انقلاب مشروطه، مقصد یا مبداء؟

زهرا گلشن، پژوهشگر آزاد تاریخ
خوبست از خودمان بپرسیم ما ایرانیان اغلب چطور «حرکت» می‌کنیم؟ تصمیم می‌گیریم راهی را برویم تا به جایی ختم شود یا حرکتی می‌کنیم که بتوانیم از جایی شروع کنیم؟ پاسخ این سوال را تاریخ باید به ما بدهد و یکی از بهترین مطالعات موردی در این زمینه انقلاب مشروطه است. جوابی که ممکن است نسلهای بعدی در مطالعه موردی انقلاب اسلامی بجویند...

آدینه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
خوبست از خودمان بپرسیم ما ایرانیان اغلب چطور «حرکت» می‌کنیم؟ تصمیم می‌گیریم راهی را برویم تا به جایی ختم شود یا حرکتی می‌کنیم که بتوانیم از جایی شروع کنیم؟ پاسخ این سوال را تاریخ باید به ما بدهد و یکی از بهترین مطالعات موردی در این زمینه انقلاب مشروطه است. جوابی که ممکن است نسلهای بعدی در مطالعه موردی انقلاب اسلامی بجویند.
ولی از پاسخ این سوال مهمتر ضرورت و اهمیت این پرسش است. اهمیت این پرسش به تکامل فکر و احساسی بازمی‌گردد که اکنون شاهد آنیم. شاهد سوال ایرانیان از ثمربخشی حرکتهای روبه‌جلویشان؛ ارزش تکاپوهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی؛ جایگاه روشنفکری و تجددخواهی و طلب جامعه مدنی. اکنون بعد از مشروطه و نهضت ملی و انقلاب اسلامی شاهد پختگی در پرسش از چیستی و ضرورت انقلابیم. پرسشی که نتایج و میراث هرکدام از این جنبشها به ارمغان آورده است.
بنابراین حلاجی و پرسش از آنچه در نقاط عطف تاریخ رخ داده است ضروری به نظر می‌رسد. در واقع اگر ما نخواهیم بپذیریم که رویکرد و هدف ما به‌طور عمیق و دقیقی توسط نسلهای بعدی مورد ارزیابی است رفتار متفاوتی از خود بروز می‌دهیم و فقط برای آسایش امروز خودمان خواهیم زیست. اگر ما نخواهیم در نوع حرکت تاریخی‌مان حساس باشیم به آیندگان این پیام را می‌رسانیم که ما برای ایشان کاری نمی‌کرده‌ایم. همانطور که ما مشروطه را در ترازو می‌گذاریم آیندگان امروز ما و انقلاب و تکاپوهایمان را خواهند سنجید و سهم خودشان و آنچه را برایشان به ارث گذاشته‌ایم خواهند جست.
حال پیام انقلابیون و روشنفکران مشروطه‌خواه برای ما چیست؟ آنها به مقصد و مقصود خود رسیدند یا مبداء و مسیری را گشوده‌اند که ما امروز در آن گام می‌نهیم؟ واضح است که منظور از مبداء آغاز تغییری ظاهری نیست. مبداء زمانی نیست. حتی مبداء نوع جدیدی از ساختار سیاسی نیست. این پرسش به هدف خودآگاهانه روشنفکران و دست‌اندرکاران باز می‌گردد. این خودآگاهی است که می‌تواند ما را مطمئن سازد طراحی این جنبش در افقی برای آیندگان نگریسته است؛ برای ما و برای ایران بعد از انقلاب مشروطه.
ما در تاریخمان آمد و رفت اصحاب قدرت کم نداشته‌ایم. هرچند که مشروطه به لحاظ ماهیتی تغییر ساختاری برگشت‌ناپذیر و بدیعی در نظام سیاسی ایران رقم زد اما پرسش ما از برنامه و طراحی علل فاعلی این رویداد همچنان باقی است و پاسخ این پرسش است که می‌تواند ما را از باورهای کهن خودمان درباره نظام حکومتی منفصل سازد. آیا ما مردم ایران می‌خواستیم که سرنوشت و عمل تاریخی‌مان را به‌دست بگیریم و دریافته بودیم که باید برای خود و آیندگانمان نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نو و کارآمدی رقم بزنیم؟ آیا ما از تفکر سنتی‌مان مبنی بر تقدیر و فرهی و ولایت امر زعمایمان گسسته شده بودیم؟
روایتهای تاریخ و آنچه مورخان و محققان تا به امروز بر ما نمایانده‌اند اغلب حاوی توصیف و تبیینهایی است که نشان می‌دهد زوال و بی‌لیاقتی قاجاریه از یک‌سو و عصر جدید و مقتضیاتش از سوی دیگر ایرانیان را بر آن داشت که سلطنت را در قیود و شروطی محدود کنند که وکلای مردم برمی‌گزینند. هرچند که پاره‌ای تحلیلها تاسیس عدالت‌خانه و مطالباتی از این دست را تنها نیروی محرکه جنبش مشروطه و رهبرانش می‌دانند اما سرعت عمل مشروطه‌خواهان در تأسیس مجلس و ادامه این مسیر با وجود تمام فراز و نشیبها و بلوا و توقیفها نشان می‌دهد برقراری کنستیتوسیون و تصویب قانون اساسی هدفی آشنا و مطرح بوده است.
با این وجود متاسفانه کمتر تحقیق و تحلیلی در پی پاسخ دادن به پرسش ما بوده است. پرسشی که نشان بدهد مشروطه بابی نو را بر ایران گشود یا کم‌وبیش به مقصود خود رسید و در آن مرحله متوقف شد. علت این کم‌کاری در تبیین ماهیت مشروطه و اهداف و طراحی‌هایش چیست؟ یکی از مهمترین علل می‌تواند بی‌توجهی ما به مقوله طراح یا همان متفکر باشد. چون تاریخ ایران خصوصاً در دوره قاجاریه رنگارنگ از رجال و سیاسیونی است که هرکدام نقشی قابل تأمل در روند تاریخ آن دوره ایفا کردند و متاسفانه ما عادت کرده‌ایم تاریخ را با رویدادهای نهایی روایت کنیم و مجموعه‌ای از افراد را ذیل آن روایت در نتیجه‌ای شریک بسازیم؛ غافل از اینکه ممکن است اهداف و افکار هرکدام از این متفکران و سیاسیون و درباریان و سلحشوران و دیپلماتها و روحانیان و در آخر توده‌های مردم متفاوت و حتی متناقض باشد. چرا باید گمان بریم که می‌توان آنچه در مشروطه رخ داد را با قضاوت خودمان درباره آن دریابیم؟ اگر ما قضاوت کنیم که مشروطه شروع بود یا یک حسن ختام تنها می‌توانیم درباره آنچه شد مطمئن باشیم اما نمی‌توانیم درباره آنچه می‌خواستند بشود نظری قطعی بدهیم و این خیلی خیلی مهم است.
این خیلی مهم و اساسی است که ما ایرانیان خودمان را بشناسیم. خودمان و متفکران و سیاسیون و اصولاً سیر تحول و تفکرمان را بشناسیم. بدانیم در حال چه کار و فکری بوده‌ایم. شاید که تربیت و حافظه ما همچنان بر همان سبیل باشد. اگر بیماریم لااقل بدانیم و درمانش کنیم و اگر قوتی داریم آن را بشناسیم و به آن ببالیم و تقویتش کنیم. این حق مردم ایران بر تاریخ و مورخان است که پاسخ این سوال را دقیق و عمیق و درست بدانند.
پاسخ این سوال در تاریخ فکر و عمل و تجددخواهی و سیاست دوره قاجاریه نهفته است. نه تنها سالهای واپسین پیش از مشروطه بلکه تمامی دهه‌هایی که ما فهمیده بودیم باید تغییر کنیم. همان تغییری که عباس میرزا می‌خواست یا متفکرانی نظیر مجدالملک سینکی پیش‌بینی‌اش می‌کردند. فرد فرد روشنفکران و متفکران ایرانی و جز آن، حوزه تأثیر روشنفکری و آگاهی‌های اجتماعی و فرهنگی بر توده مردم، باید در مطالعه و تحقیق ما برای پاسخگویی به این پرسش به کار بیایند تا ما سرانجام بفهمیم اگر امیرکبیر و ملکم و بسیاری دیگر بر ماشین زمان سوار می‌شدند و امروز ما را می‌دیدند بر نتیجه طراحی احتمالی و طلبشان لبخند می‌زدند یا نه. این را بدانیم تا طوری بر تکامل و جنبشهای خود بازنگری کنیم که ماشین زمان برای ما نیز لبخند به ارمغان بیاورد.
زهرا گلشن، پژوهشگر آزاد تاریخ
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما