تاریخنگاری توطئه محور (فاشیستی)

فهمی از تاریخ که تنها کودکان و کودک صفتان را می فریبد!

مجید علیپور، سردبیر مورخان
در میان انواع نگرش ها به تاریخ احتمالا سخیف تر از نگرش توطئه محورانه به تاریخ نمی توان سراغ گرفت. در این نگرش، تاریخ حتی از مقام افسانه هایی جهت سرگرم کردن مردم و یا وسیله ای جهت انتقال ارزش های اخلاقی و مدنی به نسل های آینده هم پایین تر رفته؛ سلاحی می شود در دست راوی که البته خود راوی نیز چیزی نیست جز شخصی گرفتار و اسیر در چنبره یک ایدئولوژی شیطانی!...

سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵
تاریخنگاری توطئه محور (فاشیستی) ؛ فهمی از تاریخ که تنها کودکان و کودک صفتان را می فریبد!
(به بهانه انتشار مقاله وزین دوست خوبمان جناب امین آریان راد با عنوان "فقر توهم نگاری در بازنمایی تاریخ معاصر ایران" که شخصا بابت شجاعتش در بیان این مساله بسیار تحسینشان می کنم. )
اریخ نگاری امری جدانشدنی از تاریخ نگری است. تاریخ نگری را به تعبیری می توان فلسفۀ تاریخی دانست که راوی تاریخ در ناخودآگاه خود به آن معتقد و پایبند است و چه بپذیرد یا انکار کند؛ بر اساس آن، تاریخ و پدیده های تاریخی را فهم و به مخاطبان خود منتقل می کند.
در میان انواع نگرش ها به تاریخ احتمالا نتوان سخیف تر از نگرش توطئه محورانه به تاریخ سراغ گرفت. در این نگرش، تاریخ حتی از افسانه هایی برای سرگرم کردن مردم و یا وسیله ای جهت انتقال ارزش های اخلاقی و مدنی به نسل های آینده هم بیشتر تنزل کرده؛ تبدیل به سلاحی می شود در دستان راوی. روایت کننده ای که خود گرفتاری و اسیریست در چنبره یک ایدئولوژی شیطانی!
ایدئولوژیها در ذات خود غیریت سازند و "غیر" در این نوع از جهان بینی، موجودی ساکن ، منفعل و بی طرف نیست بلکه همواره خطریست بزرگ برای کل موجودیت خودی و مای جمعی! خطری که اگر در شناخت و سرکوبش کمترین چشم پوشی و کوتاهی شود، کیان جامعه / ما در معرض نابودی قرار خواهد گرفت. در اینجا، راوی تاریخ خود را نه در نقش یک پژوهشگر یا معلم، بلکه در نقش یک ناجی می بیند که بناست جامعه اش را از خطری بس بزرگ! مصون نگه دارد!
در این فهم سخیف از تاریخ ، پدیده ها و وقایع تاریخی (مستقیما یا غیرمستقیم) به صورت مداوم از جانب "غیرها" در معرض دستکاری هستند تا اهداف شوم انها تامین شود. با وجود این ترس و واهمه ، راوی اسیر شده در چنگال ایدئولوژی، از آگاهی های به دست آمده ( که به عمد یا غیرعمد گزینششان کرده) سلاحی می سازد برای توجیه خشونت و بی رحمی علیه "هدف"! و آن هدفِ مقدس در این نوع تاریخ نگاری چیزی نیست جز جامعه ای از انسانها که نسبت به خودی ها ، غیر / غیرخودی محسوب می شوند.
راوی ایدئولوژی زده و معتقد به توهم توطئه، با هدف گذاری قبلی تنها به دنبال گزارش ها و روایاتیست که به او در اثبات این فرض های قطعی و جزمیش یاری رساند و بتواند به وسیله آنها داستان مطلوبش درباره "دیو ها" و "فرشته ها" را بسازد. بی گمان این شیوه استفاده/سوءاستفاده از تاریخ که تاریخ را به سلاحی جهت توجیه خشونت و سرکوب علیه اقلیت ها و غیرها تبدیل می کند روشی است به غایت غیراخلاقی و غیر انسانی.
سالها پیش دکتر عبدالکریم سروش در مقاله ای خطر این نگرش به تاریخ اندیشه را چنین گوشزد کرده بود: "فیلسوفان سیاسی به ما آموخته اند که از منحط ترین بینش های سیاسی این است که آدمی تصور کند جهان و تاریخ به دست چند نفر(یا چند جریان و دولت) توطئه گر می چرخد.
وجود توطئه گران را در جهان نمی توان انکار نمود،اما فرق است میان اینکه بگوییم توطئه گران یکی از عوامل مؤثر حیات جمعی هستند و میان اینکه بگوییم همه چیز زندگی سیاسی به دست توطئه گران و به تدبیر سوء آنان می چرخد. تحلیل توطئه گرانه از تاریخ و اجتماع و سیاست یکی از سهل ترین و گاهی دلنشین ترین نوع تحلیل هاست که کودکان و کودک صفتان را بسیار زود می فریبد و عقلشان را زود قانع و راضی می کند...
[این نگرش به تاریخ] چه لازم دارد جز اینکه چهار یا پنج نفر یا گروه دسیسه باز هوس باز توطئه گر را نشان کند و بگوید جنایت کاران و سررشته داران اصلی تاریخ اینها هستند که معمولا فراماسونها، یهودیان و لیبرالها از کار در می آیند ، یعنی درست همه آنهایی که فاشیست ها با آنان دشمنند.
همه چیز را به آنها را ختم کنید و همه بدبختی ها را ناشی از انها بدانید و وقتی فکری را نپسندید بلافاصله با فراماسونی یا لییبرال یا یهودی خواندن آن، آن فکر را لجن مال کنید . اگر از فیلسوفی خوشتان نیامد بگردید ببینید در نسب نامه اش اثری از یهودیت می یابید یا نه؟!... "
مخالفین "توهم توطئه" هیچگاه اصل توطئه ورزی را مردود نمی دانند. این از آفتاب هم روشن تر است که دولتها و احزاب و حتی در مسایل معمول و پیش پاافتاده خانوادگی هم توطئه ورزی و دسیسه چینی وجود دارد. اما تئوری توطئه تعریفی مشخص و معین دارد که می توان به کتابهایی مثل "جستارهایی درباره تئوری توطئه در ایران" شامل سه مقاله از جنابان آبراهامیان، همایون کاتوزیان و احمد اشرف و یا مقاله "روشنفکری و دینداری" از دکتر عبدالکریم سروش که در کتاب "رازدانی و روشن فکری و دین داری" آمده مراجعه کرد.
تئوری توطیه در یک تشبیه ساده یعنی ساده انگاری فهم پدیده ها و تحولات تاریخی در حد فیلم های هندی!؟ یک طرف فرشته صفت و طرف دیگری لشگری از دیوها . تاریخ این جهان نیز چیزی نیست جز دسیسه ها و نقشه ها و طرح های شیطانی دیوان علیه فرشته ها! . شما هیچ و هیچ نیازی به فهم و کاربست نظریات تاریخی و جامعه شناختی یا بررسی سیر تحول اندیشه و غیره و غیره ندارید. فقط کافیست با کارآگاه بازی و شم پلیسی تان ریشه مسایل را یک جوری به چند نفر/خاندان یهودی یا ماسونی بچسبانید. دیگر مساله ای وجود ندارد. هرچه هست توطئه همین هاست و بس! موضوع ما انکار "توطئه" نیست، انکار "محوریت توطئه" است.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما