وضعیت گرایش تاریخ (مطالعات) آسیای مرکزی و قفقاز در ایران

محمد حسین صادقی، کارشناس ارشد تاریخ آسیای مرکزی و قفقاز
یکی از مهمترین معضلات این گرایش در ایران، نبود متخصص به معنای واقعی کلمه است. اگر چه که هنوز مدت زمان زیادی از ایجاد این گرایش در ایران نگذشته است لیکن همین ده سال را هم نمی‌توان زمان کمی به حساب آورد. بدون شک نبود استادی که در ارائه مباحث درسی تخصص کافی داشته باشد احتمال رشد پژوهشگران جدی را به حداقل می‌رساند...

سه‌شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵
گرایش تاریخ (مطالعات)آسیای مرکزی و قفقاز نخستین بار در سال ۱۳۸۵ به عنوان یکی از گرایش های رشته تاریخ در مقطع کارشناسی ارشد به تصویب وزارت علوم رسید و از همان زمان تا کنون تنها گروه تاریخ دانشگاه تهران بوده است که در این گرایش اقدام به پذیرش دانشجو نموده است. وضعیت نه چندان مطلوب این گرایش بنده را بر آن داشت تا طی نوشته ای، گزارشی از وضعیت این گرایش تحصیلی ارائه دهم. بایسته است پیش از هر چیز از زحمات تمامی اشخاصی که ضرورت وجود چنین گرایشی را درک کرده و جهت ایجاد این گرایش و آکادمیک ساختن مطالعات مربوط به آن تلاش کردند تشکر شود.
اگر بخواهیم در باب مشکلاتی که «تاریخ و اهالی اش» با آن ها دست به گریبان هستند سخنی بگوییم، بی‌شک گفته هایمان را پایانی نخواهد بود. همه اهل تاریخ کم و بیش با این مشکلات آشنایی دارند و به طور کلی مشکلات عمومی که گریبانگیر گرایش تاریخ آسیای مرکزی و قفقاز می باشد تفاوت چندانی با مشکلات سایر گرایش های تاریخ ندارد لکن در این نوشته سعی نگارنده بر این است که به طور ویژه گزارشی کوتاه از وضعیت این گرایش و معضلاتی که با آن ها پیش روست ارائه شود.
اصولا برقراری ارتباط میان آسیای مرکزی و قفقاز تا حدی مشکل می باشد چرا که تنها وجوه اشتراک این دو منطقه جغرافیایی این است که در گذشته تحت نفوذ سیاسی و فرهنگی حکومت های ایران بوده اند و با قدرت گیری روسیه از ایران جدا گشته و تحت فرایند روسی سازی روسی شدند. جز این هر چه باشد داستان آسیای مرکزی و قفقاز باهم متفاوت است و هر کدام سیر تاریخی جداگانه ای دارند. بنده بر این عقیده ام که بهتر بود لااقل در ایجاد سرفصل های آموزشی برای این دو منطقه، به صورت جداگانه برنامه ریزی می شد.
یکی از مهمترین معضلات این گرایش در ایران، نبود متخصص به معنای واقعی کلمه است. اگر چه که هنوز مدت زمان زیادی از ایجاد این گرایش در ایران نگذشته است لیکن همین ده سال را هم نمی‌توان زمان کمی به حساب آورد. بدون شک نبود استادی که در ارائه مباحث درسی تخصص کافی داشته باشد احتمال رشد پژوهشگران جدی را به حداقل می‌رساند. البته این بدان معنا نیست که تمامی دروس این گرایش توسط اساتیدی که تخصصی در رابطه با مباحث مربوط به درس ندارند ارائه می شود، چه بسا اساتیدی که در حوزه ی مطالعاتی و تحقیقاتی خویش صاحبنظر نیز می باشند لیکن منظور بنده بیشتر دروسی است که تدریسشان به علت عدم وجود استاد متخصص در ارائه آن به اساتیدی که حوزه پژوهیشان به کلی متفاوت با سرفصل های درس می باشد محول می شود و همین زیانی است جبران نشدنی.
از دیگر مشکلات مهم این گرایش می توان به گنگ و کلی بودن عناوین واحد های درسی اشاره کرد. جدای از دروس اصلی همچون فلسفه تاریخ و روش تحقیق و... که همه گرایش های مقطع کارشناسی ارشد در آن مشترک هستند واحدهایی همچون «اسلام در آسیای مرکزی و قفقاز از آغاز تا روزگار مغول»، «تاریخ سیاسی آسیای مرکزی و قفقاز از آغاز دوره مغول تا غلبه روسیه»، «مناسبات و پیوندهای سیاسی، فرهنگی و تمدنی ایران و اسلام در آسیای مرکزی و قفقاز از عصر مغول تا غلبه روسیه»،«امارت‌نشین‌ها و خانات محلی در ماوراءالنهر و ترکستان»،«سیاست و حکومت در آسیای مرکزی و قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نگاهی به جمهوری‌های استقلال یافته» و «جغرافیای تاریخی ماوراءالنهر، ترکستان و قفقاز» عملا گنجانیدن بحر در کوزه هستند و ناگفته پیداست که نمی توان طی ۲ واحد و ۱۴- ۱۳ جلسه چنین مباحث گسترده ای را مطرح کرد. نتیجه چنین برنامه ریزی در خوشبینانه ترین حالت ممکن ارائه نمایی کلی و مباحث کم عمق در کلاس های درس می باشد.
