تحلیلی کوتاه بر مساله مشروطیت در کردستان و کرمانشاه

کردهای ایران از مشروطه در جهت قوم‌گرایی استفاده نکردند

نادر پروانه، مدیر مسئول انتشارات مورخان
توضیح تصویر: یارمحمد خان کرمانشاهی (سمت راست)، حسین خان نصرت‌المله (وسط)، حسین خان امیربرق (سمت چپ)...
سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۵
در مورد علل مخالفت گروههای حامی سلطنت در کرمانشاه و کردستان، با مشروطیت هر کدام از مورخین از زاویۀ دید خود به قضاوت و تبین ابعاد مسئله پرداخته اند. این مورخین به دلیل این که در بطن جامعه مدنظر نبوده اند، فاقد عناصر اصلی تحقیق در مورد کردستان و کرمانشاه بوده اند؛ بلکه با دیدی متعصبانه و تک بعدی به کنکاش مسئله پرداخته اند. گو اینکه بعضی از دلایل آنان در مورد علل مخالفت کردها با مشروطیت تا حدودی مصداق دارد. اما آنها بدین دلیل که فاقد روحیه تحلیل گرایی بوده اند، هرگز نتوانسته اند از کنه مسائل با موفقیت بیرون آیند و بر تارک حوادث قرار گیرند. از اینرو خود را مقید به نقل صرف حوادث نموده اند، بدون آنکه از آن حوادث نتیجه ای در خور به دست دهند.
کردهای ایران برخلاف کردهای عثمانی هرگز از مشروطیت به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف شخصی و یا ملی گرایی کردی استفاده ننمودند. بلکه در ابتدای امر بدین تصور که مشروطیت با ایرانی بودن کردها منافات دارد و ممکن است به تجزیه کشور بینجامد، با آن مخالفت نمودند. برای اثبات این مهم چند دلیل قابل طرح می باشد: نخست آنکه حکومت قاجار بر خلاف حکومت رضاشاه هرگز به طور مستقیم کردها را سرکوب ننموده، همچنین کاربرد زبان کردی را در کردستان و کرمانشاه ممنوع ننموده بود. این به معنای آن نبود که حکومت قاجار آرزوهای جامعه کرد را برآورده ساخته باشد؛ بلکه در همان حال این حکومت چیزی برای عرضه به مردم نداشت. اما چیزی که برای کردها مهم بود، این مسئله بود که حکومت قاجار، کردها را جدا از حیطه فرهنگی و جغرافیایی ملت ایران نمی پنداشت. در واقع خیلی از شاهان و شاهزادگان قاجار با سران کرد وصلت برقرار کرده بودند. بدین لحاظ از نظر کردها حکومت قاجار هنوز حکومت قانونی محسوب می شد و وفاداری بدان، به منزله وفاداری به «سرزمین ایران» قلمداد می شد.
اندیشه کردها در مورد لزوم همراهی دو مفهوم «وفاداری به سلطنت» و «وفاداری به سرزمین» زمانی بیشتر نمایان می شد که در آن زمان عموم و خصوص از مشروطیت نه به عنوان شیوه ی درونی و اجرایی حکومت بلکه به عنوان نوعی حکومت، از غرب الهام گرفته شده نام می بردند. همچنین نکته ای که مخاطب را با مخالفان مشروطیت در کرمانشاه همفکر و همراه می سازد؛ این مسئله بود که، در این شهر حامیان مشروطه به کنسولگری کرمانشاه پناهنده شدند. در واقع مخالفان مشروطه این عمل را خیانت می شمردند. دوم اینکه کردهای ایران برخلاف کردهای عثمانی هرگز از مشروطیت به عنوان وسیله و حربه ای جهت رسیدن به ملیت گرایی کردی استفاده ننمودند. در واقع آنها این فرصت را داشتند که به آزمایش این مهم بپردازند؛ اما اینکه به این اقدام دست نیازیدند، حکایت از آن داشت که آنها خود را جدا از سرزمین ایران و سایر قومیتهای مقیم ایران تصور نمی کردند. بسیاری شورشهایی که در دوره معاصر رخ داد و کردها در رأس آن بودند؛ با تحریک انگلستان و یا روسیه به جنبشهای تجزیه طلبانه تبدیل می شد. این مسئله به معنای فروکاستن اهمیت تحولات کردستان و کرمانشاه به اراده دول بیگانه نیست، چون در بطن هر واقعیت تاریخی علل و عواملی نهفته است. ماحصل کلام اینکه در نظر کردها حمایت از حکومت قاجار به معنای حمایت از استبداد نبود. همینطور این حمایت به معنای آن نبود که منافع کردها با منافع سران قاجار پیوند خورده بود؛ بلکه تنها منفعتی که این حکومت برای کردها داشت، این مهم بود که کردها را قومی بیگانه در ایران تصور نمی کرد.
در طرف دیگر نباید از ارزش فداکاریها و حامیان مشروطیت در کرمانشاه و کردستان کاست؛ بلکه این گروه که افرادی مانند شیخ محمد مردوخ و یار محمدخان کرمانشاهی در رأس آن قرار داشت؛ نه تنها دیدگاههای مترقیانه ای داشتند بلکه از هر گونه اقدامی به نفع مشروطیت دریغ نمی کردند. تفاوت گروه اخیر با مخالفان مشروطه در این مسئله بود که گروه اخیر به این نتیجه رسیده بودند که مشروطیت در شرایط متعارف تضادی با ایرانی بودن کردها ندارد. نباید تصور کرد که در دوره مشروطه فضای اجتماعی و سیاسی کردستان و کرمانشاه تحت تأثیر اقدامات مخالفان مشروطه قرار داشت. می توان اذعان کرد حامیان مشروطه خلأ این فضا را تا حدود زیادی پر کرده بودند. چون این گروه جدا از جنگ با شاهزادگان قاجار و مخالفان مشروطه به اقدامات مهم روشنفکرانه از قبیل تأسیس انجمن، چاپ اطلاعیه و برگزاری سخنرانی و جلسات مختلف دست زده بودند.
در تحلیل نهایی جامعه کردستان و کرمانشاه با پیروزی مشروطیت نه تنها از آن، جهت رسیدن به آرمانهای ملیت گرایی قومی استفاده نکردند؛ بلکه خود را به بهترین صورت با آن تطابق دادند. حتی خود در پی اجرا کردن اصول مشروع آن بر آمدند و چه بسا اگر پایگاه قوی شاهزادگان قجری، امثال سالارالدوله و سیف الدوله در کرمانشاه و کردستان نبود، جامعه کرد خود به یک همزیستی مسالمت آمیز و به یک نتیجه کلی از اندیشه ها و تئوری ها می رسید.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما