفت که با وجود حافظه ایشان و اسناد ومدارک موجود، با خلاهایی مواجهیم که در مصاحبه‌های تکمیلی، آنها را جبران می‌کنیم. با پیاده‌سازی هر جلسه مصاحبه، سوالات جدیدی برای پُر کردن خلاءها ایجاد می‌شد که در مصاحبه‌های تکمیلی پاسخ داده خواهند شد. البته پیاده‌سازی و تدوین کتاب خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی، حتماً باید به صورت تیمی انجام شود. یعنی یک تیم برای پیاده‌سازی و تدوین و شناسایی شخصیت‌ها برای پاورقی‌ها کمک کنند. خاطرات ایشان به عنوان یک منبع مهم در تاریخ معاصر، تحلیل وقایع کردستان، علل شکل‌گیری بعضی از جریان‌ها در کردستان و دلائل موفقیت نظام در کردستان، مورد استفاده پژوهشگران قرار خواهد گرفت.
از کتاب دوم خود بگویید:
در بیرجند با شخصیتی به نام "علی دوستی گازاری" مواجه شدیم. زندگی‌ او در چند بخش خلاصه می‌شود. بخش اول، کودکی و رفتن او به مدرسه است. علی دوستی متولد ۱۳۲۳ است. دوران مدرسه، اوایل شکل‌گیری مدارس جدید بوده و بیرجند در شکل‌گیری مدارس جدید، جزو پیشروترین شهرستان بوده است. خاطرات علی دوستی از اتفاقات و زندگی زیبا در روستا و مهاجرت به تهران در دوران کودکی، بخش دیگری از خاطرات اوست. دوران سربازی‌اش، مصادف با حوادث سال ۵۴ تا ۵۶ و شتاب جریان انقلاب است. در سربازی وارد گارد شاهنشاهی و دادرسی ارتش می‌شود و شاهد اتفاقات بسیار جذاب در آستانه انقلاب است. او جزو گارد محافظ رده ۲ خاندان سلطنتی قرار می‌گیرد و به نحوی روایتگر بعضی از اتفاقات دربار و رده‌های ارتش است. او برای حفاظت از خاندان سلطنتی با ولیعهد، به جزیره کیش می‌رود و در کاخ کیش خاندان پهلوی، محافظ کاخ می‌شود. علی دوستی، متوجه بعضی اتفاقات می‌شود که فکر می‌کند که اگر شاه از اقدامات پسر خود باخبر شود، حتماً تحمل نخواهد کرد. حتی به عنوان محافظ کاخ با کاروان دختر شاه به شمال هم می‌رود. این‌گونه خاطرات تاکنون، هیچ جایی بیان نشده‌اند. با پیروزی انقلاب، سربازی‌اش تمام می‌شود در طول مدت سربازی، به قم سفر می‌کند و با روحانی جوان و هم روستایی‌اش به نام "محمد شهاب" آشنا می‌شود که در جنگ به شهادت می‌رسد. از طریق او با آیت‌الله قدوسی آشنا می‌شود و این، شروع مقطع جدید زندگی علی دوستی در دوران انقلاب است.
ارتباط او بعد از سربازی، با محمد شهاب قوی‌تر می شود. اعلامیه‌های امام(ره) را در تهران پخش می‌کند و با ورود امام‌خمینی (ره) تا پیروزی انقلاب، با وجود اینکه کارگر تاسیسات در تهران است، اما هر روز خودش را ملزم به دیدار امام(ره) می‌داند و حوادث ۴۸ ساعت منتهی به پیروزی انقلاب را روایت می‌کند. او مدعی بعضی از اتفاقات است که ما با اسنادی غیر از آن، در تاریخ انقلاب مواجه هستیم. مثلاً با توجه به این‌که سرباز دادرسی ارتش و با شهید بهشتی آشنا بوده، در جریان دستگیری بعضی از سران رژیم شاه نقش داشته است. سپس عضو کمیته محلی در نارمک، زیر نظر آیت‌الله جلالی خمینی می‌شود و به عضویت سپاه پاسداران درمی‌آید. وی از اوایل سال ۱۳۵۸ به کردستان می‌رود و تا پایان جنگ در جبهه حضور دارد؛ مگر در دوران مجروحیت.
علی دوستی در دوران دفاع مقدس در سمت فرماندهی گروهان، جانشین گردان و بعد فرمانده، گردان خدمت کرده است. نزدیک به ۱۴۰ ساعت با این رزمنده جانباز گفت‌وگو کرده‌ام. در طول این سال‌ها چندین بار، این کار مورد بررسی و تکمیل قرار گرفته و امیدوارم این کتاب را تا پایان سال ۹۵ به پایان برسانم. این کار از آثار دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه‌ هنری خواهد بود.
به تازگی حوزه‌ هنری بیجار را افتتاح کردید. درباره آن بگویید:
البته من اخیرا از حوزه هنری بیجار تودیع شدم ولی بیجار شهری در استان کردستان است که شخصیت های بزرگی در طول تاریخ داشته مانند امیرنظام گروسی ایت الله فاضل گروسی. فاضل خان گروسی، امیرتومان علیرضا خان، شهید دریادار بایندر و برادرش، شهید شهسواری. شهید نجات الهی شهید امان اللهی و در طول روند انقلاب و دفاع‌مقدس نیز نقش ویژه‌ای داشته است. نزدیک ۵۰۰ شهید عملیاتی در دوران جنگ‌تحمیلی برجای گذاشته و امنیت را در این منطقه به وجود آورده است. پس از انقلاب و دفاع مقدس هم همچنان یک شهر مذهبی و انقلابی باقی مانده. بهر حال با توجه به سابقه فرهنگی و توانمندی های موجود توانستیم موافقت راه اندازی دفتر حوزه هنری در شهرستان بیجار را اخذ کنیم و حوزه‌ هنری بیجار، در اردیبهشت سال ۹۵ افتتاح شد امیدوارم که این مرکز به عنوان یک پاتوق هنری و ادبی. در منطقه ایفای نقش کند. از آنجایی که آمار کتابخوانی بیجاری‌ها در سطح منطقه بسیار مطلوب است و در رتبه های نخست کشوری قرار دارد، یک کتابخانه جامع فرهنگ و هنر راه‌اندازی کردیم که بیش از ۱۰هزار عنوان کتاب در حوزه ادبیات مقاومت، تاریخ انقلاب و دفاع‌مقدس، موسیقی و تئاتر در خود جای داده است. به جرات می‌توان گفت که غنی‌ترین کتابخانه بعد از کتابخانه حوزه ‌هنری مرکز خواهد بود. این روند ادامه خواهد داشت و انشالله کتابخانه جامعی در حوزه تاریخ معاصر و رشته‌های هنری سامان داده شود.
سپس در زمینه تاریخ انقلاب و دفاع‌مقدس در بیجار جدی شدیم. سه پروژه تاریخ‌ شفاهی آغاز کرده‌ایم که شکل‌گیری سپاه در بیجار، یکی از این سوژه‌هاست. لازم به ذکر است در حالی که هنوز سپاه بعضی از استان‌ها تشکیل نشده بود، اولین فرمانده سپاه بیجار در مرداد سال ۵۸ در طول درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب شهید می‌شود. همچنین در تابستان ۵۸ نیز تعدادی از پاسداران بیجار، به دلیل درگیری با ضدانقلاب در بوکان به شهادت رسیدند. در روزهای اول جنگ نیز با وجود اینکه خودِ کردستان درگیر جنگ بوده، تعداد زیادی از نیروهای بیجار، خطی در سرپل ذهاب می‌گیرند. این موضوعات در طول این ۳۰ سال مورد غفلت بوده که در چند پروژه تاریخ ‌شفاهی به آن خواهیم پرداخت. در بیجار پس از حدود ۴۰ سال با همکاری موسسه بهمن سبز یک سینما با ظرفیت ۲۸۰ صندلی و بسیار مجهز ساخته و بهره برداری شد. که واقعا اتفاق مهمی بود.
شما پیش از ورود به حوزه‌ هنری، دبیر اجرایی جشنواره ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس بودید که اختتامیه آن، مهر سال ۸۸ برگزار شد. شاخه خاطره در این جشنواره، بیش از ۲۰۹۴ عنوان کتاب را مورد داوری قرار داد. این شاخه ادبی، پرکارترین و پرحجم‌ترین گروه در حوزه کتاب‌های دفاع‌مقدس بود و داوران در سیر بررسی این آثار، خاطرات را به زیرشاخه‌های "خودنوشت" و "دیگرنوشت" تقسیم کردند. آیا این تقسیم‌بندی قبل از آغاز داوری در جشنواره ربع قرن وجود داشت؟
این عبارات تقریباً وجود داشت ولی این تقسیم‌بندی در جشنواره ربع قرن، با هدف دستیابی به دسته‌بندی جدی در حوزه خاطرات خودنوشت و دیگرنوشت با گرایش‌های مختلف صورت گرفت. یعنی یکی از برکات جشنواره ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس، این بود که متوجه شاخه‌های مختلف در خودِ خاطرات دیگرنوشت شدیم. ما به خاطره‌نگاری، خاطره‌گویی و تاریخ‌ شفاهی رسیدیم و به این نتیجه دست یافتیم که گونه‌هایی در حوزه کتاب دفاع‌مقدس متولد شده‌اند که قابل اعتنا هستند و آثار متعددی در این حوزه‌ها وجود دارد. بعضی از تولیدات متفاوت با فضای خاطره و داستان را شاهد بودیم که بعدها به عنوان زندگی‌نامه داستانی یا خاطره – داستان به به انها اطلاق شد و یا بعضی از مصاحبه‌های علمی یا مقالاتی که نوشته شد، شاید تحت تاثیر جشنواره ربع قرن رخ دادند.
جایگاه کتاب خاطرات در آن دوران چگونه بود؟ آیا کتاب‌های تاریخ شفاهی به اندازه حالا مورد توجه مخاطبان بودند؟
موضوع خاطره در آن دوران، تقریبا مهجور بود و بیشتر، آفرینش‌های ادبی مدنظر نویسندگان و نهادهای متولی بود. شاید گاهی بیان برخی دغدغه ها و خواسته های مدیران نظام در این سوگیری بسیار موثر بود، دغدغه متولیان، انتشار رمان خوب در این حوزه بود. و مقایسه هایی با برخی از کشورها هم صورت می¬گرفت دغدغه و نگاه بیرونی در حوزه دفاع‌مقدس، بیش از این‌که به خاطره معطوف باشد، به آفرینش‌های ادبی معطوف بود. جشنواره ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس، حداقل بعضی از قله‌های خاطره را معرفی کرد. کتاب "کنار رود خین" نوشته اشرف‌السادات مساوات، کتاب بسیار خواندنی بود که بعدها مقام معظم رهبری، تقریری بر آن نوشتند. "لشکر خوبان" نوشته معصومه سپهری، "روزهای آخر" به قلم احمد دهقان و "هفت روز آخر" اثر محمدرضا بایرامی نیز از دیگر آثار برتر این جشنواره بودند. و به نحوی نشان داد که این گونه علاوه بر اهمیت استنادی مورد استقبال مخاطبین نیز خواهد بود
از طرف دیگر ضعف و فقر ما را در حوزه اسناد شفاهی و اسناد پژوهشی نمایان تر کرد.
به نظر می‌رسد، خاطره‌نگاری جای تمرکز بر داستان‌نویسی را گرفته و دوران قبل، به سر رسیده است.
بله. ما ۸ یا ۱۰ سال درگیر جنگ‌تحمیلی بودیم و نزدیک به یک‌ونیم میلیون نفر از جمعیت ایران، به طور مستقیم گرفتار این جنگ بودند و همه مردم نیز به طور غیرمستقیم گرفتار آن بودند، اما به سراغ این‌ افراد نرفته بودیم. در پایان آن جشنواره، دریافتیم که با ضعف منابع برای تولید آثار ادبی مواجهیم. جشنواره ربع قرن، تلنگری به بعضی از مسئولان بود که اگر بخواهیم دوباره جامعه را در وضعیت بحران مدیریت کنیم، باید به زنده کردن فضاهای آن دوران برگردیم و شخصیت‌های آن موقع را ترسیم کنیم. پس باید به موضوع خاطره و زنده کردن آن فضا برای تعدیل جامعه و مدیریت جامعه، توجه جدی داشته باشیم.
در شاخه خاطره جشنواره ربع قرن، ۶ عنوان کتاب برگزیده و تقدیری شدند که ۵ عنوان از آن‌ها جزو آثار حوزه‌ هنری بودند. اما با این وجود کتاب "دا" تاثیر مثبتی در جلب توجه اذهان عمومی به ژانر خاطره دفاع‌مقدس داشت. این کتاب، آبان ۸۷ رونمایی شد و به داوری جشنواره ربع قرن نرسید. اما مشخص است که خط مشی حوزه‌ هنری در حوزه تاریخ‌‌ شفاهی از آغاز تاکنون واقعاً هدفمند بوده است. من فکر می‌کنم که کتاب "دا" پرچمدار تاریخ‌‌ شفاهی جنگ بود. دیدگاه شما درباره تاثیر "دا" بر خاطره‌نگاری جنگ چیست؟
دو نگاه می‌توان به "دا" داشت. یکی موضوع جمع‌آوری خاطرات در کتاب "دا" که به همت سرکار خانم سیده اعظم حسینی صورت گرفت و تغییری که در نوع مصاحبه در کتاب "دا" اتفاق افتاد. و نگاه دوم تدوین و نگارش کتاب دا ست . یعنی چقدر می‌توانیم "دا" را یک کتاب تاریخ‌‌ شفاهی بدانیم. نقدهای جدی و تمجیدهای زیادی هم به "دا" وارد شده است. تصور می‌کنم که کتاب "دا" در عین وفاداری به واقعیت، کمی به آفرینش نزدیک‌تر است.
منظور شما از آفرینش، این است که خاطرات پرورانده شده‌اند؟
بله. خاطرات پرورش پیدا کرده‌اند و زبان راوی را کمتر در کتاب احساس می‌کنیم. بعدها با سرکار خانم سیده زهرا حسینی گفتگوهایی صورت گرفت و کاملاً مشخص شد که ادبیات راوی تا چه اندازه در کتاب منعکس شده است. من قبول دارم که کتاب "دا" و بعد کتاب "لشکر خوبان" جایگاه خوبی پیدا کرد. اگر یک مرد که جنگ را به معنای واقعی لمس کرده، با خانم سیده زهرا حسینی مصاحبه می‌کرد و همان جزیی‌نگری سیده اعظم حسینی را داشت، ما با یک اتفاق دیگری مواجه می‌شدیم. پس کتاب "دا" حاصل زحمت هزار ساعته خانم سیده اعظم حسینی در نوع مصاحبه است. من معتقدم کتاب "دا" سد مصاحبه‌های کلی را شکست و جزیی‌نگری، به معنای واقعی را در مصاحبه جدی کرد. من تاسف می‌خورم که در حوزه اتفاقات پیرامونی کتاب "دا"، ما با نقدهای ساختاری مواجه نشدیم و به نحوی "دا زده" شدیم.
درباره "دا زدگی" به خصوص در حوزه ‌هنری شهرستان‌ها صحبت خواهیم کرد. اما در کنار همه نقدها و تاییدها آیا شما موافقید که کتاب "دا" در ترویج خاطره‌خوانی جنگ در بین مخاطبان، تاثیر عمیقی گذاشت؟
تا حدی موافقم. کتاب "دا" یک اتفاق متفاوت و خوشایند در حوزه خاطره‌نگاری جنگ شد و یک جهت‌گیری مثبت و جدی در نوع نگارش و ذائقه‌فهمی مخاطب بود. دقت کنید! من اینجا از عبارت "تاریخ‌ شفاهی" استفاده نمی‌کنم. افرادی مانند: خانم رخشان بنی‌اعتماد و اقای مجید مجیدی که در عرصه فیلمسازی فعالند و کتاب "دا" را خوانده‌اند، آن را رمانی معرفی کرده که تحت تاثیر آن قرار گرفته‌اند. شخصیت‌هایی مانند: اقای دکتر مجتبی رحماندوست که جانباز جنگ و فعال در حوزه خاطره است، می‌گوید که من به طور جدی، کتاب "دا" را یک رمان متفاوت می‌دانم.
وقتی کتاب "دا" نوشته شد، هنوز این نگاه علمی به تاریخ ‌شفاهی را نداشتیم و به تدریج فهمیدیم که تاریخ‌ شفاهی یعنی پیاده‌سازی عین به عین خاطره.
ما قبل از کتاب "دا" آثاری جدی در حوزه تاریخ ‌شفاهی داشتیم. کتاب "تکلیف است برادر" خاطرات سردار شهید حسین همدانی نوشته حسین بهزاد، به طور جدی به مقوله مصاحبه پرداخته است. سوال و نگاه جزیی‌نگری در آن وجود دارد. کتاب "لشکر خوبان" یکی دو سال قبل از آن منتشر شده بود و معصومه سپهری به خوبی، مصاحبه را تدوین کرده بود. کتاب "دا" ساختاری جدید با جزیی‌نگری معرفی کرد که سه عنصر مهم در خاطره شامل زمان، مکان و راوی را بسیار مورد توجه قرار داد. من هم معتقدم که کتاب "دا" یک اتفاق بسیار مهم در حوزه کتاب‌های خاطره و تاریخ شفاهی جنگ است. شاید نگاه و تردید من در حوزه تاریخ شفاهی، به یک نحوی متفاوت از بقیه باشد. بنده هنوز هم به عبارات قدیم و زبان خشک سربازی در کتاب خاطره اعتقاد دارم. چون ما با یک موضوع جدی با عنوان جنگ مواجهیم. جنگ به خودی خود، مقوله زیبایی نیست و با حوادثی در آن مواجهیم که نمی‌دانیم با آن چه کنیم. اما به هر حال، باید آن را تدبیر کرد.
گرچه رضا رییسی در یکی – دو اثر، علیرضا کمری در کتاب "نامه‌های فهمیه" و یا اشرف‌السادات مساوات در "کنار رود خین" به نقش زنان در جنگ پرداخته‌اند. اما کتاب "دا" نقش زنان در جنگ و امدادرسانی، احساسات یک زن در این رخداد را به تصویر کشید. بعد از "دا"، دیگر با "دا" مواجه نشدیم و این اثر به عنوان تک کتاب، در این فضا مانده و کتاب‌هایی مانند: "دختر شینا" هم شاید در گونه و نگاه تفاوتهای جدی با دا دارند. "دا" هنوز در قله نشسته ولی درباره این موضوع که آیا "دا" تاریخ شفاهی هست یا نه، می‌توان صحبت کرد.
البته هدف ما نقد "دا" نیست. تنها قصد داشتیم که جایگاه کتاب‌های شاخص سوره‌مهر و حوزه ‌هنری را در میان آثار تاریخ شفاهی بررسی کنیم. شما سال ۸۹ وارد دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری شدید. تاکنون چه اقداماتی برای تدوین تاریخ شفاهی انقلاب و جنگ در دیگر شهرها انجام داده‌اید؟
این دفتر، خلا نگاه جامع به حضور همه اقشار در جنگ را تقریباً برطرف کرد. ما نگران این شده بودیم که جنگ، با قرائت و ادبیات تهرانی در تاریخ بماند و نقش اقشار و مردم در اقصی نقاط ایران را فراموش کنیم. دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری توانست، این خط را بشکند و نزدیک به ۴۰۰ عنوان پروژه تاریخ شفاهی انجام داده‌ایم که بیش از ۲۰۰ عنوان از آن به چاپ رسیده‌اند. اما حالا وقت نقد این آثار است و اینکه چگونه باید با خاطرات جنگ مواجه شویم؟
بعد از "دا" کتاب‌های پرفروشی مثل "نورالدین پسر ایران" در سوره‌مهر منتشر شدند. اما نویسندگان حوزه‌ هنری شهرستان‌ها از این گله دارند که از آن‌ها "دا"ی دوم خواسته می‌شود. یعنی فضای غالب در حوزه‌ هنری استان‌ها این است که از نویسندگان، اثری مشابه قلم "دا" می‌خواهند و این کاملاً اشتباه است. هر نویسنده‌ای برای خود، قلم و هویت مستقل دارد و اگر قرار بود همه "دا" بنویسند، این کتاب ماندگار نمی‌شد! این انتقاد، دقیقاً از زبان نویسندگان شنیده شده است.
من این را رد نمی‌کنم. گاهی مدیران فرهنگی ما بدون درنظر گرفتن ظرفیت‌ها و خاستگاه‌ها، اثری شبیه به یک کتاب دیگر را می‌خواهند. در حالی که عین آن اتفاق، حتی در شرایط مساوی رخ نخواهد داد. چون هر فرد، نسبت به دیگری نگاه‌ مختلفی به موضوع جنگ دارد. این نگاه از دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری به استان‌ها ابلاغ شد. ما در تمامی دوره‌های آموزش تاریخ شفاهی، بر حفظ ادبیات بومی و نگاه‌های هر فرد به جنگ با انگیزه‌ها و ایده‌ها و مشاهدات مختلف و همچنین لزوم جزیی‌نگری تاکید می‌کنیم. همیشه از نویسندگان خواسته‌ایم که مثل خودشان بنویسند نه مثل فلان کتاب.
البته احساس می¬کنم تا حدودی هم موفق بوده ایم و این توفیق در نوع اثار تولیدی دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی بین سومین جشنواره تولیدات مراکز استانی در کرمانشاه و چهارمین جشنواره در اصفهان میتوان رصد کرد. من معتقدم کتاب‌های چون "سهم من از چشمان او" نوشته مصطفی رحیمی، "به رنگ کودکی" اثر برادران شیردل، "کمین واژه‌ها" به قلم محمدعلی محمدی، "چه کسی قشقره‌ها را می‌کشد" شامل خاطرات آزاده ارمنی سورن ‌هاکوپیان و "وقتی پلنگ خواب است" اثر نوشته حجت شاه‌محمدی سالهای خاکستری، اقای مهربان، مهرنجون، بازمانده و....این سد را بشکنند. اما متاسفانه ما نتوانستیم این کتاب‌ها را به خوبی معرفی کنیم و این اعتماد را در نویسندگان استان‌ها به وجود بیاوریم که شما هم توانایی خوب نوشتن دارید. البته این کتاب‌ها دیده شده و مخاطبان خود را پیدا کرده‌اند.
آیا برای توزیع قوی‌تر آثار منتشر شده در حوزه هنری شهرستان‌ها اقدامی انجام شده است؟
نگاه دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری، منعطف به تولید است. سوره‌مهر که با توزیع خوب، کتاب‌های خودش را معرفی می‌کند اما استان‌ها به دلیل تولید انبوه، نتوانستند چنین جایگاه را به وجود آورند. مراکز امور استان‌ها هنوز هم به دنبال ایجاد ساختاری برای توزیع تولیدات مراکز استانی است. البته هنوز موفق به انجام این کار نشده‌ایم.
گفتید بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب تاریخ ‌شفاهی در مراکز استان‌ها منتشر شده است. پس به نظر می‌رسد، وقت نقد آن‌ها رسیده باشد. از نگاه خودتان به عنوان یکی از مسئولان این بخش، چه آسیب‌هایی به کتاب‌های تاریخ ‌شفاهی وارد است؟
بهتر است، فضای کار تاریخ‌ شفاهی را بیرون و فراتر از حوزه‌ هنری نگاه کنیم. چون نمی‌توان اتفاقات متاثر از هم را جدا از هم بررسی کرد. گرچه کتاب‌های تاریخ شفاهی حوزه‌ هنری شاخص‌اند، اما بحث تاریخ، ماموریت ذاتی‌ حوزه‌ هنری نیست. یعنی در اساسنامه حوزه هنری، ماموریتی مبنی بر ثبت تاریخ جنگ و انقلاب وجود ندارد. حتی دفاتری که با این هدف تشکیل شده، فقط به خاطر تولید دستمایه‌هایی برای خلق آثار هنری شکل گرفته‌اند. آثار منتشر شده در حوزه‌ هنری با این رویکرد وارد مقوله تاریخ شفاهی شده اند. اما نوع نگاه و فعالیت در این حوزه باعث ایجاد تغییرات اساسی در شاخه تاریخ نگاری شفاهی شده است. حوزه ‌هنری پرچمدار این کار بوده و با وجود اینکه بنده در سازمان های دیگر متولی دفاع‌مقدس هم کار کرده‌ام، به نظرم اقدامات حوزه هنری با دیگر نهادها قابل مقایسه نیست؛ گرچه آن‌ها هم کارهای شایسته‌ای انجام داده‌اند. دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی در این سال ها تولیدات متعددی داشته و چراغ راهی در استان‌ها و معرفی افراد موثر در انقلاب و دفاع‌مقدس روشن کردند. هرچند در شیوه و روش ما نقدهایی وارد باشد، اما همین که قرائت تاریخ شفاهی جنگ را از مرکز به استان‌ها بردیم و مهم‌تر اینکه تعداد افراد فعال در حوزه تاریخ نگاری جنگ و تاریخ شفاهی را از مرکز به شهرستان ها بردیم، کار قابل تقدیری است. در هر استان، گروه‌هایی داریم که ضبط به دست گرفتند و به فنون مصاحبه آشنا هستند و تاریخ انقلاب و جنگ را ثبت و ضبط می‌کنند. این حرکت نیز قابل تقدیر است و ادامه خواهد داشت. حتی فعالیت‌های ثبت تاریخ شفاهی در سپاه و ارتش هم قابل تقدیر است. ولی وقتی در مجموع به این اقدامات نگاه می‌کنیم، یک نگرانی ایجاد می‌شود.
بعد از انتشار کتاب "دا" بحث تک‌نگاری تاریخ جنگ، خیلی جدی مورد استقبال قرار گرفت. از سویی، بسیاری از موسسات خصوصی و از سوی دیگر، موسسات دولتی به تک نگاری در فضای تاریخ شفاهی جنگ روی آوردند. تعداد کتاب‌های حوزه خاطره از ۲هزار عنوان در سال ۸۸ به بیش از ۵ هزار عنوان رسیده است. البته در تاریخ شفاهی اثار انگشت¬شماری داشتیم. به نظر می‌رسد، رقابتی ناخوشایند در قالب افزایش در کمیت آثارو پرصفحه بودن آثار شکل گرفته است.
منظور شما این است که اکنون در حوزه تاریخ‌ شفاهی به مرحله‌ای رسیده‌ایم که از کیفیت، به سمت کمیت گرایش پیدا کرده‌ایم؟
نه به این شدت، اما از یک‌سو در حوزه تک‌نگاری‌ها باید چاره اندیشی کنیم. برای مثال: درباره اردوگاه موصل چندین کتاب باید منتشر شود؟ زندگی روزانه‌ همه اسرا در اردوگاه‌ها تقریباً شبیه به هم است. از بیدار شدن تا آمار گرفتن و کتک خوردن و اتفاقات عصر، شناسایی جاسوس‌ها و غیره. ما دیگر سوال تازه‌ای برای پرسیدن از آزادگان نداریم. چون یک سری اتفاقات ثابت را از نگاه‌های مختلف دیده‌ایم. ولی همچنان اصرار داریم که به سراغ این بزرگواران برویم و خاطراتشان را بگیریم. بدون در نظر گرفتن و بررسی وضعیت کلی کتاب در این حوزه. باز مصریم که حتما تعداد صفحات کتابمان حداقل چند صد صفحه باشد.
البته این بد نیست که انشالله جواب خواهد داد.
گاهی شاهد این اتفاق در مورد خاطرات رزمندگان نیز هستیم. حتی برخی مواقع، روایت‌های کاملاً متناقض درباره یک عملیات دیده می‌شود.
این‌ها تناقض نیست، بلکه نگاه آن راوی به اتفاق است. اما اینکه چقدر یک روایت باید از نگاه‌های مختلف ترسیم شود، سوالی است که باید به آن پاسخ داد. درباره شب عملیات کربلای ۵ از چند نفر باید روایت بگیریم؟ ما راویان مختلف از یک واقعه داریم. آقای کمری، جمله بسیار مهمی با این مضمون دارند که ما کتاب تاریخ نداریم، کتاب مورخ داریم. یعنی مورخ را در کتاب‌های تاریخ می‌بینیم نه واقعه را. هر قدر آن فرد صادق باشد، باز هم نگاه و خاستگاه های آن فرد را در اثر می‌بینیم. شاید اگر تاریخ طبری را بیهقی می‌نوشت، جور دیگری در می‌آمد و بالعکس.
ما یک میلیون رزمنده داشته‌ایم، پس باید یک میلیون کتاب خاطره داشته باشیم! این نقطه مطلوب است اما اگر کسی در آینده تحقیق کند و همه این کتاب‌ها را بخواند آیا به یک جمع‌بندی و تحلیل جامع و مانع درباره خاطرات جنگ میرسد، و با مطالعه این حجم کتاب با چه اتفاقی روبرو خواهد شد؟ همچنین از سویی، در وضعیت بحرانی از نظر اعتبارات قرار داریم و از سوی دیگر، وضعیت بحرانی‌تری برای آدم‌های جنگ وجود دارد که به علت کهولت سن از دنیا می‌روند ما این اسناد زنده انقلاب و دفاع‌مقدس را از دست می‌دهیم.
بهتر نیست به جای انتشار این حجم کتاب، جانبازان، آزادگان یا رزمندگانی با ویژگی‌های خاص را برای ثبت تاریخ شفاهی انتخاب کنیم؟ برای مثال راوی کتاب "پایی که جا ماند"، خاطرات و اتفاقات را کدگزاری کرده و در لوله عصایش جاسازی کرده بود. چنین حرکتی یک شاخصه برای انتخاب یک راوی خوب و جذاب است.
نگاه خوبی است. برخی مواقع در تاریخ‌ شفاهی و تک‌نگاری ها به کشف و شهود جدیدی می‌رسیم. می‌توان اهل خرد را دور هم جمع کرد تا سوژه‌ها را بدون حب و بغض انتخاب کنند و به سراغ آدم‌های موثر بروند. این روش مطلوبی است اما ما به عنوان ارگان‌های دولتی با بودجه های محدود، در نهایت باید به خرد جمعی برسیم. احساس می کنم در سه حوزه با بحران مواجهیم. یک موضوع بحث نظریه های تاریخ شفاهی جنگ است. البته مقداری توسط آقای کمری و دیگر دوستان انجام شده و مقالاتی دراین باره داریم، اما کافی به نظر نمی‌رسد. افرادی مثل دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری، بعد از ۳۰ سال باید به نظریه در حوزه تاریخ نگاری انقلاب و جنگ رسیده باشد. این نظریه ها باید مدون شده و مورد نقد و واکاوی قرار گیرد. در حوزه نظریه پردازی با ضعف منابع مواجهیم. مسله دوم سازمان و همگرایی سازمانی و هدایت های بالادستی است و مسله بعدی مساله شناسی است که اگر فرصت شد در این باره ها صحبت می کنیم
نمی‌توان از سازمان‌خواست که دیگر تک‌نگاری خاطرات انجام نشود، اما حداقل وضع کنونی را می‌توان سامان داد و به صورت متمرکز و حتی مجزا در انتخاب سوژه‌ها دقت کرد. حتی گاهی باید انقدر شجاعت داشته باشیم که اگر در میانه راه احساس کردیم که راوی حرف خاصی برای گفتن ندارد - حتی اگر شخص مهمی باشد- پروژه را رهای کنیم. این اقدام هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ ارتقای سطح کیفی آثار خوب است.
درست است. گاهی با شخصی مواجه می‌شویم که آنچه در مورد او می‌گویند، به حقیقت نزدیک نیست. اگر روند فعلی تک‌ نگاری‌های بی‌قاعده را پی بگیریم، با یک آشفتگی جدی و حجمی از اطلاعات مواجه می‌شویم که مقصود اصلی که همان تاریخ جنگ است، استخراج نخواهد شد. ما هنوز به سوژه‌های کلی و ناب نپرداخته‌ایم. ما تجربه موفقی به اسم "ستاد تبلیغات جبهه و جنگ" در دوران دفاع‌مقدس داشتیم که مدیریت تبلیغات جبهه را برعهده داشت و در تقویت روحیه رزمندگان موثر بود. خودِ موضوع تاریخ جنگ به عنوان پدافند غیرعامل فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد. باید ترمز بر تک نگاری ها را بکشیم و با یک همت و خرد جمعی، نهادهای متولی دور هم بنشینند، تولیدات خود را روی میز بگذارند و فکر کنند که با این تک نگاری‌ها قصد داشتیم به کجا برسیم؟ از اینکه سراغ خاطرات افرادی همچون: سردار رحیم صفوی، سیده زهرا حسینی، محسن رضایی و همسر شهدا رفتیم، چه هدفی داشتیم؟ آیا به آن مطلوب رسیده‌ایم؟ جاهای خالی تاریخ جنگ، نگران کننده است. من به شدت نگران این هستم که تب تک نگاری، ما را از موضوعات بسیار مهم تاریخ جنگ غافل کرده باشد. یک موضوع مثل: پیشمرگان کرد مسلمان و تاثیر آنها در امنیت کردستان، مدارس رزمندگان که در دوران جنگ که باعث جذب رزمنده‌ها می‌شد. نزدیک ۳۶هزار نفر از شهدای جنگ ما دانش‌آموز هستند. اینگونه تاریخ شفاهی به ما نشان می‌دهد که اگر مجدد با بحرانی مواجه شدیم، چگونه میتوان از بدنه جوان جامعه کمک گرفت. پشتیبانی‌های جنگ و نقش خانم ها در پشت جبهه، از دیگر سوژه‌هایی هستند که کمتر به سراغ آن‌ها رفته‌ایم.
به نظریه‌ها اشاره کردید. آیا تعامل با دانشگاهیان در مشخص کردن چارچوب دقیق تعریف تاریخ شفاهی، موثر خواهد بود؟ دیدگاه شما چیست؟
کلیت قضیه را قبول دارم که باید به فضای آکادمیک نزدیک شویم و دانسته‌هایمان را کلاسه‌بندی و مدیریت کنیم. درباره خودِ موضوع مصاحبه، خیلی دقیق‌تر وارد شویم ولی یک نگرانی جدی دارم که دانشگاهیان در حوزه تاریخ و ادبیات جنگ، آن تاثیری که باید داشته باشند را ندارند. و اصلا وارد این موضوعات نشده اند. اردیبهشت سال ۹۲ در حضور مقام معظم رهبری، همین بحث را دوستان مطرح کردند و دکتر نورائی و دکتر ابوالحسنی و جمع از دوستانشان در دانشگاه اصفهان، مقطع کارشناسی ارشد تاریخ شفاهی جنگ را راه‌اندازی کردند و یکی دو نفر هم دکترای خود را در حوزه تاریخ ‌شفاهی جنگ گرفتند. اما دانشگاه هاروارد و امثال آنها متولی تاریخ‌ شفاهی در کشور خود هستند. حضرت آقا فرمودند آنها حوزه هنری و نیروهای مردمی ندارند. ما متاسفیم که دانشگاه‌ها نتوانستند به جز همین افرادی که اسم بردیم و یا اقایان دکتر نوذری و دکتر رضوی وارد این موضوع شوند.
ما هنوز با بسیاری از شخصیت‌های شاخص و موثر سیاسی در جنگ مصاحبه نکرده‌ایم. برای مثال: صادق طباطبایی که نقش موثری در روند جنگ داشت، تنها دو جلد از کتاب خاطراتش را خودش نوشت اما عمرش سر آمد و ناگفته هایی از جنگ را با خود بُرد.
موزه بزرگ انقلاب و دفاع‌مقدس که سردار قربانی مسئول آن بودند، ۵۷ پروژه دارد که یکی از آن‌ها "نقش دولت در دفاع‌مقدس" است. بنده مسئول کمیته جمع‌آوری آن هستم. وقتی وارد موضوع می‌شویم، فقط با چند برگ کاغذ مواجه می‌شویم که نقش دولت را به خوبی تبیین نمی‌کند. در حالی که ما می‌دانیم، اگر یک نفر در جبهه می‌جنگید، ۱۰ نفر پشت جبهه او را تجهیز می‌کردند. ما در طول جبهه - چه در صحنه نبرد و چه پشت جبهه - با هیچ اپیدمی و بیماری واگیردار سراسری روبرو نشدیم. این امر نشان می‌دهد که در حوزه بهداشت، با وجود اینکه در اقلیم‌های مختلف درگیر جنگ بودیم، در حوزه بهداشت با مشکل اساسی مواجه نشدیم. همه این موارد در حوزه تاریخ شفاهی مغفول مانده و شاید نگاه های خارجی و تک‌نگاری ما را از مسائل اصلی غافل کرده است. ولی با وضعیت فعلی، بهتر است که سازمان ها دور هم بنشینند و موضوعات مهمی که شکل ‌دهنده پدافند غیرعامل فرهنگی ما در جنگ های آینده خواهند بود را مورد بررسی قرار دهند.
منبع: انجمن تاریخ شفاهی
نظر شما