ایرانی کیست؟

تاثیر و تاثر عنصر ایرانی در درازنای تاریخ

میثم اسدی، کارشناس ارشد تاریخ
هر قومی در ایران زندگی کرده است هم تاثیر گذار بوده و هم از فرهنگ ایرانی تاثیر پذیرفته است. بنابراین آنچه به ذهن می‌رسد این است که فرهنگ ایرانی سازه‌ای است که تا اندازه‌ی بسیاری بر پایه‌ی فرهنگ‌های تیره‌های گوناگونی که در ایران‌زمین زیسته‌اند ساخته شده است و در گذر زمان ورزیده شده است. شاید بتوان گفت فرهنگ ایرانی همچون لانه‌ی عنکبوتی است که تارهای درهم تنیده‌ای آن را تیره‌های ایرانی -که در گذر زمان در این سرزمین زندگی کرده‌اند- ساخته‌اند. در نتیجه کسی که در این مرز و بوم زندگی کرده باشد خواهی نخواهی تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته و ایرانی می‌شود. ...

چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶
سال‌هاست که دانش‌اندوزی در رشته‌ی تاریخ را دنبال می‌کنم. در این سال‌ها پرسشی که همواره چه در خوابگاه‌های دانشجویی، چه در میان مردم از من پرسیده می‌شد این بود که؛ ایرانی کیست؟ آیا ایرانی بودن به چم(:معنی) آریایی بودن است؟ آیا کسی که نژاد آریایی ندارد اما سال‌هاست که خود و نیاکانش در ایران زندگی می‌کنند، ایرانی نیست؟ شگفت این‌که گاهی این پرسش به‌گونه‌ای گسترده‌تر در رسانه‌ها گفته و شوندی(:دلیلی) برای پریشانی برخی از مردم ایران‌زمین می‌شود. تا جایی‌ که برخی از هم‌میهنانمان با هفته‌‌نامه‌ی امرداد تماس می‌گیرند و همین پرسش را از ما می‌پرسند. هنگامی که در میان اندوخته‌های تاریخی خود جست‌وجو کردم، دریافتم چالش نژاد و تیره و برتری‌جویی براساس آن یا بیگانه خواندن فلان تیره و نژاد در ایران تا چه اندازه می‌تواند زیان‌بخش باشد. به همین شوند تلاش کردم که تا اندازه‌ای در این نوشتار پاسخ این پرسش را بدهم.
امروزه به کمک یافته‌های باستان‌شناسی و داده‌های تاریخی آشکار می‌شود که ایران‌زمین دارای پیشینه‌ی چندین هزارساله است. هنگامی‌که به تپه‌های باستانی سیلک، شهر سوخته، تپه حصار دامغان، غار پَبِدَه خوزستان و… برویم به خوبی این پیشینه را خواهیم شناخت. کسانی که این تمدن‌ها را ساخته‌اند دارای فرهنگ ویژه‌ی خود بوده‌اند و رفته‌رفته در همسایگان خود تاثیر گذاشته‌اند.
هنگامی که تاریخ ایران را در گذر زمان ورق می‌زنیم همواره با تیره‌های گوناگونی روبه‌رو می‌شویم که در تاریخ این مرز و بوم کارکرد به‌سزایی داشته‌اند. این تیره‌ها یا خود از بومیان ایرانی بوده‌اند یا این‌که به شوند تنگی معیشت و بدی آب وهوا یا کشورگشایی به ایران آمده‌اند و در این سرزمین، ماندگار شدند، تاثیر گذاشتند و تاثیر پذیرفتند. شاید یکی از چالش‌برانگیز‌ترین سخنان درباره‌ی تیره‌هایی که در ایران زندگی کرده‌اند درباره‌ی آریایی بوده است.
امروزه بحث‌های بسیاری پیرامون بومی یا مهاجر بودن آریایی‌ها شده است. اگر ایران‌زمین را فراتر از مرزهای امروزیش تصور کنیم یا فلات ایران را برای مشخص کردن مرزهای گذشته‌ی ایران‌زمین به شمار آوریم آنگاه آریایی‌ها را باید بومیان ایرانی دانست که در فلات ایران به شوندهای گوناگونی دست به مهاجرت می‌زده‌اند نه اینکه آنان را مهاجرانی دانست که به این سرزمین آمده‌اند. با این همه آریایی‌ها در گذر زمان و به ویژه در ایران باستان تاثیرگذارترین مردم آن روزگار بوده‌اند. آنان با ایجاد امپراتوری‌های بزرگی همچون مادها، هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان، تیره‌های گوناگونی را زیر یک پرچم و فرمانروایی گردآوردند و یک فرهنگ اختلاطی را به وجود آوردند که در آن فرهنگ خودشان به اندازه‌ی چشمگیری برتری داشت.
در روزگار باستان تیره‌های افغان، بلوچ، مردمان فرارودان(:ماوراءالنهر) و قفقاز، سغدها، گیل‌ها، مازندرانی‌ها، پارس‌ها، کردها، آذری‌ها، ارمنی‌ها، لرها، تات‌ها، عرب‌ها، هندوها، سامی‌ها، گوتی‌ها، لولوبی‌ها، آرامی‌ها، قبطی‌ها، نبطی‌ها و… و حتا یونانی‌ها و آفریقایی‌ها باشندگی‌ داشتند. هرکدام از اینها فرهنگ و آداب ویژه‌ای داشتند و در ایران زمین و فرهنگ ایرانی تاثیرگذار بودند.
با نابودی فرمانروایی ساسانی و چیرگی تازیان بر آنان، ایرانیان با کسانی آشنا شدند که تا اندازه‌ی بسیاری آداب و رفتارشان با عرب‌های ایرانی متفاوت بود. مدتی پس از باشندگی آنان در ایران‌زمین ترک‌ها و سپس مغول‌ها و تاتارها وارد شدند و همچون دیگر تیره‌هایی که در گذشته به این سرزمین آمده بودند و تاثیر گذار بودند خود نیز از فرهنگ ایرانی تاثیر گرفتند. شیفتگی آنان به فرهنگ ایرانی به اندازه‌ای بود که آنان را باید از گسترش دهندگان ارزشمند زبان پارسی در روزگار گذشته و در میان ملل دیگر دانست.
جالب اینجاست که هر قومی در ایران زندگی کرده است هم تاثیر گذار بوده و هم از فرهنگ ایرانی تاثیر پذیرفته است. بنابراین آنچه به ذهن می‌رسد این است که فرهنگ ایرانی سازه‌ای است که تا اندازه‌ی بسیاری بر پایه‌ی فرهنگ‌های تیره‌های گوناگونی که در ایران‌زمین زیسته‌اند ساخته شده است و در گذر زمان ورزیده شده است. شاید بتوان گفت فرهنگ ایرانی همچون لانه‌ی عنکبوتی است که تارهای درهم تنیده‌ای آن را تیره‌های ایرانی -که در گذر زمان در این سرزمین زندگی کرده‌اند- ساخته‌اند. در نتیجه کسی که در این مرز و بوم زندگی کرده باشد خواهی نخواهی تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته و ایرانی می‌شود.
شاید همانندی دیگری که درباره‌ی تاثیرگذاری تیره‌های گوناگون در فرهنگ ایرانی بتوان آورد این باشد که ایران‌زمین را همچون خوراک آبگوشتی در نظر بگیریم که مواد خوراکی را در آن می‌ریزند و پس از آنکه این مواد در هم تاثیر گذاشته و آماده مصرف شد؛ آشکار می‌بینیم که موادی که نخست در دیگ ریخته‌ایم ماهیت آغازی خود را از دست داده‌اند و جزیی از یک کل می‌شوند. بنابراین تیره‌های گوناگونی که به ایران آمدند پس از باشندگی در ایران و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری در فرهنگش جزیی از یک هازمان(:جامعه‌ی) بزرگتری به نام ایران شدند و افزون بر اینکه ماهیت نخستین خود را از دست دادند خود در ایران و فرهنگ ایرانی حل شدند.
ازاین‌روی باید گفت کسی که در ایران‌زمین و تحت تاثیر فرهنگ غنی‌اش زندگی کند و رشد یابد دیگر متعلق به یک تیره‌ی یا نژاد خاص-مانند آریایی- نیست؛ بلکه او تنها ایرانی است. یعنی او لر، کرد، بختیاری، بلوچ، ترک، ترکمن، آذری، افغان، عرب، فارس، تات و... است و در عین حال هیچ کدام از آنها نیست بلکه تنها ایرانی است و نژاد ایرانی دارد. در نتیجه هنگامی که از ایران سخن می‌گوییم با مفهومی فراتر از یک نژاد روبه‌رو هستیم و هنگامی که از فرهنگ ایرانی صحبت می‌کنیم با مفهومی فراتر از مرزهای جغرافیایی امروزی آن.
منبع: هفته نامه امرداد؛ 31 خرداد 1394
نظر شما