اقبال بلند تاریخ

اهمیت تاریخ نگاری نسل پیشین

علیرضا عسگری، کارشناس تاریخ جهان
چندی پیش، در کلاس درس، از زبان استادی شنیدم: (( اقبال را باید دور انداخت)) در آن لحظه به حرمت استادی و مهتری، لب فرو بستم اما در سینه ام ماند تا روزی با اهل علم مطلبی در میان گذارم...
دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶

چندی پیش، در کلاس درس، از زبان استادی شنیدم: (( اقبال را باید دور انداخت)) در آن لحظه به حرمت استادی و مهتری، لب فرو بستم اما در سینه ام ماند تا روزی با اهل علم مطلبی در میان گذارم در باب اهمیت استاد عباس اقبال آشتیانی. تخصص من تاریخ اروپا و روابط خارجی است و در زمینه تاریخ ایران و ایران شناسی داعیه ای ندارم اما بعنوان یک تحصیل کرده در مقطع کارشناسی تاریخ آن قدر از فضل پیشینیان بهره بردم که بتوانم چند کلامی درباره ایشان بیان کنم.
متاسفانه دانشجویان امروز تاریخ، کمتر با پژوهشگران علوم انسانی پیشین آشنایی دارند و مقابلشان دو دام بزرگ پهن شده است. دام اول، خود تحقیری است که سبب شده نگاه ها تنها متوجه شرق شناسان و نویسندگان غربی باشد و دام دوم، (( توصیف زدگی)) در برابر (( تحلیل گرایی)) است. در باب دام نخست سخن به اطاله نمی برم، این عدم اعتماد بنفس و تحقیر خویشتن سبب شده رکودی علمی بر فضای پژوهشی حاکم شود و تنها خود را ریزه خوار خوان دیگری شمریم. البته در برخی حقایق چون برتری متد آنها شکی نیست اما دانستن حقیقت نباید مانع شود.
در باب دام دوم نیز در ایران مد شده که باید تحلیل کرد و نه توصیف! بسیاری از کسانی که چنین سخنانی بر زبان آورده اند خود نمی دانند (( تحلیل)) چیست و چه تفاوتی با (( تفسیر)) یا (( تاویل)) دارد. آنها تنها نامی به گوششان خورده و برای اثبات تمایز خود از دیگری به این مد دامن می زنند. البته هستند قشری از نخبگان که حساب شده سخن از تاریخ نگاری تحلیلی می زنند و خود به کار می بندند و آموزش می دهند؛ با اینحال این مد خطرناکِ طرد پیشینیان و بی ارزش خواندن آثار ایشان مانعی بزرگ است. ما بسیار وامدار نسل پیش هستیم و حتی بسیاری از ما در رقابت با آنها ابتدای میدان ایستاده ایم.
مگر می توان آثار زرین کوب، فروزانفر، نفیسی، خانلری، زریاب، ستوده، افشار، قزوینی، فروغی و ده ها و صدها نامدار دیگر را طرد کرد؟ اصلا مگر می توان بر آنها چشم بست؟ مدعی باید خود اثری هم سنگ یا برتر عرضه کند سپس ادعای طرد نماید که آن هم باز محل نزاع است. هر کدام از این نام ها، برجی از دانش و خرد هستند و دریایی بی پایاب از آگاهی و فضل. ما باید دانش آموزان و دانشجویان خود را با نثر فروغی و زرین کوب و ایران دوستی آنها انس دهیم.
بایستی هر پژوهشگر علوم انسانی نسبت به نسل پیش که نسل طلایی نام دارد قدردان و سپاسگزار باشد و از اندوخته ایشان بهره ببرد و بر آن بیفزاید. در این میان چه اقبال تاریخ بلند بود که عباس اقبال را یافت! شخصی که تالیفات و تصحیحاتش بیان عیان فضل و زبردستی در تاریخ نویسی و پژوهشگری است. چگونه می توان تاریخ مغول خواند بدون اقبال؟ تاریخ میانه ایران را درک کرد بدون اقبال؟ سراغ نوبختیان رفت، بدون اقبال؟. نام عباس اقبال بعنوان تاریخ نگار زرین ایرانی باید بر سر در گروه های تاریخ نشسته باشد اما افسوس که برخی نامش را با سطحی نویسی و وقایع نگاری درهم آمیخته اند. مگر پایه تحلیل، داده ها نیست؟ مگر توصیف و تاریخ سیاسی بنیان شناخت تاریخی نیست؟ اگر همین داده ها نباشد بر چه مبنا قصد نظریه پردازی داریم؟ یا که مانند برخی، به دام اوهام و خیالات افتیم؟ بر اقبال که بر تمام مورخان سراسر عالم نقد وارد است اما ارزش کار یک مورخ را با قیاس مع الفارق و کژاندیشی پایین نیاوریم.
اگر راقم سطور بتواند در تخصص خود تنها یک اثر بیافریند که با متد اقبال در ترازوی قیاس برابری کند، عمر خود را سود کرده است. عباس اقبال و تمام آن نسل بزرگ که خوش بختیم از آن هنوز استادان فعالی حاضرند، بر گردن علوم انسانی دین بزرگی دارند و تنها خوانش، آموختن و به کار بستن شیوه آنها می تواند جبرانی برای آن زحمات باشد.
منبع: مورخان
نظر شما