جنون در تاریخ سازان جهان

معرفی کتابی ارزشمند در روانشناسی تاریخی

امید کفیل کاشانی، پژوهشگر تاریخ
نویسنده می خواهد در این کتاب اثبات کند که صرفِ بیمار بودن ِ یک رهبر دلیلی بر عملکرد ِ بد یا بد بودن او نیست بلکه سیاری اوقات این رهبران نابهنجار (از لحاظ روان) اند که از پس ِ بحران ها برمی آیند.
به همه ی دوستداران تاریخ و روانشناسی و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی توصیه می کنم که برای آشنایی با جنبه ی مغفول مانده ی عالم سیاست و تاریخ (تاثیر روان،مغز و شخصیت بر رویدادها و افراد) این کتاب را بخوانند و آن را از
لحاظ سندیت تاریخی و روانشناختی نقد و بررسی کنند.
...
شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۷
متاسفانه در زمینه ی تاریخ،کمتر به تاثیر عوامل روانی و مغزی بر رویدادها و اشخاص پرداخته می شود و جنبه ی روانشناختی ِ رخدادها و شخصیت های تاریخی مغفول مانده است.اما خوشبختانه هستند کسانی که به این زمینه یعنی روانشناسی
تاریخی توجه می کنند و در آن قلم می زنند.یکی از این کسان،دکتر نصیر قائمی،روانپزشک فارغ التحصیل از دانشگاه هاروارد و ایرانی-آمریکایی کتابی بسیار جذاب و جنجالی نوشته در زمینه ی روانشناسی تاریخی.این کتاب که توسط خانم شیخ الاسلام زاده ترجمه و نشر جاویدان آن را منتشر کرده برگزیده ی نیویورک تایمز به عنوان پرفروش ترین کتاب شده است.(براساس آنچه بر جلد کتاب نوشته شده است)
۶ قسمت ِ کتاب هرکدام به بررسی وضعیت روانی تنی چند از رهبران سیاسی مهم جهان پرداخته است و آنها را بر اساس دلایل و اسناد تاریخی و روانپزشکی توضیح داده و تاثیر وضعیت روانی آنها(سلامت یا بیماری) را بر سیاست این رهبران و رخداد
های تاریخی دوره ی آنها را بررسی کرده است. نویسنده خود در رشته ی تاریخ هم تحصیل کرده و اطلاعاتی از حیطه ی تاریخ هم اندوخته است.به عقیده ی نویسنده بین جنون و نبوغ ارتباط وجود دارد.قائمی می گوید که در شرایط عادی رهبران سالم به کار می آیند ولی در شرایط بحرانی،رهبران نابهنجار چرا که آنها خلاقیت،همدلی و انعطاف پذیری بیشتری دارند.او در این کتاب شواهد تاریخی و روانپزشکی را درباره ی رهبران نابهنجار (از دید او) مثل چرچیل نخست وزیر انگلستان،لینکلن رئیس جمهور آمریکا،گاندی رهبر استقلال هند،مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش حقوق سیاهپوستان و غیره و رهبران بهنجار (از دید او) مثل نیکسون رئیس جمهور آمریکا،جورج بوش،تونی بلر و غیره را بررسی کرده و درباره ی هرکدام شواهد و قراینی از شخصیت،کودکی شان،سابقه ی خانوادگی و ژنتیک و رفتارهایشان آورده است.قائمی معتقد است که در اختلالاتی مانند افسردگی و مانیا-گرچه تلخ و رنج آورند-ویژگی هایی مثبت وجود دارند که به کار رهبری و حل بحران می آیند.این روانپزشک ایرانی-آمریکایی،هدفش در این کتاب به گفته ی خودش ،زدودن انگ بدنامی برای اختلالات روانی و حتی اثبات اثر مثبت اختلالات روانی در حد معقول در مدیریت بحران است چرا که نویسنده معتقد است که بدنامی ِ اختلال روانی و نگاه منفی مردم به آن نوعی تبعیض همچون تبعیض جنسی یا نژادی است و وظیفه ی ماست که با آن مبارزه کنیم.
به گفته ی نویسنده رویکردش در این کتاب به نوعی روانپزشکی تاریخی است و این زمینه ی علمی می تواند درک ما را از اختلالات روانی و نمونه های عالی این اختلالات در تاریخ و سیاست بیشتر و واقع بینانه تر کند.
نویسنده می خواهد در این کتاب اثبات کند که صرفِ بیمار بودن ِ یک رهبر دلیلی بر عملکرد ِ بد یا بد بودن او نیست بلکه بسیاری اوقات این رهبران نابهنجار (از لحاظ روان) اند که از پس ِ بحران ها برمی آیند.
در پایان،به همه ی دوستداران تاریخ و روانشناسی و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی توصیه می کنم که برای آشنایی با جنبه ی مغفول مانده ی عالم سیاست و تاریخ (تاثیر روان،مغز و شخصیت بر رویدادها و افراد) این کتاب را بخوانند و آن را از
لحاظ سندیت تاریخی و روانشناختی نقد و بررسی کنند.
نظر شما