تنها مقطعی که به طور مستقل به مطالعه تاریخ آسیای مرکزی و قفقاز می پردازد مقطع کارشناسی ارشد است، از این رو مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز نمی تواند راه به جایی برد. از آنجا که دروسی که ارائه می شوند دارای مباحثی کاملا جدید- که دانشجویان تاریخ در دوره کارشناسی هرگز با آن ها سر و کار نداشته اند و با ورود به این گرایش خود را در دنیای دیگری سوای آنچه پیش از این آموخته اند تصور می کنند- هستند استاد و دانشجو مجالی برای تعمق بیشتر پیدا نمی کنند همچنین عدم وجود گرایش دکتری نیز باعث می شود فارغ التحصیلان این گرایش به ناچار راهی گرایش های دیگر شوند اگر چه که این امکان برای دانشجویان گرایش هایی همچون تاریخ ایران اسلامی یا تاریخ اسلام فراهم می شود که پژوهش هایی در زمینه ارتباط آسیای مرکزی و قفقاز با ایران یا اسلام انجام دهند لیکن این هم نمی تواند ضرورت وجود مقطع دکتری برای این گرایش را منکر شود.
از دیگر مشکلات مهمی که پیش روی این گرایش قرار دارد می توان به کمبود مراجع تاریخی مربوط به آسیای مرکزی و قفقاز در ایران اشاره کرد. این مشکل در کنار عدم تسلط دانشجویان به زبان هایی همچون انگلیسی، روسی، گرجی، ارمنی و ترکی، مطالعه و پژوهش را دشوار تر می کند. برای آنکه بتوان در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز -به ویژه پس از قرن ۷ ه.ق- پژوهشی قابل اعتنا انجام داد آگاهی به زبان روسی اهمیتی است انکارناشدنی. حال آنکه طبق سرفصل های مصوب وزارت علوم تنها ۶واحد زبان روسی تدریس می گردد. از طرفی کمبود تالیفات و ترجمه های فارسی مرتبط با این گرایش نیز پژوهشگران را با مشکل کمبود مراجع تاریخی مواجه کرده است.علاوه بر همه این ها عدم دسترسی پژوهشگران ایرانی به اسناد و نسخ خطی که بیشتر در کشور های آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه- در شرایطی نه چندان مطلوب- نگهداری می شوند نیز بر دشواری های پژوهش در این حوزه افزوده است.
با همه این ها نمی شود از آنچه که می تواند «کم کاری اهل تاریخ» قلمداد شود چشم پوشید. به نظر بنده محدود بودن تحصیل در این گرایش به گروه تاریخ دانشگاه تهران-آن هم تنها در مقطع کارشناسی ارشد- از مهمترین علل عدم رشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز می باشد. تا جایی که بنده اطلاع دارم این گرایش حتی از داشتن یک مجله علمی تخصصی هم بی بهره است و تنها مجله علمی مرتبط به این حوزه فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز وابسته به وزارت امور خارجه است که تقریبا تمامی مطالبش مختص علوم سیاسی است و مقالات با رویکرد تاریخی در آن به چاپ نمی رسد. لزوم ایجاد نشریه ای مختص به تاریخ آسیای مرکزی و قفقاز بر کسی پوشیده نیست.
تا جایی که بنده اطلاع دارم پژوهش های هدفمند در این حوزه- جدای از پژوهشگران مستقل- محدود به مراکزی همچون دایره المعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه جهان اسلام می باشد که ذیل مداخلی که به حوزه آسیای مرکزی و قفقاز مربوط می شود مقالاتی به شیوه دایره المعارفی به چاپ می رسانند البته نباید نشست های نسبتا مرتبی که بنیاد مطالعات قفقاز برگزار می کند را نادیده گرفت. اگرچه که برگزاری چنین نشست هایی در جای خود بسیار ارزشمند می باشد لکن نیاز است که پا را فراتر گذاشت و برگزاری کنگره های علمی، تالیف و ترجمه آثار مربوط را در دستور کار قرار داد.
در پایان نگارنده امیدوار است با ذکر نکات فوق تلاشی هر چند ناچیز جهت بهبود بخشیدن به حال موجود کرده باشد.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما