تاریخ شفاهی انرژی اتمی ایران در گفت و گو با اکبر اعتماد

معرفی یک کتاب در دست انتشار

دکتر اکبر اعتماد یکی از شخصیت های علمی و سیاسی دورۀ پهلوی دوم است که از ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷ نقش مهمی را در سیاست هسته ای ایران بازی کرد. علاوه بر واکاوی شخصیت مهمی چون اکبر اعتماد، نبود سابقۀ پژوهشی در موضوع مؤسسات صنعتی دولتی رژیم پهلوی یا به‌عبارتی‌دیگر نو بودن موضوع اخیر و عوامل دیگر ازجمله اهمیت سازمان انرژی اتمی در مقطع کنونی انگیزه‌ای شد بر جمع-آوری اطلاعات این سازمان با رویکرد تاریخ شفاهی و پدید آمدن متن حاضر از طریق گفت¬وگوی آقای محمدحسین یزدانی راد کارشناس تاریخ شفاهی مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی ایران (غرب کشور-همدان) با دکتر اکبر اعتماد بنیان‌گذار و درواقع اولین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران....

پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵
هانیه رضایی رادفر (دانش آموخته و پژوهشگر تاریخ)
دکتر اکبر اعتماد یکی از شخصیت¬های علمی و سیاسی دورۀ پهلوی دوم است که از ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷ نقش مهمی را در سیاست هسته¬ای ایران بازی کرد. علاوه بر واکاوی شخصیت مهمی چون اکبر اعتماد، نبود سابقۀ پژوهشی در موضوع مؤسسات صنعتی دولتی رژیم پهلوی یا به‌عبارتی‌دیگر نو بودن موضوع اخیر و عوامل دیگر ازجمله اهمیت سازمان انرژی اتمی در مقطع کنونی انگیزه‌ای شد بر جمع-آوری اطلاعات این سازمان با رویکرد تاریخ شفاهی و پدید آمدن متن حاضر از طریق گفت¬وگوی آقای محمدحسین یزدانی¬راد کارشناس تاریخ شفاهی مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی ایران (غرب کشور-همدان) با دکتر اکبر اعتماد بنیان‌گذار و درواقع اولین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران.
در ابتدا باید به انتخاب سوژه جهت گفت‌وگو و مصاحبه بپردازیم. کسانی که با موضوع تاریخ شفاهی و نوع فعالیت‌های مرتبط با آن آشنا هستند بی‌گمان خوب می‌دانند که جذب سوژه‌هایی ازاین‌دست که آقای یزدانی و تیم ایشان برای گفت¬و‌گو دنبال‌ کرده‌اند چه اندازه دشوار و درعین‌حال ارزشمند ‌است. بخش عمده‌ای از اعتبار فعالیت‌های مرتبط با تاریخ شفاهی متوجه سوژه‌ها و نقشی ‌است که آن‌ها در تحولات گذشته داشته‌اند و بی‌گمان دکتر اعتماد در ردیف اشخاص حائز اهمیتی است که گفت‌وگو با ایشان ارزشمند است؛ بنابراین جلب نظر و اعتماد او و اشخاصی در ردیف او برای انجام گفت‌وگو اهمیت بسزایی دارد.
متن خاطرات دکتر اعتماد که اکنون در آستانۀ چاپ است حاصل ۳۰ ساعت گفت¬وگو با دکتر اعتماد در سال ۱۳۹۱ است که مراحل پیاده¬سازی، راستی¬آزمایی و مستند کردن اسامی اشخاص و اصطلاحات و مصاحبۀ تکمیلی اولاً به دلیل رفت و آمد ایشان به تهران و پاریس و ثانیاً به جهت دقت نظر و اصراری که در انجام درست و دقیق کار داشتند نزدیک سه سال به طول انجامید.
گفت¬وگوی مذکور با آمیزه‌ای از ماهیت موضوع محوری و شخص محوری شکل گرفته است. درعین‌حال که تاریخچه و مسائل ناگفته و مبهم سازمان انرژی اتمی در آن به بحث و گفت¬وگو گذارده شده به زندگی¬نامه دکتر اعتماد پرداخته و مسئولیت¬های ایشان را در مناصب دیگر موردبحث و گفتگو قرار داده است.
کتاب خاطرات دکتر اعتماد در شش بخش به همراه پیوست «شامل اسناد و تصاویر» تنظیم شده که به بررسی و تشریح آن می¬پردازیم.
در بخش اول به دوران کودکی و نوجوانی دکتر اعتماد پرداخته شده است، چنانچه در این بخش آمده اعتماد در ۱۳۰۹ در یک خانواده‌ی سنتی در همدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و سه سال اول دورۀ متوسطه را در همدان و تحصیلات دورۀ دوم متوسطه را در دبیرستان البرز تهران گذراند و در همین دبیرستان به عضویت انجمن جوانان حزب توده درآمد هرچند که بعد از مدتی به دلایلی که شرح آن در کتاب آمده از این حزب کناره گرفت.
در بخش دوم کتاب به زندگی دکتر اعتماد در خارج از ایران پرداخته شده، اعتماد در ۱۳۲۹ برای ادامۀ تحصیل عازم سوئیس شد و در پلی‌تکنیک دانشگاه لوزان به تحصیل پرداخت و در ۱۳۳۵ گواهینامه‌ی مهندسی برق را کسب کرد و بلافاصله در کارخانه‌ی معروف براون باوری در شهر بادن استخدام و در بخش تحقیقات این کارخانه شروع به کار کرد. پس از مدتی برای گذراندن دورۀ آموزشی به انستیتو علوم و فنون هسته¬ای سَکلِی نزدیک پاریس رفت و در ۱۳۳۷ مدرک مهندسی هسته‌ای را دریافت کرد. سپس به سوئیس برگشت و مجدد در کارخانه‌ی براون باوری مشغول کار شد. در ۱۳۳۸ برای پژوهش در راکتورهای هسته‌ای به استخدام انستیتوی فدرال سوئیس درآمد و به تحقیق درزمینه‌ی فیزیک نوترون و فیزیک راکتور هسته‌ای پرداخت. بخشی از نتایج این تحقیقات موضوع رساله‌ی دکترای اعتماد بود که در ۱۳۴۲ منجر به اخذ درجه‌ دکتری در فیزیک هسته‌ای از لوزان گردید. در این زمان او به ریاست گروه حفاظت راکتور اتمی در انستیتوی فدرال سوئیس منصوب شد. در این سال‌ها اکبر اعتماد به‌عنوان یکی از متخصصان جهانی حفاظت راکتورهای هسته‌ای مورد مشورت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار گرفت و در همایش‌های مربوط به این رشته شرکت کرد. او به‌عنوان نماینده‌ی سوئیس در کنفرانس‌های بین‌المللی ازجمله سومین کنفرانس جهانی علوم و فنون هسته‌ای سازمان ملل متحد شرکت کرد و نتایج تحقیقات خود را ارائه داد و به عضویت انجمن هسته‌ای آمریکا و انجمن هسته‌ای اروپا درآمد. انجمن هسته‌ای آمریکا یک گروه تخصصی برای استاندارد کردن اشعه‌ اتمی تشکیل داد و به دعوت این انجمن اعتماد عضویت این گروه را پذیرفت.
لازم به ذکر است که اعتماد از ایام کودکی به شعر و ادبیات ایران علاقه‌ی فراوان داشته و در تمام مراحل زندگی خود در ایران یا خارج از ایران همیشه از این منبع سرشار برای تفکر و تزکیه‌ی نفس بهره گرفته است. اکبر اعتماد هم روزی همانند هزاران ایرانی که دانش و فنی در جهان غرب آموخته‌اند و بی‌قرار زادگاه خود هستند به صرافت افتاد تا به موطن خویش برگردد. این احساس در غزلی که برای برادرش به جهت بازگشت به ایران حال روحی خود را شرح داده نمود کامل دارد:
آرزو دارم از ایـن مـخمـصه جــان در ببـــرم جـــانـب یـــار شــوم روی بـه یـاور ببــرم
خــدمت دولــت بـیـگـــانه بــه پـایـان آرم مختصر دانـش خود هـدیـه بـه کشــور ببـرم
دلـم از زنـگ کـدورت دگـرش تــابـی نیسـت مگـــرش بهـر مــداوا بــرِ مــــادر بـبــرم
ســال‌ها شــد که ز یــاران و عـزیـزان دورم این چه عمری‍‌ست که با محنت و غم سر ببرم
ای صبــا یـار مـرا گـوی که عمـرم تلف است در فـراقـت گرش این گونـه بــه آخـر ببـرم
مـوج و طوفان همه پر زور و به جان می‌کوشم شــاید ایـن کشتــی گُم‌گشته بـه بنـدر ببرم
مـژده دادنـد که فـردای خوشـی در پیش است مهلتـم بــاد کـه ایـن روز بـــه دیگر ببــرم
دست من گـر همه خوبـان نه بـه یـاری گیرند تــرسم از پــای فتـم رخـت بـه بـستـر ببرم
مِـی گُلگون اگـــرم پیـر خــــرابـات دهــد قـــلم نفــی دگــربــاره بــه دفتـر بـبــرم
سوی میهن‌که روم سعی‌من‌این است که دست پـر زگُل ســازم و چـون زینـت و زیـور ببـرم
گُل‌اینـجــاست‌پـراز خــار و زهــی دولت من گُل بــی خــاری اگــر جـــانـب خـاور ببرم
اعتـماد ار کـه به خوبـان و عزیـزان باقی است بــی خـطـر ره بــه ســر چشمه‌ی کوثر ببرم

در بخش سوم کتاب، اعتماد به فعالیت¬های خود در ایران بعد از بازگشت از سوئیس (۱۳۴۴ ش) می¬پردازد. طبق گفته¬های راوی قبل از اینکه سازمان انرژی اتمی را تأسیس کند ابتدا در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت و همزمان در سازمان برنامه به‌عنوان مشاور فنی طرح پژوهش‌های رآکتور اتمی استخدام شد. سال بعد، دفتر انرژی اتمی را سازمان برنامه‌وبودجه بنا گذاشت و خود به مدیریت آن منصوب شد و تا ۱۳۴۶ در این مسئولیت باقی ماند و در این سال¬ها با رضا قطبی در رادیوتلویزیون ملی همکاری داشت.
در این سال¬ها دکتر محمدعلی‌ مجتهدی که مأمور تشکیل دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف) شده بود از اعتماد خواست تا در برنامه‌ریزی این دانشگاه با او همکاری کند؛ بنابراین طی چند ماه در گروهی که برای برنامه‌ریزی این دانشگاه تشکیل شده بود شرکت و نقش فعال و مؤثری در این گروه ایفا کرد.
در ۱۳۴۶ امیرعباس‌ هویدا نخست‌وزیر وقت از اعتماد خواست تا طرحی برای ایجاد مدیریت صحیح در مراکز تحقیقاتی و رشد و توسعه‌ی تحقیقات در کشور تهیه کند. اعتماد برای انجام این امر کمیسیونی از دست‌اندرکاران تحقیقات تشکیل داده و بعد از سه ماه بررسی، پیشنهادی را تهیه و به نخست‌وزیر ارائه داد. در این گزارش ایجاد یک سازمان مستقل برای تمرکز اعتبارات پژوهشی و بررسی و پیگیری فعالیت‌های پژوهشی در کشور و درنهایت سامان دادن به این فعالیت‌ها و تشویق و توصیه‌ی پژوهش در کشور توصیه شده بود. در آن زمان دانشگاه‌های کشور نیز با مسائل عمده‌ای روبرو بودند و برای این مشکل هم می‌بایست راه‌حلی پیدا شود. درنتیجه تصمیم نهایی بر این شد که یک وزارتخانه به نام وزارت علوم و آموزش عالی تشکیل شود تا هم مسائل علمی و پژوهشی و هم مسائل آموزش عالی را زیر نظر داشته باشد.
در آغاز تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی (پائیز ۱۳۴۶) مجید رهنما که تصدی این وزارت را عهده‌دار شده بود از اکبر اعتماد خواست که با او در تشکیل این وزارتخانه همکاری کند. اعتماد پذیرفت و بخش عمدۀ وقت خود را صرف بررسی وظایف و نحوۀ کار وزارتخانه کرد و در ۱۳۴۷ با عنوان معاون علمی و تحقیقاتی وزارت علوم و آموزش عالی به‌طور رسمی در این وزارتخانه شروع به کار کرد.
یکی از کارهای این موسسه طرح‌ریزی دو دانشگاه بوعلی سینا و دانشگاه آزاد ایران با بینش جدید و ابتکاری نسبت به نقش دانشگاه در جامعه و اثرگذاری آن از طریق آموزش‌های کاربردی و برداشتن فاصله بین مناطق عقب‌مانده‌ کشور و جناح پیشرفته‌ جامعه بود. این دو دانشگاه به‌نحوی‌که در موسسه‌ تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی طرح‌ریزی شدند هر دو در قالب یک بینش اجتماعی مشکل‌گشا و یک جهت‌گیری پویا برای ایجاد یک تحول اساسی در نظام آموزش عالی مدنظر بودند.
دانشگاهی که بعد به نام دانشگاه بوعلی سینا نامیده شد نخست نامی نداشت و محل آن نیز معلوم نبود. اعتماد با علاقه‌ای که به همدان داشت و به‌خصوص با الهام گرفتن از پدرش که منشأ خدمات ارزنده‌ای در این شهر بود تصمیم گرفت که این دانشگاه در همدان ایجاد شود و نام آن دانشگاه بوعلی سینا باشد. او نظر خود را به دولت قبولاند و به ایجاد این دانشگاه همت گماشت، خود نیز ریاست دانشگاه را به عهده گرفت (۱۳۵۲). اعتماد در طی سال‌های ریاست موسسه تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی با یونسکو نیز همکاری داشته و ازجمله در طرح‌ریزی دانشگاه بین‌المللی که یونسکو آن را ایجاد کرد دست‌اندرکار بود. اعتماد سمت¬ها و مناصب دیگری نیز داشته که در این بخش کتاب به آن‌ها پرداخته شده اما شرح آن در این مقاله نمی¬گنجد.
بخش چهارم کتاب، دربردارنده اطلاعاتی درزمینۀ تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران، استراتژی‌های مدیریت و سازمان‌دهی بودجه، تأمین نیروی انسانی، تشکیلات و برنامه‌های سازمان انرژی اتمی، ساخت نیروگاه¬های هسته¬ای است. طبق گفتۀ راوی، در اسفند ۱۳۵۲ مأموریت تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران برای اجرای یک برنامه‌ وسیع به اعتماد داده شد. او پیش از قبول مسئولیت گزارشی درباره شرایط انجام این کار به شاه ارائه داد و چون تمام مطالب این گزارش موردقبول واقع شد اعتماد پذیرفت که مسئولیت ایجاد و اداره این سازمان را به عهده بگیرد و در اردیبهشت ۱۳۵۳ به سمت معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد و شروع به کار کرد.
نکتۀ قابل‌تأمل در این بخش کتاب، رابطۀ حسنۀ شاه با دکتر اعتماد و انتظار شاه از برنامۀ انرژی اتمی ایران است. اعتماد تا یکی دو سال اول تأسیس سازمان انرژی اتمی دقیقاً نمی‌دانست که منویات حقیقی شاه از پیگیری شدید برای تأسیس چنین سازمان پرخرجی چیست. به‌رغم این و ترس پنهانی که وجود داشت، مانع از آن نشد که او جویای منشاء واقعی تأسیس چنین سازمانی نشود. ابتدا خود را به نخست‌وزیر نزدیک کرد تا نظر شاه را جویا شود: «رفتم پهلوی هویدا. گفتم: من یک سؤال دارم. خواهش می‌کنم سؤالم را با آره یا نه صریح جواب بدهید و جواب کش‌دار ندهید، گفت چیست؟ گفتم: آیا پشت سر دولت یا شاه یک همچنین چیزی هست و اگر صحبتش شده من باید بدانم، پاسخ داد: تو چرا باید بدانی؟ گفتم: برای آنکه نوع تکنولوژی فرق می‌کند. ساخت سیستم عوض می‌شود. بعد هویدا گفت: باور کن من نمی‌دانم در مغز شاه چه هست. در این زمینه تو اگر می‌خواهی خودت باید بروی پیدا کنی از شاه بپرسی. گفتم: خیلی خوب بعد باز فکر کردم دیدم اگر همین‌طوری از شاه سؤال کنم احتمالاً جواب مرا نمی‌دهند یا اگر جوابی بدهند من متقاعد نخواهم بود که این جواب واقعی است.»
اعتماد برای کشف دلایل واقعی دستیابی به انرژی اتمی دست به کار شد. او که نمی‌توانست با صراحت از شاه پرس‌و‌جو کند دست به ترفند ظریفی زد تا ضمن فرایند آموزش به شاه، از حیث چگونگی ساخت انرژی هسته‌ای آرام‌آرام منویات شاه را از فحوای کلام او دریابد. «به شاه گفتم: من می‌آیم این سیستم را برایتان شرح می‌دهم که چه هست و داشتن اتم چیست. خیلی خوشحال شدند، گفتند: بسیار خوب است. این کار را بکن. من رفتم شروع کردم. یک برنامه فشرده تهیه کردم که چگونه عوامل لازم را برای شاه روشن کنم، بدون این‌که وارد جزئیاتی بشوم که از حوصله ایشان خارج باشد. خیلی به زبان عادی روی کاغذ می‌نوشتم. آنجایی که به فارسی نمی‌شد، یا به انگلیسی یا به فرانسه می‌نوشتم. هفته‌ای یک‌مرتبه مرتب همه را حضورشان می‌گفتم و بعد هم آخر که خداحافظی می‌کردم این ورقه‌ها را می‌دادم دستشان. می‌گفتم: قربان خواهش می‌کنم در فرصتی شب‌ها یک نگاهی به این بکنید تا دفعه دیگر. شاه به‌قدری جدی این برنامه را ادامه دادند که درمجموع ۶ ماه بیشتر طول نکشید. آخر ۶ ماه ایشان مجموع اطلاعاتی را که باید یک نفر مثل شاه که در مقام تصمیم‌گیری نهایی بود در دست داشته باشد، به دست آورد. در این برنامه‌ها راجع به انرژی اتمی برای تولید برق و مصارف دیگر توضیح دادم و هم درباره استفاده‌های نظامی و ساختن سلاح‌های اتمی.»
اعتماد ضمن آموزش عمومی چگونگی تولید انرژی اتمی به شاه، به دوراهی رسید که منطق آن حکم می‌کرد شاه از بین دو راه، یکی را برای آینده کشور انتخاب کند. ایرانی اتمی یا صرفاً دستیابی به انرژی هسته‌ای. «شاه بعد گفتند در این سیستم من جایی برای اتم نمی‌بینم، برای این‌که اگر تمام کشورهایی که در منطقه ما را محاصره کرده‌اند بگیریم، افغانستان، پاکستان، شیخ‌نشین‌های جنوب، عربستان، عراق، ترکیه این‌ها هیچ‌کدام قدرت نظامی‌شان به‌اندازه قدرت نظامی‌ای که ایران درست کرده و مرتباً آن را تقویت می‌کند نمی‌شود؛ بنابراین، قدرت نظامی بر‌تر منطقه در دست ایران است و ما برای این کشور‌ها نیازی به سلاح اتمی نداریم...؛ اما در مقابل شوروی اگر یک یا دو یا ده تا بمب اتمی بسازیم، درهرصورت بی‌فایده است، یعنی ما نمی‌توانیم در مقابل شوروی با سلاح اتمی از خود دفاع کنیم؛ بنابراین داشتن بمب اتمی جز این‌که امروز برای ما مزاحمت تولید کند و فشار روی برنامه غیرنظامی‌مان بگذارد نتیجه‌ای ندارد.... این وضعی است که امروز وجود دارد. در منطقه اگر ده سال، پانزده سال، بیست سال دیگر این تعادل به هم بخورد؛ یعنی ایران احساس کند که برتری نظامی‌اش را دارد از دست می‌دهد ـ البته شوروی به کنار ـ مسئله یک‌جور دیگر مطرح می‌شود. سؤال کردم: چطوری مطرح می‌شود؟ فرمودند: من نمی‌دانم. شرایط آن روز را نمی‌دانم، ولی اگر وضع عوض شد، روز از نو روزی از نو، باید بنشینیم صحبت کنیم چه راهی باید بریم. حالا آن روز ممکن است بمب اتمی مطرح شود، ممکن است یک‌چیز دیگر مطرح شود. من نمی‌دانم؛ بنابراین، فعلاً مطرح نیست و این‌چنین برنامه‌ای وجود ندارد.»
به‌رغم این‌که شاه تا حدی او را به عدم تمایل آنی در دستیابی به اتم مجاب کرده بود اما اکبر اعتماد به ایران سال‌های دهه ۸۰ و ۹۰ می‌نگریست. ایران در نظر او همواره مورد تهدید و هجوم کشورهای منطقه بود؛ همان پیش‌بینی که در دهه ۶۰ تحقق یافت. از سوی دیگر، به وضع ایران در منطقه و در جهان می‌اندیشیدم. او در خاطراتش گفته: «درست است که دولت از من فعلاً انرژی می‌خواست و در شرایط موجود شاه در فکر تسلیحات اتمی نبود و هیچ‌کس هم به من مأموریتی در این زمینه نداده بود، ولی زندگی ملت‌ها در یک «عکس‌برداری» خلاصه نمی‌شود. از سوی دیگر، توسعه تکنولوژی‌های مختلف اتمی به زمان زیادی نیاز داشت. هیچ بعید نبود که روزی شرایط سیاسی و نظامی در منطقه تغییرات مهمی پیدا کند و در آن روز ایران خود را ناچار ببیند که به تسلیحات اتمی دست پیدا کند. در آن صورت می‌بایست به این نیاز کشور پاسخ داده می‌شد آن‌هم در زمانی نسبتاً کوتاه.»
در بخش پنجم کتاب به روابط ایران با کشورها، سازمان‌ها و رهبران خارجی پرداخته شده و تحولات، قراردادها، انتخاب تکنولوژی برای نیروگاه¬های اتمی، قرارداد منع گسترش سلاح هسته¬ای و مشکلات مذاکره با آمریکا و نقش ایران در آژانس بین¬المللی انرژی اتمی مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است. همچنین در این بخش به کنفرانس تخت جمشید که در شیراز برگزار شد و همۀ کشورهایی که تکنولوژی هسته¬ای داشتند در این کنفرانس شرکت کردند. اعتماد که در صحبت¬هایش این کنفرانس را بسیار مهم تلقی کرده چنین می¬گوید: «در این کنفرانس که سازمان انرژی اتمی برگزارکننده آن بود، نمایندگان ایران در زمینه‌های علمی و سیاسی نقشی پراهمیت ایفا کردند. کنفرانس باعث شد که یک روحیه مقاومت در کشورهای گیرنده تکنولوژی هسته‌ای ایجاد شود که بعد‌ها «روحیه تخت جمشید» نامیده شد. این روحیۀ مدیران ایرانی سازمان انرژی اتمی را تقویت می‌کرد که برای دستیابی به اورانیوم از هیچ تلاشی کوتاهی نورزند و روزهای دشوار درهای بسته غرب به روی نمایندگان ایرانی را با مدارا و صبوری پشت سر بگذارد.»
بخش ششم که آخرین بخش گفت¬وگو است اعتماد به روابطش با دولت¬های هویدا و آموزگار و عوامل صاحب¬نفوذ دولتی و غیردولتی پرداخته و همچنین در مورد فساد شرکت¬های خارجی و پیشنهاد فروش نیروگاه به ایران به‌صورت مبسوط توضیح داده است.
در آغاز پائیز ۱۳۵۷ اعتماد به علت وضع آشفته‌ کشور و عدم امکان پیشبرد برنامه‌های سازمان انرژی اتمی ایران از ریاست سازمان استعفا داد و با خانواده‌ خود به فرانسه رفت و در پاریس اقامت گزید. در آنجا به او پیشنهاد ‌شد مدیریت بخشی از فعالیت‌های کمیساریای انرژی اتمی فرانسه را به عهده بگیرد ولی او از استخدام در یک دستگاه دولتی خارجی استنکاف ورزید و خود یک دفتر مشاوره درزمینه‌ انرژی به نام انرژیوم تأسیس کرد و با عقد قرارداد برای مؤسسات اتمی فرانسه و آلمان بررسی‌های موردنظر آن¬ها را انجام می‌داد.
در انتهای بخش ششم اعتماد به دعوت صدام¬حسین از او برای رفتن به عراق در دهۀ ۶۰ و پیشبرد برنامۀ اتمی عراق اشاره کرده است. اعتماد که این دعوت را نپذیرفته به نمایندۀ صدام حسین در پاریس چنین پاسخ داده است: «درست است که عراق همسایۀ ایران است، ولی در حال حاضر شما با ایران در جنگ هستید و هرروز تعدادی از هم‌وطنان مرا می‌کشید. عراق در حال حاضر دشمن ایران است و رفتن من به عراق خیانت به کشورم است و من به‌هیچ‌وجه و تحت هیچ شرایطی به این خیانت تن نخواهم داد.» چنین دعوتی نیز از طرف دولت پاکستان به او شد و اعتماد که می¬دانست ساخت سلاح اتمی در رأس برنامۀ آن¬هاست پیشنهاد نمایندۀ پرویز مشرف رئیس‌جمهور پاکستان را رد کرد.
درنهایت در سال ۱۳۸۵ پس از ۲۷ سال به ایران بازگشت و مورد احترام دولت جمهوری اسلامی واقع شد. می¬توان گفت اعتماد یکی از شخصیت¬هایی بود که بیش از آن‌که به سمت و جایگاه سازمانی و سیاسی خود توجه داشته باشد، عاشق دانش و جهان ذهنی خود بود. او حتی کمتر به قیل‌وقال سیاست توجه داشت و بیشتر توجه و توان خود را مصروف ارتقاء و توسعه سازه‌های صنعتی می‌دانست.
چندان جای شگفتی نیست که در بین کسانی که از دهه ۴۰ و ۵۰ از آنان خاطراتی روایت شده کمتر نامی از اکبر اعتماد برده شده است. او در بین همتایان خود شاید تنها کسی است که تنها با نخست‌وزیر و شاه ـ نفرات اول و دوم ـ تصمیمات خود را عملی و اجرایی ‌نموده است. دنیای ذهنی او مشحون و آکنده از ارتقاء و عظمت ایران و ایرانی است. او در همۀ این روایت، ایران را در کانون توجهات جهانی می‌داند و برای آن حتی اهمیتی بیش از دیگر کشورهای صنعتی جهان قائل است.
اکبر اعتماد در مصاحبه‌های خود همواره انرژی اتمی را برای ایران لازم و ضروری می‌داند، دستیابی به این انرژی را حق ایران می‌داند و از این حق دفاع می¬کند و بی‌اعتمادی شدید نسبت به نیات قدرت-های غربی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیان می‌دارد. به‌ویژه این‌که امروز موضوع استفاده از انرژی هسته‌ای و دستیابی به تکنولوژی غنی‌سازی اورانیوم و تهیۀ سوخت اتمی، یکی از بحث‌های جدی جامعه ماست وجود اکبر اعتماد در ایران، فرصت مغتنمی است تا بتوان از او به‌عنوان یکی از چهره‌های تأثیرگذار تاریخ معاصر، جنبه‌های ناگفتۀ تاریخ کشورمان را بشنویم. شاید وقت آن رسیده باشد که ورای برچسب‌ها و الفاظ تکراری، به شخصیت‌های تاریخی نگاهی دوباره کرد و اکبر اعتماد به‌عنوان یک سند زنده می‌تواند در این مسیر محققان را یاری کند.

* لازم به ذکر است که کتاب یاد شده به زودی در کتابفروشی ها عرضه خواهد شد. مسوولیت بخش بزرگی از اثر یاد شده به لحاظ پیاده سازی، تنظیم و ویراستاری را خانم هانیه رضایی رادفر بر عهده داشته اند.
نظر شما