نفت؛ طلا یا بلای سیاه

در نشست نفت و سیاست در ایران مطرح شد؛

سعید محمدخانی، دانشجو دکتری تاریخ
سعید محمدخانی (پژوهشگر تاریخ معاصر) در همایش با اشاره به تاثیرات عمیقی که کشف نفت بر موقعیت کشور در جهان و جهت گیری سیاست های قدرت های جهانی درباره ایران داشت اظهار کرد: «از لحظه کشف نفت در مسجد سلیمان، برای انگلستان ایرانِ دیگر تنها یک کمربند حفاظتی برای هندوستان نبود بلکه خود به یک حوزه جغرافیایی تبدیل شد که باید در مقابل رقبا از آن حفاظت کرد.»...

یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
«فرشته جهانی» در گزارشی از همایش تخصصی نفت و سیاست در ایران برای «ایرنا» نوشت:

مرکز مطالعات اروپا با همکاری انجمن جامعه‌شناسی سیاسی ایران، اتحادیه انجمن‌های علمی دانشجویی علوم سیاسی ایران و چند نهاد دیگر نشستی با عنوان «نفت و سیاست در ایران» برگزار کرد. سعید محمدخانی پژوهشگر تاریخ معاصر و مهندس نفت یکی از سخنرانان این نشست بود. متن گفته‌هایش را در ادامه می‌خوانیم؛

نگاه خاکستری به کودتای ۲۸ مرداد

محمدخانی در ابتدای صحبت‌های خود بر این نکته تاکید می‌کند که وقتی از ملی کردن صنعت نفت ایران صحبت می‌کنیم باید نشان دهیم که کار ما علمی و آکادمیک است. به گفته وی قرار است از طریق علم تاریخ به منافع علمی کشور کمک برسانیم و این کمک کردن از طریق آگاهی عمومی یک اثر ماندگار خواهد داشت. بنابراین از این طریق نباید رجل سیاسی و یا دیگر وقایع تاریخی را سفید یا سیاه کنیم.

رجل سیاسی از دل همین جامعه آمده است و نوع نگاه جامعه اگر یک جامعه هیجانی یا تلاطمی و نگاهش به فرد باشد باعث می‌شود حوادثی مانند کودتای ۲۸ مرداد رخ دهد اما اگر یاد بگیریم با هم گفت‌وگو کنیم و افراد را خاکستری ببینیم و تاریخچه سیاسی عمر آن‌ها را بر مبنای عملکرد و نه شخصیت بررسی کنیم، به‌تدریج به بلوغ جامعه کمک خواهیم کرد و از دل جامعه بالغ رجل سیاسی بالغ بیرون می‌آید و از دل رجل سیاسی بالغ هم حزب بالغ به وجود می‌آید و آن وقت می‌توان امیدوار بود که جامعه در مسیر منطقی و یک ریل صحیح قرار بگیرد و دیگر اسیر هیجانات و عصبیت‌ها نمی‌شود.


بازی دیپلماتیک انگلیس برای حفظ هندوستان

این پژوهشگر تاریخ معاصر معتقد است دهه نخست سده بیستم در ایران اتفاقات بزرگی افتاد که آینده چندین دهه بعدی ایران را شکل داد. از دوران میانه سده ۱۹ یعنی از سال‌های ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ میلادی انگلستان نفوذ خود بر هندوستان را تثبیت کرد و بزرگترین سرمایه در خارج از مرزها را به دست آورد. در این راستا انگلیس به کشورهای پیرامون هند به عنوان سپر حفاظتی هند نگاه می‌کرد. بنابراین ایران، افغانستان و مناطق ترک‌نشین آسیای مرکزی و ... برای انگلیس موجودیت‌هایی بودند که قرار بود با بازی دیپلماسی (با زور یا تطمیع یا با اعمال نفوذ و یا با هر روش دیگر) اینها کمربند حفاظتی در اطراف هندوستان ایجاد کنند که این دارایی ارزشمند و ثروت همیشگی امپراطوری انگلیس را از دست امپرتوری تزاری روس و فرانسه و دیگر رقبا دور کند. بنابراین در ابتدا انگلیس به دنبال اینکه ایران را به عنوان مستعمره خودش در نظر بگیرد، نرفت.


تفاوت ایران با نفت و بدون نفت

محمدخانی بر این باور است که قبل از کشف نفت در ایران، انگلیس بیشتر دنبال این بود که ایران را برای منافع خود امن نگاه دارد، مبادی خروجی ایران به سمت هند یعنی مناطق شمال شرقی از سمت خراسان و همچنین از آن مهم‌تر مناطق جنوبی در پهنه و در گستره خلیج فارس را امن کند که کشوری و قدرتی گزندی به هند نرساند. این قضیه برای دهه‌ها ادامه داشت اما در آن دهه طلایی و مهم یعنی دهه نخست قرن بیستم این بازی تغییر کرد.

وی می‌افزاید وقتی که در ۱۹۰۸ میلادی نفت در مسجد سلیمان کشف می‌شود آن لحظه برای انگلیس لحظه تولد یک هندوستان دوم بود. حوادث بعدی به سرعت این را نشان می‌دهد که ایران از ۱۹۰۸ به بعد، ایران سال‌های قبل از آن در دیدگاه دیپلماسی حکومت هند و حتی حکومت مستقل در لندن نیست. محمدخانی برای اثبات این مدعا می‌گوید: در سال ۱۹۰۷ بریتانیا و شوروی با هم قراردادی می‌بندند و طبق این قرارداد ایران به مناطق نفوذ آنها تقسیم می‌شود و این قرارداد با وجود همه اهمیتش از حکومت مرکزی ایران مخفی ماند یعنی حکومت ایران مدتی بعد از آن باخبر شد این در حالی بود که ایران یک حکومت مرکزی تثبیت شده داشت. شاه بر سرکار بود اما این دو کشور لازم ندیدند این مساله با ایران در میان بگذارند.


نفت؛ مهمترین مساله ایران و انگلیس

در سال ۱۹۱۹ یعنی ۱۲ سال بعد از این قضیه یک قرارداد دیگری اتفاق افتاد. در این سال‌ها ایران در منتهی درجه ضعف خودش قرار دارد. پادشاه مملکت هر لحظه نگران بود که سوسیالیست‌ها از قزوین بگذرند و هر لحظه التماس می‌کند که نیروهای مستقر انگلیس از آن منطقه نروند. به طور کلی وضعیت به قدری خراب بود که نفوذ حکومت مرکزی از دروازه‌های کاخ هم بیرون نمی‌رفت اما در این حالت اسفناک انگلیس حاضر شد که قراردادی با ایران امضا کند که به ایران مستشار بفرستد و حکومت ایران حفظ شود و این وضعیت را خاتمه دهد و به ایران وام بدهد و نماینده اقتصادی و مالی بفرستند. اگر ایران را در سال‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۹م با هم مقایسه کنیم خواهید دید که حکومت سال ۱۹۰۷م حکومت مسلط‌تر و قدرتمندتری بود و وضعیت کشور را بیشتر تحت کنترل داشت. آن حکومت با نادیده‌انگاری از سوی قدرت‌ها روبرو بود اما در ۱۹۱۹ کاملاً برعکس شد.

بعد از جنگ جهانی اول کشورهای غربی متوجه دریاهای عظیم و حجم بسیار بالای نفت در مناطق مختلف ایران شدند. به همین دلیل ایران وضعیتش از دید کشورهای دیگر عوض شد و تنها به عنوان یک کمربند حفاظتی برای هندوستان به آن نگاه نمی‌شد بلکه خودش حوزه‌ای بود برای حفظ و حراست و حمایت که باید از چشم طماع دور می‌شد و دولت انگلیس این را در خود می‌دید. به همین دلیل قبل از جنگ جهانی اول وارد عمل شد و سهام عمده کمپانی دارسی را خرید و از آن به بعد دولت ایران اگر اختلافی با انگلیس بر سر مساله نفت داشت این بار نه با یک شرکت خصوصی و با یک پیمانکار خصوصی بلکه با دولت انگلیس سرو کار داشت.

این در حالی بود که ایرانی‌ها اهمیت نفت را در سال ۱۹۰۱ که قرارداد دارسی امضا کردند، درک نکردند و ۲۰ سال زمان نیاز داشت تا آن‌ها متوجه شوند که این قرارداد تا چه اندازه برای تاریخ ایران اهمیت داشت.

محمدخانی در پایان به دیپلماسی سیاسی ایران بعد از پایان دوره قاجاریه برای احقاق حقوق نفتی ایران اشاره کرده و می‌گوید در این دوره دیپلماسی به شدت فعال شد.

منبع: ایرنا
نظر شما